خانوادۀ مسیحیزندگی روزمره مسیحی

فصل سی و یکم اصول عیسی در روابط: فروتنی چگونه نیاز ما به مورد توجه ‏قرار گرفتن را برطرف می‌‌سازد؟

رای بدهید

فصل سی و یکم اصول عیسی در روابط: فروتنی چگونه نیاز ما به مورد توجه ‏قرار گرفتن را برطرف می‌‌سازد؟

روابط ما مملو از نیاز به توجه است. ‏اگر پدر و مادر هستی، لحظه‌ای به فرزندان خود ‏دقّت کن. آیا آنها هرگز برای جلب ‏توجه تو با یکدیگر رقابت نمی‌کنند؟ من و همسرم ‏سه فرزند داریم و وقتی آنها ‏کوچکتر بودند، گرفتن عکس از یکی از ‏فرزندانمان تقریباً غیرممکن بود. بقیه ‏همیشه سعی می کردند در تصویر باشند و دوست داشتند مورد توجه ‏قرار بگیرند. و این فقط بچه ها نیستند ‏که تلاش می کنند مورد توجه قرار ‏بگیرند. به عنوان زن و شوهر، آیا تا ‏به حال بازی “امروز نوبت من است که ‏مورد توجه قرار بگیرم” را با هم بازی کرده‌اید؟

همۀ ما از مورد توجه قرار گرفتن لذت ‏می‌بریم. اما تبدیل شدن این لذت به یک ‏نیاز، امری است که به سهولت انجام می شود و می‌توان آن را موادمخدر روابط نامید و شاید تا حدّی به این امر معتاد شوی که برای اینکه احساس اهمیت کنی، هر روز به شدّت به آن نیاز داشته باشی.‏

وقتی فروتنی را انتخاب می‌‌کنی، دید تو نسبت به جهان اطرافت دگرگون می‌شود و به جای این که همیشه نیاز داشته ‏باشی مورد توجه دیگران قرار بگیری، ‏شروع به توجه به نیاز دیگران می‌کنی. ‏تو دیگر تنها کانون توجه نفس خود ‏نمی‌شوی. تو آزادیِ تازه‌ای برای دیدن، ‏مراقبت و نگهداری و اقدام به رفع نیازهایی که در اطراف ‏خود می بینی، تجربه می‌کنی.‏

بیایید با عیسی و پیروانش همراه شویم و ‏به آنچه او در این مورد فرمود گوش فرا ‏دهیم. در حالی که داستان را شروع می‌‏کنیم، به یاد داشته باشید که شاگردان ‏با یکدیگر مشکلی جدی در مورد این مسئله داشتند که چه کسی مهمتر از دیگری است و چه کسی بیشتر مورد توجه ‏قرار می‌گیرد و کدام یک از آنها در آسمان به عیسی نزدیکتر خواهد بود.‏

یکی از روش‌هایی که عیسی به شاگردانش ‏در مورد فروتنی یاد می‌دهد این است که ‏به رهبران مذهبی زمان خود اشاره می‌‌‏کند: «همچون آنان عمل نکنید…هر چه می‌کنند برای آن  است که مردم آنها را ببینند.» (متی ‏‏۲۳: ۳، ۵). آنها به شدت نیاز داشتند تا مورد توجه دیگران قرار بگیرند. آنها مردان بسیار مذهبی ‏بودند، اما هر عمل مذهبی آنها از نیاز شدید آنها به توجه ناشی می‌شد. عیسی کوبنده‌ترین ‏کلمات خود را برای این رهبران نگاه داشته بود. او به خوبی آگاه بود که آنها از دین به عنوان ‏سرپوشی برای برآورده شدن نیازهای خود ‏استفاده می‌کردند و این را هم می‌دانست ‏که همۀ مردم به آنها به ‌عنوان یک الگو می‌نگریستند و عیسی نمی‌خواست شاگردانش چنین الگویی را سرمشق خود قرار دهند.‏

عیسی فهرستی از سه چیز را به شاگردانش ‏داد که نشانه ای از نیاز این رهبران مذهبی به توجه ‏بود: «آنها آیه دان‌های خود را بزرگتر می‌کنند…؛ و دوست دارند در ضیافتها بر صدر مجلس بنشینند… و مردم آنها را “استاد” خطاب کنند.» (متی ۲۳: ۵-۷). جالب اینکه این ‏فهرست خوبی از روش‌هایی است که امروز هم ‏در تلاش‌هایمان برای جلب توجه استفاده ‏می‌کنیم.‏

آنها آیهدان‌های خود را بزرگتر می‌‏کردند

به نظر می‌رسد آیه‌دان چیزی است که تنها در ‏موزۀ تاریخ طبیعی پیدا می‌شود. تقریباً ‏می‌توانی از یک راهنمای موزه با صدای ‏تودماغی بشنوی که می‌گوید: “در این ‏نمایشگاه ما بقایای فسیلی دایناسورهای پرنده ‏و آیه‌دانها را داریم.”‏

آیه‌دان بستۀ چرمی بود که حاوی آیات کتاب مقدس بود که به بازو یا پیشانی می‌بستند. ‏این آیه‌دان‌ها به منظور احترام به تعلیم عهدعتیق بود که کلام خدا را در آن در طول روز با خود حمل می‌کردند. اما مشکل این بود که کبر و ‏غرور در استفادۀ آنها از این آیه‌دان‌ها‏ ‏رخنه کرده بود. یکی از فریسیان آیه‌دان خود را کمی بزرگتر از آیه‌دان فریسی دیگر می‌کرد تا نشان دهد از دیگر فریسیان و مردم، آیه‌های بیشتری می‌داند و به این ترتیب هر چه می‌گذشت‏ آیه‌دان‌ها ‏عریض و ‏عریض‌تر می‌شد. لحظه‌ای تصور کن که ‏این فریسیان با انبارهای آیه‌دان‌هایی که بر سرشان داشتند، در میان مردم می‌گشتند تا خود را روحانی‌تر جلوه دهند!‏

آیه‌دان تصویر کاملی از عشق و علاقۀ ما به ‏مارک لباس‌ها و چیزهای دیگر است. وقتی درگیر نیاز خود به جلب ‏توجه می‌شویم، شروع می‌کنیم به دوست داشتن مارکهای مختلف. ما به این رهبران مذهبی ایام قدیم نگاه می‌کنیم و با خود فکر می‌کنیم: “چه احمقانه است که آنها این آیه‌دان‌ها را روی سر خود می‌بستند! ما که امروز اینطور نیستیم. درسته؟” این صحیح است که ما دیگر آیه‌دان بر سر نداریم، اما وضع ما خیلی ‏بغرنج‌تر است. ما امروزه آیه‌دان بر سر نداریم اما با مارک‌های کوچک ‏روی پیراهن‌هایمان راه می‌رویم تا احساس مهم ‏بودن کنیم. ‏ما از آنها روحانی‌تر هستیم! ما ‏ماشین مدل بالایی را می‌خریم که تمام عمر ‏به دنبال آن بوده‌ایم. سپس با این فکر که همه به ماشین مدل بالای ما با حیرت نگاه می‌کنند، با آن ماشین رانندگی می‌کنیم. و با خود چنین می‌اندیشیم که: “حتماً همۀ آنها آرزو دارند جای من بودند.” منظور من از عشق و علاقه به مارک همین است.‏

راستش من فکر نمی‌کنم خدا به اینکه لباس تو چه ‏آرمی دارد، اهمیتی بدهد یا اینکه بالعکس اصرار داشته باشد که پایین‌ترین ‏مدل ماشین را بخری. برای مقدس بودن ‏لازم نیست ماشین هیوندای رانندگی کنی. از سوی دیگر ‏برای خدا مهم است که با چه انگیزه‌ای این مدل ماشین را رانندگی می‌کنی یا چرا این نوع لباس را می‌پوشی. برای او مهم است که نیّت تو برای زندگی کردن در خانه‌ای که خریده‌ای چیست. عیسی به ما  گفت مواظب باشیم که ‏همه چیز را در زندگی خود بر اساس نیازمان ‏به جلب توجه قرار ندهیم. این نیاز می‌‏تواند آنقدر فراگیر شود که باعث پاشیدن مهم‌ترین روابط تو از هم باشد.‏

آنها دوست دارند در ضیافت‌ها بر صدر مجلس بنشینند

کسانی که می‌خواهند مورد توجه قرار گیرند ‏نه تنها به مارک و مدلهای بالا علاقه دارند بلکه دوست دارند شهرت و افتخارات هم داشته باشند. این مسئله برای رهبران مذهبی آن زمان به ‏معنای اطمینان از این بود که در ‏ضیافت‌ها در رأس مجلس به آنها جای دهند. جایی که در معرض نگاه و توجه دیگران باشند که هر کس به دیگری در بارۀ آنها بگوید: “او باید شخص مهمی باشد، به جایی ‏که نشسته نگاه کن.”‏

ما هم می‌توانیم عاشق نشستن در رأس مجلس‌ها باشیم. ‏همۀ ما دوست داریم نام خود را در برنامه‌ها ببینیم، اسم ما مطرح شود و ‏افتخاراتی دریافت کنیم که دیگران متوجه سخت‌کوشی ما بشوند. ‏محبوب‌ترین جستجوی اینترنتی گوگل این ‏است که نام خود را جستجو کنی تا ‏ببینی آیا اسم خود را پیدا می‌‏کنی یا خیر. این علاقۀ طبیعی ما به ‏خودمان می‌تواند به راحتی تبدیل به عشق ‏و علاقه به افتخارات تبدیل شود. ما به نقطه‌ای می‌رسیم ‏که باید اسم خود را در برنامه ببینیم، ‏انتظار داریم اسم خود را بشنویم و به علت سخت کوشی ما در محل کارمان از ما تقدیر شود. اگر تاکنون شبی را به ‏خاطر این که در مجلسی اسم تو برده نشده، نخوابیده‌ای، به خوبی متوجه منظور من از عشق به افتخارات می‌شوی.‏

آنها دوست دارند مردم آنها را ‏‏”استاد” خطاب کنند‏

از نیاز ما به توجه اطرافیان، عشق به مارک و مدلهای بالا، شهرت و افتخارات و در نهایت، عشق به اسم و رسم رشد می‌کند. برای این رهبران مذهبیِ دوران عیسی، استاد بودن کفایت نمی‌کرد بلکه می‌خواستند مردم آنها را استاد هم خطاب کنند.‏

داشتن اسم و رسم در خود مشکلی ندارد و از یک نظر این عناوین می‌توانند به دیگران کمک کنند تا از مسئولیت‌های ما باخبر شوند. این را به خاطر بسپار که داشتن اسم و رسم می‌بایست تنها از این جهت برایت اهمیت داشته باشد که بیانگر توانایی تو در خدمت به دیگران است. اگر در حال سفر با هواپیما هستی و به یکباره فقسۀ سینۀ تو درد می‌کند، چقدر خوشحال می‌شوی که شخصی که در صندلی کنار تو نشسته به تو بگوید: “من دکتر جان جونز هستم، آیا می‌توانم کمکی به شما بکنم؟”  عناوین می‌توانند ‏بیانگر تمایل ما به خدمت به دیگران باشند.‏

با این حال، همین عناوین که تمایل ما ‏به خدمت را ابراز می‌کنند، باعث بالیدن ما به آن و فخرفروشی ما می‌شوند. چطور بفهمیم که آیا به دنبال اسم و رسم هستیم یا خیر؟ با شنیدن عنوانی که داری! وقتی جایی عنوان خود را می‌شنوی چه حالی به تو دست می‌دهد؟ آیا احساس اهمیت می‌کنی و هر چه بیشتر آن را بشنوی خوشحالتر می‌شوی؟ این می‌تواند زنگ خطری برای تو باشد.‏

توجه به نیازهای دیگران

برافراشتن خود یعنی باید ‏مورد توجه دیگران قرار بگیری. این ‏نیازی است که هرگز برآورده نمی‌شود. ‏اگر به چنین حالتی ادامه دهی، متوجه می‌شوی که این نیاز تو هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود و تمام نمی‌شود. گزینۀ دیگری نیز وجود دارد. انتخاب کن که به جای توجه به خود، فروتن شوی و به نیازهای دیگران توجه کنی. تنها ‏راه درمان نیاز ما به مورد توجه قرار گرفتن این است که مشغول توجه به نیازهای دیگران شویم.‏

خانومی به نام روث کالکین هارمز، در شعری تحت عنوان “در عجبم” در حالی که با جسارتی ستودنی قلب خود را تفتیش می‌کرد از خود چنین پرسید:

خداوندا تو آگاهی چطور تو را خدمت می‌کنم.

با تب و تابی پر عاطفه در کانون ‏توجه بسیاری،

می‌دانی که با چه عشقی برای تو ‏در اجتماعات زنان صحبت می‌کنم.‏

و از اشتیاق واقعی من برای شرکت در جلسات مطالعۀ ‏کتاب مقدس هم آگاهی.‏

اما اگر تو به یک حوض آب اشاره کنی،

و از من بخواهی که پاهای پینه بستۀ پیرزنی خمیده و چروکیده را،

روزها و ماه‌ها در اتاقی که هیچ‌کس آن را نمی‌بیند و ‏نمی‌شناسد، بشویم،

چه می‌کردم؟‏

این سؤال در بارۀ انتخابی فروتنانه است: “آیا به این دلیل خدمت می‌کنم که ‏باید مورد توجه قرار بگیرم یا اینکه متوجه نیازهای اطرافیانم هستم و آنها را برآورده می‌سازم؟” ‏نمی‌دانم که تو با این سؤال چه می‌کنی، اما برای من ‏این شعر نقاط حساسی را در زندگی من برجسته می‌کند. وقتی خدمت می‌کنم، از اینکه ‏مورد توجه قرار می‌گیرم لذت می‌برم و ‏اغلب به یاد گفتۀ سی.اس. لوئیس در کتاب مسیحیت ناب در ‏مورد فروتنی می‌افتم: “اگر کسی ‏بخواهد فروتنی را به دست آورد، ‏حدس می‌زنم بتوانم اولین قدم را به او بگویم. اولین قدم این است که ‏کبر و غرور خود را بپذیریم.” حقیقت زشت اما ‏کاملاً روشن و واضح در مورد من این است که من آدم مغروری هستم. همۀ ما با غرور خود در زندگی‌مان دست و پنجه نرم می‌کنیم. در همۀ ما جایی ‏وجود دارد  و این جا گاهی اوقات جایی وسیع است که ترجیح می‌دهد به جای توجه به نیازهای دیگران به نیازهای خودمان توجه شود. کلید روابط ‏عالی این است که اجازه دهیم عیسای مسیح ‏جای این حق تقدم و اولویت را در ما وارونه سازد.‏

نیاز ما به توجه مسئله‌ای واقعی است. پس ‏چطور ممکن است به این نیازِ تمرکز بر نیازهای ‏دیگران اهمیت قائل شویم؟ تنها پاسخ ‏این است: به خدا برای برآورده کردن نیاز تو به توجه دیگران اعتماد کن تا او این احساس تو را ارضاء کند! در ‏این  حقیقت غوطه‌ور شو که خدا وعده داده نیازهای تو را برآورده سازد. پولس ‏با اطمینان خاطر به ما می‌گوید: ‏‏«خدای من از ثروت شگفت انگیز خود در ‏مسیح عیسی استفاده خواهد کرد تا هر ‏آنچه را که نیاز دارید به شما بدهد» (فیلیپیان ۴: ۱۹ ترجمه از کتاب مقدس انگلیسی NCV). ‏ خدا همۀ چیزهایی را ‏که از او می‌طلبیم به ما نمی‌دهد، اما چیزی که نیاز واقعی ما است به ما می بخشد. حتی وقتی آنچه را می‌خواهی به تو نمی‌دهد، به او اعتماد کن و به طلبیدن چیزهایی که احتیاج داری، مصرّانه ادامه بده. چنین اطمینانی که ‏خدا نیازهای تو را برآورده می‌کند به تو آزادی جدیدی می‌بخشد تا ‏بتوانی به نیازهای دیگران توجه کنی و آنها را برآورده سازی.‏

خدا نیاز تو برای اهمیت را برآورده خواهد ساخت. او می‌داند که تو به آن نیاز مبرم داری. او خیلی بیشتر از آنچه بتوانی تصور کنی به فکر توست. روزی فرا می‌رسد که او به طرزی خارق‌العاده به تو توجه خواهد کرد که با چشمان خود خواهی دید و به حیرت خواهی افتاد. در آن روز، کسانی که او را ‏دوست دارند، در برابر دیدگان او می‌ایستند، و ‏او به صورت کاملاً فردی، شخصی و عاشقانه به آنها می‌نگرد و می‌فرماید: «آفرین، غلام نیک متدین».‏

وقتی این کلمات را بشنوی، توجه ‏دیگرانی که در تمام عمرت در پی آن بوده‌‏ای، در مقایسه با این کلمات، رنگ خود را خواهند باخت. ‏او به تنهایی می‌تواند و می‌خواهد تمام نیازهای ‏تو را برآورده سازد.

این را  انتخاب کن که به نیازهای دیگران توجه کنی. نه فقط به نیازهای دوستانت، ‏بلکه به نیازهای آن کسی که در فروشگاه ‏مواد غذایی با ایستادن در راه تو ‏و فشار دادن هر هلو در ظرف آن، باعث آزار تو می‌شود، یا فروشنده‌ای که در سوپرمارکت خیلی آرام کار می‌کند و  تو ‏را عصبی می‌کند، یا کسی که در اتاق کار کنار ‏توست و به ظاهر دشمن قسم خوردۀ توست، نیز توجه کن!‏

شاید همکار تو صدای موزیک خود را آنقدر بلند ‏کرده باشد که برایت آزاردهنده است. و ‏هر بار که او برای رفتن به توالت از جایش حرکت می‌کند، می‌خواهی دزدکی وارد ‏دفتر او بشوی و تمام گیره‌های کاغذهای روی میز او را ‏مثل یک چوب شور خم کنی. اگر این هفته تصمیم بگیری که متوجه این واقعیت شوی که او هم مانند تو نیازهایی دارد چه؟ اگر وقتی ‏برای خریدن یک بطری نوشابه برای خود می‌روی، برای او هم یک نوشابه ‏بیاوری، چه می‌شود؟ به او نگو، “این نوشابه را ‏به شرطی به تو می‌دهم که صدای موزیکت را کم ‏کنی!” فقط آن را به عنوان ابراز محبت خود به او بده. به این واقعیت ‏توجه کن که او هم نیازهایی دارد و ‏همچون یک انسان با او رفتار کنی. ‏این  کار تو نه تنها برای او بلکه به همان اندازه نیز برای تو سودمند خواهد بود. وقتی شروع به برآورده کردن ‏نیازهای دیگران کنی، خواهی دید که ‏سطح استرس خودت هم پایین می‌آید. یک ‏مهربانی کوچک بیشتر از چیزی که فکرش را بکنی یا تصورش را بکنی اثر عمیقی بر دیگران می‌گذارد. مادر ترزا گفتۀ زیبایی دارد که: “ما این فرصت را داریم که ‏دیگران را همانطور که او ما را دوست ‏دارد دوست داشته باشیم، نه با چیزهای ‏بزرگ، بلکه با چیزهای کوچک اما با عشقی ‏بزرگ.” زندگی متمرکز بر خود و برآورده ‏شدن نیازهای تو هرگز یک زندگی عالی ‏نیست، چون بیش از مرز نیازهای تو رشد نمی‌کند. هر زندگی عالی متمرکز رسیدگی به ‏نیازهای دیگران است.‏

نکتۀ قابل تأمل: تنها راه درمان نیاز ما ‏به مورد توجه قرار گرفتن این است که ‏به نیازهای دیگران رسیدگی کنیم.‏

آیۀ به یادماندنی: «با محبتِ برادرانه سرسپردۀ ‏هم باشید. در احترام گذاشتن به ‏یکدیگر، از هم پیشی بگیرید» (رومیان ‏‏۱۲: ۱۰)‏.

از خود بپرس: امروز نیاز چه کسی را ‏هر اندازه که ناچیز باشد، می‌توانم ‏برآورده سازم؟

درس آینده: فروتنی چگونه تمایل ما به مقایسۀ خود با دیگران را مَهار می‌کند؟

نوشتۀ تام هولادِی

ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO