در تثنیه 25: 5 و لوقا 20: 27-33 اگر شوهر کسی بمیرد، آن زن باید با برادر شوهر خود ازدواج کند؟ آیا این ازدواج اجباری نیست و آیا حکمی برای تعدد زوجات نیست؟
در تثنیه 5: 25 و لوقا 20: 27-33 اگر شوهر کسی بمیرد، آن زن باید با برادر شوهر خود ازدواج کند؟ آیا این ازدواج اجباری نیست و آیا حکمی برای تعدد زوجات نیست؟
همان گونه که در چند مورد از این گونه سؤالات در مقالاتی دیگر پاسخ داده شده، بار دیگر این را یادآور می شوم که اهمیت زیادی دارد که یک آیه در کتاب مقدس را با توجه به زمینه و موقعیت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی زمان نگارش آن، تفسیر نمود. در این مورد نیز این قاعده باید به کار گرفته شود.
توجه داشته باشید که در دوران عهدعتیق در میان قوم یهود و از دیدگاه الهی، ازدواج با یک زن باکره و مرد بِکر اهمیت حیاتی و امر مقدّسی بود و به همین خاطر ازدواج با زنی که باکره نبود امر غیرممکنی بود و چنین زنی بدون هر گونه شوهر و سرپرست در آن روزگار قادر به ادامۀ زندگی نبود (باید در این جا تأکید کنم که تا چندین دهه قبل نیز در بسیاری از کشورها مسئلۀ باکرهگی زن و بِکر بودن مردان پیش از ازدواج از اهمیت زیادی برخوردار بوده. بنابرین خدا به منظور حمایت از چنین زنانی، از قوم اسرائیل میخواهد که چنین زنانی با برادر شوهر خود (توجه داشته باشید که اشاره نشده که برادرِ شوهر، پیشاپیش همسر داشته) ازدواج کنند تا نه فقط سرپرستی داشته باشند و نیازهای مادّیشان رفع شود و سرپناهی داشته باشند بلکه برای آنان نسلی را نیز به جا بگذارند، چون در میان قوم اسرائیل نگاه داشتن نسل به منظور ظهور مسیحای موعود یکی از امور حیاتی بود و در فرهنگ قومهای آن زمان نیز مانند بسیاری از ملّتها در قرون گذشته، نگه داشتن نسل از طریق فرزندِ پسر، امر مهمی به شمار میآمد. اگر به سؤالی که صدوقیان در لوقا ۲۵:۲۰ از مسیح میکنند، دقّت کنید به زنی اشاره کردهاند که با چندین برادر یکی پس از دیگری، پس از فوت برادر بعدی، ازدواج کرده و هیچ اشارهای نشده که این برادران زنان دیگر نیز داشتهاند و کاملاً مشخص است که تنها زن این برادران بوده که هر کدام فوت کردهاند و با دیگری ازدواج کرده و در نهایت از دیدگاه صدوقیان میبایست زن یکی از آنان باشد!! بنابرین کاملاً مشخص است که آن برادران زنان دیگری نداشتند تا مسئلۀ تعدد زوجات توسط خدا مورد تأئید قرار گرفته باشد. در هیچ کدام از این آیه ها به طور روشن و واضح گفته نشده که این برادران زنان دیگر هم داشتهاند یا باید الزاماً داشته باشند.
در بارۀ اجباری بودن چنین ازدواجی باید این را در نظر بگیریم که کدامیک اهمیت بیشتری داشت: این که زن بدون سرپرست و تأمین نیازهای خود به زندگی خود ادامه دهد یا به چنین ازدواج اجباری به قول شما تن در دهد و سرپناه و سرپرستی داشته باشد. امیدوارم مقصود اینجانب را در بارۀ موقعیت اجتماعی و فرهنگی آن زمان متوجه شده باشید. هرگز متن کتاب مقدس را با فرهنگ و موقعیت اجتماعی زنان در این دوران یکی ندانید و خود را به جای زنان دوران عهدعتیق بگذارید. به نظر این جانب برای خدا حمایت از زنان در آن موقعیت، آن قدر مهم بوده که حتی با ازدواجی اجباری، چنین زنانی با اینگونه شرایط بتوانند سرپناهی داشته باشند و درمانده و گرسنه و نیازمند باقی نمانند. خدا میبایست بین این دو یکی را انتخاب میکرد: یا با توجه به شرایطی که در بالا ذکر شد، هیچکس با زنی که شوهرش مرده ازدواج نکند و آن زن بیسرپرست و بدون تأمین نیازهایش به زندگی خود ادامه دهد و به کلامی دیگر به مرگ اجباری تسلیم شود و یا تحت قیمومیت برادر شوهر خود قرار بگیرد. به نظر شما کدام یک راهحل بهتری است؟
پاسخ از کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |
مگر دین خدا برای زمان و مکان خاصی بوده ؟ یعنی الان کسی بخواد هدایت بشه باید به چی استناد کنه؟ ازدواج زورکی ؟ آیا این دین درسته؟
دوست عزیز و ارجمند سلام و روز شما به خیر،
اگر به متن پاسخ این سؤال دقّت داشته باشید، اشاره شده که این قانون مربوط به زمان خاص و برای قوم خاصی است و امروزه کاربردی ندارد. بسیاری از قوانین شریعت که جنبۀ اجتماعی، سیاسی، نظامی و مراسمی بود، به قوم یهود مربوط میشد و با ظهور مسیح در این جهان به کمال خود رسید و مسیحیان تنها به قوانین اخلاقی قوم یهود پایبند هستند. قوانینی مانند دزدی نکن، قتل نکن، زنا نکن و غیره.
موفق باشید.