پاسخ به اسلام

نقدی بر مسئلۀ ناسخ و منسوخ در قرآن

5/5 - (2 امتیاز)

نقدی بر مسئلۀ ناسخ و منسوخ در قرآن

برای مدتها تعدادی از مسلمانان و غیرمسلمانان از من سؤال می‌کردند که چرا من برای دفاع از ایمانم به اسلام با مشکل مواجه شدم. در حالی که یک مسلمان در اواخر سال ۱۹۸۰ بودم و به دنبال حقیقت در اسلام می‌گشتم، با مسائل و مشکلات زیادی در دفاع از ایمانم مواجه شدم. یکی از این مسائل ناسخ و مَنسوخ در قرآن بود .نَسخ یعنی باطل کردن چیزی توسط یک مقام قانونی و شایسته. دلیل نوشتن این مقاله فراهم آوردن جوابی برای دوستان مسلمان و خواهر و برادرانم، در رابطه با چالش‌هایی که در آن بُرهه از ایمانم با آن مواجه بودم، می‌باشد. در آن زمان به دنبال این نبودم که اسلام را رد یا حقیر بشمارم، بلکه بالعکس، هدفم این بود که دیگران را به اسلام دعوت کنم. در ابتدا با قرآن، احادیث (که کلام مستندی است از سخنان و اعمال محمد) و دیگر منابع توسط نویسندگان مسلمان و غیرمسلمان از کارهای محمد (پیامبر اسلام)، خود را مجهز کردم. لطفاً توجه داشته باشید که هدف از این مقاله، انتشار یک تحقیق آکادمیک کامل و بی‌نقص و یک ارزیابی انتقادی بر روی موضوع نَسخ نیست بلکه نتیجۀ  یک تحقیق شخصی است که به دنبال تضادی که در من در مورد ایمان اسلامی‌ام به وجود آمد، شکل گرفته است. موضوع  نَسخ در قرآن به آیه‌هایی اطلاق می‌شود (منظور تک آیه‌هایی در قرآن که وحی شده) که جایگزین آیه‌های پیشین در رابطه با یک موضوع خاص شده و این آیه‌های پیشین را باطل نموده. آیۀ کلیدی که در آن موضوع نَسخ مطرح است، سورۀ بقره  آیۀ 106 به این مضمون است:

“هر حكمى را نَسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مى ‏آوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست.”

همیشه با این سؤال دست به گریبان بودم که چطور کامل‌ترین و آخرین مکاشفۀ الله محدودیت زمانی دارد و این با ذات الله که دانای مطلق، خالق جهان و نگه‌دارندۀ آن است و قائم به ذات می باشد، در تضاد است. به عنوان یک مسلمان این یکی از بزرگترین چالش‌هایی است که در  قرآن با آن مواجه شده بودم. هرچند قرآن به عنوان کلام آخر الله که کامل و ابدی اعلام شده ،اما من آن را محدود به زمان می‌دیدم. تمام محققین اسلام در این زمینه با هم توافق ندارند. در زیر به طور خلاصه نتایج تحقیقات من آمده است:

  • محققان قدیمی‌تر مسلمان معتقدند که برخی از آیه‌ها در قرآن برخی دیگر از آیه‌ها را نَسخ می‌کنند اما این به آن معنا نیست که تمام آیه‌ها، دیگر آیه‌ها را باطل کنند.
  • دیگر محققان مسلمان بر این اعتقادند که قرآن ممکن است برخی از آیه‌های قرآن و سنّت را نَسخ کند و بالعکس (سنّت اعمال و یا نمونه‌ای است که از محمد به جا مانده).
  • برخی دیگر از محققان مسلمان معتقدند که قرآن نه تنها بعضی از آیه‌های خود را بلکه تمام کتاب‌های مقدس پیشین را نَسخ می‌کند، به خصوص کلام خدا که از طریق عیسی و موسی آمده.

توجه داشته باشید که مطابق سورۀ بقره آیۀ 106 که در بالا به آن اشاره شد، به روشنی بیان شده که وقتی قرآن آیۀ بهتری از آیه‌های قبل دریافت می‌کند، آن را تغییر می‌دهد و لذا آیه‌های قدیمی به دست فراموشی سپرده می‌شوند! برای درک بهتر موضوع در ادامۀ این آیه چنین آمده که خدا بر همه چیز قدرت دارد. این موضوع باعث تعجب بیشتر من می‌شود که خدای حکیم چرا باید آیه‌های بهتری از آیه‌های قبل بیاورد. شاید این موضوع به کتاب‌های آسمانی پیشین که به موسی و عیسی داده شده بود و در نهایت قرآن که به محمد نازل شد، اشاره  می‌کند. اما آیه‌های قرآن که در طول زندگی پیامبر مسلمین یعنی محمد نازل شده بودند، چه می‌شوند؟ خدا مدعی است که برخی از آیه‌های قرآن که پیشتر آمده بودند با آیه‌های بهتری جایگزین شده‌اند. پس این موضوع نشان می‌دهد که قرآن کامل و برای تمام دوران‌ها نازل نشده است.

مثال واضحی که همیشه از قرآن در مورد نَسخ آیه‌ها آورده می‌شود و بسیار روشن و واضح است، در رابطه با نوشیدن مشروبات الکلی است. در صدر اسلام نوشیدن مشروب و قمار کردن مجاز بود. سورۀ بقره  آیۀ ۲۱۹ :

“دربارۀ شراب و قمار از تو مى‌‏پرسند. بگو در آن دو گناهى بزرك و سودهايى براى مردم است و[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است و از تو مى‌‏پرسند چه چيزى انفاق كنند بگو مازاد [بر نيازمندى خود] را اين‌گونه خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مى‌ گرداند باشد كه بينديشيد.”

در اینجا به ما چنین تعلیم داده می‌شود که قمار کردن و شرابخواری می‌تواند مزایایی داشته باشد، در حالی که می‌تواند اثرات بدی نیز داشته باشد. برای اثبات این مطلب که شراب‌خواری در بین مسلمانان غیرمعمول نبود به آیۀ دیگری که نازل شده تا مسلمانان را از نماز خواندن در حالت مستی، منع می‌کند ،اشاره می‌کنم:  سورۀ النساء آیه ۴۳:

“اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مى‏ گوييد و [نيز] در حال جنابت [وارد نماز نشويد] مگر اينكه راهگذر باشيد تا غسل كنيد و اگر بيماريد يا در سفريد يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان آميزش كرده‌ ايد و آب نيافته‏‌ايد پس بر خاكى پاك تيمم كنيد و صورت و دستهايتان را مسح نماييد كه خدا بخشنده و آمرزنده است.”

توجه داشته باشید که” یوسف علی “در ترجمه‌اش از عبارت “حواس پرت” استفاده کرده است. دیگر محققان مسلمان که قرآن را ترجمه کرده‌اند این عبارت را کمی متمایزتر ترجمه کردند.” پیکت هال “کلمۀ “مست” را به کار برده.” شاکر” کلمۀ “از خود بیخود” را به کار برده. کاملاً مشخص است که “از خود بیخود “معنی مورد نظر در این آیه می‌باشد. همچنین در حین جنگ  “اُحُد” تعدادی از مسلمانان در همان صبح زمان جنگ، نوشیدنی‌های الکلی نوشیده بودند و به این خاطر به قتل رسیدند و این موضوع از کتاب حدیث “صحیح البخاری” که منبع مؤثقی است قابل رؤیت است.

جلد 6 کتاب ۶۰ باب ۱۴۲:

“نقل شده از جابر،

 برخی از مردم در همان صبح روز جنگ “اُحُد” نوشیدنی‌های الکلی نوشیده بودند و در همان روز کشته شدند و به عنوان شهید شمرده شدند و این درست قبل از این بود که شراب ممنوع اعلام شود.”

سپس سورۀ المائده آیۀ ۹۳ نازل شد که  نوشیدن شراب منع شد.

“بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌‌اند گناهى در آنچه [قبلا] خورده‏‌اند نيست در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند آنگاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند و خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد. “

و در نهایت آیه‌ای نازل شده بود که نوشیدن مشروبات را منع کرده بود و آن را نجس اعلام نمود. بنابراین اجازۀ نوشیدن مشروبات در اسلام منتفی شد. از آنجایی که جزئیات بیشتری در مورد این موضوع در قرآن نیست بگذارید به صحیح البخاری که همه چیز را توضیح می‌دهد مراجعه کنیم.

جلد ۶ کتاب ۶۰ باب ۱۴۴

به نقل از اناس

“مشروبات الکلی که دور ریخته شده بود الفادیخ بود. من قبلاً از مردم در منزل ابوطلحه با مشروب پذیرایی می‌کردم. سپس ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی مکشوف شد و پیامبر دستور داد که یک نفر این موضوع را اعلام کند .ابوطلحه به من گفت برو و ببین این چه صدایی (اعلانی) است؟ من بیرون رفتم و در برگشت گفتم کسی دارد ممنوعیت نوشیدنی‌های الکلی را اعلام می‌کند. ابوطلحه به من گفت برو و شراب را دور بریز. سپس این (مشروبات الکلی) در خیابانهای مدینه سرازیر شد. در آن زمان شراب الفادیخ بود. مردم گفتند برخی از مسلمانان در جنگ احد در حالی که مشروب در معده‌هایشان بود کشته شدند. پس الله چنین وحی کرد که برای آنها که ایمان دارند و اعمال خوب انجام می‌دهند برای آنچه که در گذشته خوردند مورد قضاوت قرار نمی‌گیرند.” (سورۀ المائده آیۀ ۹۳)

 همانطور که درمتن فوق مشاهده می‌کنید به سورۀ المائده آیۀ ۹۳ اشاره شده است. از آنجایی که تمام مترجمین  ترتیب شماره‌گذاری یکسانی را برای سوره‌های قران رعایت نمی‌کنند در ترجمۀ یوسف علی که از آن نقل کردم این موضوع در سورۀ المائده  آیۀ ۹۶ آمده است که به وضوح اعلام شده که هیچ تقصیری گردن آنهایی که قبل از تصویب ممنوعیت شراب از آن استفاده می‌کردند، نیست. تعدادی از محققین و دوستان مسلمان من برای توجیه نَسخ، معتقدند که این یک مکاشفۀ  پیش‌رونده است. از آن جایی  که جامعۀ عرب در آن زمان مشروبات الکلی استفاده می‌کردند، بنابراین از این روش استفاده شده تا به تدریج مصرف مشروبات الکلی متوقف شود. هرچند که برای من استفاده از این روش دفاعی از این مطلب، معقول و منطقی به نظر نمی‌آمد و دستور و حکم خدا در مورد مشروبات الکلی  هیچ تشابهی با دیگر دستورات خدا ندارد و حتی من نتوانستم هیچ حدیث صحیحی که این بحث را تأیید کند، بیابم. در واقع  تحقیقات من در این زمینه اتفاقاً عکس این مطلب را ثابت نمود. برای مثال عرب‌ها خدایان زیادی را می‌پرستیدند و یا برای ارتباط با خدا باید یک رابط می‌داشتند و دستور پرستش خدای واحد به طور مستقیم و از همان ابتدا تعیین شد. در این قبیل مسائل شاهد هیچ تغییر تدریجی و پیش‌رونده نیستیم. چیزی که باعث ایجاد سؤال می‌شود این است که سورۀ بقره آیۀ 106 تنها آیه‌ای نیست که موضوع نَسخ را عنوان می‌کند. بلکه مفهوم نَسخ در آیه‌های دیگری هم مطرح است. برای مثال به این آیه دقت کنید: سورۀ النحل آیۀ 101:

“و چون حكمى را به جاى حكم ديگر بياوريم و خدا به آنچه به تدريج نازل مى‌‏كند داناتر است، مى‌‌گويند جز اين نيست كه تو دروغ‏بافى [نه] بلكه بيشتر آنان نمى‏‌دانند.”

(در متن نوشته شده در بالا کلماتی که در پرانتز آورده شده است در ترجمۀ انگلیسی به آن اضافه شده و در اصل عربی آن وجود ندارد.)

 از آیۀ بالا کاملاً واضح است که برخی از مردم ازموضوع نَسخ کاملاً ناراحت هستند و در پاسخ به وحی آیه‌های جدید که بهتر و جایگزین آیه‌های قدیمی‌تر بودند به محمد پیامبر گفتند جز این نیست که تو دروغ بافی. برخی از محققین اسلامی این آیه را پاسخی به سؤالی که توسط یهودیان مطرح می‌شود می‌پندارند و آنها این آیه را دلیل بر ضدیت تورات با قرآن می‌دانند. هرچند برای من نکتۀ چالش‌ برانگیز کلمۀ عربی “آیه” به جای “کتاب” در سورۀ النحل  آیۀ ۱۰۱ هست  و هیچ کلمۀ خاص دیگری را نیافتم که به تورات یهودیان دلالت کند، به نحوی که معمولاً قرآن از چنین کلماتی برای اشاره به تورات یهودیان استفاده می‌کند. چیزی که باز هم باعث تعجب بیشتر من شد این است که نه تنها الله نَسخ را به روشنی بیان داشته بلکه قویاً مدعی است که این خواست الله است که هر چیزی را بخواهد ثابت می‌کند یا تغییر می‌دهد، همان‌گونه که در سورۀ الرعد آیۀ ۳۹ آمده است:

“الله آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‌‏كند و اصل كتاب نزد اوست.”

همانطور که من بیشتر در مورد این موضوع بررسی کردم، متوجه شدم که نظرات پژوهشگران مسلمان در مورد نَسخ متفاوت است. و این کاملاً روشن است که آیه‌های جایگزین برای  آیه‌های نَسخ شده  موجود است. تحقیقات من در این رابطه به وضوح نشان داد که قرآن نَسخ را می‌پذیرد و آن را تعلیم می‌دهد، به گونه‌ای که برخی از آیات در قرآن باطل اعلام شده و آیات جدیدی به عنوان جایگزین آنها آمده است و این موضوع  توسط اسلام امری پذیرفته شده است. در حالی که بیشتر تحقیق می‌کردم متوجه شدم که بر اساس شرایط تاریخی و اعتبار احادیث و محققانی که آیات را ترجمه کردند، فهرست آیه‌هایی که نَسخ را بیان می‌کنند با هم تفاوت دارند. اکنون آیه‌ای را به عنوان نمونه از موارد نَسخ مورد بررسی قرار می‌دهیم. برخی از محققان می‌گویند که آیۀ 85 سورۀ آل عمران آیۀ 62 سورۀ بقره  و آیۀ 69 سورۀ المائده  را نسخ می‌کند. حال به هر کدام از آنها نظری می‌اندازیم:

سورۀ بقره آیۀ 62 (برخی ادعا دارند که این آیه، توسط آیۀ 85 سورۀ آل عمران که در زیر آمده، نسخ شده):

“در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده‏‌اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد.” (سورۀ بقره آیۀ 62)

سورۀ المائده آیۀ 69 (برخی معتقدند که این آیه نیز توسط آیۀ 85 سورۀ آل عمران که در زیر آمده، نسخ شده):

كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه يهودى و صابئى و مسيحى‏‌اند هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيكو كند پس نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين خواهند شد.” (سورۀ المائده آیۀ ۶۹)

“و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است.” (سورۀ آل عمران آیۀ 85)

وقتی شخص به این آیات دقت می‌کند، چنین به نظر می‌آید که ادعایی که در آیۀ ۸۵ سورۀ آل عمران آمده چنین ابراز داشته که تنها کسانی که اسلام را پیروی کنند درآخرت پذیرفته می‌شوند. چنین به نظر می‌رسد که این موضوع آیۀ ۶۲ سورۀ بقره  و آیۀ ۶۹ سورۀ المائده  را باطل می‌کند که در آن نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانانی که عمل نیکو و صالح انجام می‌دهند به خاطر ایمانشان، نزد الله پاداش خواهند یافت. چالش‌های زیادی در این آیه‌ها وجود دارند، اول: مسئلۀ زمینۀ متن است و دوم: اینکه از دیدگاه  ترتیب تاریخی، این آیه چه وقت نازل شده است. اگر شخص فقط به متن این سه آیه نظری بیندازد، هر دو تفسیر می‌توانند پذیرفته شوند. حال اگر کسی از دیدگاه ترتیب تاریخیِ این مسئله بخواهد آن را بررسی کند که این آیات در چه موقعیتی نازل شده‌اند، چالش‌های آن حتی بیشتر هم می‌شوند. این به آن دلیل است که متون قرآنی بر اساس ترتیب تاریخی گردآوری نشده‌اند. به طور کلی سوره‌های بلندتر (که تعداد آنها کمتر است) بیشتر در دوران مدینه بوده است در حالی‌که سوره‌های کوتاه‌تر (که تعداد آنها بیشتر است) مربوط به دوران مکه می‌باشند. به این ترتیب آیات کوتاه مکی و سوره‌های مدنی در هم آمیخته شده‌اند و نیز بالعکس. احادیث زیادی وجود دارند اما هیچ موضوع اساسی در این رابطه در آنها یافت نمی‌شود. بنابراین در این حالت من ناچاراً تصمیم گرفتم که آیۀ ۸۵ سورۀ آل عمران را به عنوان آیۀ نَسخ شده انتخاب نمابم. اگر این فرضیه صحت داشته باشد، پس نتیجه می‌گیریم که تنها مسلمانان مطابق آنچه  قرآن به ما توصیه می‌کند، درآخرت پاداش می‌گیرند اما مسیحیان و یهودیان در آخرت به خاطر اینکه محمد را به پیامبری نپذیرفته‌اند پاداش نخواهند داشت. و یا این‌که باید خود را جزو کسانی بدانم که معتقدند هیچ نَسخی در قرآن نیست و قانع شوم که مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و حتی افراد عادی و نیکوکارِ امروزی توسط خدا پاداش می‌گیرند. هر دوی این تفاسیر محتملند چون شواهد موجود از قرآن و احادیث قطعی و نهایی نیستند.

 در حالی که پیش‌تر می‌رویم باز هم مثال دیگری در قرآن و سنّت در رابطه با نَسخ وجود دارد. من مجازات زنا و رابطۀ نامشروع را حتی خیلی جالب‌تر از موضوع بالا یافتم چون بیانگر این است که یا در قرآن آیه‌هایی حذف،  گم و یا حتی به فراموشی سپرده شده است و یا اینکه سُنَّت، قرآن را نَسخ  کرده است. در هر صورت این موضوع برای تحقیق و بررسی نَسخ بسیار جذاب است. ابتدا بگذارید ببینیم قرآن در مورد مجازات زنا و رابطۀ نامشروع در سورۀ نور چه می‌گوید. سورۀ نور آیۀ ۲:

“به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند.”

“مرد زناكار جز زن زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به زنى نگيرد و بر مؤمنان اين [امر] حرام گرديده است.”(سوره نور آیه 3)

کاملاً واضح است که در قرآن حکم رابطۀ نامشروع یا زنا صد ضربه شلاق است. توجه داشته باشید که در سورۀ نور آیۀ ۲۴ به مردمی که این گناه را مرتکب می‌شوند اجازه داده می‌شود به زندگی خود ادامه دهند و حتی ازدواج کنند که نشان‌دهنده آن است که بنابر این مجازاتشان مرگ نیست. اما آنچه که ما از قانون شریعت می‌دانیم، مجازات رابطۀ نامشروع، مرگ توسط سنگسار است. این قانون از سُنَّت آمده و  توسط مترجم قرآن یعنی یوسف علی، در یادداشت‌های تفسیری‌اش به وضوح مطرح شده  است. (یادداشت‌هایی در بارۀ سورۀ ۲۴ آیۀ ۲ یادداشت ۲۵۹۴)

یادداشت ۲۹۵۴

 زنا یعنی داشتن رابطۀ جنسی یک مرد و زن که ازدواج نکرده اند. بنابراین هر دو طرف دست به رابطه‌ای نامشروع زده‌اند. (که نشان می‌دهد یکی از دو طرف یا هر دو با شخص دیگری غیر از فرد  مورد نظرشان ازدواج کرده است) در قوانین زنا احکام قطعی است که نشان می‌دهد  هر دو طرف مجرد هستند. هرچند مفهوم زنا، هم رابطۀ نامشروع و هم فحشا را شامل است. از  نظر حقوقدانان مسلمان، زنا مجازاتی دارد که در اینجا نوشته شده است و این مجازات فقط در مورد افراد مجرد می‌باشد. چون برای افراد متأهل مجازاتشان بر اساس سنّت پیامبر (سلام بر او باد) سنگسار است که کتاب احادیث صحیح البخاری که قوانین شریعت را تأیید می‌کنند، مجازات زنا و رابطۀ نامشروع را از هم جدا می‌کند.”

جلد ۸ کتاب ۸۲ باب ۸۱۵

نقل از ابوحریره و زید بن خالد

“وقتی که ما با پیامبر بودیم، مردی ایستاد و به پیامبر گفت: من تو را به نام الله قسم دادم که تو باید ما را بر اساس قانون الله  قضاوت کنی. یکی از مخالفان که از وی عاقل‌تر بود بلند شد و به رسول الله گفت: ما را بر اساس شریعت الله قضاوت کن و به من اجازۀ سخن گفتن بده. پیامبر گفت: بگو. گفت: پسر من کارگری است که برای این مرد کار می‌کرده و با همسر این مرد رابطۀ نامشروع برقرار کرده و من یک گوسفند و یک غلام به عنوان غرامتِ گناهِ پسرم به این مرد پرداخت کردم. سپس از یک فرد آگاه در این رابطه سؤال کردم و او به من گفت که پسرم باید صد ضربه شلاق بخورد و یک سال هم زندانی شود و همسر این مرد نیز باید سنگسار شود. پیامبر گفت: “در نام او  که روحم در اختیار اوست من شما را طبق شریعت الله قضاوت می‌کنم. تمام صد گوسفند و غلام شما باید به شما پس داده شود و پسر شما باید صد ضربه شلاق بخورد و یک سال تبعید شود. به سراغ زن این مرد بروید و اگر به این رابطه اقرار کرد، او را سنگسار کنید. یونس سراغ او رفت و آن زن اعتراف کرد و سپس او را سنگسار کردند.”

در حالی‌که حدیث صحیح البخاری منحصراً زنا و رابطۀ نامشروع را به شرح زیر توضیح می‌دهد:

جلد 8 کتاب 82 باب 818

(نقل از زید بن خالد الجهانی)

“من شنیدم که پیامبر دستور شلاق زدن و یک سال تبعید شخصی که مجرد بود و رابطۀ نامشروع جنسی برقرار کرده بود را داد. عُمَر بن خطاب نیز این شخص  را تبعید کرد و این سُنَّت همچنان باقی است.”

جلد هشت کتاب ۸۲ باب ۸۰۶

(نقل از ابوحریره)

“روزی مردی در مسجد به رسول‌الله گفت: ای رسول‌الله من رابطۀ نامشروع داشتم. پیامبر روی از وی برگردانید. اما آن مرد اظهاراتش را چهار بار تکرار کرد و وقتی که چهار بار علیه خودش شهادت داد، پیامبر به او گفت :آیا تو دیوانه‌ای؟  آن مرد گفت: نه. پیامبر به او گفت: آیا تو متأهل هستی؟ آن مرد گفت: بله. سپس پیامبر گفت: این مرد را سنگسار کنید. جابر بن عبدالله گفت من جزو کسانی بودم که آن مرد را سنگسار کردند و ما وی را در مصلا سنگسار نمودیم. وقتی که سنگ‌ها او را مصدوم کرد، فرار کرد و ما او را گرفتیم و آنقدر به سنگسار ادامه دادیم تا جان داد.”

بنابراین در اینجا مشاهده می‌کنیم که قانون جاری مسلمانان براساس سُنَّت است و نه قرآن. پس همان‌گونه که برخی از محققان مسلمان می‌گویند سُنَّت، قرآن را نَسخ می‌کند! و این موضوع را در مورد مجازاتِ داشتن رابطۀ نامشروع، مشاهده می‌کنیم. مسلماً احتمال کمی نیز وجود دارد که آیه‌ای وحی شده که در قرآنی که امروزه در دسترس است، موجود نیست. به این رسم که در کتاب حدیث صحیح البخاری آورده شده توجه کنید:

 جلد هشت کتاب ۸۲ باب ۸۱۷

(نقل از ابن عباس)

“در حالی که مُکبِرین پایان نماز را اعلام کردند و عُمَر بر منبر نشسته بود، بلند شد و الله را همان‌گونه که شایسته و سزاوار  ستایش و پرستش است، سپاس گفت. سپس گفت: چیزی را می‌گویم که الله برایم نوشته است تا با شما در میان بگذارم. بنابراین هر کسی که آن را فهمید و حفظ کرد، به دیگران هم منتقل کند. اما اگر کسی مفهوم آن را نفهمید، سزاوار نیست که در این رابطه از جانب من دروغ بگوید. الله محمد را برای حقیقت فرستاد و کتاب‌ مقدس را بر وی وحی نمود. آیه‌ای بر او نازل شده که در مورد سنگسار شخص متأهلی (زن و مرد) که مرتکب رابطۀ جنسی نامشروع شده، می‌باشد. ما این آیه را می‌خوانیم و به خاطرمان می‌سپاریم. رسول‌الله مجازات سنگسار را به اجرا درآورد و ما نیز پس از او این کار را خواهیم کرد. می‌ترسم که پس از گذشت زمان، کسی بگوید که ما آیه‌ای که حکم سنگسار را در کتاب خدا نشان دهد، نیافتیم و در نتیجه این حکم لازم‌الاجرایی که توسط الله نازل شده به فراموشی سپرده شود. اگر شواهد و مدارک موجود باشد و یا آبستنی رخ دهد و یا شخص خودش به زنا  اعتراف کند، حکم سنگسار باید در مورد هر فرد متأهل (زن و مرد) اجرا گردد.”

من در اینجا وقت بیشتری را در مورد این موضوع صرف نمی‌کنم، چون نیاز به یک بحث اساسی در رابطه با پیچیدگی قرآن دارد که من پیشتر به طور خلاصه کمی در رابطه با چیدمان و نظم آیه‌ها که به نوبۀ خود موضوعی وسیع و با اهمیت است، توضیح دادم.

آنچه در اینجا می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که تعداد زیادی از محققان مُدِرنِ اسلامی و مدرسین، در رابطه با نَسخ  چه نظری دارند. نظرات آنها را در کل می‌توان به دو گروه تقسیم نمود:

  • نَسخ یعنی باطل شدن  کتاب‌های مقدس پیشین، یعنی تورات و انجیل و نه قرآن .
  • قرآن مدعی آن است که هیچ بخشی از آن با دیگر بخش‌هایش مغایرت ندارد. پس  اصول نَسخ در درون قرآن تأیید نشده است.

 من می‌دانم که مسلمانان همگی با نقطه نظر اول موافقند، چرا که قرآن مدعی آن است که آخرین و کامل‌ترین مکاشفۀ الله است. اما در نظر گرفتن این  موضوع باعث نمی‌شود مواردی که درباره‌اش بحث کردیم و نشان دادیم مستثنی باشند. من موضوع  نَسخ کتاب‌های مقدس قدیمی‌تر، یعنی تورات و انجیل را از جانب قرآن مورد تأئید نیافتم. در این رابطه وقتی نگاهی به شواهد موجود انداختم هیچ جایی در قرآن نیافتم که در آن به موضوع  نَسخ با اشاره به کتاب‌های آسمانی پیشین مورد بررسی و بحث قرار داده باشد بلکه فقط به آیه که به معنای نشانه بود اشاره دارد. به طور کلی وقتی در قرآن به کتاب‌های آسمانی مسیحیان و یهودیان اشاره می‌شود، از کلمۀ “کتاب” استفاده شده، یا به طور خاص به اسم تورات و انجیل و یا کلامی که به موسی و عیسی داده شده اشاره می‌شود. من آیاتی در قرآن که موافق با نظر اول (یعنی نسخ تورات و انجیل توسط قرآن) را نشان دهد نیافتم. به عنوان نمونه ببینیم در آیۀ ۶۲ سورۀ بقره و آیۀ ۶۹ سورۀ المائده  که پیشتر به آن اشاره شده، چطور به کتاب‌های مقدس مسیحیان و یهودیان اشاره شده است.

به غیر از تمام این موارد، کلمه‌ای که در کل قرآن برای اشاره به نَسخ به کار برده شده، کلمۀ “آیه ” است که  به معنای علامت و نشانه است و می‌تواند بر هر نشانه‌ای دلالت کند که خدا آن را برای آشکار نمودن خود و یا کلام و مشیَّتِ خود از آن استفاده می‌کند. این امر می‌تواند شامل یک معجزه، مثل آنچه که عیسی انجام داد یا تولد معجزه‌آسای او از باکره یا برخی از جنبه‌های آفرینش که به او نسبت داده شده، باشد و نیز به طور اخص از آن برای اشاره به مکاشفات قرآنی که بر محمد پیامبر مسلمین به عنوان نشانه (یا آیه) مکشوف می‌شده استفاده شده باشد. برای نمونه سورۀ بقره  آیۀ ۹۹ شرح می‌دهد که یک نشانه یا همان آیه معمولاً چیزی است که در قرآن مکشوف شده است و فاسقان آن را انکار می‌کنند:

“و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم و جز فاسقان [كسى] آنها را انكار نمى‌‏كند.” (سورۀ بقره آیۀ 99)

همچنین در سورۀ بقره  آیۀ ۹۹ به وضوح نوشته شده که ممکن است آیات بهتر یا مشابهی بیاید و قدیمی‌ترها به دست فراموشی سپرده شوند. کتابهای عهد عتیق یهودیان و عهد جدید مسیحیان شواهد تاریخی مستند طولانی‌مدت دارند که به وضوح نشان می‌دهند که کتاب‌هایی که آنها امروزه در دسترس دارند با  آنچه که در زمان  محمد، پیامبر اسلام یا قبل از آن، در دسترس بوده است، کاملا” مطابقت دارند. بنابراین هیچ متن یا شواهد مستندی که نشان دهد چیزی از کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان فراموش شده باشد، وجود ندارد. این خود، مطلبی مفصل می‌باشد که بررسی و تحقیق جزئیات آن نیاز به زمان خاص خود دارد.

 با توجه به نقطه نظر دوم، که در بالا به آن اشاره شده، مفهومی که از نَسخ توسط یک سِری از پژوهشگران مدرنِ اسلامی مورد قبول واقع می‌شود، این است که اگر آیه‌ای توسط آیه‌ای دیگر نَسخ شود در حالی که مفهوم آنها با هم نتوانند آشتی کنند، این موضوع با تعالیم قران در تضاد است. به کلامی دیگر، هیچ بخشی ازقرآن نباید در تضاد با دیگری باشد. برای مثال  به سورۀ النساء آیۀ ۸۲ که در آن این ادعا آمده است توجه کنید:

“آيا در [معانى] قرآن نمى‌‌انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسيارى مى‌‌يافتند.”

من با این مسئله که قرآن این موضوع را صراحتاً بیان داشته، کاملا موافقم. اما با این حال تضاد آیه‌های مورد نظر (در رابطه با نَسخ) با دیگر آیه‌ها هنوز هم برای اینجانب موضوعی حل نشده است و مشتاقم که به آن در یک مقالۀ جداگانه بپردازم. البته  این هم موضوعی است که خیلی به موضوع نَسخ نزدیک است. در حالی که قرآن منکر نَسخ است، مدارک محکمی وجود نَسخ را با صراحت و وضوح تمام در قرآن، نه فقط یک بار بلکه چندین بار روشن می‌سازند. مثال نوشیدن شراب، مجازات زنا و داشتن رابطۀ مشروع و موارد دیگر، صحت این موضوع را تصدیق می‌کنند. در حالی که موضوع پاداش گرفتن غیر مسلمانان در بهشت را می‌توان جزو آیه‌های نَسخ شده در نظر گرفت و یا خیر، باید دانست که  هردو امکان وجود دارد و بر اساس مدارک موجود در قرآن آیه‌های دیگری در سوره‌های آن موجود است که برخی از پژوهشگران اسلامی به نَسخ در آن معتقدند و من تعدادی از آنها را به طور خلاصه در زیر فهرست‌وار قید می‌کنم. اما نمی‌توانیم به جزئیات آن بپردازیم چون باعث طولانی‌تر شدن پاسخ ما می‌شود که در حوصله خواننده نیست. فهرست ذکر شده چنین است:

  • سورۀ التوبه آیۀ ۲۹ سورۀ بقره آیۀ ۱۰۹ را نَسخ  می‌کند
  •  سورۀ بقره آیۀ ۱۸۵ سورۀ بقره آیۀ ۱۸۴ را نَسخ می کند
  •  سورۀ التوبه آیۀ ۳۶ سورۀ بقره آیۀ ۲۱۷ و سورۀ الجاثیه آیۀ ۱۴ را نَسخ می‌کند

در خاتمه برای بسیاری از مسلمانان این تصور که خدا به عنوان حاکم مطلق می‌تواند دستوراتش را مطابق خواست و ارادۀ خود تغییر دهد با دیدگاهشان از خدایی که دارند کاملا مطابقت می‌کند. در نظر آنها، اراده یا خواست خدا برترین است. ضمن احترام به افکار و عقاید این دوستان، پذیرش این دیدگاه، با تصور من از یک خدای دانا و حکیم مطلق عجیب به نظر می‌آید. به نظر می‌رسد که انسانی مانند من محدود و نیازمند است و باید از اشتباهاتش درس بگیرد و پس از آوردن دستوراتی که کاربردی نداشته‌اند، دستورات بهتری را ارائه دهد. اما پذیرش این که خالق و نگاهدارندۀ جهان نیز این‌گونه باشد خیلی عحیب به نظر می‌رسد. بر اساس این بررسی‌ها به این نتیجه می‌رسم که دیگر نمی‌توانم از قرآن دفاع کنم که قرآنی که امروز در دسترس ماست به عنوان یک حقیقت و وحی و مکاشفه کامل الله است. تمام این مطالب باعث شک و تردید در سندیت و اعتبار ادعای قرآن عربی امروزی به عنوان مکاشفۀ کامل و نهایی الله می‌شود. برای کسانی که دانش زبان انگلیسی دارند و به مطالعات بیشتری در این زمینه علاقه دارند پیشنهاد می‌شود به منابع مربوط به نَسخ در وب سایت  www.answering-islam.org و دیگر سایت‌ها و منابعی که به زبان انگلیسی موجود می‌باشند، مراجعه نمایند.

نویسنده: فاروق ابراهیم

منبع مقاله: www.answering-islam.org

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO