خلاصۀ کتاب چالش ۴۰ روزۀ دعادعا و پرستش

خلاصۀ کتاب چالش ۴۰ روزۀ دعا: هنوز نه! (روز بیست و سوم)

رای بدهید

خلاصۀ کتاب چالش ۴۰ روزۀ دعا: هنوز نه! (روز بیست و سوم)

اعمال رسولان 1: 4

مارک بَتِرسون نویسندۀ این کتاب می نویسد: وقتی تازه ازدواج کرده بودیم خانه ای را خریدیم ولی بعد از این که بچه ها بزرگ شدند خانۀ ما برایمان تنگ شده بود. پس دعا کرده و تصمیم گرفتیم خانۀ بزرگ تری بخریم. یک چهارراه دورتر از خانۀ ما خانه ای را دیدم که تابلوی فروش، جلوی درب آن نصب شده بود. پس من و همسرم اول دعا کردیم و بودجه ای را که می توانستیم برای آن پرداخت کنیم با هم تعیین کردیم و سپس با بنگاه خود هم صحبت کردیم و درپایان به سراغ صاحب خانه رفتیم تا با او معامله کنیم. ولی متأسفانه صاحب خانه با پیشنهاد ما با سردی برخورد نمود. ما که پیشاپیش در فکر خود حتی برای دکوراسیون آن نیز طراحی کرده بودیم پس از صحبت با صاحب خانه تمام آن فکرهایمان در عرض یک ساعت فرو ریخت!!!

* بعد از این ماجرا به مدت یک سال به دنبال هیچ خانۀ جدیدی نرفتیم و این طور با خود فکر می کردیم که آن خانه هم حتماً دیگر به فروش رسیده. یک روز که از کنار همان  خانه رد می شدیم، همسرم گفت: آیا فکر می کنی که دیگر این خانه را از دست دادیم؟ فکر کنم همسرم در ضمیر خود آگاه خود چیزی را حس کرده بود چون دقیقاً روز بعد متوجه شدیم که تابلوی فروش بار دیگر جلوی آن خانه نصب شده. در آمریکا وقتی خانه ای در آگهی درج می شود، در صورتی که بعد از 252 روز به فروش نرسد آن آگهی از فهرست آگهی ها حذف می شود. مارک در کتابش چنین ادامه می دهد که: ما این بار هم دعا کردیم و باز همان مبلغ سال پیش را به صاحبخانه پیشنهاد کردیم و این بار صاحب خانه با آن موافقت کرد! جالب این جاست که بازار معاملات ملکی آن سال 10% به قیمت خانه ها اضافه کرده بود. با این که ما خانۀ جدید را با همان قیمتی که می خواستیم، خریدیم ولی خانۀ خودمان را با 10% سود بیشتر فروختیم. در واقع مقصود خدا از این که در آن موقع به ما «نه» گفته بود، «هنوز نه» بود.

* گاهی اوقات لازم است که چیزی را به خدا تقدیم کنیم تا آن را از خدا دریافت کنیم. مارک می گوید: ما یک سال از زندگیمان را تقدیم کردیم و بالآخره آن خانۀ زیبا را به دست آوردیم.

* خدا بعضی وقتها ما را آزمایش می کند تا برای ما اهمیت هدیه ای که دریافت می کنیم از هدیه دهنده بیشتر نباشد.

* اگر قرار است آن رؤیا، هدیه و یا خواستۀ ما مهم تر از دهندۀ آن باشد، پس بهتر این است که آن رؤیا، هدیه و یا خواسته از میان برود تا دوباره برخیزد. اغلب خدا بعضی چیزها را از ما دور می کند و یا از ما می گیرد و بعد همان را در وقتی دیگر به ما پس می دهد تا بدانیم که این بخشش ها از طرف خودش برای جلال نام خودش بوده.

* وقتی از مر گ و رستاخیز عبور می کنیم (منظور در رابطه با رؤیا، هدایا و خواسته ها است) و آن ها را به دست می آوریم، خدا را خیلی بیشتر شکر می کنیم تا این که آن را همان اول به چنگشان می آوردیم. وقتی چیزی را که می خواهیم از ما گرفته می شود، چه خانه و چه سلامتی و… و بعد به ما برگردانده می شود، دیگر راهی وجود ندارد که از آن سوء استفاده کنیم بلکه دیگر به این نتیجه رسیده ایم که هدیه دهنده چه کسی بوده و به جای مغرور شدن، شکرگزار می شویم.

* پس به هنوز نه خدا احترام بگذاریم و با صبر و تحمل منتظر بلۀ او باشیم.

نوشتۀ مارک بَتِرسون

ترجمۀ آرمینه باباخانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO