سؤالات رایجکلیسامقاله های استاد علی خیراندیش

سیاست مسیحی یا مسیحیت سیاسی؟ مانیفست مبارزه برای عدالت خواهی: مقدمه

5/5 - (1 امتیاز)

سیاست مسیحی یا مسیحیت سیاسی؟

مانیفست مبارزه برای عدالت خواهی

مقدمه

یک باورمند مسیحی، در برابر رفتارهای حکومت توتالیتر چه واکنشی باید داشته باشد؟ آیا از او انتظار داریم که با دینداری و دعا خود را اشباح سازد؟ یا با مقاومت و اعتراض، مسئولیت مدنی خویش را انجام دهد؟ آیا او بایستی به رفرم و اصلاحات ظاهری امیدوار باشد یا خود را برای واژگونی و فروپاشی حاکمیت آماده کند؟ آیا می شود با او، از یک الاهیات سیاسی مسیحی برای مبارزه سخن گفت؟ اگر پاسخ مثبت است، محتوای این الاهیات به چه شکلی ست؟ اصول آن از چه منابعی استخراج می گردند؟ سیاست های آن چگونه تعریف می شوند؟ ماهیت این الاهیات سیاسی، با نوع نظام مند یا اروتدکس آن، چه تفاوتی دارد؟ آیا محتوایش، به مانند الاهیات آزادی بخش سال های ۱۹۶۰ به بعد است؟ یا نظریات الاهیات سیاسی کارل اشمیت را رصد می کند؟ یا کپی اندیشه های بولتمان را دیکته می کند؟ یا شجاعت بونهافر و تفنگ گوستاو گوتیرز یا سماجت جان استات؟ کدام یک؟ یا فقط یک حرکت اجتماعی مدنی و همدردی ساده ی اومانیستی را به باورمند مسیحی توصیه می نماید؟

بطور یقین ماهیت سیاست مسیحی، عملکرد و نگرشی است مبتنی بر حقایق کتاب مقدس که باید، با ایمان، نجات و رستگاری رابطۀ تنگاتنگ داشته و از طرفی با شرایط بومی و ژئوپلیتیک  وآموزه های مسیحی نیز هماهنگ باشد. دراین صورت می‌توان ادعا کرد که این موضع گیری سیاسی، به هویت مسیحی نزدیک تر شده، و آن را  مشروع تر و منطقی تر نشان می دهد. به عبارت دیگر با این نگرش نمی توان مسیحی بود ولی سیاسی فکرنکرد و از طرفی نمی توان مواضع سیاسی داشت ولی نسبت به مسیحیت بی تفاوت بود. این گزاره همواره خطی و دوطرفه  است و حتی می توان ادعا کرد، چنین الاهیاتی قادر است که حاکمیت زور و زر و تزویر را متلاشی کند،  چرا که پتانسیل آن بر اساس کلام خدا تدوین می شود.

متأسفانه امروزه، این نوع سیاست، نزد بسیاری از باورمندان مسیحی، نه تنها  قابل درک نیست، بلکه عدم شناخت آن سبب شده که به ناچار ایماندار مسیحی، به احزاب سیاسی خدا ناباور و گروه های ملی گرا و ناسیونالیست و اپوزیسیون های سرخورده پناه برد.

از طرفی، مارکسیست ها، آنارشیست‌ها و اثبات‌گرایان هم، معتقد هستند که سیاست مسیحی، به لحاظ علمی به پایان رسیده است. آنها ادعا می کنند که مدت‌هاست که عمرش به سبب متافیریک بودن به سر آمده و به گمانشان، این سیاست، از نظر راهبردی مسدود است و نمی توان به آن اعتمادکرد.

اما اتهام های آنها، تمام حقیقت را دربر نمی گیرد و محتوای آن از مسیحی هراسی مارکسیستی ناشی می‌شود  و مربوط به دوران جنگ سرد می‌باشد و تاریخ مصرف آن نیز، امروزه به پایان آمده است.

باید این گزاره را برای باورمند مسیحی و غیر مسیحی ثابت نمود که در سیاست مسیحی، انسداد وجود ندارد و مطرح کردن انسداد و بن بست از جانب هر طرف، چه باورمند و چه خداناباور، می‌تواند مسؤلیت‌های اجتماعی و سیاسی ما را دچار تردید و تزلزل نماید.

بیرون کشیدن سیاست از دل کتاب مقدس، می‌تواند بر بی تفاوتی و تفکر راکد  غلبه نماید. این جنس از الهیات، برای باورمند مسیحی، راهگشایی است که قادر خواهد بود که ایمان و حرکت سیاسی خود را با کلام خدا پیوند دهد.

اما آن چه که اغلب دغدغۀ  فکر ما می باشد پاسخ به این پرسش است که آیا این الاهیات با معرفت شناسی اش، می‌تواند همان الاهیات مبارزه و اعتراض باشد؟ و اگر چنین است، پس مسیحیت ایران برای پیشبرد مبارزۀ حرفه‌ای، حتماً به یک الاهیات معطوف به پراکسیس یا عمل گرا نیاز دارد.

به هر حال در روزهای سختی به سر می بریم. فشارهای بی‌رحمانۀ حاکمیت مرتجع، سرگردان ماندن توده‌های بی‌شمار مردم، بی‌برنامه و سرخورده بودن اپوزیسیون ضعیف و عدم شناخت و تردید مسیحیان ایرانی در امر چگونگی مبارزۀ حرفه‌ای، سبب شده که به سوی یک راهکار اساسی یعنی مسیحیت سیاسی حرکت کنیم.

نوشتۀ استاد علی خیراندیش

(این سری مقاله های سیاست مسیحی یا مسیحیت سیاسی مبحثی است که به صورت یک کتاب تدوین می شود و دنباله دار است و شما می توانید فصل های بعدی آن را نیز در وب سایت پرپاسخ پیگیر باشید.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO