صفات خدا و لزوم وجود دین
اثبات صفات کمال خداوند:
تا اینجا دانستیم که واجبالوجود، وجودی است که تمام صفات وجودی را مستقلاً و بالذات داراست و هیچ نیازی به هیچ کس و هیچ چیز در هیچ امری ندارد؛ زیرا فقدان و نبودن هر کمالی به معنای نیازمندی به غیر، برای رفع این نقص و نیاز است که این امر به معنای ممکن بودن ذات خداوند میشود که چنانکه در قسمت پیشین دیدیم با واجب بودن وجود خداوند منافات دارد. بنابراین هر صفت کمالی که عقل آن را به عنوان کمال میشناسد، خداوند آن را به نحو مطلق داراست؛ مثلاً عقل انسان، مواردی از جمله قدرت، علم، حیات، حکمت، محبت و… را کمال میداند، با توجه به برهانی که اقامه کردیم خداوند هر یک از این صفات را به نحو مطلق داراست و در مقابل هر صفتی که مستلزم وجود هرگونه نقص و نیازمندی در خدا میشود، از جمله جهل، ضعف، مرگ و… از خداوند سلب میشود.
توحید ذاتی: تا اینجا ما با روش درستِ علمی، یعنی با استفاده از علم فلسفه، که علم مرتبط با موضوعمان یعنی همان اثبات وجود خداست و با استفاده از ابزار این علم، یعنی علم منطق ثابت کردیم که واجبالوجود، وجود دارد. حال باید دید که آیا «ذاتِ» واجبالوجود یکتاست یا متعدد است؟
باید بدانیم که توحید دارای اقسام مختلفی است، اما در اینجا ما با «توحید ذاتی» سرو کار داریم و منظور از توحید ذاتی این است که هیچ وجودی جز خداوند، واجبالوجودِ بالذات نیست. برای اثبات این موضوع الهیدانان و فلاسفه، براهین مختلفی را اقامه کردهاند که ما در اینجا فقط یکی از این براهین را اقامه میکنیم و ثابت مینماییم که ذات واجبالوجود یکتاست و در جهان دو یا چند واجبالوجود نداریم.
برهان نفی نظیر: دانستیم که ذات خداوند یا همان واجبالوجود کامل و مطلق است و هیچ محدودیت و نیازمندی در آن راه ندارد؛ زیرا در غیر این صورت یعنی اگر خداوند دارای کمال مطلق نباشد مستلزم نقص و نیازمندی در خداوند میشود و نیازمند بودن با واجبالوجود بودن جمع نمیشود؛ بلکه این سایر موجودات ممکن، یعنی معلولها و مخلوقات هستند که به او محتاج هستند. حال اگر فرض کنیم که در عرضِ خداوند، وجودی مستقل و کامل مطلق دیگری وجود داشته باشد؛ این وجود دوم برای اینکه خدا باشد، اولاً باید دقیقاً مانند خدا کامل مطلق و نامحدود باشد و ثانیاً از طرف دیگر قطعاً باید با خدا تمایز و تفاوت داشته باشد تا بتوانیم بگوییم دو وجود هستند. به عبارت دیگر آن به اصطلاح شریک خدا، باید دقیقاً و از هر نظر مانند خدا باشد و در عین حال با او تفاوت داشته باشد! که چنین امری مستلزم تناقض و محال است. در این صورت فقط باید یکی از آن دو کامل مطلق و نامحدود مطلق باشد و دیگری مانند او کامل نباشد بلکه نقصهایی داشته باشد که در این صورت مشخص است که خدای حقیقی همان وجود اولی است؛ زیرا موجود دوم ناقص است و نیازمند؛ در حالی که نقص و نیازمندی در خدای واجبالوجود راه ندارد.
خدا غیرمادی، بسیط، لازمان و لامکان است
دانستیم که خداوند وجودي نامتناهي و بينياز است. او هستيدهنده و تنها علت ايجاد كننده مخلوقات است. از هر گونه عيب و نقصي مبراست؛ چرا كه اگر نيازمند باشد ديگر نميتواند خالق و آفريدگار مطلق باشد و بايد بخاطر همان نقص به غیر محتاج باشد. ويژگي اصلي جسم و ماده محدود بودن است، چيزي که خداوند از آن مبراست. هر چيزي که نشان نقص و نياز باشد از خداوند سلب ميشود، و مادی و جسماني بودن نيز چنين است؛ از اين رو بايد از خداوند سلب گردد. جسم چيزى است که داراى طول و عرض و عمق و زمان است؛ از اين رو اگر خداوند جسم باشد، بايد تمام ويژگیهای جسم را داشته باشد؛ يعنی شکل داشته باشد و گذر زمان بر او راه یابد و تمام این موارد گویای تغییر و نقص در او خواهد بود. جسم داشتن بدان معناست كه بتوان بدان اشاره كرد و گفت اينجا هست یا آنجا نيست و اين خود بدان معنا خواهد بود كه جايي هست كه خدا در آن جا وجود ندارد! در حالي كه خداوند وجودي نامحدود است و غير ممكن است امري نامحدود قابل اشاره حسي باشد و در جايي باشد و ديگر جا نباشد.
خدای فلسفه و خدای ادیان: تا به اینجای کار ما ثابت کردیم که اولاً خدا وجود دارد و ثانیاً این خدا در ذات خود یکتاست. اما برخی از منتقدان اشکال میکنند که فلسفه و علوم عقلی نهایتاً ثابت میکند که واجبالوجود، وجود دارد اما نمیتواند ثابت کند که این وجود همان خدایی است که ادیان معرفی میکنند. به عبارت دیگر خدای فلسفه یک وجود کلی است نه جزئی و یک مفهوم است نه مصداق.
راه حل این اشکال ساده است؛ نخست اوصاف خداي اديان از طريق مراجعه به متون ديني شناسایي ميشود، مثلاً با بررسی ادیان ابراهیمی صفاتی نظیر واحد، ازلی و سرمدی، قادر، خالق، بساطت، غیرمادی بودن و… را ميتوانيم نتیجه بگیریم. از سوي ديگر با تحليل عقليِ واجبالوجود و ممکنالوجود ميتوانيم صفات کمالي از واجبالوجود استنتاج کنيم که نتیجه آن تطبيق صفات خداي اديان بر خداي فلسفه يا واجب الوجود است؛ به طور مثال، معناي واجبالوجود آن است که وجودش از آن خودش باشد و به ديگري نيازي نداشته باشد، و وجودش کامل، بسيط، واحد، ازلي و ابدي و… است؛ اين صفات، و دیگر صفات که جای بحث همه آنها در این کتاب ممکن نیست، عين صفاتي است که اديان ابراهیمی به خداوند میدهند.
لزوم وجود دین: ممکن است برخی منتقدان بگویند که ما قبول میکنیم که این جهان مخلوق خداوند است، اما ممکن است این خالق جهان را به حال خود رها کرده است و با انسان در رابطه نباشد و دینی نفرستاده باشد و این که از لحاظ عقلی ثابت کردیم که خدای واجبالوجود و قائمبالذات وجود دارد، دلیل نمیشود که لزوماً یکی از ادیان موجود، فرستاده همان خدا باشد.
در پاسخ به این اشکال باید بگوییم وقتی ثابت شد که واجبالوجود کامل مطلق است و یکی از صفات کمالی خدا «حکمت» است؛ یعنی این خداوند کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد و برای کارهایش برنامه و حکمتی دارد. حکمت این خدای حکیم اقتضا میکند که هیچ کاری را عبث و بیهوده انجام ندهد، در غیر این صورت این خدا حکیم نیست و این خلاف عقل است. پس نتیجه میگیریم که خداوند برنامهای برای آفرینش این جهان و انسان داشته است. حال محبت مطلق خدا اقتضا میکند که انسان را برای رسیدن به این برنامه و خواست خود هدایت کند. از آنجا که ابزار علم انسان یا حسی است و یا تعقلی است، انسان به تنهایی نمیتواند درباره همه حقایق اموری که سرنوشت او در گرو آنهاست مانند جهان بعد از مرگ، خواست و اراده خدا، طریقه نجات و رسیدن به رستگاری و… دست یابد، بنابراین حکمت، جود، محبت و فیض خدا همگی اقتضا میکنند که حتماً برای راهنمایی و هدایت انسان به آن برنامهای که برایش در نظر گرفته است، دینی بفرستد و با انسان در رابطه باشد تا او را راهنمایی کند، در غیر این صورت تمامی این صفات خداوند زیر سؤال میرود. پس مطمئناً حداقل یکی از این ادیان موجود در ادعای خود صادق است و از جانب خدا فرستاده شده است.
پس از بررسی صفات خدا از جمله، توحید، قادر، زنده و نامیرا بودن، عالم و… که بررسی تمام این موارد در این کتاب ممکن نیست، خود به خود بطلان ادعای بسیاری از ادیان موجود از جمله ادیان بتپرست، ادیانی که به چند خدا اعتقاد دارند و… واضح میشود. در انتها فقط ادیان ابراهیمی یعنی، یهودیت، مسیحیت و اسلام باقی میمانند که در کتب این ادیان صفاتی که به خداوند میدهند با خدای علم و فلسفه مطابقت میکند و ما باید دین حقیقی را از میان این سه دین تشخیص بدهیم. به طور کلی یهودیان علاوه بر اعتقاد به وجود خدای واحد و کتب پیامبران، منتظر ظهور شخصی به نام «مسیح» هستند. مسیحیان علاوه بر پذیرش دین یهود و ایمان به انبیاء و کُتب مقدس آنان، اعتقاد دارند که مسیح موعود در حدود 2000 سال پیش ظاهر شد و او کسی نیست جز «عیسیناصری». اسلام علاوه بر پذیرش حقانیت اصل دین یهود و مسیحیت، خود را ادامه دهنده راه ادیان و انبیاء قبل میداند و مدعی آوردن پیام و کتاب از جانب خداوند است.
پس نقشه راه ما در این کتاب که بشارت مسیحیت است، این است که ابتدا در فصل «در جستجوی مسیح» که مخاطبان آن یهودیان هستند، ثابت کنیم که مسیح موعود ظهور کرده است و آن شخص «عیسیناصری» است و سپس در فصل «بررسی ادله نبوت پیامبر اسلام» با آوردن دلایل مختلف ثابت نماییم که اسلام و پیام آن از جانب خداوند نیست.
نگاهی کوتاه به توحید در آیین زرتشت
زمانی که گفتیم خدای فلسفه و علم تنها بر خدای ادیان ابراهیمی تطبیق میکند، شاید عدهای بگویند که زرتشتیان نیز یکتاپرست هستند و باید آنها را نیز در نظر داشت. این جمله که زرتشتیان یکتاپرست هستند هم درست است و هم نادرست؛ برای روشن شدن مطلب باید بین انواع مختلف توحید فرق قائل شویم. توحید دارای مراتب مختلفی است که به برخی اشاره میکنیم:
1-توحید ذاتی: همانی است که بررسی کردیم یعنی خداوند در ذات خود یگانه است.
2-توحید در عبادت: یعنی پرستش و عبادت یک خدا.
3-توحید در خالقیت: یعنی جز خدا خالق «مستقلی» در جهان وجود ندارد.
آنچه از منابع و متون بازمانده آیین زرتشت که به تصریح اوستاشناسان سرشناس جهان و حتی بزرگان این آیین بسیار غیرمعتبر، دستخورده، مبهم و گاه متناقض هستند، بدست میآید، این است که نهایتاً و با مسامحه بسیار زیاد بتوان گفت که آیین زرتشت تنها «توحید در عبادت» را آموزش میدهد و تنها «اهورامزدا» را شایسته پرستش میداند.
