دفاعیات ایمانکتاب مقدس

سقوط انسان و سؤال های پیرامون آن و بررسی باب سوم پیدایش

رای بدهید

سقوط انسان و سؤال های پیرامون آن و بررسی باب سوم پیدایش

سقوط انسان تحت تأثیر نفوذ محیلانۀ مار صورت گرفت. مار به گونه ای معرفی شده که گویی خود سخن می گوید. ولی بعد کتاب مقدس اظهار می دارد که ابلیس از درون مار صحبت می کرده است (2قرنتیان 11: 3 و 14؛ مکاشفه 12: 9؛ 20: 2). برخی تصور کرده اند که مار در ابتدا بر پا می ایستاد و بسیار زیبا بود و طبیعتاً می توانست وسیلۀ خوبی در دست شیطان باشد. او آدم و حوا را فریفت تا از اطاعت آفریدگارشان سرباز زنند. این عمل وحشتناک صورت گرفت و پردۀ سیاه گناه، اندوه، رنج، درد و مرگ بر دنیایی افتاد که خدا آن را زیبا آفریده بود.

چرا خدا انسان را به گونه ای آفرید که بتواند گناه کند؟

خوب، آیا می توانست او را به گونۀ دیگری خلق کند؟ آیا امکان داشت موجودی اخلاقی بدون قدرت انتخاب وجود داشته باشد؟ «آزادی» – «آزادی تفکر، آزادی وجدان» – هدیۀ خدا به انسان است، حتی اگر انسان آزادی خود را برای بی اطاعتی از خدا به کار برد.

در یک تصادف قطار، مهندس آن که می توانست با  پریدن از قطار زندگی خود را نجات بخشد، در محل کار خود باقی ماند و در نتیجه مسافران را نجات داد ولی زندگی خود را از دست داد. آن ها بنای یاد بودی ساختند، نه برای قطار، چرا که قطار فقط کاری را انجام داده بود که از دستگاه ها و ماشین های آن بر می آمد. آن ها بنای یاد بود برای مهندس ساختند که به ارادۀ خود انتخاب کرد که زندگی خود را ببازد تا مسافران را نجات بخشد. اگر در طبیعت ما تمایل دیگری به جز اطاعت نباشد، چه فضیلتی در اطاعت ما از خدا وجود دارد؟ ولی اگر به انتخاب خود و بر خلاف گرایش طبیعتمان از خدا اطاعت کنیم، ارزش دارد.

ولی آیا خدا از پیش نمی دانست که انسان گناه خواهد کرد؟

بله، و نتایج وحشتناک و نیز پیامد نهایی آن را از پیش می دانست. ما رنج می بینیم و زحمت می کشیم، متحیر و متعجبیم که چرا خدا چنین دنیایی ساخته است. ولی روزی، پس از این که همه چیز به پایان برسد، درد و رنج و تحیر ما نیز پایان خواهد گرفت. و همراه با نجات یافتگان همۀ اعصار با هللویاهای بی پایان، خدا را ستایش خواهیم کرد، به خاطر این که ما را چنانچه خواست آفرید و به حیات و شادی و جلال در ابدیت بی نهایت، هدایت کرد (مکاشفه 19: 1-8).

تأثیر گناه بر طبیعت

اینجا در نخستین صفحات کتاب مقدس، شرحی ابتدایی از طبیعت، بدان گونه که امروز آن را می بینیم، داده شده: نفرت مشترک مردم از مار (3: 14 و 15)؛ درد به هنگام وضع حمل (3: 15)؛ رویش خود به خود علف های هرزه، در حالی که گیاهان مفید و مغذی باید با زحمت کاشته شوند (3: 17-19)؛ و نیز بارقه ای از مسیح در نسل زن (3: 15)، و در قربانی و کفاره (4: 4).

«نسل زن»

بلافاصله پس از سقوط انسان، نبوت خدا را می بینیم مبنی بر این که به واسطۀ «نسل زن»، هنوز هم امیدی در آفرینش انسان باقی است و این اولین اشارۀ کتاب مقدس به نجات دهنده ای است که خواهد آمد. استفاده از ضمیر «او» نشان می دهد که نجات دهنده «یک شخص» خواهد بود. در نسل حوا تنها یک نفر بوده که از زن متولد شده بی آن که مردی او را به بار آورده باشد. در این جا، درست در آغاز داستان کتاب مقدس، بارقه ای اولیه از مسیح می بینیم؛ و همچنان که به پیش می رویم، اشارات، بارقه ها، نگاه های گذرا، تصاویر و گفته های ساده آشکارتر و فراوان تر می شوند، به گونه ای که وقتی به صفحات پایانی عهد عتیق نزدیک می شویم، تصویری نسبتاً کامل از مسیح در دست داریم.

«مادر جمیع زندگان» (پیدایش 3: 20). کفارۀ مسیح بر بنیان وحدت نژاد انسان در آدم قرار دارد. گناه یک انسان، مرگ را به بار آورد. و از مرگ یک انسان نجات حاصل شد (رومیان 5: 12-19).

روایات بابلی دربارۀ سقوط انسان

کتیبه های کهن بابلی اشارات فراوانی به «درخت حیات» دارند و این که انسان تحت تأثیر روحی شریر که به صورت مار ظاهر شده بود، از آن درخت رانده شده بود و کروبیان محافظ، مانع بازگشت انسان به سوی آن درخت می شدند.

از میان این کتیبه ها، داستان «آداپا» به قدری شبیه حکایت آدم در کتاب مقدس است که او را «آدم بابلی» نامیده اند. -«آداپا – ذریت انسان»، -«مرد عاقل اریدو»، -«بی گناه»، -«خدایان را رنجاند»، -«به واسطۀ دانش»، -سپس «فناپذیر شد»، -«آنان او را با لباس عزا پوشاندند».

دو مُهر قدیمی پیدا شده که ظاهراً آن چه را که در کتاب پیدایش با کلمات بیان شده، در این دو مهر به صورت تصویر ارائه شده است. این مُهرها که در میان الواح باستانی بابلی کشف شده و در موزۀ بریتانیا نگهداری می شود، دقیقاً به داستان باغ عدن اشاره می کند. در مرکز مُهر اولی که «وسوسه» نام گذاری شده، یک درخت قرار دارد، در سمت راست، یک مرد و در سمت چپ آن یک زن میوه می چینند؛ در پشت سر زن، یک مار بر پا ایستاده گویی در گوش زن زمزمه می کند.

مُهر دوم که «آدم و حوا» نام دارد، در سال 1932 توسط دکتر ای. ا. سپایزر، از موزۀ دانشگاه پنسیلوانیا، و نزدیک دامنۀ تپۀ گاورا در 18 کیلومتری شمال نینوا کشف شد. او قدمت مُهر را به 3500 ق.م. نسبت داد و آن را «قویاً دال بر داستان آدم و حوا» دانست: یک مرد و زن برهنه در حال راه رفتن به گونه ای که گویا کاملاً مأیوس و  دل شکسته هستند، و ماری که از پس آن ها می آید. قُطر مُهر حدود دو سانتی متر است و بر روی سنگ حک شده، و در حال حاضر در موزۀ دانشگاه فیلادلفیا نگه داری می شود.

این اسناد کهن که در آغاز تاریخ و در مهد اولیۀ انسان بر سنگ و گِل حک شده و در زیر غبار اعصار حفظ شده اند، و اکنون بیلِ باستان شناسان دوباره آن ها را بیرون آورده، گواهی هستند بر این که ویژگی های اصلی داستان کتاب مقدس دربارۀ آدم، عمیقاً بر ذهن انسان اولیه نقش بسته بود.

روایات دیگر دربارۀ سقوط انسان

پارسیان: نخستین نیاکان ما، معصوم، پرهیزگار و شادمان در باغی که در آن «درخت جاودانگی» قرار داشت، می زیستند، تا این که روحی شریر به صورت یک مار ظاهر شد.

هندوها: در عصر نخستین، انسان آزاد از شرارت و بیماری بود، از هر آن چه آرزو می کرد بهره مند می شد و زندگی طولانی داشت.

یونانیان: نخستین انسان ها در عصر طلایی، برهنه و آزاد از شرارت و دردسر می زیستند و از پیوندشان با خدایان لذت می بردند.

چینی ها: روایتی دربارۀ دوران سعادت مندی، یعنی زمانی که انسان ها غذای فراوان داشتند، و در اطرافشان حیوانات در صلح بسر می بردند.

مغول ها و تبتی ها: روایات مشابه داشتند.

توتنی ها: نژاد اولیۀ انسان درشادی و سرور دائمی بسر می بردند.

همۀ نژادهای بربر: روایاتی دربارۀ موقعیتی متمدن تر دارند.

بی تردید، حکایت اصلی باغ عدن را آدم برای متوشالح، و متوشالح برای نوح، و نوح برای پسرانش تعریف کرده بود؛ و در فرهنگ های ملی که بعدها پدید آمد، این حکایت به شیوه های مختلف و تا حد زیادی تغییر یافت.

برگرفته از کتاب راهنمای کتاب مقدس از انتشارات شورای کلیسایی 222 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO