هنر و ادبیات

اشعار جلیل قزاق ایروانی: تولد تازه (یوحنا باب سوم)

رای بدهید

 

اشعار جلیل قزاق ایروانی:

تولد تازه (یوحنا باب سوم)

شد فقیهی یک شب از قوم یهود       نزد آن شاه وفا دریای جود

تا بداند کیست او کز قدرتش           شد بهر ملک و بهر سو شهرتش

چون تواند کس کسی را جان دهد؟      و ز دو قرص نان گروهی نان دهد؟

گفت کای استاد کارت از خداست      شخص تو از مردم عالم جداست

من چه سازم بر کجا دارم امید؟         گفت باید بود مولودی جدید

گر نگردی خلقتی از نو نخست         انتظار وصل حق ناید درست

این بنای کهنه گر ویران کنی          زین تحول عالمی حیران کنی

روح ایزد گر تو را بخشد حبات        از شرار طبع خودیابی نجات

آنچه از روح است روح آید شمار      و آنچه از جسم است جسم است اعتبار

گر ز آب و روح کس گردد ولد        دولت دیدار حق او را سزد

باد را باشد گذر بر کوه و دشت         کس نداند از کجا آمد گذشت

هر که شد مولود از روح خدا         این چنین آید فرا گیرد ورا

جسم علوی لایق افلاک شد            جسم خاکی پشت و اندر خاک شد

گفن من نی، گفته عیسی است این       از خدا و از صاحب دنیاست این

هان تو را گویم تو را بدهم نوید       صلح و آرامش از این گردد پدید

جنگ خونینی که عالم گیر شد        برتر و بر خشک دامن گیر شد

این همه از زشتی کردار ماست       و ز درون قلب پر آزار ماست

صلح اگر با حق نمایی بی درنگ      می گریزی تو خود از آلات جنگ

هم شوی فرزند در نزد پدر          هم برادر با جهانی در اثر

یوحنا باب سوم

برگرفته از کتاب چون محزون ولی شادمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO