پاسخ به اسلامدفاعیات ایمانسؤالات در مورد خداسؤالات رایجعیسی مسیحکتاب مقدسکلیسا

چگونه عیسی می تواند هم خدا باشد و هم انسان؟

4.3/5 - (24 امتیاز)

به همان اندازه که تعلیم تثلیث شگفت انگیز است، تعلیم تجسّم نیز هست. تجسّم یعنی عیسی خدا و انسان است، درحالی که یک شخص ابدی است.

این همان چیزی است که جی آی پِکر الاهیدان قرن معاصر گفته است: ” دراینجا دو سرّ است بخاطر یک چیز…تعدّد اشخاص در اتحاد با خدا و اتحاد الوهیّت و انسانیت در شخص عیسی مسیح…هیچ چیز در تخیّل آنقدر خارق العاده نیست که حقیقت تجسّم است.” 1
کلیساهای اولیه، تجسّم را به عنوان مهم ترین حقیقت ایمان درنظر می گرفتند. بخاطر همین سرانجام آن ها کلیّاتی را تصویب کردند که به اعتقاد کالسدونی معروف است که باورهای ما را در ارتباط با تجسّم مشخص می کند؛ و اینکه باید به چه چیزهایی در این ارتباط ایمان داشته باشیم و به چه چیزهایی ایمان نداشته باشیم. این اعتقاد نامه نتیجۀ شورایی است که بین 8 اکتبر تا 1 نوامبر سال 451 بعد از میلاد در شهر کالسدون برگزار شد. این اعتقاد نامه معیار تعلیمی کتاب مقدس از تجسّم برای کلیسای ارتودوکس است که تا به امروز برای سایر شاخه های مسیحیّت نیز به عنوان یک معیار استفاده شده است.2 پنج حقیقت تعلیمی تجسّم برپایۀ کتاب مقدس که شورای کالسدون آنرا خلاصه کرده است، بدین ترتیب است:

1. عیسی دارای دو طبیعت است: او خدا و انسان است.
2. هر طبیعت بصورت کامل است: او خدای کامل و انسان کامل است.
3. هر طبیعت متمایز از دیگری است.
4. عیسی تنها یک شخص است.
5. هرچیزی که در وجودیّت طبیعت اوست در همان حال برای شخص خود عیسی هم صادق است.

درک درستی از این حقایق می تواند تمام مشکلات و سردرگمی های ذهنی ما را درمورد تجسّم از بین ببرد. سؤالاتی از قبیل: چگونه عیسی می تواند هم خدا و هم انسان باشد؟ چرا این باعث نمی شود که او دو شخص باشد؟ ارتباط تجسّم با تثلیث چیست؟ عیسی چگونه می توانسته گرسنه شود (متی 4: 2)، بمیرد (مرقس 15: 37)؟ وقتی روی زمین بوده، چگونه می توانسته هنوز هم خدا باشد؟ آیا عیسی در تجسّم بخشی از خصوصیات الهی خود را کنار گذاشت؟ چرا اگر بگوئیم که عیسی بخشی از خداست، نادرست است؟ آیا عیسی هنوز انسان است و هنوز دارای بدن انسانی خود است؟
عیسی دارای دو طبیعت است: خدا و انسان
اولین حقیقتی که ما بایستی آنرا درک کنیم این است که عیسی یک شخص است که دو طبیعت دارد: طبیعت الهی و طبیعت انسانی. به عبارت دیگر عیسی هم خداست و هم انسان. ما نتیجتاً به هردوی این طبیعت ها نظر خواهیم افکند:

عیسی خدا است

کتاب مقدس این تعلیم را نمی دهد که عیسی شخصی است که مطلقاً شباهت خیلی زیادی به خدا دارد و یا کسی است که بصورت خیلی نزدیکی با خدا راه می رود. در عوض عیسی خودِ خدای متعال است. تیطس 2: 13 می گوید که ما مسیحیان ” آن امید و تجلی جلال خدای عظیم و نجات دهندۀ خود ما عیسی مسیح را انتظار می کشیم.” وقتی که توما عیسای قیام کرده را دید، فریاد زد که : ” ای خداوند من و ای خدای من.” (یوحنا 20: 28). به همین ترتیب رسالۀ عبرانیان به ما شهادت مستقیم خدای پدر درمورد عیسی را می دهد: ” ای خدا تخت تو تا ابدالاباد است.” (عبرانیان 1: 8) و انجیل یوحنا عیسی را «پسر یگانه خدا» می نامد (یوحنا 1: 8).
طریق دیگری که کتاب مقدس ثابت می کند که عیسی خداست این است که کتاب مقدس نشان می دهد که عیسی دارای خصوصیات خداست. او همه چیز را می داند (متی 18: 20، 28: 20 و اعمال 18: 10). او همه جا حضور دارد (متی 16: 21 ، لوقا 11: 17 و یوحنا 4: 29). او صاحب تمامی قدرت است (متی 8: 26ـ27، 28: 18، یوحنا 11: 38ـ44، لوقا 7: 14ـ15 و مکاشفه 1: 8 ). او قائم به ذات خود است و وابسته به هیچ چیز خارج از وجود خود نیست (یوحنا 1: 4، 8: 58 و 14: 6). او حاکم بر هر چیز است (متی 28: 18 و مکاشفه 19: 16 و 1: 5). وجود او از ازل بوده و تا به ابد خواهد بود (یوحنا 1: 1 و 8: 58). او خالق ماست (کولسیان 1: 16). به عبارت دیگر همۀ آن چیزی که خدا است، عیسی نیز هست. چون عیسی خودِ خداست.

عیسی مشخصاً پسر خداست

برای درک بهتر مفهوم کامل تجسّم مسیح، ضروری است که از تثلیث نیز آگاهی کافی داشته باشیم. آموزۀ تثلیث این است که خدا وجودی یگانه است و این خدای یگانه در سه شخصیت مجزا موجودیت دارد. این بدین معناست که ما بایستی هر سه شخصیت تثلیث را از همدیگر تشخیص دهیم. پدر، پسر و یا روح القدس نیست. پسر نیز، پدر و یا روح القدس نیست. روح القدس هم نه پدر است و نه پسر. آنها هر کدام مرکز تعقل و موجودیت شخصیتی مجزا از هم می باشند. درحالی که همۀ آنها دارای ذات و یا طبیعت الهی مشابهی هستند. در نتیجه، این سه شخصیت، یک وجود یگانه هستند. ذات الهی چیزی نیست که بین شخصیت ها تقسیم شده باشد تا هر شخصیت یک سوّم آنرا دریافت کند. درعوض هر سه شخصیت بطور کامل و یکسان صاحب ذات الهی هستند، بطوری که هر سه بطور کامل و یکسان خدا هستند.
حقیقت اینکه خدا سه شخصیّت در یک وجود است چه ارتباطی با تجسّم دارد؟ برای پاسخ به این سؤال، اجازه دهید که سؤال دیگری را مطرح کنم. کدام شخصیّت از سه شخصیّت تثلیث در عیسی مسیح مجسّم می شود؟ هر سه یا فقط یکی از آن ها؟ کدام یکی؟ جواب کتاب مقدسی این سؤال این است که تنها خدای پسر است که مجسّم می شود. نه پدر و نه روح القدس بودند که در عیسی مجسّم شدند. زیراکه عیسی خداست، امّا او نه پدر است و نه روح القدس. عیسی خدای پسر است.
یوحنا 1: 14 حقیقت « تنها خدای پسرِ مجسّم شده» را تعلیم می دهد؛ این آیه این گونه می گوید که: ” کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پر از فیض و راستی، و جلال او را دیدیم، جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر.” در این متن، کلمه، همان خدای پسر است (یوحنا 1: 18 و 3: 16). بنابراین خدای پدر و یا روح القدس نبودند که انسان شدند، بلکه خدای پسر.
همین طور در تعمید عیسی می بینیم که خدای پدر این طور شهادت می دهد: ” تو پسر حبیب من هستی که به تو خشنودم.” (لوقا 3: 22). او نگفت: ” تو من هستی و من از خودم خشنودم.” درعوض پدر اظهار نمود که عیسی پسر است، پسر او؛ و اینکه عیسی مایۀ خشنودی اوست. در همین آیه می بینیم که روح القدس از پدر و پسر مجزا است، زیرا که روح القدس «به هیأت جسمانی مانند کبوتری» در آنجا حضور دارد.
چرا آن قدر مهم است که بدانیم عیسی مسیح فقط خدای پسر است؟ اگر این حقیقت را درک نکنیم در شناسایی هویّت ناجی مان دچار اشتباه شده ایم. علاوه بر آن قویاً این موضوع بر درک ما از تثلیث تأثیر می گذارد. اگر فکر کنیم که عیسی پدر و یا روح القدس است در دعاهایمان به شدّت سردرگم می شویم. و بالآخره اگر اعتقاد ما این است که خدای پدر بود که در عیسی مجسّم شد، این یک بدعت به حساب می آید.

عیسی انسان است

واضح است که اگر عیسی خداست، او همیشه خدا بوده است. زمانی نبوده که او یک دفعه خدا شود، زیرا که خدا ابدی است. ولی عیسی همیشه انسان نبوده. معجزۀ خارق العاده این است که این خدای ابدی در حدود 2000 سال پیش در رویداد تجسّم، انسان می شود. تجسّم یعنی خدای پسر، انسان می شود. این رویدادِ عالی است که ما آن را در کریسمس جشن می گیریم.
ولی منظور چیست، وقتی می گوئیم که خدای پسر انسان شد؟ منظور این نیست که به یک انسان تبدیل شد، یا از خدا دست کشید و شروع کرد به انسان شدن. همان طور که در آیه های بالا دیدیم، عیسی ذره ای از الوهیّتش را در تجسّم کنار نگذاشت. درعوض همان طوریکه یک الاهیدان قدیمی می گوید: ” باقی ماند، آنچه که بود، شد آنچه که نبود. عیسی مسیح خدایی نیست منهای یک سری عناصر الهی، بلکه خدایی است به علاوۀ همۀ آن چیزی که خود خلق کرد تا انسانیت را دربرگیرد. ” 3 بنابراین عیسی در تجسّم هیچ کدام از خصوصیات الهی اش را کنار نگذاشت و صاحب کل آنها باقی ماند. چون که اگر هر کدام از خصوصیات الهی اش را کنار می گذاشت، دیگر نمی توانست خدا باشد.
به همان اندازه که حقیقت الوهیّت میسح مهم است، انسانیّت او نیز مهم می باشد. یوحنای رسول واضحاً هر کسی که انسان بودن عیسی را انکار می کند را از روح دجّال (ضد مسیح) می داند (اول یوحنا 4: 2 ـ 3 و دوم یوحنا آیۀ 7). واقعیت تولد عیسی از یک انسانِ مادر (لوقا 2: 7 و غلاطیان 4: 4)، خسته شدن او (یوحنا 4: 6)، تشنه شدن او (یوحنا 19: 28)، گرسنه شدنش (متی 4: 2) و تجربۀ تمامی احساسات انسانی مثل متعجب شدن (متی 8: 10)، گریستن و متأثر شدن (یوحنا 11: 35) خود، انسانیّت او را نشان می دهند.

عیسی انسانی بدون گناه است

بسیار مهم است که بدانیم عیسی مسیح دارای طبیعت گناه آلود نیست و اگرچه در هرچیز مورد آزمون قرار گرفت (عبرانیان 4: 15) ولی هرگز مرتکب گناه نشد. بنابر این عیسی یک انسان کامل و بی نقص است و تمامی آزمایش های انسانی را تجربه نموده است. نجات دهنده ای را داریم که ما را کاملاً درک می کند، چونکه انسان است و می تواند به ما حقیقتاً در تمامی وسوسه ها کمک کند، چون که هرگز مرتکب گناهی نشده است. این واقعیتی عالی است که محل تسلی ماست و مسیحیت را از تمامی مذاهب دیگر جدا می سازد.

هر طبیعت تمام و کامل است

باهم به کتاب مقدس نگاه کردیم و دیدیم که عیسی هم خداست و هم انسان. دومین حقیقتی که ما بایستی بفهمیم، این است که هرکدام از طبیعت های عیسی مسیح کامل هستند. به عبارت دیگر عیسی، انسان کامل و خدای کامل است. یا به قولی 100% خدا و 100% انسان است.

عیسی کاملاً خداست

ما قبلاً دیدیم که هر شخص از شخصیت های تثلیث، خدای کامل هستند. شخصیت های تثلیث هر کدام، یک سوّم خدا نیستند، بلکه هرکدام خدای کامل هستند. پس عیسی از آنجایی که خدای پسرِ تجسّم شده است، کاملاً خدا نیز هست. این بدان معنی است که هر چیز که برای خدا بدون ضرورت دارد، درمورد عیسی نیز صادق است. عیسی بخشی از خدا و یا یک سوّم خدا نیست، درعوض او خدای کامل است. “در وی از جهت جسم، پری الوهیّت ساکن است.” (کولسیان 2: 9).

عیسی کاملاً انسان است

مهم است که بدانیم وقتی می گوئیم عیسی انسان است، منظور این نیست که قسمتی از او انسان است. منظور این است که او کاملاً انسان است، یعنی هرچیزی که به سرشت حقیقی انسان تعلق دارد، درمورد او نیز صادق است. او حقیقتاً مانند یکی از ما انسان ها است.
واقعیت انسانیّت کاملش، وقتی مشخص می شود که بدانیم که او دارای بدن حقیقی انسانی (لوقا 24: 39)، دارای یک ذهن انسانی (لوقا 2: 52) و دارای روح انسانی (متی 26: 38) بود. عیسی فقط شبیه یک انسان نیست. او تنها صاحب بخشی از جوانب ضروری سرشت انسانیت کامل نیست، بلکه او صاحب همۀ انسانیت کامل است.
مطلع بودن از تمامی عقاید غلط درمورد مسیح، می تواند برای زندگی مسیحی ما مفید باشد. زیرا اگر بدانیم، چه چیزهایی هستند که نبایستی باور داشته باشیم، به ما کمک می کنند تا تصویر کامل تری از چیزهایی که بایستی اعتقاد داشته باشیم را شکل دهیم. یکی از عقاید غلطی که در شورای کالسدون رد شد این تعلیم بود که ” شخصِ عیسی مسیح، بدن انسانی داشته، ولی ذهن و روح او انسانی نبوده است؛ و ذهن و روح مسیح از ذات الهی پسر خدا بودنش نشأت می گیرند.” 4 چون که این عقیده باور ندارد که عیسی مسیح دارای ذهن و روح انسانی است، پس انسان کامل و حقیقی بودنش را منکر می شود. این عقیده، مسیحی را معرفی می کند که نیمه بشری است؛ که تنها بدن انسانی دارد و ذهن و روحش با طبیعت الهی جایگزین شده اند. ولی همان طور که دیدیم، عیسی انسان کامل است، مثل یکی از ما. او دارای همۀ عناصر اساسی خدا بودن، و همۀ عناصر اساسی بشر بودن مثل بدن انسانی، ذهن انسانی و روح انسانی، ارادۀ انسانی و احساسات انسانی است. ذهن انسانی اش با ذهن الهی اش جابجا نشده، درعوض او هم دارای ذهن انسانی است و هم ذهن الهی. بخاطر همین دلایل است که وقتی این عبارات را بکار می بریم، ممکن است گمراه کننده باشند: «عیسی خدا درجسم است» یا «عیسی خداست در پوست (جلد) بشری».

عیسی انسان کامل و خدای کامل تا به ابد باقی می ماند

 
برای بسیاری از مردم مشخص است که عیسی، تا ابد خدا باقی می ماند. اما بنا به دلایلی، اعتقاد به اینکه عیسی تا به ابد انسان باقی می ماند، برای ما سخت است. همین الآن که این را می خوانید، او انسان است و تا به ابد انسان نیز باقی می ماند. کتاب مقدس کاملاً واضح نشان می دهد که عیسی با همان بدنی که با آن مُرد، جسماً از مردگان قیام کرد (لوقا 24: 39) و با همان بدن بصورت انسان به آسمان صعود کرد (اعمال 1: 9 و لوقا 24: 50ـ51). اگر به سادگی بدن زمینی خود را در خاک دفن می کرد و وقتی به آسمان می رسید انسان نمی بود، دیگر انجام این کارش معنی نداشت.
عیسی انسانیّت خود را با بدن مادی اش ادامه خواهد داد و هنگام صعودش، این واقعیت را تأیید کرد که هنگام بازگشت خویش، باز هم انسان خواهد بود و با همین بدن انسانی برخواهد گشت. او بصورت جسمانی بازگشت خواهد کرد. فیلیپیان 3: 21 می گوید که عیسی در هنگام بازگشتش “شکل جسد ذلیل ما را تبدیل خواهد نمود تا بصورت جسد مجید او مصّور شود.” این آیه مشخص می کند که عیسی هنوز صاحب بدن انسانی خود است، امّا بدن (جسد) جلال یافته. پولس رسول آنرا «جسد مجید او» می نامد. و زمانی که برگردد هنوز آن را دارد، چون که این آیه می گوید که بدن های ما را تبدیل خواهد نمود تا شبیه بدن خود گردد. و بعد عیسی و همۀ مسیحیان، با هم با این بدن ها تا به ابد زیست خواهند نمود، زیرا که بدن قیام کرده هرگز از بین نمی رود (اول قرنتیان 15: 42)، زیرا که جاودانی است (دوم قرنتیان 5: 1).
چرا اصلاً عیسی انسان شد و چرا تا به ابد انسان می ماند؟ رسالۀ عبرانیان می گوید، به خاطر این که او بتواند نجات دهندۀ مناسبی باشد تا همۀ احتیاجات ما را برآورده سازد: “در هر امری مشابه برادران خود شود تا در امور خدا رئیس کهنۀ کریم و امین شده، کفارۀ گناهان قوم را بکند.” (عبرانیان 2: 17). توجه داشته باشید که اولاً عیسی انسان شد تا برای گناهان ما بمیرد. او انسان شد تا بتواند، جریمۀ گناهان انسان ها را پرداخت نماید. دوماً این آیه می گوید که چون عیسی انسانی است شبیه به ما، پس قادر است که کاهن اعظمِ (رئیس کهنه) بخشنده (کریم) و وفادار (امین) باشد. انسانیتش او را قادر می کند که ما را کاملاً درک کند و با ما بطور کامل همدردی نماید. دقیقاً نمی دانم، ولی باور دارم که ندانستن این حقیقت که عیسی در بدن انسانی خود، هنوز انسان است، ممکن است برای راحتی و ایمان ما بسیار مخرّب باشد. چون که اگر او در آسمان انسان نباشد، با دانستن اینکه او نمی تواند کاملاً با ما همدردی کند، چگونه می توانیم راحتی داشته باشیم؟ برعکس او می تواند کاملاً با ما همدردی کند و کاهن اعظمی وفادار باشد تا آن چیزی را که ما تجربه می کنیم، بفهمد؛ نه به خاطر این که یک بار انسان شده و روی زمین آمده، بلکه به خاطر این که تا ابد همان انسانیتش را دارد.

هر کدام از طبیعتهای عیسی، مجزا از هم باقی می مانند

حقیقتِ خدایِ کامل و انسانِ کامل بودن عیسی، به خوبی توسط مسیحیان درک می شود. ولی برای درک عمیق تر تجسّم بایستی یک قدم جلوتر رفت. بایستی بدانیم که هر دو طبیعت مسیح مجزا از هم باقی مانده و خصوصیات خود را حفظ می کنند. این به چه معنی است؟ یعنی: اولاً هیچ کدام از ذات ها، خصوصیات اساسی دیگری را دگرگون نمی سازند. دوماً که این دو ذات با یکدیگر در ذات سوم اسرارآمیزی مخلوط نمی شوند.
اولاً اشتباه است، اگر فکر کنیم که دو طبیعتِ عیسی باهم مخلوط شده و ذات سوّمی را شکل داده اند. این یکی از بدعت هایی بود که کلیسای اولیه مجبور بود با آن مقاومت کند. این بدعت این گونه تعلیم می دهد که “ذات انسانی عیسی برداشته شده و در ذات الهی او جذب شده است؛ طوری که هردوی این ذات ها تغییر کرده و یک نوع ذات سوّمی به وجود آمده است. قیاس آن می تواند اضافه کردن یک قطره جوهر به یک لیوان آب باشد که نتیجه اش، چیزی است که نه جوهر خالص است و نه آب خالص، بلکه یک نوع مادۀ ثالث، یعنی مخلوطی حاوی آب و جوهرِ تغییر یافته. به همین ترتیب در این اعتقاد، تعلیم داده می شود که عیسی مخلوطی از عناصر الهی و هم انسانی است؛ طوری که هر دو به شکلی تغییر یافته و ذات سومی را شکل می دهند.” 5 این نگاه، اصلاً کتاب مقدسی نیست، چون که هم انسانیت و هم الوهیّت مسیح را زیر سؤال می برد. زیرا اگر واقعاً هر دو طبیعتِ عیسی، با هم مخلوط می شدند، او حقیقتاً دیگر نه خدای کامل و نه انسان کامل است، بلکه دارای موجودیتی کاملاً متفاوت خواهد بود که مخلوطی از هر دو طبیعت است.

دوماً اگر ما حتی بپذیریم که این دو طبیعت باهم ادغام نمی شوند و ذات ثالثی ر ا شکل نمی دهند، ولی درهمان حال فکر کنیم که این دو ذات همدیگر را تغییر می دهند، در اشتباه هستیم. مثلاً اگر این طور استنباط کنیم که ذات انسانیِ عیسی به شکلی تبدیل به ذات الهی شده و یا ذات الهی او تبدیل به ذات انسانی شده، کاملاً در اشتباه هستیم. برعکس، هر کدام از طبیعت های عیسی مجزا از هم باقی مانده و تمامی خصوصیات فردی خود را حفظ کرده و تبدیل نیافتند. همانطور که شورای کالسدون خاطر نشان کرد که: “…تمایز وجودی این دو طبیعت، به هیچ وجه با اتحاد آنها از بین نمی رود، درعوض خصوصیات وجودی هریک بطور کامل حفظ می شوند…” 6 طبیعتِ انسانیِ عیسی، فقط انسانی است و بس. طبیعت الهی او نیز، فقط الهی است و بس. بعنوان مثال این طبیعت انسانی عیسی نبود که با اتحادش با خدای پسر از همه چیز مطلع شد و همینطور طبیعت الهی او از چیزی آگاهی نداشت. اگر هر کدام از طبیعت های عیسی متحمل تغییر در ذات خود شود، عیسی دیگر حقیقتاً نه خدای کامل است و نه انسان کامل.

عیسی تنها یک شخص است

تا حالا از الوهیّت و انسانیّت عیسی دریافتیم که او دارای دو طبیعت است: طبیعت الهی و طبیعت انسانی، هر کدام کامل و بی نقص که مجزا از هم باقی مانده و باهم در طبیعت جدید دیگری مخلوط نمی شوند؛ و بالآخره این که عیسی تا به ابد خدا و انسان باقی می ماند.
اما اگر عیسی دارای دو طبیعت است، آیا بدین معنی است که او دو نفر است؟ خیر، چنین نیست. عیسی یک شخص است و یک شخص هم باقی می ماند. تنها یک مسیح وجود دارد. کلیسا از نظر تاریخی این حقیقت را این گونه بیان نموده: “عیسی دو طبیعت متحد است که در یک شخص تا به ابد وجود دارد.”
در این مضمون، نگاه تاریخی دیگری وجود دارد که بایستی از آن آگاهی داشته باشیم. این نگاه، درعین حال که اعتقاد دارد که عیسی خدای کامل و انسان کامل است، منکر می شود که عیسی تنها یک شخص است. بر طبق نگاه این اعتقاد، دو شخص مجزا از هم، مانند دو طبیعت در عیسی وجود دارند. بر خلاف این اعتقاد، کتاب مقدس کاملاً در این مورد روشن است که عیسی در عین داشتن دو طبیعت، تنها یک شخص است. به عبارت دیگر، دو عیسی مسیح وجود ندارد. با وجود ثنویّت در طبیعت ها، او دو عیسی مسیح نیست، بلکه یک. در حالی که این دو طبیعت مجزا از هم باقی می مانند، امّا به گونه ای با هم متحد شده اند که یک شخص را شکل می دهند.
اگر ساده نگاه کنیم، مسیح در یک معنای مشخص، دو است و در مفهوم متفاوت دیگر، یک است. او دو است، از این بابت که دارای دو طبیعت واقعی و کامل، الهی و انسانی است؛ و یک است، چون که با وجود این که طبیعت های او مجزا از هم باقی می مانند، طوری با هم وجودیت دارند که یک «وجود واحد» را شکل می دهند. به عبارت دیگر دو طبیعت، همان عیسی می باشند و مشخصاً یک شخص واحد. همان طوریکه اعتقادنامۀ کالسدون می گوید: “مسیحی تصدیق می شود که در دو طبیعت…در کنار هم یک شخص متحد را، نه مجزا از هم و نه تفکیک شده در دو شخص، بلکه یک شخص واحد، همان پسر یگانه، خدا، کلمه، خداوند عیسی مسیح را تشکیل می دهد… “

شواهدی که نشان می دهند عیسی مسیح، یک شخص واحد است

با هم به سه قسمت از کتاب مقدس که درمورد طبیعت های مجزا از همِ مسیح، با وجود یک شخصِ واحد بودن او تعلیم می دهند، نگاه می کنیم:
1. هر دو طبیعت عیسی بعنوان «یک وجود واحد» که در یک شخص اتحاد یافته اند در کتاب مقدس ارئه می شود. ما در یوحنا 1: 14 چنین می خوانیم که: “کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد.” این جا دو طبیعت دیده می شوند: کلمه (الوهیتش) و جسم (انسانیتش). اما هنوز ما دراینجا یک شخص را می بینیم، چون می خوانیم که کلمه جسم گردید. واژۀ «گردیدن» مستلزم پذیرش یک اتحاد بین دو طبیعت است که یک چیزِ واحد، یعنی یک شخص را شکل می دهند. به همین خاطر اگر آنها یک شخص واحد را شکل نمی دادند، چه دلیلی داشته که یوحنا بنویسد، کلمه جسم گردید؟ مطمئناً نمی توانسته به این معنی هم باشد که کلمه به جسم «تبدیل» شد، چون که برخلاف تعلیم کتاب مقدس درمورد متمایز بودن دو طبیعت است. آیات بیشتری که درمورد این موضوع وجود دارند در رومیان 8: 3، غلاطیان 4: 4، اول تیموتاؤس 3: 16 ، عبرانیان 2: 11ـ 14 و اول یوحنا 4: 2ـ3 یافت می شوند.
2. عیسی وقتی از خودش صحبت می کرد، هرگز از ضمیر «ما» استفاده نکرد، بلکه همیشه از ضمیر «من» استفاده می کرد.
3. بسیاری از قسمت های انجیل اشاره به هر دو طبیعت مسیح دارند، امّا مشخصاً یک شخص مد نظر است. غیرممکن است وقتی که آیات ذیل که مشخصاً دو طبیعت عیسی را اثبات می کنند را بخوانید، نتیجه بگیرید که عیسی دو شخص است. ” زیرا آنچه از شریعت محال بود، چونکه به سبب جسم ضعیف بود، خدا پسر خود را شبیه جسم گناه و برای گناه فرستاده، بر گناه در جسم فتوا دهد.” (رومیان 8: 3). “لیکن چون زمان به کمال رسید، خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد و زیر شریعت متولد…” (غلاطیان 4: 4). ” که چون در صورت خدا بود، با خدا برابر بودن را غنیمت نشمرد، لیکن خود را خالی کرده، صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد.” (فیلپیان 2: 6ـ7).
تا حالا با هم مشاهده کردیم که عیسی مسیح دو طبیعت در یک شخص واحد است. هم چنین دیدیم که چه مواردی در این موضوع دخیل بودند. حالا ما یکی از مصادیق مهم این مسئله، که بایستی به ما در کامل کردن درک و تصویرمان از تجسّم کمک کند را با هم بررسی می کنیم.
مصداق: با وجود اینکه چیزهایی که در مورد یک طبیعت مسیح صادقند و درمورد طبیعت دیگرش صادق نیستند، برای شخص مسیح مصداق دارند.
همان طوری که قبلاً این واقعیت را دیدیم که مسیح دو طبیعت است؛ بدین معنی که چیزهایی که درمورد طبیعت انسانی اش صادق است، درمورد طبیعت الهی اش صادق نیست. و چیزهایی که درمورد طبیعت الهی اش صادق است درمورد طبیعت انسانی اش صادق نیست. مثلاً طبیعت انسانی اش گرسنه شد، امّا طبیعت الهی اش هرگز نمی تواند گرسنه شود. پس وقتی عیسی روی زمین گرسنه شد، این طبیعت انسانی او بود که گرسنه شد نه طبیعت الهی اش.
امّا حقیقتی که الآن درحال درک آن هستیم این است که خاصیّت اتحاد دو طبیعت در یک شخص یعنی این که: چیزهایی که برای یک طبیعت مسیح انجام می شوند و مصداق دارند، به همین شکل برای خود شخص مسیح نیز انجام شده و مصداق دارند. به عبارت دیگر چیزهایی که توسط یک طبیعت انجام می شود، می توان درنظر داشت که توسط شخص خود مسیح انجام شده است. به همین شکل، چیزهایی که برای یک طبیعت مصداق دارد، ولی برای طبیعت دیگر مصداق ندارد، برای شخص مسیح بطور کلّ مصداق دارد. این به چه معنی است؟ در بیان ساده تر، اگر چیزی است که تنها یک طبیعت مسیح آن را انجام داده، او هنوز می تواند بگوید که ” من آنرا انجام داده ام! ”
مثال های زیادی در کتاب مقدس داریم که نشان دهندۀ این واقعیت هستند. به عنوان مثال عیسی در یوحنا 8: 58 می فرماید: “…پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم.” طبیعت انسانی عیسی قبل از ابراهیم وجود نداشته است، این طبیعت الهی عیسی است که به صورت ازلی قبل از ابراهیم وجود داشته است. ولی از آن جایی که مسیح یک شخص واحد است، می تواند بگوید که قبل از این که ابراهیم باشد، او هست.
مثال دیگر، مرگ مسیح است. هیچ وقت نبایستی مرگ مسیح را مرگ خدا دانست. این انسان است که می میرد و طبیعت انسانی عیسی بود که مرد. اگرچه طبیعت الهی مسیح نمرد، امّا بخاطر اتحاد دو طبیعت او در شخص او، می توانیم بگوئیم که شخص عیسی مسیح متحمّل مرگ شد. بخاطر همین است که گرودم می گوید: ” بخاطر اتحاد طبیعت انسانی عیسی با شخص خود عیسی، طبیعت الهی اش چیزی مانند مرگ را چشید. خود شخص مسیح، مرگ را تجربه کرد. ” 7
تا حالا از این متعجّب نشدید که عیسی در انجیل می گوید که از روز و ساعت آمدنش بی خبر است (متی 24: 36)، اگرچه خود واقف بر همه چیز است (یوحنا 21: 17). اگر عیسی خداست، پس چگونه از روز بازگشت دوباره اش بی خبر است؟ این زمانی برای ما حل می شود که بدانیم عیسی یک شخص است با دو طبیعت. پاسخ این است که در خصوص با طبیعت انسانی اش، او دارای تمامی دانش نیست. بخاطر همین او در طبیعت انسانی اش، حقیقتاً از روز و ساعت آمدنش مطلع نبود. امّا در طبیعت الهی اش او صاحب تمامی دانش است و در طبیعت الهی اش می دانسته که چه زمانی بر می گردد.
حالا این قسمت، قسمت جذاب بحث ماست. از آن جایی که دو طبیعتش در شخص او با هم متحّد شده اند، به خاطر حقیقتِ ندانستن زمان بازگشتش توسط طبیعت انسانی اش، شخص خود مسیح نمی دانست که او چه زمانی دوباره باز می گردد. پس شخص عیسی مسیح خود می تواند بگوید که ” از آن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد، حتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس.” ( متی 24 : 36 ). امّا در همان زمان، بخاطر طبیعت الهی اش، می توانیم بگوئیم که شخص مسیح می دانسته که چه زمانی بازگشت خواهد کرد. بی خبری و آگاهی از زمان بازگشتش، هر دو در مورد شخص مسیح صادق است، امّا البته به طرق مختلف. شخص مسیح در طبیعت انسانی اش از بازگشتش بی خبر بود. در همان زمان، شخص مسیح، البته در طبیعت الهی اش، می دانسته که چه زمانی بازمی گردد. بنابراین مسیح خودش هم می دانست و هم نمی دانست که چه زمانی بازمی گردد.

نتیجه گیری

ما شواهدی را بر اساس کتاب مقدس با هم مرور کردیم که نشان دهندۀ این حقیقت است که عیسی مسیح خدای پسر، دارای دو طبیعت انسانی و الهی است که هر طبیعت کامل و مجزا از هم باقی می ماند. علاوه برآن مسیح یک شخص واحد است، بطوری که چیزهایی که برای هر کدام از طبیعت هایش صادق می باشند، برای شخص او نیز صادق است.
ارتباط این حقایق با ما بایستی کاملاً روشن باشد؛ چون که این حقایق برای ما روشن می سازند که مسیح کیست؟ دانستن این حقایق بر نحوۀ دید شما از مسیح تاًثیر بسزایی دارد و انجیلی را که به زندگی او وابسته است را برای شما زنده تر می سازد. بنابراین، این درک باعث می شود که صمیمیّت ما با مسیح عمیق تر شود.
علاوه بر آن، درک غنی تر از تجسّم خدای پسر، بایستی قویاً باعث ارتقاء پرستش ما شود. ما به خاطر این حقیقت که خدای پسرِ ابدی برای همیشه انسان شده، مملو از حیرت و شادی خواهیم شد. قدر ارزش مسیح برای ما افزایش می یابد. و بالآخره با داشتن درک عمیق تر از این که او واقعاً کیست، ایمان ما به او تقویت می گردد.
اتحاد الوهیّت و انسانیّت در شخص واحد مسیح باعث می شود که ما همۀ آن چیزی که به آن احتیاج داریم را در منجی مان بیابیم. چقدر پرجلال است؛ او قادر مطلق است و کسی نمی تواند بر او چیره شود، چون که عیسی خداست. تنها او نجات دهندۀ مکفیِ ماست، زیرا که عیسی خداست. ما ایمان دارن را درامان و امنیّت حفظ می کند و دیگر هلاک نمی شویم، چون که عیسی خداست. ما یقین داریم که برای انجام احکامی که به ما دستور انجامشان را داده، توان مندمان می سازد، چونکه عیسی خداست. و سرانجام تمام مردم، وقتی که او باز می گردد تا دنیا را قضاوت کند، به او پاسخ گو خواهند بود، چونکه عیسی خداست.
او تمام چیزهایی که ما تجربه می کنیم، را تجربه کرده است، چونکه عیسی انسان است. او می تواند صمیمانه ما را درک کند، زیراکه عیسی انسان است. وقتی ما به نهایت مرز ضعف های انسانی مان می رسیم، او که کاهن اعظم دلسوز ماست، به داد مان می رسد، چون که عیسی انسان است. می توانیم با او به راحتی ارتباط برقرار کنیم، چون که دور و نامرتبط نیست، زیراکه عیسی انسان است. نمی توانیم شکایت کنیم که خدا نمی تواند حال ما را بفهمد، چونکه عیسی انسان است. او همه چیز را از پیش تجربه کرده است.
بالآخره ما نیاز داریم که بتوانیم از حقیقت الوهیّت و انسانیّت عیسی و الحاق مشخص این دو با هم در شخص واحدِ عیسی مسیح، دفاع کنیم. پس به حفظ کردن آیه هایی بپردازیم که تعلیم می دهند که عیسی هم خداست و هم انسان، تا این که قادر باشیم رابطۀ دو طبیعت عیسی را برای دیگران تشریح کنیم.
همگی ما در انتظار روزی هستیم که او را رو در رو بینیم. تا آمدن آن روز، باشد که این امید فرح بخش، الهام بخش ما برای جدّ و جهد در خدمت و پرستش او باشد.

برگرفته از وب سایت www.desiringgod.org

نوشته: دی جی استاف

مترجم: آرش

منابع:
1 J.I. Packer, Knowing God (Downers Grove, Illinois: InterVarsity Press, 1993 edition), p. 53.
2 Wayne Grudem, Systematic Theology: An Introduction to Biblical Doctrine (InterVarsity and Zondervan Publishing, 1994), p. 556.
3 Packer, p. 57.
4 Grudem, p. 554.
5 Grudem, p. 556.
6 Chalcedonean Creed, quoted in Grudem, p. 557.
7 Grudem, p. 560.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO