کتاب مقدس

عهد خدا با قوم اسرائیل چه چیزهای را شامل می شد؟

5/5 - (1 امتیاز)

عهد خدا با قوم اسرائیل چه چیزهای را شامل می شد؟

تثنیه 29: 1 «این است کلمات عهدی که خداوند در زمین موآب به موسی امر فرمود که با بنی اسرائیل ببندد. سوای آن عهد که با ایشان در حوریب بسته بود».

یک عهد تعریف شده. عهد یک توافق، با پیمان الزام آور بین دو طرف می باشد. به نوعی مانند یک قرارداد است. در عین حال که قرارداد، یک توافقنامۀ قانونی است که دارای شرایط و ضوابط خاصی می باشد، ولی عهد یک «پیمان زندگی» است که در آن طرفین خودشان را به یکدیگر متعهد می سازند. ازدواج نوعی تعهد است. در مورد عهد خدا با قومش، تعهد او این است که خدای آن ها باشد و آن ها خودشان را به عنوان قوم او حفظ کنند. این عهد بر اساس قوانین و وعده های خدا برای قوم و وفاداری و اطاعت قوم از خدا می باشد. مادامی که قوم با رهنمودها و متعهد به «پیمان زندگی شان» با خدا زندگی می کردند، آن ها از یک رابطۀ خاص با او بهره مند بوده و زندگی و هدفی را که او برای آن ها می خواست، داشتند.

عهد کوه سینا (حاریب). خدا با ابراهیم عهدی بسته بود و آن را با پسر او اسحاق و نوه اش یعقوب، تصدیق نمود. (ر.ک به مقالۀ عهد خدا با ابراهیم، اسحاق و یعقوب). امت اسرائیل از نسل این مردان بودند. عهدی را که خدا در کوه سینا با قوم اسرائیل بست (خروج 19: 1)، وعده هایی را که خدا به ابراهیم، اسحاق و یعقوب داد در بر می گیرد و بر اساس همان اصول اساسی عهدش با اجداد آن ها بود: (1) خدا خود به تنهایی وعده ها و تعهدهای عهد خود را بنیاد می نهد، و (2) انتظار می رود قوم آنها را با ایمان بپذیرند و اطاعت کنند. تفاوت عمده بین این عهد و عهد اول در این است که خدا وعده ها و تعهدهای آن را قبل از آن که به عنوان یک «پیمان زندگی» تمام و کمال تثبیت و برقرار سازد وعده ها و تعهدهای آن را به طور رسمی تنظیم می کند. (خروج 24: 1-8).

(1) وعده های خدا در این عهد تقریباً همان وعده هایی بودند که به ابراهیم داده شده بود (خروج 19: 1). او وعده داد که (الف) بعد از نجات بنی اسرائیل از بردگی در مصر، سرزمین کنعان را به آن ها بدهد. (خروج 6: 3-6؛ 19: 4؛ 23: 20 و 23) و (ب) خدای آن ها بوده و آن ها را به عنوان قوم خودش قبول نماید (خروج 6: 7؛ 19: 6؛ تثنیه 5: 2). هدف نهایی خدا آوردن مسیحا (یعنی «مسح شده« منجی، مسیح) به دنیا از طریق قوم عهد بود.

(2) قبل از این که خدا تمام این وعده ها را به انجام رساند، او بنی اسرائیل را ملزم کرد تا خودشان را به اطاعت از قوانینی که او در کوه سینا به آن ها داد، متعهد نمایند. بعد از آن که خدا ده فرمان و بسیاری دیگر از قوانین عهد را آشکار نمود (ر.ک به مقالۀ احکام عهد عتیق)، بنی اسرائیل سوگند خورد که «همۀ سخنانی که خدا گفته است، به جا خواهم آورد» (خروج 24: 3). بدون این پیمان رسمی برای پذیرش تعهد شریعت، عهد بین اسرائیل و خدا به عنوان یک «پیمان زندگی» مورد قبول، برقرار نمی شد (خروج 24: 8).

(3) اطاعت از شریعت خدا همواره یکی از شرایط عهد بود. تنها با پیروی از فرامین خدا و تقدیم قربانی های تعیین شده در عهد بود که قوم اسرائیل به عنوان قوم خاص خدا متبارک می ماند (خروج 19: 5).

(4) خدا همچنین به وضوح بیان می کند که اگر قومش نمی توانستند طبق مسئولیت های عهد خود زندگی کنند چه اتفاقاتی می افتاد. مجازات نااطاعتی، جدایی از قوم عهد به واسطۀ تبعید (یعنی وادار به ترک نمودن) یا مرگ بود (ر.ک به خروج 21: 14-15). این مجازات، تکرار هشداری است که خدا در زمان خروج (یعنی عزیمت دسته جمعی اسرائیل) از بردگی در مصر داد: مبنی بر این که هر کسی از احکام او برای پسح اطاعت نمی کرد، از قوم جدا می شد (خروج 12: 15 و 19). این ها تهدیداتی بیهوده نبودند. برای مثال، وقتی که بنی اسرائیل در قادش علیه خدا عصیان کردند و به خاطر ترس و بی ایمانی از ورود به کنعان سرپیچی کردند، خدا غضب کرد و موجب شد که آن ها برای مدت سی و نه سال در بیابان سرگردان باشند. در طول آن مدت همۀ افراد بالای بیست سال در بنی اسرائیل مردند (به استثنای کالیب و یوشع که به خدا اعتماد کردند و برای فتح کنعان آماده بودند (ر.ک به اعداد 13: 26-14: 39؛ 14: 29). نااطاعتی و بی ایمانی قوم موجب شد که آن ها میراث خود را در سرزمین وعده از دست بدهند (م.ک با مزامیر 95: 7-11؛ عبرانیان 3: 9-11 و 18).

(5) خدا از قوم خود انتظار کمال مطلق نداشت. او فقط خواستار تلاشی مستمر، محکم و جدّی برای انجام همۀ فرامین و خواسته هایش از آن ها بود. اما خدا نیز ضعف طبیعت بشری را می دانست و این حقیقت را که قوم مواقعی شکست می خوردند، درک می کرد (تثنیه 30: 20). بنابراین به منظور برداشتن تقصیر گناه و اصلاح رابطۀ قوم با خودش، خدا نظامی برای قربانی مشتمل بر روز کفارۀ سالیانه مقرر داشت که «پوشش» و آمرزش گناهان را حداقل به طور موقت مهیا می کرد (ر.ک به مقالۀ روز کفاره). قوم می توانستند به گناهان خود اعتراف کنند، انوع قربانی ها را تقدیم نموده و رابطۀ خود را با خدا تجدید نمایند. اما خدا کسانی را که به طور عمدی نااطاعتی و عصیان نموده و از پیروی او با ایمان امتناع می کردند به شدت داوری می کرد.

(6) خدا می خواست از طریق عهدش با بنی اسرائیل، مردم سایر امتها، مزایای پیروی از خدای حقیقی را درک کنند و بخواهند که بخشی از این جامعۀ ایمانی باشند (تثنیه 4: 6). خدا همچنین از طریق منجی موعود (یعنی مسیح نجات دهنده) امتهای جهان را نیز دعوت می نمود تا این وعده ها را بپذیرند. در این مفهوم عهد، تأکید بر امر بشارت دارد.

عهد در دشت های موآب تجدید گردید. بعد از سی و نه سال سرگردانی در بیابان نسل بی ایمان و عصیان گر مرده بود. سپس خدا یک نسل کاملاً جدید برای ورود به سرزمین وعده به واسطۀ تجدید عهدش با او آماده کرد. فتح موفقیت آمیز کنعان مستلزم تعهد آن ها به این عهد و اطمینان از این بود که خدا با آن هاست.

این تجدید عهد نکتۀ اصلی کتاب تثنیه می باشد. بعد از یک پیش گفتار (تثنیه 1: 1-5)، کتاب تثنیه تاریخچۀ نحوۀ برخورد خدا با قومش را از زمانی که کوه سینا را ترک کردند به طور مختصر بیان می کند (تثنیه 1: 6-4: 43) این کتاب گزارشی از شرایط عمدۀ عهد ارائه داده (تثنیه 4: 44-26: 19)، لعنت ها و برکات عهد را به بنی اسرائیل یادآوری می کند (تثنیه 27: 1-30: 20) و با توضیح این که چگونه عهد می تواند دوام داشته باشد خاتمه می یابد (تثنیه 31: 1-33: 29). اگر چه کتاب تثنیه به طور مشخص این را نمی گوید، ما می توانیم این گونه فرض کنیم که قوم اسرائیل همگی متحدالفکر با مفاد این عهد موافق بودند، درست همان طور که نسل قبلی در کوه سینا انجام داده بودند (م.ک با خروج 24: 1-8؛ تثنیه 27).

قالب اصلی این عهد مانند همان عهد کوه سینا باقی ماند. موضوعی که در سرتاسر کتاب تثنیه تکرار می شود این است که اگر قوم خدا تمامی عهد را اطاعت کنند خدا آنان را برکت خواهد داد؛ اگر نکنند، در عوض خدا آنان را لعنت کرده و تنبیه می کند (به طور خاص ر.ک به تثنیه 28-30). تنها راهی که آن ها و فرزندانشان می توانستند در کنعان یعنی سرزمین وعده بمانند، وفادار ماندن نسبت به عهد بود که به معنای دوست داشتن خدا (تثنیه 6: 5) و اطاعت از شریعت او بود (تثنیه 30: 15-20).

موسی قوم را تعلیم داد تا در مواقع خاص ذهنشان را در مورد عهد تازه کنند. هر هفت سال در جشن خیمه ها، همۀ بنی اسرائیل می بایست در جایی که خدا انتخاب می کرد، جمع می شدند. در آن زمان و مکان، شریعت تماماً برای قوم که قرار بود عهدشان را برای اطاعت از تمامی آن تجدید نمایند خوانده می شد (تثنیه 31: 9-13). در عهد عتیق چندین نمونه از این تجدید و یادآوری عهد گزارش شده است. بعد از آن که اسرائیل کنعان را فتح کرده بود و کمی قبل از مرگ یوشع، او مردم را فرا خواند تا برای این منظور جمع شوند (یوشع 24). پاسخ قوم روشن و خطا ناپذیر بود: «یهوه خدای خود را عبادت خواهیم نمود و آواز او را اطاعت خواهیم کرد» (یوشع 24: 24) در نتیجه، «یوشع با قوم عهد بست» و آن را همراه با شریعتی که خدا قبلاً از طریق موسی داده بود، ثبت کرد (یوشع 24: 25-26). یهویاداع نیز وقتی یوآش تاج پادشاهی را بر سر نهاد به همان طریق مراسم تجدید عهدی برگزار کرد (دوم پادشاهان 11: 17)، همان طور که یوشیا (دوم پادشاهان 23: 1-3)، حزقیا (م.ک با دوم تواریخ 29: 10) وعزرا (نحمیا 8: 1-10: 39) عمل نمودند. نیاز به تجدید و یادآوری عهد خدا هنوز با زندگی امروز ارتباط دارد. پیمان جدید (که به معنی عهد جدید می باشد)، «پیمان زندگی» جدید خدا با ماست، که از طریق قربانی جسمانی پسرش، عیسی مسیح بنیاد نهاد. عیسی با قربانی کردن زندگی خودش برای پرداخت جریمۀ گناهان ما، راهی برای دریافت آمرزش گناهان و زندگی جدید از طریق رابطۀ شخصی با خدا برای ما مهیا نمود. ما همچنان که کلام مکتوب خدا یعنی کتاب مقدس را با همۀ وعده ها و شرایطش می خوانیم و بررسی می کنیم، و همچنان که آن را در تعالیم و موعظه های درست، می شنویم، این عهد را به خاطر می آوریم. خداوند عیسی خودش نیز تعالیم خاصی را به ما داده تا همۀ آن چه که برای ما داده است، در حین شرکت در شام خداوند، یعنی مشارکت، به یاد آوریم (ر.ک به اول قرنتیان 11: 17-34). این مراسم یاد بود، قربانی ای را که او برای ما مهیا کرد به ما یادآوری می کند. از طریق شام خداوند ما همچنین عهد خود را مبنی بر دوست داشتن خداوند و خدمت او به طور جدی، با تمام وجود تجدید می کنیم (اول قرنتیان 11: 20).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO