اراده و خواست خدا برای فرزندانش چیست؟
زندگی انسان سراسر انتخاب و تصمیم است. هر کدام از ما بارها و بارها بر سر دوراهی قرار گرفتهایم. کدام راه را انتخاب کنم؟ جوانب امر را میسنجیم، ودر نهایت یکی را انتخاب میکنیم. یا بخت و یا اقبال… گاهی با خود میاندیشیم که اگر آن راه دیگر را انتخاب کرده بودم چه؟ و… باز انتخاب وباز… تصمیم. این مسأله در زندگی تمام انسانها یکسان است. گویی زندگی، هزار خمی است که هر قدمی بر میداریم، به دو یا حتی چند راه جدیدی بر میخوریم. پایانی نیست. گاهی تصمیمگیری بسیار ساده است و گاهی بسیار دشوار. در نهایت همواره ذهن ما در حال دو دو تا چهار تا کردن است.
مسأله انتخاب برای ایمانداران نیز به موضوعی بغرنج بدل گشته. در فرهنگ مسیحی ما عبارتی وجود دارد بنام اراده خدا. در دوراهیهای زندگی، ایمانداران در جستجوی درک اراده خدا هستند. بدین معنی که پیش از اتخاذ تصمیم، تلاش میکنند تا دریابند کدام راه مورد نظر خداوند است. اما به نظر من مهمتر از درک اراده خدا برای ما مسیحیان، درک مفهوم زندگی مسیحی است. چرا که اگر بعنوان یک مسیحی مفهوم زندگی خود را درک کنیم، آنوقت تصمیم و انتخاب دیگر مسألهی عذاب آوری نخواهد بود. پس بیایید با هم نگاهی عمیقتر به زندگی و مفهوم آن بیاندازیم.
1- آمدن ما به این دنیا تصادفی نبوده. (اشیعا 44: 2)
مسأله بدنیا آمدن ما، به سوالی بی جواب میماند که حتی شاعر اندیشمند فارسی زبان ما، حکیم عمر خیام نیز به آن همچون معما مینگرد:
آورد به اضطرابم اول بوجود
جز حیرتم از حیات چیزی نفزود
رفتیم به اجبار و ندانستیم چه بود
زین آمدن و ماندن و رفتن مقصود
اما واقعیت امر چیز دیگریست. در واقع خدا زمان تولد، نحوهی تولد، و دلیل تولد ما را میدانسته. او اجازه داده تا به این دنیا بیاییم. اما در واقع ما نسبت به این حقیقت بیتوجه هستیم و تنها در زمان مشکلات به آن میاندیشیم؛ آنهم با دیدی منفی: «خدایا! چرا من را به این دنیا آوردی؟». اما شایسه است که واقعاً به این موضوع بیاندیشیم. بسیاری از ما والدین خود را مسئول بدنیا آمدنمان میدانیم؛ در حالیکه آنها واسطه و وسیله بدنیا آمدن ما بودهاند. واقعیت این است که خواست خدا ما را بدنیا آورده. نژاد، فرهنگ، و زبانی که در آن پرورش یافتهایم، همهی اینها خواست خدا بوده است.
2- همه چیز از سوی خداست. (رومیان 11: 36)
زیرا همه چیز از او، و بواسطه او، و برای اوست.
باید باور کنیم که همه چیز از سوی خدا است. هیچ امری بدون اجازه خدا در زندگی ما روی نمیدهد، زیرا هیچ چیزی در این دنیا نیست که خدا از آن مطلع نباشد یا از آن شگفت زده شود. او همه چیز را میداند و از ابتدا و انتهای هر امری آگاه است. با این تفاسیر، آیا میتوان گمان کرد که رویدادهای زندگی ما بدون آگاهی او روی میدهند؟ وقتی در شرایطی قرار میگیریم که تصمصم گیری بنظر سخت و دشوار می آید، بگونه ای رفتار می کنیم که گویی خود خدا هم در حل آن ناتوان است و یا تمایل به همکاری با ما ندارد و از سردرگمی ما لذت می برد. فشار فکری برای اتخاذ تصمیم صحیح از طرفی، و ترس از انتخاب نادرست از سویی دیگر ما را همچون کلافی سر در گم به خود میپیچید. ولی باید بدانیم که سردرگمی از خدا نیست. عیسی گفت: " من نور عالم هستم". بنابراین تاریکی در خداوند نیست. همه چیز روشن و عیان است. او برای ما نور فرستاد و ما که آن نور رهایی بخش را پذیرفته ایم، همواره در روشنائی زیست میکنیم.
3- این دنیا خانه ی ما نیست. (مزمور 119: 19)
من در زمین غریب هستم. اوامر خود را از من مخفیمدار.
زندگی ما در این دنیا موقتی است. این را همهی ما بخوبی میدانیم. هیچ کدام از ما در این دنیا جاودان نخواهیم بود. اما تا زمانیکه بر روی زمین زندگی میکنیم، وظیفهای داریم. باید بداینم که چیزی داریم که دیگران ممکن است از داشتن آن بیبهره باشند. ما شاهدان خداوند هستیم.
ما شاهد کارهای عظیم او هستیم. شاهد خداوندی او و سلطنت او هستیم . شاهد محبت او هستیم که خداوندی خود را به انسان شدن ترجیح نداد و به دنیای فانی ما آمد. شاهد رهایی خود از بار سنگین گناه هستیم.
4- ما آفریده شدهایم تا شبیه مسیح شویم. (رومیان8: 29)
زیرا آنانی را که از قبل معین فرموده بود تا به صورت پسرش متشکل شوند تا او نخستزاده از برادران بسیار باشد.
بنابراین آیه، یکی دیگر از اهداف زندگی ما بر روی این زمین آشکار میشود، یعنی شبیه مسیح شدن.
- صمیمیتی همچون مسیح با خدا داشته باشیم
- همچون مسیح محبت کنیم
- همچون مسیح خدمت کنیم
و… بسیاری اعمال دیگر که در مطالعه و تعمق در زندگی مسیح، روزانه بر ما آشکار میشود. اما نکته این است که ما باید هر روز سعی کنیم تا بیشتر به کامل کنندهی ایمان خود شبیه شویم.
5- ما برای خدمت خدا آفریده شدهایم. (یوحنا17: 18)
هرکدام از ما در این دنیا نقشی داریم. چرا که بعنوان اعضای بدن، باید درک کنیم که نخست، جایگاه ما در این بدن کجاست، دوم، چگونه باید مسئولیت خود را انجام دهیم. بعقیده من آنچه که باید بیش از هر چیز برای آن نگران باشیم، یافتن جایگاه خود و مسئولیتمان است. زمانی که این مهم را درک کردیم، سایر مسائل به پاسخ خود میرسند. بعنوان مسیحی باید بدانیم که خداوند استعدادها و تواناییهایی به هر یک از ما عطا کرده و از ما میخواهد با توجه به آن تواناییها اورا خدمت کنیم و ماموریت خود را درک کنیم.
اکنون با مرور آنچه آمد، در مییابیم که خدا از ما میخواهد مقصود از زندگی خود را درک کنیم. هراس ازانتخاب زمانی در ما پدیدار میشود که نمیدانیم چکارباید بکنیم. در این صورت میخواهیم خدا را به میان بیاوریم و بار انتخاب خود را بر خدا بنهیم. چرا که از عاقبت و نتیجه انتخاب خود نا مطمئن و هراسان هستیم .اما اگر خدا را بشناسیم و به عطایایی که خدا به ما داده آگاه باشیم و زندگی خود را بشناسیم، آنوقت انتخاب وسیلهی رسیدن به هدف میشود ، نه دوراهی ترس آور.
نوشته سورنا
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |