آیا خودِ عیسیمسیح، هرگز ادعای الوهیت داشته است؟
پاسخ کوتاه این سؤال بدون شک، بله است. عیسیمسیح هنگام حضور بر روی زمین، در سرزمین اسرائیل و در میان یهودیانی زیست که فرهنگ و ادبیات خاص خود را داشتند. شاید اگر یک فرد غیریهودی انجیل را مطالعه نماید، بگوید که خود عیسی هرگز ادعای خدایی نکرده است؛ این به آن دلیل است که آن شخص با فرهنگ و ادبیات قوم یهود آشنا نیست. البته این نکته فوقالعاده مهم را نباید فراموش کرد که چنانکه در فصل بشارت مفصلاً توضیح خواهیم داد، عیسیمسیح در ظهور اول خود، هدفش فدا کردن جان خودش برای نجات جان انسانها بود و نه برقراری ملکوت خداوند. یعنی عیسیمسیح، علیرغم اینکه بگونهای الوهیت خود و نیز مسیح بودن خود را به طرق مختلفی به یاران خود بیان میکرد، برای اینکه به این هدف اصلی خود، یعنی رفتن بر روی صلیب برسد، همواره از یاران خود و مردمانی که معجزات او را میدیدند، میخواست که نام او را شهرت ندهند و حتی زمانی که مردم آمدند تا او را به پادشاهی برسانند، از این کار امتناع کرد؛ زیرا او در ظهور اول خود برای پادشاهی و برقراری ملکوت خدا نیامده بود، بلکه آمده بود تا جانش را بر روی صلیب فدا نماید. بنابراین عیسی هم به گونهای الوهیت خود را با زبان و فرهنگ خاص یهودیان مطرح میکرد و هم قبل از مصلوب شدنش آنچنان آن را واضح بیان نمیکرد، تا به هدف اصلی خودش از آمدن بر روی زمین برسد. به چند مورد از این بیان الوهیت توسط خودِ مسیح اشاره میکنیم:
نام خدا در آیین یهود «یهوه» به معنای «من هستم» میباشد، چنانکه در کتاب خروج میخوانیم:
(موسی به خدا گفت: «اینک چون من نزد بنیاسرائیل برسم، و بدیشان گویم خدای پدران شما مرا نزد شما فرستاده است، و از من بپرسند که نام او چیست، بدیشان چه گویم؟ خدا به موسی گفت: «هستم آنکه هستم.» و گفت: «به بنیاسرائیل چنین بگو: اهْیه (هستم) مرا نزد شما فرستاد.) خروج، فصل3، آیات 14 و 15
اما در انجیل میخوانیم:
((عیسی فرمود:) پدر شما ابراهیم شادی کرد بر اینکه روز مرا ببیند و دید و شادمان گردید. یهودیان بدو گفتند: هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیدهای؟ عیسی بدیشان گفت، آمین آمین به شما میگویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود «من هستم». آنگاه سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند. امّا عیسی خود را مخفی ساخت و از میان گذشته، از هیکل بیرون شد و همچنین برفت.) انجیل یوحنا، فصل 8، آیات 56 تا 59
چنانکه در این آیه میبینیم، شاید افراد عادی از جمله «من هستم» هیچ برداشت خاصی نکنند، اما یهودیان کاملاً متوجه منظور عیسی شدند و خشمگینانه خواستند تا او را به خاطر کفرگویی سنگسار نمایند.
در کتاب اشعیا میخوانیم:
(خداوند پادشاه اسرائیل و یهوه صبایوت که ولّی ایشان است چنین میگوید: من اوّل هستم و من آخر هستم و غیر از من خدایی نیست) اشعیا، فصل 46، آیه6
اما در عهدجدید میخوانیم:
(و چون او(عیسی) را دیدم، مثل مرده پیش پایهایش افتادم. و دست راست خود را بر من نهاده، گفت، ترسان مباش؛ من هستم اوّل و آخر و زنده، و مرده شدم؛ و اینک، تا ابدالآباد زنده هستم؛ و کلیدهای موت و عالم اموات نزد من است.) مکاشفه، فصل 1، آیات 17 و 18
همچنین خداوند در عهدعتیق بارها به عنوان شبان قوم اسرائیل معرفی شده است مثلاً:
(خداوند شبان من است؛ محتاج به هیچ چیز نخواهم بود.) مزمور 23، آیه 1
اما عیسیمسیح فرمود:
(من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان مینهد) انجیل یوحنا، فصل 10، آیه 11
در عهدعتیق این یهوه است که امتها را در روز آخر داوری میکند مثلاً:
(امّتها برانگیخته شوند و به وادی یهوشافاط برآیند؛ زیرا که من در آنجا خواهم نشست تا بر همه امّتهایی که به اطراف آن هستند داوری نمایم.) یوئیل، فصل 3، آیه 10
اما عیسیمسیح فرمود:
(امّا چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدّس خویش آید، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست، و جمیع امّتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا میکند، به قسمی که شبان میشها را از بزها جدا میکند. و میشها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد.) انجیل متی، فصل25، آیات 31 تا 33
در عهدعتیق این یهوه است که نور است مثلاً:
(خداوند نور من و نجات من است؛ از کِه بترسم؟ خداوند ملجای جان من است؛ از کِه هراسان شوم؟) مزمور 27، آیه 1
اما مسیح فرمود:
(پس عیسی باز بدیشان خطاب کرده، گفت، من نورِ عالم هستم. کسی که مرا متابعت کند، در ظلمت سالک نشود بلکه نور حیات را یابد.) انجیل یوحنا، فصل 8، آیه 12
در عهدعتیق این یهوه است که میمیراند و زنده میکند، مثلاً:
(الان ببینید که من خود، او هستم. و با من خدای دیگری نیست. من میمیرانم و زنده میکنم. مجروح میکنم و شفا میدهم. و از دست من رهانندهای نیست.) تثنیه، فصل 32، آیه 39
اما مسیح فرمود:
(آمین آمین به شما میگویم که ساعتی میآید بلکه اکنون است که مردگان آواز پسر خدا را میشنوند و هر که بشنود زنده گردد… و از این تعجّب مکنید؛ زیرا ساعتی میآید که در آن جمیع کسانی که در قبور میباشند، آواز او را خواهند شنید، و بیرون خواهند آمد؛ هر که اعمال نیکو کرد، برای قیامت حیات و هر که اعمال بد کرد، بجهت قیامت داوری) انجیل یوحنا، فصل 5، آیات 25، 28 و 29
در عهدعتیق پرستش هر چیزی جز خدا بارها و بارها نهی شده است، مثلاً:
(من هستم یهوه، خدای تو، که تو را از زمین مصر و از خانۀ غلامی بیرون آوردم. تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد. «صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است، و از آنچه پایین در زمین است، و از آنچه در آب زیر زمین است، برای خود مساز. نزد آنها سجده مکن، و آنها را عبادت منما…) خروج، فصل 20، آیات 2 تا 5
در عهدجدید نیز همین گونه بود و هم رسولان و هم فرشتگان، هنگامی که مورد پرستش قرار میگرفتند، سریعاً پرستشکننده را از این کار منع میکردند:
(چون پطرس داخل شد، کرنیلیوس او را استقبال کرده، بر پایهایش افتاده، پرستش کرد. امّا پطرس او را برخیزانیده، گفت، برخیز، من خود نیز انسان هستم.) اعمال رسولان، فصل 10، آیات 25 و 26
(و من، یوحنّا، این امور را شنیدم و دیدم و چون شنیدم و دیدم، افتادم تا پیش پایهای آن فرشتهای که این امور را به من نشان داد سجده کنم.او مرا گفت، زنهار نکنی؛ زیرا که همخدمت با تو هستم و با انبیا یعنی برادرانت و با آنانی که کلام این کتاب را نگاه دارند. خدا را سجده کن.) مکاشفه، فصل22، آیات 8 و 9
اما عیسیمسیح هرگاه مورد پرستش واقع میشد هیچگونه نهی و اعتراضی نمیکرد و با این سکوتش پرستش آنها را تأیید میکرد. موارد پرستش عیسی در اناجیل زیاد است.
گذشته از اینها عیسی خود را مالک روز سبت، معرفی میکند(متی،6:8). همچنین او میگوید که از معبد سلیمان بزرگتر است(متی،6:12) او ادعا میکرد که گناهان را میآمرزد در حالی که آمرزش گناهان تنها در اختیار خداست(مرقس،1:1-12) او علاوه بر اینکه ادعا کرد که آسمان و زمین زایل میشود اما هیچ همزه و نقطهای از تورات از بین نخواهد رفت، اعلام کرد که آسمان و زمین زایل خواهد شد اما سخنان او از بین نخواهد رفت(متی،5:18) او سخن خود را هم عرض سخن خدا در عهدعتیق قرار میدهد و در موعظه بالای کوه با اقتدار بیان کرد: «شنیدهاید که به اولین گفته شده است… اما «من» به شما میگویم…» این سخنان او به قدری عجیب بود که تعجب همه شنوندگان یهودی او را از این سخنان جسورانه مسیح برانگیخت.(متی،7:28). از این دست اعمال و سخنان مسیح که در دلشان ادعای الوهیت وجود دارد، در اناجیل بسیار است که برای رعایت اختصار به همین مقدار اکتفا میکنیم.
پس نتیجه میگیریم که علاوه بر آیات زیادی از عهدعتیق و همچنین رسالات رسولان و اناجیل، خودِ مسیح هم بارها ادعای الوهیت داشته است؛ بلی عیسی هیچگاه نگفت که «ای مردم من خدا هستم»؛ زیرا با هدف آمدن و ظهور اول او مغایرت داشت، اما او با اعمال و سخنانش کاملاً این امر را بر یارانش روشن ساخت به گونهای که جای هیچ شک وشبههای در میان نباشد.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |