باور ما
در وب سایت پرپاسخ به اصول ایمانی زیر باور داریم:
- به خدای واحد حقیقی که از ازل تا ابد در سه شخص پدر، پسر و روح القدس زندگی می کند.
- به محبت، فیض و حاکمیت خدا در آفریدن، محافظت، فرمانروایی، رهایی و داوری جهان.
- به کتاب مقدس که الهام الهی و عالی ترین اقتدار می باشد که مصون از خطا و کلام مکتوب خداست و تنها قانون الهی برای ایمان و عمل مسیحی را شامل است.
- به تجسد پسر ازلی و ابدی خدا، خداوند عیسای مسیح – که از مریم باکره زاده شد. خدای حقیقی و انسان حقیقی که در عین حال عاری از هر گناهی است.
- به قربانی مسیح بر صلیب برای کفاره: مرگ او به جای ما، پرداخت بهای گناه و شکست شرارت که ما را با خدا آشتی داد.
- به رستاخیز بدن مسیح یعنی اولین ثمرات رستاخیز ما. صعود او نزد پدر، و سلطنت و وساطت او به عنوان تنها نجات دهندۀ جهان.
- به عادل شمردگی گناهکاران که تنها با فیض خدا به وسیلۀ ایمان به مسیح حاصل می شود.
- به خدمت خدای روح القدس، که ما را به توبه هدایت می کند، از طریق تولد تازه با مسیح متحد می کند، شاگردی ما را نیرو می بخشد و به شهادت ما قدرت عطا می کند.
- به کلیسای محلی و جهانی که هر دو بدن مسیح هستند و به کهانت همۀ ایمانداران که روح القدس به آن حیات بخشیده و با عطایای خود به منظور پرستش خدا، اعلام پیام انجیل، ترویج عدالت و محبت آن را تجهیز نموده.
- به بازگشت شخصی و قابل مشاهدۀ عیسای مسیح برای تحقق اهداف خدا، که همۀ مردم را به منظور داوری، از مردگان بر می خیزاند تا زندگی جاوید را برای نجات یافتگان و محکومیت ابدی را برای گمشدگان به ارمغان آورد و آسمان و زمین جدید را برپا نماید.
ما همچنین پذیرای اعتقادنامۀ شورای کالسدون در 451 میلادی و عهدنامۀ لوزان در سال 1974 هستیم و به آن ها پایبندیم. در زیر متن اعتقادنامۀ شورای کالسدون و عهدنامۀ لوزان به ترتیب قید شده است:
اعتقادنامۀ کالسدون در سال 451 میلادی:
«ما به پیروی از پدران مقدس یکصدا معترفیم که پسر واحد و یگانه، خداوند ما عیسای مسیح در الوهیت و انسانیت کامل است. حقیقتاً خدا و حقیقتاً انسان است و دارای جسم و جان و خرد است. او در مقام الاهی، هم ذات خدای پدر است و در مقام انسانی، هم ذات ما آدمیان. او در همه چیز مانند ما انسانها است اما بیگناه. او که مولود ازلی خدای پدر است در این روزهای آخر از مریم باکره، مادر خدا همچون انسان بهدنیا آمد. همین مسیح، خداوند، پسر و فرزند یگانۀ خدا دو طبیعت دارد که اختلاط و آمیزش ناپذیرند، تغییر نمیکنند و از هم جدا نمیشوند. تمایز دو طبیعت به هیچ وجه توسط اتحادشان مخدوش نمیشود بلکه ویژگی های متمایزکنندۀ هر دو طبیعت، محفوظ باقی میماند. هر دو طبیعت در یک شخصیت و یک اُقنوم متحدند. این طبیعتها به دو شخصیت منشق و تقسیم نمیشوند بلکه با هم وجود پسر، فرزند یگانه، خدا، کلام، خداوند عیسای مسیح را تشکیل میدهند. انبیای قدیم نیز به همین سان در مورد او سخن گفتند و عیسای مسیح خداوند نیز به همین سان ما را تعلیم داد و این تعلیم به همین شکل توسط اعتقادنامۀ پدران مقدس به ما رسیده است.»
عهدنامۀ لوزان در سال 1974:
- مقدمه
ما اعضای کليسای عيسای مسيح، از بيش از 150 مليت، شرکتکنندگان گردهمايی بينالمللی بشارت جهانی در لوزان، خدا را برای نجات عظيم او شکر می گوييم و شادمانيم از فرصتی که خدا برای ما مهيا کرده تا با او و يکديگر مشارکت داشته باشيم. کار خدا در اين ايام شور عميقی در ما ايجاد کرده تا از کوتاهی های خود توبه کنيم و ما را با کار ناتمام بشارت به چالش ميیکشاند. ما بر اين باوريم که انجيل، مژدۀ خدا برای تمام دنياست، و با اتکا بر فيض او مصمم هستيم تا از مأموريت مسيح اطاعت کرده، اين مژده را به تمام انسانها برسانيم و از هر ملتی شاگرد بسازيم. بنابراين، خواستار آنيم که مُهر تأييدی بر ايمان و عمل خود بگذاريم و عهد خود را علنی کنيم.
- هدف خدا
ما بر ايمان خود به يک خدای ابدی، آفريننده و خداوند جهان، پدر، پسر و روحالقدس، که بر همۀ امور مطابق هدف ارادۀ خود حکمرانی ميیکند شهادت می دهيم. او افرادی را از ميان مردم دنيا برای خود خوانده است، و افراد خود را دوباره به دنيا می فرستد تا برای گسترش پادشاهی خود، بنای بدن مسيح و جلال نامش خادمان و شاهدان او باشند. ما با سرافکندگی اعتراف می کنيم که اغلب، با هم شکل اين دنيا شدن و يا با دوری جستن از آن، رسالت خود را انکار کرده و در مأموريت خود ناکام ماندهايم. با اين حال، مسروريم از اين که گرچه انجيل در ظروف خاکی و زمينی حمل می شود، ولی هنوز گنجی پربهاست. ما می خواهيم يک بار ديگر با قدرت روحالقدس خود را وقف شناساندن اين گنج به ديگران کنيم.
(اشعيا 28:40؛ متی 19:28؛ افسسيان 11:1؛ اعمال رسولان 14:15؛ يوحنا 6:17، 18؛ افسسيان 12:4؛ اول قرنتيان 5: 10؛ روميان 2:12؛ روميان 12: 2؛ دوم قرنتيان 7:4)
- قدرت و اقتدار کتاب مقدس
ما به الهام الاهی، راستی، و اقتدار هر دو عهد عتيق و جديد به تمام و کمال، به عنوان يگانه کلام مکتوب خدا، مبرا از هرگونه خطا در تمام آنچه که اظهار می کند، و تنها قانون خطاناپذير ايمان و عمل شهادت می دهيم. ما همچنين به قدرت کلام خدا برای تحقق نقشۀ نجات شهادت می دهيم. پيغام کتابمقدس همۀ مردان و زنان را مورد خطاب قرار می دهد. زيرا مکاشفۀ خدا در مسيح و در کتابمقدس تغييرناپذير است. روحالقدس همچنان از طريق اين کلام امروز نيز با ما سخن می گويد. او اذهان قوم خدا را در هر فرهنگی که باشند تنوير می کند تا حقايق او را با طراوت با چشمان خود درک کنند و بدين ترتيب حکمت الوان خدا را هرچه بيشتر بر تمام کليسا آشکار می سازد.
(دوم تیموتائوس 16:3؛ دوم پطرس 21:1؛ یوحنا 35:10؛ اشعیا 11:55؛ اول قرنتیان 21:1؛ رومیان 16:1؛ متی ۵: ۱۷، ۱۸؛ یهودا ۳؛ افسسیان ۱: ۱۷، 18؛ ۳: ۱۰، ۱۸)
- بی مانندی و جهانشموليت مسيح
ما باور داريم که علی رغم رويکردهای متنوع بشارتی، فقط يک منجی و تنها يک انجيل وجود دارد. ما بدين موضوع واقفيم که هر شخصی از طريق مکاشفۀ عمومی در طبيعت، معرفتی نسبی از خدا دارد. اما اين که اين امر بتواند شخصی را نجات بخشد رد می کنيم چرا که مردم با بی عدالتی خود حقيقت را پايمال می کنند. همچنين ما هرگونه تلفيق عقايد و گفتار را که نمايان گر اين گرايش باشد که مسيح، از طريق تمام مذاهب و مکاتب ديگر نيز به طور يکسان سخن می گويد رد می کنيم و اين را اهانتی به مسيح و کتابمقدس می دانيم. عيسای مسيح تنها خدا-انسانی است که جان خود را به عنوان يگانه فديه براي گناهکاران داد و تنها ميانجی بين خدا و بشر است. نام ديگری وجود ندارد که از طريق آن نجات بيابيم. همۀ زنان و مردان به خاطر گناه در راه هلاکت قرار دارند؛ اما خدا همه را دوست دارد و نمی خواهد کسی هلاک شود بلکه می خواهد همه توبه کنند. با اين وجود، آنانی که مسيح را رد کرده و شادی نجات را انکار می کنند، خود را به جدايی ابدي از خدا محکوم می کنند. اينکه اعلام کنيم عيسی «نجاتدهندۀ جهان» است به منزلۀ تأييد اين عقيده نيست که تمام مردم دنيا يا به خودی خود و يا در نهايت نجات می يابند؛ نيز نمی توان تأييد کرد که تمام مذاهب، نجات در مسيح را عرضه می دارند. بلکه، اين اعلانِ محبت خدا به دنيای گناهکاران است و دعوت از هر فردی است، تا با تعهدی شخصی و قلبی که از توبه و ايمان بر می خيزد، او را به عنوان نجاتدهنده و خداوند خود بپذيرد. عيسای مسيح فراتر از هر نامی است. ما در اشتياق روزی هستيم که هر زانويی در برابر او خم می شود و هر زبانی به خداوندی او اعتراف می کند.
(غلاطيان 1: 6-9؛ روميان1: 18-32؛ اول تيموتائوس 2: 5، 6؛ اعمال رسولان 12:4؛ يوحنا 16:3-19؛ دوم پطرس 9:3؛ دوم تسالونيکيان 7:1-9؛ يوحنا 42:4؛ متي 28:11؛ افسسيان 1: 20، 21؛ فيليپيان 9:2-11)
- ماهيت بشارت
بشارت يعنی انتشار اين خبر خوش که عيسای مسيح برای گناهان ما مرد و بر طبق کتابمقدس، از مردگان برخاست و اکنون در مقام خداوندِ حاکم، بخشش گناهان و عطايای رهايی بخش روحالقدس را به تمام کسانی هديه می کند که توبه کنند و ايمان بياورند. حضور مسيحیِ ما در اين دنيا پيوندی جدايی ناپذير با بشارت دارد که هدف آن گوش سپردن دقيق جهت درک طرف مقابل است. اما بشارت، خود، اعلانِ مسيح تاريخی و کتابمقدسی در مقام نجاتدهنده و خداوند است، با اين نگرش که ديگران را برای رابطهای شخصی و مصالحه با او متقاعد کنيم. به وقت دعوت انجيل، مختار نيستيم که بهای شاگردی از مسيح را پنهان کنيم. عيسی هنوز هم انسانها را فرا می خواند تا خود را انکار کرده، صليب خود را بر دوش بگيرند و خود را بخشی از جامعۀ جديد او بدانند. نتايج بشارت، اطاعت از مسيح، پيوستن به کليسای او و خدمت مسئولانه در دنياست.
(اول قرنتيان 15: 3، 4؛ اعمال رسولان 32:2-39؛ يوحنا 21:20؛ اول قرنتيان 23:1؛ دوم قرنتيان 5:4؛ 11:5، 20؛ لوقا 25:14-33؛ مرقس 34:8؛ اعمال رسولان 2: 40، 47؛ مرقس 43:10-45)
- مسئوليت اجتماعی مسيحيان
ما شهادت می دهيم که خدا خالق و داور همۀ انسانهاست. بنابراين بايد دغدغۀ او نسبت به عدالت و آشتی در جامعۀ بشری و رهايی مردان و زنان از هر گونه ظلم را با ديگران در ميان بگذاريم. چون مردان و زنان به شباهت خدا آفريده شدهاند، هر شخصی فارغ از نژاد، مذهب، رنگ، فرهنگ، طبقه، جنسيت و يا سن، کرامتی درونی دارد و به اين خاطر بايد مورد احترام و خدمت، و نه بهرهجويی، واقع شود. در اينجا نيز ما، هم به خاطر کوتاهی خود، و هم به خاطر اين که گاهی در بشارت و مشکلات اجتماعی انحصاری عمل کرديم، توبه می کنيم. اگرچه مصالحه با ديگران مصالحه با خدا نيست، و نه خدمات اجتماعی می تواند بشارت باشد، و نه آزادی سياسی به منزلۀ نجات؛ اما با اين حال ما اذعان می کنيم که بشارت و مشارکت در امور اجتماعی و سياسی هر دو از وظايف مسيحی ما به شمار می آيند. زيرا هر دو برای بيان آموزههای خدا و انسان، محبت ما نسبت به همسايه و اطاعت ما از عيسای مسيح ضروری هستند. پيغام نجات همچنين حاوي پيغامی از داوری بر هر شکلی از جدايی، ظلم و تبعيض است و نبايد از محکوم کردن شرارت و بی عدالتی در جايی که آنها وجود دارند هراس داشته باشيم. وقتی مردم مسيح را می پذيرند، در پادشاهی او از نو متولد می شوند و نه تنها بايد عدالت او را در ميان دنيای بی عدالت نشان دهند، بلکه بايد عدالت او را گسترش دهند. نجاتی که ما مدعی آن هستيم بايد تماماً مسئوليتهای اجتماعی و فردی ما را متحول کند. ايمان بدون عمل مرده است.
(اعمال رسولان 17: 26، 31؛ پيدايش 18: 25؛ اشعيا 1: 17؛ مزامير 45: 7؛ پيدايش 1: 26، 27؛ يعقوب 9:3؛ لاويان 18:19؛ لوقا 27:6، 35؛ يعقوب 2: 14-26؛ يوحنا 3:3، 5؛ متی 20:5؛ 33:6؛ دوم قرنتيان 18:3؛ يعقوب 20:2)
- کليسا و بشارت
ما باور داريم که مسيح، نجات يافتگان خود را همان گونه که پدر او را فرستاد، به دنيا می فرستد، و اين امر مستلزم نفوذ عميق و پربهای مشابهی در دنياست. ما بايد از دخمههای کليسايی خود بيرون بياييم و درون جامعۀ غيرمسيحی نفوذ کنيم. در مأموريت خدمت فداکارانۀ کليسا، بشارت اصل اول است. بشارت به دنيا مستلزم اين است که کل کليسا، کل انجيل را به کل دنيا برساند. کليسا در مرکز نقشۀ جهانی خدا برای دنيا قرار دارد و ابزار تعيينشده برای انتشار انجيل است. اما کليسايی که صليب را موعظه می کند، بايد خود نشانی از صليب بر خويش داشته باشد. وقتی کليسا به انجيل پشت می کند يا ايمان زنده به خدا و محبت واقعی نسبت به مردم در آن ديده نمی شود و يا در همه چيز، به ويژه در مسايل مالی و ترفيعی، صداقت کامل را ندارد، خود سنگ مانعی در برابر بشارت می شود. کليسا اجتماع قوم خداست، نه يک سازمان؛ و نبايد آن را به فرهنگی خاص، نظامی سياسی و يا اجتماعی و يا ايدئولوژی انسانی نسبت داد.
(یوحنا 18:17؛ 21:20؛ متی 19:28، 20؛ اعمال رسولان 8:1؛ 27:20؛ افسسيان 1: 9، 10، 3: 9-11؛ غلاطيان 6: 14، 17؛ دوم قرنتيان 3:6، 4؛ دوم تيموتائوس 19:2-21؛ فيليپيان 27:1)
- همکاری در بشارت
ما شهادت می دهيم که هدف خدا، اتحاد آشکار کليسا در حقيقت است. بشارت همچنين ما را به اتحاد فرا می خواند زيرا که اتحاد ما شهادت ما را تقويت می کند، همانطور که نفاق ما، انجيل مصالحۀ ما را تضعيف می کند. با اين حال، می دانيم که اتحادِ سازمانی شايد اشکال گوناگونی به خود بگيرد و لزوماً بشارت را به پيش نمی برد. با اينحال، ما که در ايمان کتابمقدسیِ يکسانی شريک هستيم، بايد مشارکت، عمل، و شهادت اتحادی نزديک داشته باشيم. اعتراف می کنيم که گاهی شهادت ما به واسطۀ فردگرايی گناهآلود و دوبارهکاری های بی حاصل، خدشهدار شده است. ما خود را متعهد می کنيم تا در پی اتحاد عميقتری در حقيقت، پرستش، تقدس و مأموريت باشيم. ما بر توسعۀ همکاری هاي منطقهای و عملی در جهت پيشرفت مأموريت کليسا، برنامهريزی هدفمند، تشويق يکديگر و به اشتراکگذاری منابع و تجربيات تأکيد داريم.
(یوحنا 21:17، 23؛ افسسيان 3:4، 4؛ يوحنا 35:13؛ فيليپيان 27:1؛ يوحنا 17: 11-23)
- مشارکت کليساها در بشارت
شادمانيم از اينکه عصر جديدی از بشارت آغاز شده است. نقش بارز سازمانهای بشارتی غربی به سرعت محو می شود. خدا از کليساهای جوانتر، منابع جديد عظيمی را برای بشارت جهانی بر می خيزاند و اين خود نشان می دهد که مسئوليت بشارت به کل بدن مسيح تعلق دارد. بنابراين، تمام کليساها می بايست از خدا و نيز از خود بپرسند که چه اقدامی بايد انجام دهند تا بتوانند هم در منطقۀ خود بشارت دهند، و هم مبشرانی را به ديگر نقاط دنيا اعزام کنند. دائماً بايد ارزيابيای از وظايف و مسئوليتهای بشارتی مان در جريان باشد. بدين ترتيب، مشارکتِ رو به رشدی بين کليساها ايجاد خواهد شد و شخصيت جهانی کليسای مسيح به شکل بارزتری نمايان خواهد شد. ما همچنين خدا را برای مؤسساتی که در ترجمۀ کتابمقدس، آموزش الاهياتی، رسانههای جمعی، ادبيات مسيحی، بشارت، خدمات مسيحی، احيای کليسا و ساير زمينهها می کوشند، شکر می کنيم. آنها نيز بايد به طور مداوم خودآزمايی کنند و تأثيرگزاری خود به عنوان بخشی از مأموريت کليسا را مورد ارزيابی قرار دهند.
(روميان 8:1؛ فيليپيان 5:1؛ 15:4؛ اعمال رسولان 1:13-3؛ اول تسالونيکيان 6:1-8)
- ضرورت امر بشارت
هنوز به بيش از دو ميليارد و هفتصد ميليون نفر که بيش از دوسوم جمعيت زمين را تشکيل می دهند بشارت داده نشده است. ما شرمساريم از اين که بسياری از انسانها ناديده گرفته شدند؛ اين دليلی برای سرزنش ما و کلّ کليساست. با اين حال، امروزه در بسياری از نقاط دنيا اشتياق بی سابقهای برای خداوند عيسای مسيح وجود دارد. ما معتقديم که زمان آن رسيده تا کليساها و سازمانهای موازی با اشتياق برای نجات کسانی که پيغام انجيل را دريافت نکردهاند دعا کنند، و تلاشهای جديدی را برای بشارت جهانی آغاز کنند. گاهی لازم است از تعداد مبشران خارجی و منابع مالی در کشوری که بشارت انجيل به آن رسيده، کاسته شود تا کليساها به خودکفايی و رشد برسند و منابع موجود به سرزمينهايی که بشارت داده نشدهاند، اختصاص پيدا کند. مبشرين بايد با روحيۀ خدمت فروتنانه، آزادانه به تمام شش قاره روانه شوند. هدف بايد اين باشد که با تمام ابزارهای موجود و در کمترين زمان ممکن، هر شخصی فرصت شنيدن، درک و پذيرش خبر خوش را داشته باشد. ما نمی توانيم اميد داشته باشيم که بدون فداکاری به اين هدف نائل بشويم. فقرِ ميليونها انسان ما را مبهوت و بی عدالتيای که منشأ آن است همۀ ما را برآشفته است. آن دسته از ما که در رفاه زندگی می کنيم، وظيفۀ خود در اتخاذ يک زندگی ساده را می پذيريم تا بتوانيم با سخاوتمندی بيشتری برای کمک و بشارت بپردازيم.
(يوحنا 4:9؛ متی 35:9-38؛ روميان 1:9-3؛ اول قرنتيان 19:9-23؛ مرقس 15:16؛ اشعيا 6:58، 7؛ يعقوب 27:1؛ 1:2-9؛ متی 31:25-46؛ اعمال رسولان 44:2، 45؛ 34:4، 35)
- بشارت و فرهنگ
بسط راهبردهای بشارت جهانی مستلزم روشهای پيشرو خلاقانه است. در پناه خدا، نتيجه، ظهور کليساهايی خواهد بود که عميقاً در مسيح ريشه، و رابطۀ نزديکی با فرهنگ خود دارند. فرهنگ هميشه بايد با معيار کتابمقدس آزموده و قضاوت شود. از آنجايی که مردان و زنان مخلوقات خدا هستند، بخشی از فرهنگ آنها در زيبايی و نيکويی غنی است. اما چون اين انسانها سقوطکرده هستند، گناهْ فرهنگ را تباه کرده و بخشي از آن شيطانی است. انجيل پيشفرضی از برتری فرهنگی بر فرهنگ ديگر ندارد، بلکه همۀ فرهنگها را بر طبق معيار حقيقت و عدالتِ خود ارزيابی می کند، و در هر فرهنگی بر اصول اخلاقی مطلق تأکيد می کند. مبشرين اغلب همراه انجيل يک فرهنگ بيگانه را نيز منتقل کردهاند و گاهی کليساها بيشتر در اسارت فرهنگ بودهاند تا اينکه تحت تعليم کلام باشند. مبشران مسيحی بايد با فروتنی در پی اين باشند که خود را از همه چيز، به جز اصالت شخصيت، خالی کنند تا بتوانند خادم ديگران باشند و کليساها بايد در پی تحول و غنای فرهنگ برای جلال خدا باشند.
(مرقس 8:7، 9، 13؛ پيدايش 21:4، 22؛ اول قرنتيان 19:9-23؛ فيليپيان 5:2-7، دوم قرنتيان 5:4)
- آموزش و رهبری
ما اعتراف ميکنيم که گاهي در پي رشد کليسا به بهاي از دست دادن عمق آن حرکت کرديم و بشارت ما عاري از خوراک مسيحي بوده است. همچنين اذعان ميکنيم که برخي از سازمانهاي ما در تجهيز و تشويق رهبران ملي براي تقبّل مسئوليتهاي مشروع خود، بسيار کند بودهاند. با اينحال، ما به اصول بومي متعهد هستيم و آرزومنديم که هر کليسايي رهبران ملي خود را داشته باشد، که نه بر اساس رياست، بلکه بر اساس خدمت، روش مسيحي رهبري را به نمايش ميگذارند. ما ميدانيم که نياز فراواني به بهبود آموزش الاهيات بهخصوص براي رهبران کليسا وجود دارد. در هر ملت و فرهنگي بايد برنامة آموزشي مؤثري براي شبانان و اعضاي کليسا در باب آموزههاي مسيحي، شاگردسازي، بشارت و تشويق در جهت رشد و خدمت وجود داشته باشد. اين گونه برنامهها نبايد بر روشهاي آموزشي کليشهاي تکيه کنند، بلکه بايد بر اساس قريحة خلاق بومي و بر طبق معيارهاي کتابمقدس ايجاد شوند.
(کولسيان 27:1؛ 28؛ اعمال رسولان 23:14؛ تيطس 5:1، 9؛ مرقس 42:10-45؛ افسسيان 11:4، 12)
- نبرد روحانی
ما باور داريم که درگير يک جنگ هميشگیِ روحانی با رؤسا و قدرتهای شرير هستيم که قصد براندازی کليسا را دارند و می خواهند بشارت جهانی کليسا را ناکام بگذارند. ما از نياز خود برای تجهيز خويشتن به زره خدا آگاهيم و می دانيم که اين جنگ را بايد با اسلحۀ روحانیِ حقيقت و دعا جنگيد. زيرا ما فعاليتهای دشمنمان را تشخيص می دهيم؛ نه تنها در ايدئولوژی های دروغينِ بيرون از کليسا، بلکه در اناجيل دروغينِ داخل کليسا که کتابمقدس را تحريف می کنند و انسانها را در جای خدا می گذارند. ما هم به هشياری و هم به بصيرت نياز داريم تا از انجيل کتابمقدسی محافظت کنيم. ما اذعان می کنيم که خود، در برابر عقايد و اعمال دنيوی، و تسليم در برابر دنياگرايی مصون نيستيم. برای مثال، اگرچه مطالعات دقيق در مورد رشد کليسا، چه از لحاظ کمّی و چه روحانی، صحيح و ارزشمندند، اما گاهی از آنها غفلت کردهايم. در مواقع ديگر، برای اطمينان از پاسخی به انجيل، در پيام خود سازشکاری کردهايم و يا با شيوههای فشار، شنوندگان خود را تحت تأثير قرار دادهايم، و در آمار و ارقام غرق شده و حتی در استفاده از آنها صداقت نداشتهايم. همۀ اين کارها دنيوی هستند. کليسا بايد در دنيا باشد؛ دنيا نبايد در کليسا باشد.
(افسسيان 12:6، دوم قرنتيان 3:4، 4؛ افسسيان 11:6، 13-18؛ دوم قرنتيان 3:10-5؛ اول يوحنا 18:2-26؛ 1:4-3؛ غلاطيان 6:1-9؛ دوم قرنتيان 2: 17؛ 2:4؛ يوحنا 15:17)
- آزادی و جفا
خدا وظيفۀ برقراری صلح، عدالت و آزادی را برای دولتها تعيين کرده تا کليسا بتواند در اين شرايط خدا را اطاعت کند، خداوند عيسای مسيح را خدمت کرده و بدون هيچ مانعی انجيل را موعظه کند. بنابراين، برای رهبران کشورها دعا می کنيم و از آنها می خواهيم که آزادی فکر و وجدان و آزادی عمل و اشاعۀ دين را بر طبق ارادۀ خدا و همان گونه که در اعلاميۀ جهانی حقوق بشر درج شده، تضمين کنند. همچنين نگراني عميق خود را برای تمام کسانی که به ناحق زندانی شدند ابراز می داريم، به طور خاص برای آنانی که به خاطر بشارت نام خداوند عيسی زندانی شدهاند. ما پيمان می بنديم تا برای آزادی آنها دعا و تلاش کنيم. در عين حال، از عاقبت آنها ترسی به دل راه نخواهيم داد. با کمک خدا، ما نيز در برابر بی عدالتي خواهيم ايستاد و به هر بهايی که باشد به انجيل وفادار خواهيم ماند. هشدارهای عيسی مبنی بر اجتنابناپذير بودن جفا را فراموش نمی کنيم.
(اول تيموتائوس 1:4-4، اعمال رسولان 19:4؛ 29:5؛ کولسيان 24:3؛ عبرانيان 1:13-3؛ لوقا 18:4؛ غلاطيان 11:5؛ 12:6؛ متی: 10:5-12؛ يوحنا 18:15-21)
- قدرت روحالقدس
ما به قدرت روحالقدس ايمان داريم. پدر، روح خود را فرستاد تا بر پسر او شهادت دهد؛ بدون شهادت او شهادت ما عبث خواهد بود. الزام بر گناه، ايمان به مسيح، تولد تازه و رشد مسيحی، همه کار روحالقدس هستند. علاوه بر اين، روحالقدس روحی مبشر است؛ از اين رو، بشارت بايد به صورت خودجوش از دل يک کليسای پر از روح برآيد. کليسايی که کليسای مبشر نيست، خود را انکار، و روح را اطفا می کند. بشارت جهانی تنها زمانی به يک امکان حقيقی تبديل می شود که روحالقدس، کليسا را در حقيقت و حکمت، ايمان، قدوسيت، محبت و قدرت تازه کند. از اين رو، از تمام مسيحيان دعوت می کنيم تا برای ملاقاتی با روح مقتدر خدا دعا کنند تا تمام ثمرۀ روحالقدس در قوم او نمايان شود و تمام عطايای او بدن مسيح را غنی سازند. تنها آن زمان است که کل کليسا ابزاری مناسب در دستان او خواهد بود تا تمام زمين صدای او را بشنوند.
(اول قرنتيان 4:2؛ يوحنا 26:15، 27؛ 8:16-11؛ اول قرنتيان 3:12؛ يوحنا 6:3-8؛ دوم قرنتيان 18:3؛ يوحنا 37:7-39؛ اول تسالونيکيان 19:5؛ اعمال رسولان 8:1، مزامير 4:85-7؛ 1:67-3؛ غلاطيان 5: 22-23؛ اول قرنتيان 4:12-31؛ روميان 3:12-8)
- بازگشت مسيح
ما ايمان داريم که عيسای مسيح شخصاً و آشکارا، در قدرت و جلال باز خواهد گشت تا نجات و داوری خود را به کمال برساند. اين وعدۀ بازگشت او، انگيزهای مضاعف برای بشارت ماست زيرا که ما کلام او را به ياد داريم که نخست انجيل بايد به تمام ملتها موعظه شود. ما معتقديم که فاصلۀ زمانی بين صعود مسيح و بازگشت او بايد با بشارت قوم خدا پر شود، که تا قبل از پايان، حق ندارند بشارت را متوقف کنند. همچنين به ياد داريم که او در مورد مسيحها و انبيای دروغينی که راه ضدمسيح نهايی را هموار خواهند کرد به ما هشدار داد. بنابراين، ما اين عقيده را که انسانها قادرند مدينۀ فاضلهای بر روی زمين بنا کنند، رؤيايی حاکی از غرور و خودخواهی می دانيم و آن را رد می کنيم. ما مسيحيان مطمئن هستيم که خدا پادشاهی خود را کامل خواهد کرد و مشتاقانه در انتظار آن روز و آسمان و زمين جديدی هستيم که عدالت در آن ساکن خواهد بود و خدا تا ابدالآباد بر آن سلطنت خواهد کرد. در ضمن، ما بار ديگر با شادی تسليم اقتدار او بر کلّ زندگی خود هستيم و خود را وقف خدمت مسيح و مردم می کنيم.
(مرقس 62:14؛ عبرانيان 28:9؛ مرقس 10:13؛ اعمال رسولان 8:1-11؛ متی 20:28؛ مرقس 21:13-23؛ اول يوحنا 18:2؛ 1:4-3؛ لوقا 32:12؛ مکاشفه 1:21-5؛ دوم پطرس 13:3؛ متي 18:28)
- نتيجهگيری
بنابراين، در پرتو ايمان و عمل خود، عهدی خطير با خدا و يکديگر می بنديم، تا با دعا و برنامهريزی، با هم برای بشارت تمام جهان همراه شويم. ما از ديگران دعوت می کنيم تا به ما بپيوندند. باشد که خدا با فيض خود و برای جلال خويش ما را ياری کند تا به عهد خود وفادار بمانيم! آمين، هللويا!