اشکال کار در این است که در آیین زرتشت توحید ذاتی، زیر سؤال است و توحید در خالقیت مطمئناً مورد پذیرش نیست. توضیح این که در این آیین در مقابل اهورامزدا موجودی به نام «اهریمن» یا «اَنگَرَه مَینو» وجود دارد. از بخشهای مختلف اوستا بدست میآید که او جوهری ازلی است که آفریده اهورامزدا نیست، بلکه اهورامزدا او را کشف کرده است که این امر با توحید ذاتی خداوند در تعارض است. اما زرتشتیان به بخشهایی از «گاتاها» استناد میکنند که اهورامزدا خالق همه چیز و از جمله اهریمن است. اگر بخواهیم صادق باشیم حتی همین گاتاها نیز که به عقیده زرتشتیان و اوستاشناسان معتبرترین بخش کتاب اوستاست، مورد تحریف و تغییر واقع شده است و ما دقیقاً نمیتوانیم بفهمیم که کدام بخش از کتاب اوستا اصیل و دستنخورده باقی مانده و کدام بخش مورد تغییر واقع شده است. و از طرفی برخلاف ادیان ابراهیمی که هم کتب دینی خود را با دقت حفظ میکردند و هم پیامبران بسیاری برای حفظ خط فکری آن میآمدند، در آیین زرتشت با از بین رفتن متون اصلی و به جا ماندن متون مبهم، دستخورده و متعارض، ما نمیتوانیم دقیقاً بگوییم آیا شخص زرتشت به توحید ذاتی معتقد بوده است یا خیر. آنچه از رفتار پیروان این آیین در تاریخ وجود دارد نیز بیشتر تمایل به دوگانهباوری دارد. از این جهت بود که در ابتدای بحث بیان کردیم که توحید ذاتی در این دین زیر سؤال است.
اما در مورد توحید در خالقیت، همانگونه که در برهان امکان و وجوب دیدیم همه موجودات ممکن، معلول و مخلوق خدا (واجبالوجود) هستند. همچنین در برهان نفی نظیر دیدیم که واجبالوجود بیش از یکی نمیتواند باشد. در نتیجه خالق و آفریدگار تمامی مخلوقات خداست.
اما در آیین زرتشت اعتقاد بر این است که اهریمن در عرض اهورامزدا و مستقل از او خالق برخی از مخلوقات است وخلقت هر آنچه که «شر» است را به اهریمن نسبت میدهند و فقط خلقت چیزهای خوب و نیکو را به اهورامزدا نسبت میدهند. این نظر با توحید در خالقیت متعارض و با دلیل عقلی مردود است.
پس در نتیجه میتوان گفت که زرتشتیان فقط توحید در عبادت را قبول دارند و توحید ذاتی در این آیین مبهم و مشکوک است و توحید در خالقیت را نیز نمیپذیرند.
پاسخ به شبهه آفریدن شر و انتساب آن به خدای نیک
برخی منتقدان اشکال میگیرند که معتقدان به وجود خدا، خدا را نیکی مطلق میشمارند و از طرف دیگر ادعا میکنند که خدا آفریننده همه چیز است، پس چطور ممکن است این خدای نیک سرچشمه و خالق چیزهای شر مثل مرگ، بیماری، زلزله و… باشد؟ به نظر همین اشکال فلسفی است که باعث شده است که برخی آیینها قائل به وجود دو خالق خیر و شر بشوند.
امروزه در دنیای غرب این شبهه بسیار مطرح است و بسیاری از منکران خدا با این شبهه درصدد اثبات عدم وجود خدا برآیند. اگرچه پاسخ این شبهه را خواهیم داد اما از آنجا که پاسخ این شبهه نیازمند دانستن سایر مطالب این کتاب، به ویژه بحث بشارت دارد، به همین خاطر این سؤال بسیار مهم را در فصل «پاسخ به پرخی سؤالات متداول» مفصلاً پاسخ خواهیم داد، پس تا آن موقع منتظر بمانید.
(لطفاً به مقالات دیگر در وب سایت که ادامه این بحث است توجه داشته باشید.)
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |