مقاله های استاد علی خیراندیش

نوروز و ایرانیان (قسمت دوم): دیدگاه های مختلف در مورد نوروز

رای بدهید

نوروز و ایرانیان (قسمت دوم)

دیدگاه های مختلف در مورد نوروز

جشن نوروز بی شک کُهن ترین جشن ایرانیان است که نه تنها در میان ایرانیان بلکه در میان ‏اکثر اقوام و ملیت های خاورمیانه هر ساله جشن گرفته می شود. اما واقعیت نوروز چیست و ‏منشاء آن کدامست؟ چرا و چگونه پدید آمده است؟ ‏
شاید اغراق نکرده باشم اگر بگویم که در جهان کم ترین موضع فرهنگی وجود دارد که به ‏اندازۀ نوروز در بارۀ آن بحث و نوشته در دسترس باشد. ‏
دست کم در این ١٢٠٠‎ سال اخیر مطالب درست و نادرست بسیاری از طرف شاعران، تاریخ ‏نویسان و محققان ایرانی و خارجی در مورد نوروز نوشته شده است. اما متأسفانه چگونگی ‏پیدایش نوروز، به طور واقعی و همان گونه که روی داده و شکل گرفته، توضیح داده نشده ‏است. ‏
اگر به آن مجموعه از کتاب ها، اشعار و مطالبی که در مورد نوروز نوشته شده اند نگاهی ‏بیاندازیم، چنین دیدگاه و نظریۀ متفاوت را مشاهده خواهیم کرد. از جمله:‏
‏-‏ گروهی می گویند نوروز افسانه است: به موجب این نظریه آن چه در بارۀ نوروز گفته و ‏نوشته شده است جزو افسانه های قدیمی ایرانی به حساب می آیند و هیچ نشانی از واقعیت ‏در آن نیست. به طور مثال، دکتر سید جعفر حمیدی استاد دانشگاه و نویسندۀ ایرانی در یکی ‏از مقالات خود به نام “ماجرای کاوه و ضحاک در شاهنامه” در مجلۀ فرهنگی آئین پارس ‏شمارۀ ‏‎٨٤‎‏ صفحۀ ‏‎٥١‎‏ چنین می نویسد: ‏
‏”داستان ضحاک و کاوه پیش از آن که ماجرایی واقعی باشند، یک ماجرای افسانه ای است. ‏بدون شک نه ضحاکی وجود داشته است و نه کاوه ای.” متأسفانه بخش اعظمی از تاریخ نویسان ‏و دانشمندان خارجی از این نظریه طرفداری می کنند. ‏
این نظریه به طور کلی نادرست می باشد. کسانی که از چنین نظریه ای طرفداری می کنند، از ‏فرهنگ و جغرافیای باستانی مردمان ایران اطلاع چندانی ندارند!‏
‏-‏ گروهی می گویند نوروز جشن طبیعت است: به موجب این نظریه آریائیان دو فصل داشتند، ‏فصل زمستان “‏zima‏/ زما” و فصل تابستان “‏hamen /hama‏”. ایرانیان در آغازِ هر کدام ‏از این دو فصل جشن می گرفتند. با آغاز فصل گرما، جشن نوروز و با شروع فصل زمستان ‏نیز جشن مهرگان را برپا می داشتند. از نظر این دیدگاه نوروز سرآغاز فصلی نو و زنده شدن ‏دوبارۀ طبیعت می باشد. ‏
لازم به توضیح است که کلمات زما و هامین هر دو به زبانِ کُردی می باشند. “زما” اکنون به ‏معنی سرما می باشد و”هامین هاوین” به فصل تابستان گفته می شود. ‏
جیمز دارمستر نویسنده و اوستا شناس معروف در این باره می گوید: ‏
‏”داستان ضحاک باقی ماندۀ یکی از افسانه های کُهن است که در اساس از طبیعت و رویدادهای ‏طبیعی سرچشمه گرفته، اما با گذشت زمان تغییراتی در آن انجام پذیرفته. اژدهای سه سر یا سه ‏پوزه همان اژدهای طوفان است که در کتاب “ودا”ی هندوان با خدای روشنایی رب النور در ‏جنگ است. همچنین اظهار می دارد که حتی در اوستا هم اثراتی از این داستان باقی مانده که ‏آن هم جنگ آتر آتش می باشد با آزی دهاک. همین جنگ در کتاب “ودا” به صورت جنگ ‏میان “آهی” و “ایندرا” خدای روشنایی ادامه دارد”. ‏
این نظریه هم درست نیست. عامل اصلی جشن نوروز یک رویداد مهم تاریخی است و صرفاً ‏آغاز سال نو نبوده است در روزگار باستان، نوروز اول بهار و آغاز سال برگزار نمی شده است.‏
‏-‏ ‏ گروهی ادعا می کنند نوروز یک عید مذهبی است: طرفداران این نظریه معتقدند که نوروز ‏در روزگار “جمشید” چهارمین پادشاه دورۀ پیشدادی پدید آمد و در زمان پادشاهی او، ‏نوروز به صورت آئین درآمده است. مسعودی در کتاب التنیه و الاشراف آورده است: ‏‏«هرمز در روز نخست ماه فروردین به مظالم دادگری نشست. پس آن روز را “نوروز” نام ‏کرد و سنّت گشت.» آن چه که واضح است نوروز هیچ گاه جنبۀ مذهبی نداشته و از هیج ‏مقام روحانی تبعیت نکرده است.‏
‏”پروفسور گایگر” ایران شناس آلمانی، که متخصص زبان های باستانی ایرانی، مخصوصاً ‏اوستایی است، می نویسند: «در ایران پیش از اسلام، نوروز، در اصل عید مردگان یا به عبارت ‏بهتر، عید احترام به ارواح گذشتگان بود. چنین عیدی در همه جای دنیا در میان مردمان گوناگون ‏معمول است.» این گفته های پروفسور گایگر در مورد وجود جشنی به نام جشن مردگان واقعیت ‏دارد، احترام به مردگان در ایام نوروزی قبلاً در کردستان موجود بوده، و هم اکنون نیز در ‏برخی مناطق، کماکان مرسوم است. دکتر غلامحسین کریمی در کتاب خود به نام ” کردی ‏ایلامی” در بررسی گویش بدره در مورد جشن مردگان در مناطق ایلام، چنین موضوعی را تأیید ‏می کند و این نظریه هم مردود است زیرا فقط رسوم یک قوم از اقوام ایرانی را بیان می کند.‏
برخی از تاریخ نویسان و محققین، بدون داشتن هرگونه دلیل موجهی، جشن نوروز و داستان ‏کشته شدن آزی دهاک را به جنگ میان کورش و آسیتاگ مربوط کرده و عمداً می خواهند که ‏فریدون نامبرده در شاهنامه را کورش و آزی دهاک را آستیاگ قلمداد کنند. ماجرای کورش و ‏آستیاگ از نظر زمانی حداقل ‏‎١٧٠‎سال با ماجرای آزی دهاک فاصله دارد. دکتر مهرداد بهار، ‏پژوهشگر اساطیر ایران باستان، در اثر معروف خود «از اسطوره تا تاریخ» می نویسد: “جشن ‏نوروز پیش از هخامنشیان در میان بومیان ایران رواج یافته بود و هخامنشیان آن را از بومیان ایران ‏گرفته اند. نشانه هایی از برگزاری آئین نوروز در کاخ آپادانا در تخت جمشید وجود دارد که ‏نشان می دهد پادشاهان هخامنشی به این آئین کهن گرویده بودند. در این روز، شاه نمایندگان ‏مردمان گوناگون را به حضور می پذیرفته و هدایایی از آنان می گرفته است”‏‏. در مورد این ‏نظریه هم دلایل قوی وجود ندارد.‏

نوشتۀ پژوهشگر مسیحی: استاد علی خیراندیش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO