کشیشان، شبانان و خادمین

با ضعف‌هایی که نمی‌توانی از آن‌ها رها شوی چه باید کرد؟

رای بدهید

با ضعف‌هایی که نمی‌توانی از آن‌ها رها شوی چه باید کرد؟

تو ضعف‌هایی داری. همهٔ ما داریم. این ضعف‌ها ممکن است جسمی، احساسی، ذهنی یا روحانی باشند؛ اما واقعی هستند. و بیشتر اوقات سعی می‌کنیم آن‌ها را پنهان کنیم. آن‌ها را انکار می‌کنیم، توجیه می‌کنیم، از آن‌ها دفاع می‌کنیم یا از آن‌ها ناراحت می‌شویم.

اما خدا نقشه‌ای متفاوت دارد.

او می‌خواهد از ضعف‌های تو برای جلال خود استفاده کند. ضعف، هر محدودیتی است که خودت آن را انتخاب نکرده‌ای و به‌راحتی هم نمی‌توانی تغییرش دهی. و در حالی که ممکن است وسوسه شوی که فکر کنی: «خدا هرگز نمی‌تواند از من استفاده کند»، حقیقت این است که خدا لذت می‌برد از اینکه قدرتش را در انسان‌های عادی قرار دهد یعنی انسان‌هایی شکننده، ناقص و آسیب‌پذیر.

این یعنی تو دقیقاً همان نوع رهبری هستی که خدا می‌تواند از او استفاده کند.

گاهی خدا فقط از ضعف‌هایت استفاده نمی‌کند؛ بلکه آن‌ها را ایجاد می‌کند، یا اجازه می‌دهد وجود داشته باشند تا به او تکیه کنی. حتی گاهی بزرگ‌ترین قوت‌هایت را به ضعف تبدیل می‌کند.

همین اتفاق برای یعقوب افتاد.

یعقوب شخص حیله‌گری بود. او با فریب‌کاری و دوز و کلک خواسته‌هایش را به‌دست می‌آورد. بخش زیادی از عمرش را در حال فرار بود: از برادرش، از پیامدها و حتی از خدا. اما یک شب، یعقوب با خدا کشتی گرفت و گفت: «تا مرا برکت ندهی، رهایت نمی‌کنم». خدا قبول کرد؛ اما سپس ران یعقوب را لمس کرد و آن را از جا درآورد.

این کار شاید راه عجیبی برای برکت دادن به نظر برسد یعنی با زخمی کردن! اما این دقیقاً همان چیزی بود که یعقوب نیاز داشت.

خدا قوت یعقوب را لمس کرد و آن را به ضعف تبدیل کرد. از آن روز به بعد، یعقوب لنگان لنگان راه می‌رفت. دیگر نمی‌توانست فرار کند. دیگر نمی‌توانست به خودش تکیه کند. باید به خدا تکیه می‌کرد؛ هم از نظر فیزیکی و هم روحانی.

آنجا بود که دگرگونی آغاز شد.

کشیش یا شبان عزیز، اگر می‌خواهی خدا تو را برکت دهد و از تو استفاده کند، باید آماده باشی که تا پایان عمر لنگان راه بروی. چون خدا از انسان‌های ضعیف استفاده می‌کند.

وقتی پنهان کردن ضعف‌هایت را کنار بگذاری و به‌جای آن اجازه دهی خدا از طریق آن‌ها عمل کند، تو تبدیل به شاهدی زنده برای فیض می‌شوی. دنیا به شبانان کامل نیاز ندارد بلکه به شبانانی نیاز دارد که تسلیم شده‌اند. آنجاست که قدرت خدا ظاهر می‌شود.

پولس شخصاً این را تجربه کرد. او ضعفی داشت که از خدا خواهش کرد آن را بردارد. اما خدا آن را برنداشت. در عوض، حقیقتی عمیق‌تر را به او یادآور شد:

«اما او به من گفت: «فیض من تو را کافی است، زیرا قدرت من در ضعف کامل می‌گردد.» پس بسیار خوشحال‌ترم که به ضعف‌هایم فخر کنم تا قدرت مسیح در من ساکن شود.» (دوم قرنتیان ۱۲: ۹)

همان فیض امروز برای تو هم مهیاست. به آن تکیه کن. بگذار لنگان راه رفتن، تو را به قدرت خدا نزدیک‌تر کند.

نوشتۀ کشیش ریک وارِن-۱۳ آگست ۲۰۲۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
Shield Security