اعتقادات اشتباهسؤالات کاربرانمقاله های استاد علی خیراندیش

۱- دمیورژ کیست؟ و چه رابطه‌ای با فلسفۀ گنوسی دارد؟ ۲- گنوسی‌ها چه برخوردی با آن دارند و رابطۀ یهوه را با دمیورژ چگونه می‌دانند؟ ۳- مرقیون کیستند و چه می گویند؟ ۴- آیا آنها یکی از فرقه‌های ‌مسیحی هستند؟

5/5 - (1 امتیاز)

۱– دمیورژ کیست؟ وچه رابطه‌ای با فلسفۀ گنوسی دارد؟ ۲- گنوسی‌ها چه برخوردی با آن دارند و رابطۀ یهوه را با دمیورژ چگونه می‌دانند؟ ۳- مرقیون کیستند وآنها چه می گویند؟ ۴- آیا آنها یکی از فرقه‌های ‌مسیحی هستند؟

ابتدا باید بگوییم چیزی به عنوان گنوستیسیسم مسیحی وجود ندارد، چرا که مسیحیت راستین و گنوستیسیسم دو نظام اعتقادی هستند که با هم ناسازگارند. اصول گنوستیسیسم با مسیحیت تناقض دارد. بنابرین، هرچند که بعضی ازفرقه های گنوستیسیسم ممکن است ادعا کنند که مسیحی هستند، اما در واقع قطعاً غیر‌مسیحی هستند.
گنوستیسیسم یا گنوستیکی احتمالاً خطرناک ترین بدعتی بود که کلیسای اولیه را در سه قرن اول میلادی تهدید می‌کرد. اول این که به یک دوگانگی در خصوص روح و ماده اعتقاد داشتند. گنوستیک‌ها اظهار می‌کنند که ماده ذاتاً شرّ است و روح خوب است. در نتیجۀ این پیش فرض، آنها چنین باور دارند که هر آنچه در جسم انجام می‌شود، فاسد است چرا که حیات واقعی تنها در قلمرو روح وجود دارد.
دوم این که، گنوستیک‌ها ادعا می‌کنند که دارای یک دانش والا هستند، یک «حقیقت والاتر» که تنها برای افراد اندکی شناخته شده است. گنوستیسیسم از واژه یونانی گنوسیس می‌آید که به معنای «دانش» یا معرفت است. گنوستیک‌ها ادعا می‌کنند که دانش بالاتری را دارند، و این دانشِ بالاتر نه از کتاب مقدس، بلکه از سطح عرفانی بالاتری حاصل می‌شود. آنها با دانش بالاتر و عمیق تر از خدا، خودشان را در طبقۀ ممتاز و برتر از هر کس دیگری می‌بینند.
گنوسی‌ها نیروی برتر یا صانعی را می شناسند که اسم آن دمیورژ می‌باشد. نه او را خدا می‌دانند و نه فرشته بلکه صانعی می‌نامند که ازاندیشه‌های افلاطون گرفته شده و یهوه یعنی خدای عهد عتیق را دمیوژر می‌نامند که به زبان عامیانه یعنی خدای دست دوم.

دمیورژ در رسالۀ تیمائوسِ افلاطون، سازندۀ عالم است. دمیورژ قدرت مطلقه نیست، اما بهترینی را که می‌تواند، با عطف‌نظر به قیودی که ضرورت‌ها به او تحمیل می‌کنند، انجام می‌دهد. در نظرورزی‌های گنوسی، دمیورژ یک خدای فرودین است که تابع خدای فرازین است. او خالق جهان محسوس است و لذا منشأ شرّ و نقص است.
منبع:
Mautner, Thomas. (2000). Demiurge. The Peguin Dictionary of Philosophy, Penguin Books
به منظور آشنایی بیشتر با ابعاد واژه‌‌ها، به خلاصه‌ای از آنها اشاه می‌کنیم:
– دمیورژ به چه معناست؟
۱- dĕm′ē-ûrj نیروی خلاق یا شخصیت قدرتمند.
۲- قاضی عمومی در برخی از ایالات یونان باستان
کلمۀ Demiurgic به چه معناست؟
الف: خدای تابع افلاطونی که جهان معقول را در پرتو ایده‌های ابدی می‌سازد.
ب: خدای تابع گنوسی که خالق جهان مادی است.
پ: نیرویی که خلاق یا قدرت تعیین کننده است.
– دمیورژ در یونانی به چه معناست؟
Demiurge، یونانی Dēmiourgos (“کارمند عمومی”)، جمع Demiourgoi، در فلسفه، خدای تابعی است که جهان فیزیکی را شکل و ترتیب می‌دهد تا آن را با یک ایده آل عقلانی و ابدی مطابقت دهد.
– آیا از نظر گنوسی‌ها خدای کتاب مقدس دمیورژ است؟
آیا خدای ابراهیمی دمیورژ است؟
خاستگاه خدای ابراهیمی از نظر گنوسی‌ها، خدای ابراهیمی دمیورژ نامیده می‌شود که از یونانی «دمیورگوس»، برای یک سازندۀ عمومی یا یک صنعتگر گرفته شده است. این اصطلاح برای اولین بار در «تیمائوس» افلاطون برای توصیف خالق جهان به کار رفت.
باید گفت که خدای تاریخ فلسفه با خدای کتاب مقدس تفاوت فاحشی دارد.
از سوی دیگر، هنگامی که به تاریخ تفکر غرب نظر می‌کنیم، درمی‌یابیم که خدای ادیان و فرهنگ یونانی، در همۀ تراژدی‌ها تفاوت‌های بسیار جدی و اساسی دارد و در تاریخ دوهزار و پانصد سالۀ مابعدالطبیعه نیز «دمیورژ» یا صانع افلاطون با «محرک لایتحرک » ارسطو، «احد» فلوطین، «جوهر خلاق» دکارت، «جوهر جوهرها»ی اسپینوزا، «ذات ناشناخته و ناشناختنی» کانت، «من مطلق » فیخته، «ایدۀ مطلق » هگل یا «وجود فی نفسه و مطلق » هایدگر، هرچند جملگی به آن حقیقت واحدی اشاره دارند که ما از آن به عنوان خدا تعبیر می‌کنیم، به هیچ وجه دارای معنا و مفهوم واحدی نیستند. همۀ این واژه‌ها جایگزینی برای خدا است در حالی که عیسی دیروز، امروز و فردا همان است.
– اهم آراء مرقیون چیست؟
الف) منشاء ادیان مسیح و یهود از نظر مرقیون:
مرقیون با ثنویتی جهان شناختی که در پیش گرفت، مقابلۀ پولس با جهان بینی یهودی را به حدّی رسانید که هر یک از دو دین مسیح و یهود را به منشأ و خدایی متفاوت نسبت داد. به نظر او دین یهود، خدا و تاریخی جدا از خدا و تاریخ مسیحیت دارد. تاریخ یهود پیشگویی ظهور مسیح و آماده‌سازی برای دین مسیحی نیست. او به دو منبع و اصل جدا برای این دو دین قائل بود: یکی زمینی و ستمگرانه، دیگری آسمانی و نیکو، یکی بر شریعت و عدالت تأکید داشت، دیگری بر ایمان و خیر. بدین ترتیب برای او دو خدای متمایز از یکدیگر وجود داشت: خدای برتر و متعالی که خدای خیر، غریبه و ناشناختنی و پدر عیسی مسیح است و خدای سافل که خدای شناخته شده، ستمکار، صانع و خالق عالم و خدای یهود است. اگر خدای متعالی ناشناخته است، به  این خاطر است که در خلقت، دخالتی نداشته است و نشانی از او در جهان نیست تا شناخته شود. فقط با ظهور عیسی مسیح است که بشریت به وجود او پی برده است. خدای متعالی نیکوست، در حالی که خدای یهود عادل است و در عدالت خود ستمکار و انتقام‌جو نیز هست.
بدین ترتیب، مرقیون خیر را در مقابل عدالت می‌گذارد و عدالت را لزوماً نیکو نمی‌داند. در جهان‌شناسی او، از واسطه‌های بسیاری که در فلسفه‌های آن عصر، مخصوصاً گنوسیسین، بین خدای خیر و متعالی و عالم مادی مشاهده می‌شد، نشانی وجود ندارد. دلیل آن این است که خدای او خالق نبود که بین او و جهان، ارتباط وجودی برقرار باشد. او فقط نجات‌دهنده است و تنها نقش اُخروی در نظام هستی دارد. مرقیون کتاب تورات را به عنوان حقیقت نفی نکرد، و حتی معتقد بود که عالم و انسان همان‌طور که در این کتاب آمده است خلق شده است. انسان در جسم و روح خود متعلق به خدای سافل است، هیچ عنصر و جزئی از انسان برای جهان و خدای آن بیگانه نیست. خدای یهود جهان را از ماده خلق کرده است. ماده مظهر شرّ است و بدین ترتیب شرّ در خلقت وارد شد. در نتیجه آفرینشِ خدای سافل کامل نیست. او برای اینکه از خلقت ناقصش حمایت کند و مشکلات دیگری همچون گناه نخستین پیش نیاید، شریعت یهود را بر انسانها حاکم کرد. رابطۀ او با انسان بر اساس شریعت یهود است.
ب) تفسیر مرقیون از خدا، مسیح و نجات انسان:
با اینکه مرقیون روایت یهودی و خدای آن را صحیح می‌دانست، ولی آن را تمام حقیقت نمی دانست. او معتقد بود که خدای خیر برتر از این خداست. تعالی خدای خیر به حدّی است که حتی خدای یهود نیز از وجود او اطلاعی ندارد. پس مرقیون کتاب تورات را به عنوان یک متن مستند نفی نکرد، ولی معتقد بود که برای مسیحیان متن مقدس نیست. اگر تشابهاتی در روایات یهودی و مسیحی یافت می‌شود، برای این است که یهودیان مفاهیمی را وارد انجیل مسیح کردند و آن را تغییر دادند. او تضادهایی را بین تورات و اعتقادات مسیحی مشاهده کرد و اظهار داشت که عده‌ای برای هماهنگی تورات و اعتقادات مسیحی آن را تفسیری رمزی- تمثیلی کرده‌اند، در حالی که او برخلاف اکثر مسیحیان مخالف تفسیر باطنی تورات بود و بر ظاهر روایات آن تکیه می‌کرد و معتقد بود که وقایع ظاهری آن حقیقتند و خدای این جهان آنچه را که خلق کرده در آن شرح داده است، منجی یهودیان (ماشیح) حتماً ظهور خواهد کرد، ولی سلطنت و جامعۀ مسیح یهودیان، زمینی و دنیوی هستند. در حالی که مسیح مسیحیان سلطنتی آسمانی خواهد داشت.
خدای خیر که خدای اعلی است با مشاهدۀ رنج و حقارت بشر در این جهان پسر خود را برای نجات انسان از این بدبختی به زمین فرستاد. نجات، لطفی است که خدای خیر بدون هیچ چشم‌داشت و عوضی به انسان عطا می‌کند. مسیح آدمیان را از جهان و خدای آن می‌رهاند تا فرزندان خدای خیر و بیگانه شوند و به ملکوت اعلی راه یابند. بر خلاف دیگر مسیحیان، مرقیون معتقد بود که مسیح در این جهان متولد نشد و طفولیت نداشت. او ناگهان خود را به ابنای بشر نشان داد. به نظر مرقیون چون انسان هیچ ارتباطی با خدای متعال و خیر ندارد، علت ریخته شدن خون مسیح بر روی صلیب، آن طور که دیگر مسیحیان باور داشتند، بخشش گناه، تطهیر ذات گناهکار انسان یا آشتی دادن انسان با خدا نبود. خدای خیر انسان را از خدای سافل خرید و قیمت آن خون مسیح بود که بر روی صلیب ریخته شد. برخلاف دیگر گنوسیسیان، مرقیون معتقد بود که رنج و محنت مسیح بر روی صلیب حقیقت داشت و عرفانِ صرف را عامل نجات نمی‌دانست؛ بلکه در پیروی از  پولس، بر ایمان به عنوان طریق نجات تأکید کرد. نجات یافتگان باید تا پایان جهان و تا آنجا که ممکن است ارتباط خود را با این جهان، که مظهر شرّ و آفرینش خدای سافل است، کم کنند. باید از ازدواج خودداری کنند، زیرا هر عملی که به ادامۀ عالم خدای سافل منتهی شود غیر اخلاقی است، باید زهد در پیش گیرند و از هرچه رنگ دنیایی دارد چشم پوشند.
فرقه‌هاى گنوسى:

۱- مرقیون یا مارسیون
مرقیون در سال ۱۴۰ میلادی به شهر رم رفت و به نشر عقاید خود پرداخت. کلیسای مسیحی این شهر در سال ۱۴۴ او را تکفیر کرد. او تنها گنوسیسی این قرن بود که برای خود جامعه یا کلیسایی مسیحی تشکیل داد و برای آن اسقف و کشیش‌هایی در نظر گرفت و کوشید تا آیین گنوسیسی را بین عامه مردم رواج دهد، به حدّی که یوستینوس در اواسط این قرن از طرفداران بی‌شمار او در مناطق مختلف سخن می‌گوید. کلیسای مرقیون تا قرن پنجم، به خصوص در سوریه، دوام آورد. کتاب او متضادین (Antitheses) نام داشت که در انتهای کتاب مقدسی که از انجیل لوقا و برخی از نامه های پولس رسول شکل داده بود، قرار داشت و برای توجیه این انتخاب متون خود به عنوان کتب مقدس و نیز عدم پذیرش تورات، آورده بود.
مرقیون فرزند یک اسقف مسیحى بود که در یکى از بنادر جنوبى دریاى سیاه مى‌زیست. او خود ابتدا یکى از روحانیون مسیحى بود که در سال ۱۴۰ میلادى براى شرکت در یک کنفرانس به روم رفت و در آنجا با یکى از استادان گنوسى به نام سردان در ژوئیۀ ۱۴۴ میلادى آشنا شد.
انتشار عقاید گنوسى او باعث طرد وى از کلیسا گردید. او در همان سال تصمیم گرفت کلیسائى در روم با عقاید گنوسى بر پا دارد. او نخستین کلیساى گنوسى و فرقۀ مسیحى-گنوسى را در تاریخ مسیحیت پدید آورد.
مرقیون مسیحى فقط ده رساله از پولس و یک انجیل را قبول دارند. مرقیون یهوه را قبول ندارند و مى گویند او واجب الوجود نیست ، زیرا خدا باید داراى صفت محبت باشد و خدایى که بى‌رحمانه به کشتار فرمان مى‌دهد، واجب الوجود نیست . خداى تورات عادل است ، ولى از رحم و محبت بدور است . ولى خداى مسیح مانند پدر مهربان است و از همۀ آلودگی‌ها پاک است. آنان قبول نداشتند که عیسى از شکم زنى به دنیا آمده باشد.
مرقیون اساس فلسفه خود را بر دو اصل نور و ظلمت قرار دادند و این ناشى از تأثیر زرتشتى آن بود.
براى حل بن بست ثنویت، عنصر سومى مورد نیاز بود. این عنصر باید پست‌تر از دو عنصر دیگر باشد. پس از حل این بن‌بست بود که از آمیزش ‍ نور و ظلمت جهان پدیدار شد. برخى اصل سوم را حیات دانسته‌اند که همان عیسى باشد و برخى دیگر عیسى را فرستادۀ آن عنصر سوم دانسته‌اند. اما در این متفق‌اند که جهان حادث است. مرقیون، خود منکر ثنویت در دین عیسى بود. او این دو اصل را از زرتشت فرا گرفته بود.
مرقیون روابط بین زن و مرد را نادرست مى‌دانست و به نهى ازدواج توصیه مى‌کرد.
۲-دیصانیه
ابن دیصان. پدرش از حکماء شام و مادرش از خاندان اشکانى‌ها بود. آنان از ایران مهاجرت کرده و در شهر اورهایا اورفا اقامت کردند. ابن دیصان در سال ۱۵۴ میلادی در شهر اورفا متولد شد و نام نهری که در شهر به نام “دیصان”  بود، بر او نهادند. نام پدرش، نوهاما و اسم مادرش، نهشیرام بود. ابن دیصان در کودکى دوست شاهزاده ادسا یعنی پسر ماند، معاصر عیسى بود. ابن دیصان شخصی با استعداد بوداستعداد و دانش بسیار یافت . زبان سریانى و ارمنى را مى‌دانست . در سال ۱۷۹ میلادی عیسوى شد و از مدافعان سرسخت آن گردید. او در برابر اهل بدعت مخصوصاً مرقیون ایستاد. دیصان مى‌گفت : نور فاعل خیر به اختیار است و ظلمت فاعل شرّ به اضطرار.
ابن دیصان به پنج عنصر اعتقاد داشت:
۱- روشنایى در خاور
۲- باد در باختر
۳- آتش در نیمروز جنوب
۴- آب در شمال
۵- تاریکى در ژرفاى گیتى
گروهى از دیصانیه مى‌گویند که نور به قصد و اختیار، در ظلمت داخل مى‌شود تا آن را اصلاح نماید، ولى آلوده نمى‌شود و مى‌کوشد تا از آن رهایى یابد.
ابن دیصان مى‌گفت عیسى از بطن زنى متولد نگردیده، بلکه به وسیلۀ او زاییده شده است.
برخى از دیصانیه ظلمت را اصل و بنیاد نور مى‌دانند. نور زنده و حساس است و دانا، و ظلمت برعکس بى‌احساس است، لذا از یکدیگر نفرت دارند.
۳- شمعونیّه
پیروان شمعون مجوسى، او را پدر بدعت‌ها خوانده‌اند. شمعون ابتدا مجوسى بود و به دست فیلیپس ایمان آورد.
گفته شده که او جادوگرى مى‌دانست و از مردم سامره بود. مى‌خواست روح القدس را از رسولان مسیحى بخرد. شمعون در یهودیه فلسطین مظهر خداى پسر و در سامره مظهر خداى پدر و در جاهاى دیگر مظهر روح القدس خوانده مى‌شد. هدفش از این تبلیغات و ادعاها این بود که جهان را از زنجیر فرشتگانى که بر آن حکومت دارند، آزاد سازد.
او عقیده داشت که خداى واجب الوجود، از عالم ماده بسیار دور است. او در عقیدۀ خود، به فرقۀ گنوسى دوسیته مربوط بود. این گروه مرکب از سى مرد و یک زن بودند که آن سى مرد مظهر روزهاى ماه و زن مظهر خداى ماه بود.
فرقۀ دوسیته معتقد بود که عیسى داراى جسم مادى نیست. او را روحانى مى‌دانستند و مصلوب شدن و عروج وى را نیز خیالى مى‌دانستند.
شمعون مى‌گفت چندین خدا وجود دارند که برترین آنها خدای بزرگتر و اعظم است و جوهر خداى خدایان، نیکى است. اساس نیکى خدا، عیسى است، ولى موسى و عیسى خدا را چنانکه باید، نشناخته اند. یهوه در تورات خداى نیکوکارى نیست ، بلکه خداى دادگرى است. این خداى نامهربان است و جهان مخلوق او سراسر از نقص و عیب و شرّ است .
شمعون معتقد بود که مخلوقات را آتش آفریده است.
شمعون خود را مانند عیسى، طبیب همۀ دردها مى‌دانست و مظهر خداى آسمان و حق مطلق مى‌‌نامید. او قائل به وجود یک نیروى بى پایان بود و مى‌گفت نوشته هاى من از اندیشۀ نیروى اعظم سرچشمه مى‌گیرند.

منابع این مقاله پژوهشی عبارتند از:
کتاب آیین گنوسی و مانوی
با مقالاتی از:
جس.پ.آسموسن
و.ب. هنینگ
گیلز پیسکل
گرارد و نیولی
بوآن پتر و سولیانو
فیم پرکینز
جورون یا کویسن.جی.گ. دیویس
ترجمۀ دکتر ابولقاسم اسماعیل پور

پاسخ از تیم پرپاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO