پاسخ به اسلام

عیسی یا محمد؟ مقایسه ای میان بنیانگذاران دو مذهب بزرگ جهان

4.1/5 - (22 امتیاز)

پیشگفتار

عیسی مسیح بنیانگذار مسیحیت و محمد بنیانگذار اسلام است. این دو از بزرگترین مذاهب دنیا به شمار می آیند. یکی با 2.3 میلیارد و دیگری با 1.9 میلیارد پیرو. بی شک این دو نفر، تأثیر شگرفی بر تاریخ بشریت داشته اند. آنان به عنوان رهبران مذهبی، اصول بسیاری را برای زیستن ارائه داده اند.

         هر دو مذهب وجوه مشترک زیادی دارند، اما در مواردی دیگر اختلافات شدیدی در میان آنها مشاهده می شود. شخصیت این بنیانگذاران چگونه بوده است؟  چگونه می توانیم آنها را با یکدیگر مقایسه کنیم؟ کتاب مقدس و قرآن در مورد عیسی مسیح چه می گویند؟ آموزه ها و اعمال آنها پیروانشان را برای چه کارهایی بر می انگیزد؟ این مقاله در حالی که بعضی از اعمال آنها را مورد قیاس قرار می دهد و تضادهای میان آنها را بررسی می کند، به این سؤالات پاسخ می دهد.

توجه : اینجانب در این مقاله از ترجمه جدید کتاب مقدس به عنوان منبع سخنان و اعمال عیسی استفاده خواهم کرد و در ضمن در نقل قولهایم از قرآن از ترجمه داوود و نیز از حدیث ” البخاری” و “صحیح مسلم” و “سیره رسول الله”  که ترجمه ای است از “السیره النبویه” از ابن اسحاق و نیز تاریخ طبری و سنن ابو داوود استفاده کرده ام.

در واقع ” حدیث البخاری” و ” صحیح مسلم”  مجموعه سخنان و کردار محمد هستند که از نظرعلمای اسلام،  معتبرترین شناخته شده اند. السیره النبویه ، از ابن اسحاق ، به عنوان بهترین و جامع ترین زندگی نامه محمد یاد شده و تاریخ طبری بهترین روایات تاریخی از محمد و جامعه نخستین اسلامی می باشد که در دسترس ما است.

آخرین سخنان این دو شخصیت

عیسی مسیح:

” ای پدر، اینان را ببخش ، زیرا نمی دانند چه می کنند” (لوقا 23: 34 ) (این را  پس از اینکه به او خیانت شده بود و بدون هیچ علت قانونی محکوم به مرگ شده بود و بر روی صلیب جلجتا در حال جان سپردن بود، گفت.)

محمد:

” «خداوند یهود و نصاری را لعنت کند؛ قبرهای پیامبران خود را مسجد اتخاذ کرده اند .” (البخاری) {محمد سالها پیش از این  به وسیله زنی یهودی که شوهرش را مسلمانان کشته بودند، مسموم شده بود و سمّ به تدریج اثر خود را کرده بود. او این سخنان را در هنگام مرگش در آغوش عایشه یعنی همسر دلبندش به زبان آورده بود.}

چون من زندگی این دو شخصیت را مطالعه کرده ام ، به نظرم مقایسه فوق، جزئیات تفاوت شخصیتی این دو را به نوعی قوی نشان می دهد. اینها سخنانی هستند که در زمان مرگشان بیان کرده اند، سخنانی که لحظه آخر زندگی آنان را متبلور می سازد. در حالی که محمد لعنت و نفرینِ تلخی را نسبت به اشخاصی که پیامبری او را رد کردند، به زبان می آورد و در مقایسه با او، مسیح از خدا طالب بخشش دشمنانش است. آیا برای محمد برازنده تر نبود تا در لحظه آخر زندگی اش بر زمین از الله طلب هدایت و راهنمایی مسیحیان و یهودیان را می نمود؟!

برده داری در زندگی عیسی مسیح و محمّد

عیسی مسیح:

هیچ برده ای نداشت. عیسی چنین تعلیم می داد که با دیگران چنان رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود. عیسی برده ای نداشت، و از آموزه هایش آشکار است که او هیچگاه برده ای نمی خواست. او بسیاری را آزاد کرد و نه برده. هیچ کس نمی خواهد بر خلاف خواست خود برده شود.

پولس رسول در نامه  اول تیموتاؤس 1: 8-10 می نویسد:

” ما می دانیم که شریعت نیکوست، اگر کسی آن را به درستی به کار بندد. نیز می دانیم که شریعت نه برای درستکاران ، بلکه برای قانون شکنان و سرکشان وضع شده است، برای بی دینان و گناهکاران، و ناپاکان و کافران، برای قاتلان پدر و قاتلان مادر، برای آدمکشان، زناکاران و لواط گران، تاجران برده، دروغگویان و شهادت دهندگان به دروغ و نیز برای هر عملی که خلاف تعلیم صحیح باشد.”

در این آیات کاملاً مشخص است که شخصی را به زور به بردگی گرفتن یا فروختن آنان، بر خلاف آموزه های مسیحی است.

محمد:

از سوی دیگر محمّد برده دار بود . او صاحب و فروشنده بردگان بسیاری بود. چه زن و چه مرد. او گفت الله این اجازه را به او و پیروان مسلمان خود داده است تا هر وقت که بخواهند می توانند با غلامان یا بردگان زن خویش رابطه جنسی برقرار کنند! به سوره های الآحزاب آیات50 و 52  و المؤمنون آیه 5 و المعارج آیه 30 در قرآن مراجعه نمایید. بردگانی که توسط مسلمانان غارت شده بودند به عنوان “غنیمت  جنگی” به شمار می آمدند و در نتیجه بخشی از دارایی آنان بودند. یکی از افتخارات و اسباب غرور محمد این بود که صاحب هزاران برده بود!

طبری تاریخ نگار بزرگ اسلامی در مورد رابطه جنسی محمد با برده خود به اسم ماریه اینچنین می نویسد: ” محمد در سال ششم هجرت سفیرانی به کشورهای خارج فرستاد و طی نامه هایی فرمانروایان این کشورها را به آئین توحید و اسلام دعوت کرد. در این میان نامه ای به مقوقس(پادشاهان اسکندریه) فرمانروای مصر نوشت و او را به ائین اسلام دعوت کرد. اگرچه مقوقس اسلام را نپذیرفت، اما هدایایی برای محمد فرستاد. در میان این هدایا کنیزی بود به نام ماریه که محمد او را به خدمت حفصه، دختر عُمَر بن خطاب گذاشت. وی از پیامبر باردار شد، نام فرزند او را ابراهیم نهادند، دوسال زیست و بمرد. ( تاریخ طبری جلد .8 برگ 66131. / تاریخ طبری جلد .39 برگ 194 / سیره ابن هشام، ص5)

محمد اشخاصی را که  با آنان می جنگید و غارت می کرد به بردگی می گرفت. به زنان و بچه هایی (سنین نوجوان و بالا) که بعد از کشتار 800 مرد یهودی بنی قریظه توسط محمد به بردگی گرفتار شدند توجه کنید: سوره الآحزاب آیه 26.

در تاریخ طبری اینگونه آمده:

” سپس رسول الله اموال و زنان و کودکان بنی قریظه را تقسیم نمود. در آن هنگام پس از دریافت خمسش، سه سهم برای سوارکار مرد و یک سهم برای سوارکار زن و برای پیاده نظام یک سهم و در آن روز تعداد اسب‌های بنی قریظه 36 اسب بود…. سپس سعد ابن زید انصاری از برادران بنی عبد الاشهل را به همراه زنان و کودکان اسیر بنی قریظه برگزید و به نجد فرستاد تا بوسیله فروش آنان اسحله و اسب بیاورد و رسول الله (ص) ریحانه بنت عمرو بن جنانه یکی از زنان بنی عمرو بن قریظه را تا آخر عمر برای خودش برداشت، رسول الله از او خواست تا مسلمان شود و او با وی ازدواج نماید و محجبه شود، ولی او به رسول الله گفت: مرا به عنوان کنیزت نگه دار که این برای من راحت تر است و او هم وی را به همین حال وا گذاشت.

البخاری نیز همچنین استناد می کند که محمد برده های بسیاری داشت. محمد بردگان سیاه پوست، عرب، مصری، مرد، زن، یهودی، مسیحی و اعراب مشرک داشت.

محمد همچنین اجازه می داد تا پیروانش، اسیران و بردگان را به شدت مجروح سازند. هنگامی که زنش مورد باز جویی بود که آیا مرتکب زنا شده یا خیر، علی یعنی داماد محمد، کنیز عایشه را جلوی چشمان محمد وحشیانه و به شدت کتک زد، تا  مطمئن شود که او حقیقت را در مورد عایشه بیان می کند. در اینجا به نقل قولی از  کتاب ” سیره رسول الله ” به نقل از ابن اسحاق که درباره ” زندگی محمد” می باشد، توجه کنید:

” پس پیامبر بریره (کنیز عایشه) را صدا کرد و از او سؤال کرد، و علی برخاسته او را به شدت کتک زد و گفت، ” به پیامبر حقیقت را بگو”،…(قابل ذکر است که محمد مانع کتک زدن بریره توسط علی نشد!)

در حدیث صحیح مسلم آمده که محمد حتی اجازه می داد تا پیروانش زنانی را که اسیر می کردند، به منظور داشتن رابطه جنسی مورد استفاده قرار دهند:

ابو سیرما به ابو سعید الخدری گفت: ” آه ابو سعید ، آیا شنیدی که رسول الله در باره العزل چه گفته ؟ او پاسخ داد: “بله” و اضافه کرد : ” ما با رسول الله به مستعلق برای مأموریت اعزام شدیم و در آنجا زنان عالی عرب را اسیر کردیم و به آنان تمایل داشتیم چون از دوری زنانمان رنج می بردیم، (اما در عین حال) می خواستیم که آنان را بازخرید نماییم. پس تصمیم گرفتیم که با آنان ضمن رعایت عزل ( خارج کردن آلت جنسی مرد قبل از جاری شدن منی برای جلوگیری از بارداری) رابطه جنسی برقرار کنیم. اما به خود گفتیم ” وقتی رسول الله با ما است، چرا از او در باره کاری که می خواهیم بکنیم سؤال نکنیم ؟” پس از رسول الله پرسیدیم و او پاسخ داد: ” اهمیتی ندارد که این کار را نکنید، چون هر فردی که می بایست تا قبل از روز قیامت به دنیا بیاید به هر حال زاده می شود.”

و باز در صحیح مسلم می خوانیم که:

“ابو سعید الخودری از جنگ خونین شرح می دهد که رسول الله سپاهی را برای نبرد فرستاد و در آنجا با دشمن مقابله کرده و جنگیدند. بعد از اینکه بر آنان پیروز شدند و آنان را به اسارت گرفتند، همراهان رسول الله از رابطه جنسی با اسیران زن خودداری می کردند، چون همسران آنان معتقد به خدایان مختلف بودند. پس الله تعالی، در این مورد وحی فرستاد: ” [ازدواج با] زنان شوهردار [بر شما حرام شده است] مگر زنانی که [به سبب جنگ با شوهران کافرشان از راه اسارت] مالک شده اید؛ [این احکام] مقرّر شده خدا بر شماست.” ( سوره النساء آیه 24 ) ، ( آنها بعد از پایان دوران عادت ماهیانه، برای رابطه جنسی قانونی و مشروع بودند.)

توضیح:

آموزه های عیسی افراد را از اینکه به زور اشخاص دیگر را برده خود سازند منع می نماید. ” با مردم همانگونه رفتار کنید که می خواهید با شما رفتار کنند ” (لوقا 6: 31). ولی محمد و سپاهش بارها به مردم هجوم برده و آنان را به اسارت و بردگی می گرفتند. بدتر از آن، محمد خانواده های اسیران را در میان سربازان خود تقسیم کرده و به مردان خود اجازه تجاوز به  زنان اسیر می داد.

گناه در زندگی عیسی مسیح و محمد

عیسی مسیح:

 بدون گناه متولد شد، و بدون هیچ خطایی زیست. عیسی بی گناهی خود را اعلان کرد. ” کدام یک از شما می تواند مرا به گناهی محکوم کند؟ پس اگر حقیقت را به شما می گویم ، چرا سخنم را باور نمی کنید؟” (یوحنا 8: 46) همچنین به  دوم قرنتیان 5: 21 و اول یوحنا 3: 5  و عبرانیان 4: 15 مراجعه فرمایید.

محمد:

 در سوره غافر آیه 55 گناهکار معرفی شده: ” پس صبر کن که وعده خدا حق است و برای گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت شامگاهان و بامدادان ستایشگر باش. “

و سوره الفتح آیه 1و2 : ” ما به تو پیروزی بخشیدیم [ چه] پیروزی درخشانی، تا خداوند از گناه گذشته و آینده تودرگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست هدایت کند.”

محمد همچنین برای بخشش گناهان خویش دعا کرد، در کتاب البخاری چنین می خوانیم:

” یا الله ! گناهان مرا که در گذشته کرده ام و در آینده خواهم کرد بیامرز وهمچنین گناهانی را که در خفا یا در میان عموم مرتکب شدم.”

محمد حتی به آسیب رساندن و توهین به اشخاصی که مستحق آن نبودند نیز معترف بوده است! در صحیح مسلم چنین آمده:

” اگر رسول الله شخصی را که سزاوار نباشد لعنت کند، آن لعنت منشاء پاداش و رحمت برای او خواهد بود.”

و نیز: ” ابو جریره به نقل از رسول الله گزارش داد که: ” یا الله من انسان هستم و هر مسلمانی را که لعنت کرده ام و یا شلاق زدم، آن را سبب طهارت و رحمت بساز.”

توضیح:

عیسی مردی بی گناه و پسر خدا بود. محمد رسول خود گمارده بود یعنی فردی جایزالخطا، دارای ویژه گی های خوب و بد. بعضی اوقات خوب و در مواردی دیگر افراد را لعنت می کرد و آسیب می رساند. شخصیت این دو بر مذهبشان بسیار تأثیر گذار بوده است؟ عیسی پاک ومقدس بود. محمد خود معترف بود که برای گناهانش روزی 70000 بار طلب آمرزش می کرد! کدام یک شایسته پیروی هستند.

تنبیه گناهکارانی که خواهان بخشش و توبه بودند

عیسی مسیح:

در یوحنا 8: 2-11

سحرگاهان ، عیسی باز به صحن معبد آمد. در آنجا مردم همه بر وی گرد آمدند، و او نشسته ، به تعلیم ایشان پرداخت ، در این هنگام ، علمای دین و فریسیان ، زنی را که در حین زنا گرفتار شده بود آوردند، و او را در میان مردم به پا داشته، به عیسی گفتند: ” استاد ، این زن در حین زنا گرفتار شدهاست. موسی در شریعت به ما حکم کرده که این گونه زنان سنگسار شوند. حال ، تو چه می گویی؟” این را گفتند تا او را بیازمایند و موردی برای متهم کردن او بیابند. اما عیسی سر به زیر افکنده ، با انگشت خود بر زمین می نوشت ، ولی چون آنها همچنان از او سوال می کردند ، عیسی سر بلند کرد و بدیشان گفت: ” از میان شما ، هر آن کس که بی گناه است، نخستین سنگ را به او بزند.” و باز سر به زیر افکنده ، بر زمین می نوشت. با شنیدن این سخن ، آنها یکایک ، از بزرگترین شروع کرده ، آنجا را ترک گفتندو عیسی تنها به جا ماند، با آن زن که در میان ایستاده بود. آنگاه سر بلند کرد و به او گفت :” ای زن ، ایشان کجایند؟ هیچ کس تو را محکوم نکرد؟” پاسخ داد: ” هیچ کس ، ای سرورم .” عیسی به او گفت: ” من هم تو را محکوم نمی کنم . برو و دیگر گناه مکن.”

محمد:

 برگرفته از حدیث ( سنن) ابی داوود:

” بُرَیده گفت: ” زنی از غامد نزد پیامبر آمده گفت: ” من مرتکب زنا شده ام ” ، او جواب داد: ” برگرد “. زن برگشت و روز دوم بار دیگر نزد او آمد و گفت : ” شاید می خواهید مرا مانند ماعز بن مالک برگردانید. به الله قسم، من حامله هستم .” او پاسخ داد : ” برگرد “. او برگشت و روز بعد دوباره پیش او آمد و پیامبر به او گفت: ” برگرد تا وقتی که کودک را بدنیا بیاوری.” او برگشت. وقتی کودک را به دنیا آورد ، طفل را نزد او آورد، و گفت: ” این است! من او را بدنیا آوردم.” او پاسخ داد: ” برگرد، و او را شیر ده تا زمانی که از شیر بازداشته شود.” وقتی که او را از شیر گرفت، در حالی که طفل چیزی در دستش برای خوردن داشت، نزد او آورد. پس از آن طفل را به یکی از مردان مسلمان که او ( پیامبر) برای زن حکم کرده بود، دادند. پس گودالی برای زن حفر شد، و او دستور داد تا آن زن را سنگسار کنند. خالد یکی از افرادی بود که به طرف او سنگ پرتاب کرد. او سنگی به طرفش پرتاب کرد. هنگامی که قطره ای از خونش به گونه اش چکید، او را کتک زد. پیامبر به او گفت: ” آرام، خالد. قسم به آنکه روح من در دستانش قرار دارد، این زن به حدی توبه کرده است، که اگر شخصی به اشتباه کاری کرده بود و تا این حد توبه می کرد، بخشوده می شد.” پس حکم کرد و برایش دعا کرد و زن به خاک سپرده شد.”

توضیح:

در اینجا شاهد اختلاف شدیدی میان برخورد عیسی مسیح و محمد هستیم. هنگامی که عیسی با زن زانیه روبرو شد، او را محکوم نکرد  وبه او فرمان داد تا برود و دیگر گناه نکند. عیسی مسیح به او فرصتی برای نجات و رستگاری داد، یعنی نمونه ای واقعی از محبت و بخشش.

چه بسیارند افرادی که به روشهای اشتباه زندگی کرده اند، اما پس از سالها، موفق به تغییر جهت زندگی شان شده اند و نه تنها خود عوض شده اند بلکه دیگران را نیز برای تغییر مسیر زندگی شان کمک کرده اند. عیسی این فرصت را به آن زن بخشید. بر طبق شریعت موسی، یهودیان می توانستند این زن را سنگسار کنند، اما محبت و رحمت عیسی والاتر از شریعت عمل کرد.

برخورد محمد بسیار متفاوت بود. در آغاز او  سعی داشت تا زن زناکار را نادیده بیانگارد. آن زن گناه خود را به او اعتراف کرد، اما او از شنیدن سخنانش و رسیدگی به درخواست او مرتباً امتناع می ورزید و در عوض او را برگردانید. و این رفتار سه بار تکرار شد. محمد سه بار از رسیدگی به این وضعیت سر باز زد! نهایتاً پس از اعتراف مکرر آن زن، محمد مجبور شد تا با گناه این زن برخورد کند. او به زن اجازه داد تا کودک خود را به دنیا آورد و به او شیر بدهد تا زمانی که آن طفل از شیر بازداشته شود و احتمالاً این مسئله از یک تا سه سال طول کشیده باشد. پس از گذراندن این مّدت نهایتاً محمد حکم مرگ او را صادر کرد.

این زن نه تنها اعتراف به گناه کرد، بلکه توبه نیز کرد. او تبدیل به مادری خوب برای نوزادش شده بود و در جامعه اش فردی با مسئولیت بود. آیا محمد نمی توانست این زن را ببخشد در حالی که گناهکاران متفاوت دیگری را مورد عفو قرار داده بود و از خطاهای آنها چشم پوشی کرده بود؟ او حتی اشخاصی را که بعضی از اعضای خانواده او را به قتل رسانده بودند به شرط اینکه شهادت دهند که او رسول خداست و تنها یک خدا وجود دارد، بخشید اما نتوانست با این زن با ترحم و دلسوزی برخورد کند. او متوجه این مسئله نبود که این زن روش زندگی خود را تغییر داده و از فرزند خود به طور شایسته مراقبت کرده است و کاری صحیح را پیش گرفته بود اما کوته نظری محمد باعث مرگ این زن شد.

محمد حتی با او بر اساس شریعت یهود رفتار نکرد. مطابق شریعت موسی، شخص زانی می بایست سنگسار شود. محمد این کار را نکرد بلکه به زن اجازه داد تا چندین سال به زندگی خود ادامه دهد. هر گاه وقفه زمانی تولد طفل را نیز به حساب آوریم، محمد صبر کرد تا این زن به نوزادش شیر بدهد تا وقتی که از شیر بازداشته شود. مطمئناً در آن زمان دایه های دیگری بودند تا به این کودک شیر دهند. محمد با این وضعیت در حد توان خود (یا بهتر است بگوییم در ناتوانی خود) برخورد نمود و هر روز به اختراع قوانین دلخواه خود، در حالی که به حیات خود ادامه می داد، می پرداخت!

جنگ – طرز برخورد با دشمنان

عیسی مسیح:

در لوقا 9: 54 و 55 عیسی شاگردان خود را از اینکه درخواست نابودی شهری که او را رد کرده بود، نمودند به شدت توبیخ کرد و نیز در لوقا 22: 52 اشاره شده که شاگردان عیسی با سربازانی که قصد دستگیری او را داشتند به مقابله برخاستند ، اما او مانع آنان شد و حتی فردی را که به ضرب آنها مجروح شده بود، شفا بخشید.

محمد:

به پیروانش دستور داد تا با حمله به افراد غیر مسلمان با آنان بجنگند: سوره توبه آیه 5 و 29، از آخرین سوره هایی است که محمد بیان نموده. اساساً همیشه شاهد این هستیم که هر گاه گروه محمد ضعیف بوده اند، او به پیروانش فرمان تعامل و سازش را می داد. وقتی مسلمانان قدرت را به دست گرفتند او به آنها فرمان داد تا اسلام را با زور گسترش دهند. ابوبکر، عُمَر و عثمان به جنگهای تهاجمی محمد ادامه دادند.

در زیر به تعداد اندکی از بسیاری از فعالیتهای محمد اشاره می نماییم:

– قتل عام بیش از 800 اسیر مرد یهودی ( سوره احزاب آیه 26)

– هنگام ورودشان به مکه، دستور اعدام ده نفر را صادر نمود که سه نفر از آنان دختران اسیری بودند که محمد را قبلاً مورد تمسخر قرار داده بودند. به کتاب ” زندگی محمد” مراجعه شود.

– او به شهر یهودی نشین خِیبَر هجوم آورد و اقدام به شکنجه یکی از رهبران آنان نمود تا اعتراف به محل دفن مقداری از پولهای مخفی شده اش بنماید. پس از امتناع این یهودی از سخن گفتن و در حالی که نیمه جان بود، محمد دستور داد تا سرش را از تن جدا کنند. به کتاب ” زندگی محمد” مراجعه شود.

توضیح:

هیچ کس نمی تواند این را به خاطر خود راه دهد که عیسی مسیح دختران اسیری را که سالها پیش او را مورد تمسخر قرار داده باشند، محکوم به مرگ نماید. او پیامی والاتر و روش زندگی بهتری را برای ما به ارمغان آورد. این را نیز هرگز نمی توان تصور کرد که عیسی شخصی را به خاطر عدم نشان دادن محل پولهای دفن شده، شکنجه دهد و پس از آن دستور اعدام او را صادر نماید. زندگی او عاری از حرص و طمع بود.

محمد می بایست شخصی بسیار بی رحم بوده باشد. آیا کشتن چند دختر اسیر به علت تمسخر او، عملی عادلانه به نظر می رسد؟  آیا این امر، منطقی یا عاقلانه است؟ آیا شخصی که به خاطر کسب پول، کسی را شکنجه دهد و بالآخره بکشد، نشانگر فردی است که جامعه بشری می باید از او پیروی، اطاعت و انقیاد نماید؟

زنان و ازدواج

عیسی مسیح:

هرگز ازدواج نکرد. او زنان را شفا داد و گناهانشان را بخشید و آنها را تشویق کرد. کتاب مقدس در عهد جدید به ما می آموزد که شوهران می بایست همسران خود را محبت کنند و با ایشان با خشونت رفتار نکنند (کولسیان 3: 19 و افسسیان 5: 25)، و این که زنان و مردان در مسیح ارزش برابر دارند غلاطیان 3: 28 ، و نیز با آنان باید با احترام و ظرافت زیاد رفتار شود (اول پطرس 3: 7).

محمد:

او به پیروان مرد خود فرمان داد تا زنان نامطیع خود را کتک زنند. او به مردان اجازه داد تا زنان خود را که همواره نا اطاعتی می کنند، با زدن تنبیه کنند.

سوره نساء آیه 34: ” و زنانی که از سرکشی و نافرمانی آنان بیم دارید، پندشان دهید، و در خوابگاه از آنان دوری کنید، و آنان را با زدن تنبیه کنید.”

آیه بالا در رابطه با زنی که شوهرش او را سیلی زده بود، و هنوز جای انگشتان مرد بر روی صورتش بود، گفته شده. در ابتدا محمد به او (زن) گفت ” آن را تلافی کن” ، و فوراً افزود: ” صبر کن تا در مورد آن کمی فکر کنم”. اینجا بود که آیه فوق نازل شد، و در ادامه محمد گفت: ” ما ( او و آن زن ) یک چیز می خواستیم ، اما الله چیزی دیگر.”

در حدیث نیز در مورد زنان بسیار گفته شده :

محمد گفته که زنان در اصل آنقدر شریر هستند که تعداد زیادی از جمعیت جهنم را تشکیل می دهند. البخاری ادامه می دهد:

جلد 1، # 301 : ” ای زنان ! صدقه دهید ، چون من دیدم که بیشتر ساکنان آتش جهنم شما(زنان) هستید. آنان (زنان) سؤال کردند،” چرا اینگونه است، ای رسول الله؟” او پاسخ داد، ” شما همواره لعنت می کنید و نسبت به شوهرانتان ناسپاس هستید.”

حدیث جلد اول ، # 28: رسول الله فرمود: ” به من آتش جهنم را نشان دادند و بسیاری از ساکنانش زنان ناسپاس بودند” از او پرسیدند” آیا آنان به الله ایمان نداشتند؟” ( یا آنان از الله ناشکر بودند؟) ، او جواب داد ” آنان از شوهران خود ناسپاسی می کنند و از لطف و نیکویی که در حقشان شده ناشکرهستند…”

در صحیح مسلم آمده که زنان در بهشت اقلیت را تشکیل می دهند.

جلد 4 # 6600 : ” به گزارش امران حسین  رسول الله می فرماید : در میان ساکنان بهشت، زنان اقلیت را تشکیل می دهند.”

با جمع بندی این دو حدیث، پی می بریم که محمد اینگونه اظهار داشت که زنان در بهشت اقلیت را تشکیل می دهند، و اکثریت را در جهنم. پس این یک  نسبیت آماری نیست که  تعداد زنان از مردان بیشتر است، بلکه محمد زنان را خطاکارتر از مردان به شمار می آورد. و علت اینکه زنان بیشتری در جهنم بودند ناشکری زنان نسبت به  شوهرانشان می باشد!

 همچنین محمد اعلام کرد که زنان از مردان کم هوشتراند.

حدیث جلد اول # 301:

” … پس او ( محمد) از کنار زنان گذشت و گفت: ” ای زنان صدقه دهید چون من دیدم که بیشتر ساکنان آتش جهنم شما هستید.” آنان پرسیدند: ” چرا اینچنین است ای رسول الله؟” او پاسخ داد: ” شما همواره لعنت می کنید و نسبت به شوهرانتان ناسپاس هستید. من هرگز کسی را مانند شما کم عقل و بی دین ندیدم. یک مرد عاقل و هوشمند می تواند به وسیله بعضی از  شما گمراه گردد.” زنان پرسیدند: ” ای رسول الله، در عقل و دین ما چه کمبودی هست ؟” او گفت: ” آیا شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد نیست ؟ ” آنان سخنش را تأیید کردند. ” این نشانه کمبود در عقل اوست…”

توضیح:

مسیح به ما می آموزد که از دیدگاه خدا زن و مرد ارزشی برابر دارند: ” در مسیح نه زن و نه مرد هست و آنها یک هستند” . از نظر اجتماعی، مسیح با آنان مطابق با فیض و رحمت الهی برخورد می کرد.

محمد زنان را به صورت برده و آزاد می دید. حتی امروزه نیز در کشورهای اسلامی زنان در درجه دوم قرار دارند و تحت سلطه مردان می باشند. این به علت مقامی است که محمد برای آنان در آموزه هایش قائل نشده است!

هویت عیسی مسیح

عیسی مسیح : مدعی شد که پسر خدا است. (یوحنا 5: 18-27 ، 10: 36 ، متی 26: 63 -64)

[ عیسی ] پرسید: ” به نظر شما من کیستم؟ ” شمعون پطرس پاسخ داد : ” تویی مسیح ، پسر خدای زنده !” عیسی گفت: ” خوشا به حال تو، ای شمعون، پسر یونا! زیرا این حقیقت را جسم و خون بر تو آشکار نکرد، بلکه پدر من که در آسمان است.”

(متی 16: 15-17)

عیسی کلمۀ خدا است

” و کلام انسان شد و و در میان ما مسکن گزید ، ما بر جلال او نگریستیم، جلالی شایسته آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد ، پر از فیض و راستی .”

(یوحنا 1: 14)

عیسی به عنوان خدا

” مسیح عیسی … او که همذات با خدا بود، از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست ، بلکه خود را خالی کرد و ذلت غلام پذیرفته، به شباهت آدمیان در آمد … “

(فیلیپیان 2: 5-7)

محمد: گفت که عیسی پسر خدا نیست – قرآن هیچ تمایزی بین انبیا قائل نیست و مسیح تنها یک پیامبر به حساب می آید.

سوره المائده آیه 75: ” مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش او {نیز} پیامبرانی آمده بودند …”

قرآن منکر ذات الهی مسیح است:

سوره الزخرف آیه 59: ” او جز بنده ای که بر وی منت نهاده و او را برای فرزندان اسرائیل سر مشق { و آیتی } گردانیده ایم نیست.”

سوره آل عمران آیه 59: ” در واقع مَثَل عیسی نزد خدا همچون مَثَل { خلقت } آدم است { که } او را از خاک آفرید سپس بدو گفت باش پس وجود یافت .”

توضیح:

عیسی، به عنوان پیامبر و استاد اعظم این را نیز تعلیم داد که او پسر خدا، کلمه خدا، مسیح موعود، و خدای تجسد یافته است. محمد منکر این حقیقت است. مسئله از دو حقیقت خارج نیست: یا عیسی حقیقت را می گفت، یا یک دروغگو و یا دیوانه بود. محمد و عیسی در باره هویت عیسی یک حرف نمی زنند. به خاطر بسپارید که محمد پس از سرگردانی در بیابان، با “مکاشفاتی” 600 سال پس از مسیح آمد. او در باره آنچه سخن می گفت اطلاعات بسیار کمی داشت. او با همان کتاب مقدسی که در قرآنش کلام الهام شده خدا می دانست، بارها در تناقض می باشد.

عیسی شایستۀ پرستش بود:

مردی عیسی را پرستش کرد، و عیسی مانع او نشد. در همان حال عیسی در انجیل متی 4: 10 تعلیم می داد که تنها خدا شایسته پرستش است.

عیسی به او گفت: ” دور شو ای شیطان! زیرا نوشته شده است: خداوند خدای خود را بپرست و تنها او را عبادت کن.”

بله عیسی اجازه داد تا افراد او را بپرستند. در متی 8: 2 این چنین می خوانیم:

” ناگاه جذامی آمد و او را پرستش نموده، گفت.”

کتاب مقدس به ما فرمان می دهد تا عیسی را بپرستیم:

” … تا همه پسر را حرمت گذارند، همان گونه که پدر را حرمت می نهند زیرا کسی که پسر را حرمت نمی گذارد، به پدری که او را فرستاده است نیز حرمت ننهاده است.”

( یوحنا 5: 23 )

” … همه فرشتگان خدا او را بپرستند.” (عبرانیان 1: 6)

” … تا به نام عیسی هر زانویی خم شود، در آسمان، بر زمین و در زیر زمین، و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح خداوند است، برای جلال خدای پدر.” (فیلیپیان 2: 10-11).

محمد: عیسی شایسته پرستش نبود.

قرآن این گونه بیان می کند که عیسی شایسته پرستش نیست:

” بگو اگر برای { خدای } رحمان فرزندی بود خود من نخستین پرستندگان بودم.” (سوره الزخرف آیه 81)

توضیح:

تنها خدا به عنوان وجودی الهی شایسته پرستش و عبادت ما است . انسانهای بسیاری در تاریخ به عنوان فرمانروایان مورد پرستش قرار گرفته اند اما خدا چنین دستور داد که تنها او لایق پرستش و عبادت است. عیسی در حالی که این را تعلیم می داد، خود نیز پرستش مردم را می پذیرفت. محمد از اینکه عیسی کیست آگاه نبود، و به همین دلیل پرستش و عبادت پسر خدا را نمی پذیرفت.

دعا یا نماز

عیسی: به شاگردانش این گونه تعلیم داد که با سادگی و از ته دل دعا کنند. خدا به دل نگاه می کند و نه به ظواهر امر:

” … اما تو، هنگامی که دعا می کنی به اطاق خود برو، در را ببند و نزد پدر خود که در نهان است، دعا کن. آنگاه پدر نهان بین تو، به تو پاداش خواهد داد. همچنین، هنگام دعا، عباراتی تو خالی تکرار مکنید، آنگونه که اقوام بت پرست می کنند، زیرا می پندارند به سبب زیاده گفتن، دعایشان مستجاب می شود…” ( متی 6: 5-13 )

عیسی به ما این گونه می آموزد که دعای راستین از رابطه ای عمیق و ارتباط با پدر آسمانی نشأت می گیرد.

محمد: مراسم مقرراتی خشکی را برای دعا تعیین کرد: (نقل از جلد اول کتاب البخاری)

488- عبور از جلوی شخص نمازگذار، نمازش را باطل می کند.

489- عبور از روبروی شخص نماز گذار، گناه محسوب می شود.

660- پیش از امام جماعت (روحانی پیشوا که نماز را هدایت می کند) به نمازتان پایان نبخشید، در غیر این صورت خدا چهره شما را به الاغ مبدّل خواهد ساخت.

685- اگر ردیفهای نماز مستقیم نباشد، خدا چهره تان را تغییر می دهد.

690- اگر ردیف نماز مستقیم نیست، نماز شما پذیرفته نیست.

717- اگر هنگام نماز به بالا نگاه کنید، بینایی خود را از دست خواهید داد.

759- اگر در هنگام نماز، حالت رکوع را کامل انجام ندهید، نماز شما باطل است.

همان گونه که ملاحظه کردید این دو شخصیت کاملاً با هم تفاوت دارند. هر دو دارای اثرات خود بر جهان ما می باشند. مسیحیان، مسیح را پیروی می کنند و مسلمانان محمد را. هر دو ادعا کردند که از سوی خدا آمده اند، اما تعالیم و اعمال ایشان با یکدیگر هیچ گونه سازشی ندارند. تنها یکی از آنها می بایست از جانب خدا آمده باشد.

عیسی پیشگویی کرد که انبیای دروغین ظهور خواهند کرد: ” بسیاری پیامبران دروغین برخاسته، بسیاری را گمراه خواهند کرد.” آیا ممکن است که محمد جزو این پیامبران دروغین باشد؟ قضاوت با شما.

نوشتۀ سیلاس

برگرفته از وب سایت: www.answering-islam.org

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO