کتاب نکات مبهم در کتاب مقدس- فصل هشتم: خدا دل فرعون را سخت گردانید!
فصل هشتم: خدا دل فرعون را سخت گردانید!
در کتاب مقدس اظهارات متعددی دربارۀ سخت کردن دل فرعون توسط خدا شده است. این نکته نه فقط بهانهای است برای حملۀ بیایمانان به کتاب مقدس، بلکه شمار بسیاری از مسیحیان جوان را نیز دچار ابهام میسازد. میگویند اگر خدا دل فرعون را سخت ساخت و فرعون نیز در نتیجۀ این سختدلی علیه خدا طغیانگری نمود، پس خدا را باید مسئول گناه فرعون دانست و بیانصافی است اگر فرعون به خاطر سرکشیاش محکوم و مجازات شود. در خروج ۲۱:۴ میخوانیم: «و خداوند به موسی گفت، چون روانه شده به مصر مراجعت کردی آگاه باش که همۀ علاماتی را که به دستت سپردهام به حضور فرعون ظاهر سازی و من دل او را سخت خواهم ساخت تا قوم را رها نکند» (همچنین رجوع شود به خروج ۳:۷؛ ۴:۱۴).
در نگاه اول چنین به نظر میآید که در این متن، نکتهای وجود دارد که با توجه به آن میتوان از کار خدا انتقاد نمود و یا اینکه به روایت کتاب مقدس ایرادی وارد کرد، ولی با مطالعۀ دقیق مضمون کتاب مقدس و گفتۀ خدا و نیز موقعیت ماجرا درمییابیم که این نکته نیز حلشدنی است. اگر خدا حقیقتاً کسی را که مشتاق شناخت و انجام ارادۀ الهی است، طوری سختدل بسازد که دیگر نتواند مطیع او باشد، عملی انجام داده که به راستی دفاع از آن بسیار مشکل و یا حتی غیرممکن میگردد، ولی اگر اظهارات خدا را در جای خود مورد مطالعه قرار دهیم، میبینیم که او در مورد فرعون چنین کاری نکرده است. فرعون کسی نبود که مشتاق انجام ارادۀ خدا باشد. تمام این ماجرا از آنجا آغاز میشود که فرعون دل خود را سخت ساخت، نه اینکه اول خدا دل او را سخت کرده باشد.
در خروج ۲۱:۴ راجع به آنچه خدا میخواست نسبت به فرعون انجام دهد، پیشگویی شده است. در این پیشگویی، خدا مشخص میسازد که قبل از اینکه قلب فرعون را سخت سازد، او چه خواهد کرد. در خروج ۱۳:۹ و قسمتهای بعدی میبینیم که این نبوت به وقوع میپیوندد، اما پیش از آنکه خدا در اینجا دل فرعون را سخت سازد، شرحی داریم از کاری که خود فرعون انجام داد. خروج ۱:۵-۲ به ما میگوید که موسی و هارون پیغام یهوه را به فرعون اعلام نمودند: «یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید، قوم مرا رها کن تا برای من در صحرا عید نگاه دارند» و فرعون پاسخ داد: «یهوه کیست که قول او را بشنوم و اسرائیل را رهایی دهم؟ یهوه را نمیشناسم و اسرائیل را نیز رها نخواهم کرد.» در اینجا فرعون آشکارا و جسورانه اعلام میکند که حاضر به شناختن خدا یا اطاعت از او نیست. این واقعه پیش از آن بود که خدا دل او را سخت بسازد.
سپس در اسرائیل اقدامات بعدی فرعون و اینکه چگونه ظلم وحشیانۀ خود را بر اسرائیلیها از قبل نیز بیشتر ساخت، توضیحات بیشتری داده شده است (خروج ۳:۵-۹). در خروج ۱۰:۷ و آیات بعدی میبینیم که موسی و هارون به حضور فرعون آمده نشانههایی ظاهر میسازند تا اثباتی باشد بر اینکه از سوی خدا فرستاده شدهاند، ولی فرعون نمیشنود. در کتاب مقدس میخوانیم: «و دل فرعون سخت شد و ایشان را نشنید، چنانکه خداوند گفته بود» پس درمییابیم که مطابق پیشگویی خداوند، دل فرعون سخت شد، ولی نه به وسیلۀ خدا بلکه توسط خود فرعون. حقایق مستخرج از این ماجرا بدین شرحاند: فرعون حاکمی ظالم و مستبد بود که قوم اسرائیل را در فجیعترین اسارت، به بندگی رنج و مرگ کشانیده بود. خدا بر قوم خویش نگریست و فریاد آنها را شنید و در رحم و شفقت خود مصمّم شد که آنها را نجات بخشد (خروج ۲۵:۲، ۷:۳-۹). او موسی را به عنوان نمایندۀ خویش نزد فرعون فرستاد تا رهایی قومش را طلب کند، ولی فرعون مغرورانه و عصیانگرانه او را به مبارزه طلبید و حتی ستم بیشتری را بر قوم روا داشت. دقیقاً در آن وقت بود که خدا دل او را سخت ساخت.
این عمل به سادگی در مسیر شیوۀ عمومی خدا در رابطه با بشر انجام پذیرفته است. شیوۀ عمومی خدا این است که اگر شخصی راه خطا و نادرستی را برگزیند، او را به همان راه غلطش بسپارد (دوم تسالونیکیان ۹:۲-۱۲). کسی که در قلب خود مصمم است که گناهکار باشد، در آنچه که خود برگزیده است پیش خواهد رفت و خدا به او این فرصت را خواهد داد (رومیان ۲۴:۱-۲۶، ۲۸:۱). شاید رفتار خشنی محسوب شود، ولی رفتار عادلانهای است. اگر هنوز ابهامی در این مورد باقی باشد با دقت در روش خدا در سخت ساختن دل فرعون از میان میرود. البته این کار، عملی جسمانی نبود. خدا با دل فرعون به عنوان بخشی از بدنش کاری نداشت. منظور از دل، اشاره به جایگاه آگاهی، عاطفه و ارادۀ انسان است. اراده را میتوان با زور مجبور به انجام کاری نمود. طریقی که خدا با آن قلب فرعون را سخت گردانید این بود که در یک سلسله وقایع پی در پی، وجود و قدرت الهی خود را به او نشان داد و داوریهای خود را پیش چشم او ظاهر نمود. اگر فرعون در برابر این داوریها عکسالعمل صمیمی نشان میداد و وجود و قدرت خدا را میپذیرفت، به سوی توبه و نجات هدایت میگشت، اما خود خواست که عمداً عکسالعمل غلطی داشته باشد، به همین دلیل توسط همان داوریها، سختدل شد.
اوج محبت خدا نسبت به ما این است که در گناهانمان، داوری خود را میفرستد. اگر این داوریها را بپذیریم، قلب ما را نرم خواهد کرد و به سوی توبه و تسلیم کامل به خدا رهنمون خواهد ساخت و بدین ترتیب نجات خواهیم یافت، ولی اگر در برابر داوریها، سرکشی کنیم ما را سختدل نموده به هلاکت ابدی دچار خواهند نمود. تقصیر از خدا و یا از داوریهای او نیست. مقصر ما هستیم که عکسالعمل غلطی در برابر داوریهای خدا و حقایق الهی او از خود بروز میدهیم. انجیل برای کسانی که آن را میپذیرند، عطر حیات الی حیات است، ولی برای آنانی که آن را رد کنند، عطر موت الی موت خواهد بود (دوم قرنتیان ۱۵:۲-۱۶). اشکال کار در انجیل نیست، چون انجیل «قوت خداست برای نجات هر کس که ایمان آورد» (رومیان ۱۶:۱).
تقصیر را باید در کسانی جستجو نمود که انجیل را رد میکنند و به همین خاطر دچار سختدلی میشوند و محکومیت و نابودی در انتظار آنهاست. برای چنین اشخاصی، انجیل عطر موت الی موت است. یک موعظه میتواند برای یک نفر حیاتبخش باشد و در عین حال دیگری را به مرگ محکوم سازد. ثمرۀ آن برای کسی که به آن ایمان میآورد و مطابق آن عمل میکند، حیات و آمرزش و آرامی خواهد بود، ولی برای دیگری که حقیقت را رد میکند چیزی جز محکومیت و مرگ به بار نخواهد آورد. قلب یکی را سخت میسازد و دل دیگری را نرم. عیسای مسیح خود به جهان آمد، نه برای محکوم کردن آن بلکه به جهت نجات بخشیدنش (یوحنا ۱۷:۳)، ولی برای کسی که به او ایمان نیاورد، محکومیت و نابودی ابدی خواهد بود (یوحنا ۱۸:۳، عبرانیان ۸:۱-۹).
نوشتۀ آر. اِی. تورِی
ترجمۀ کشیش نینوس مقدسنیا
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |