آیا نیازی به محبت کردن نفس خود داریم؟
آیا نیازی به محبت کردن نفس خود داریم؟
چگونه محبتی را که به دیگران مدیون هستیم با مسئلۀ عشقورزی به خود مرتبط میسازیم؟ رومیان ۹:۱۳ که میفرماید:«همسایهات را همچون خویشتن محبت کن» اشارهای است به لاویان ۱۸:۱۹ که توسط عیسی مسیح و رسولانش یعقوب و پولس نیز نقل شده است. به این حکم، قانون ملوکانۀ محبت نیز گفته میشود. سؤال من از شما این است که جملۀ: “همچون خویشتن محبت کن” به چه معناست؟ مقصودم بخش “همچون خویشتن” آن است.
امروز ۲۵ سال از آمدن من به این شهر میگذرد. ما آن را چهارشنبه شب گذشته جشن گرفتیم. خوب به خاطر دارم که شش سال قبل از رسیدن به شهر Bethel، یعنی از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۹ یکی از مهمترین نگرانیهای اصلی زندگی من، همین موضوع بود.
“همچون خویشتن” یعنی چه؟ من به این واقعیت تاریخی کوچک اشاره کردم، چون از دو حال خارج نیست یا سرم را در برف کردهام و نمیخواهم حقیقت را بپذیرم و یا اینکه همه چیز کمی تغییر کرده! من هنوز هم مانند بیست یا سی سال پیش، از کسی نشنیدهام که حیلۀ روانشناختی که بر اساس این آیه بنا شده، امری است کاملاً اشتباه. اگر احساس میکنید از بیان چیزی که در این مورد خوشایند نیست عار داشتهام و یا شاید این مسئله شما را تحت تأثیر قرار داده باشد، الآن وقت آن رسیده که برایتان روشن سازم.
انجیل عزّت نفس
مسیحیان برای سالیان دراز مقالهها و کتابهایی در این مورد نگاشتهاند و در این نوشتهها در رابطه با این حکم مسیح چنین تفسیر کردهاند که دلیل دوست نداشتن دیگران این است که یاد نگرفتهایم خود را به اندازۀ کافی دوست داشته باشیم و در نتیجۀ آن وظیفۀ مشاوران، معلمان، والدین و واعظین این است که به مردم کمک کنند خود را بیشتر دوست داشته باشند تا آنچه را برای محبت به دیگران نیاز دارند، داشته باشند! و در این حیلۀ موذیانه، محبت به خود به عنوان باور به خود تلقی شده است.
بر اساس این انجیل عالمگیر که مدعی حل همۀ مشکلات کودکان و ازدواجها و درگیریهای تجاری است، علت همۀ اینها این است که به خود باور نداریم و وظیفۀ همۀ مشاوران، واعظین، والدین و مربیان این است که خودباوری بیشتری را در کودکان القاء کنند! و با استفاده از این روش همه چیز بهتر میشود و مشکلات برطرف میشوند، چون اگر مردم خود را دوست داشته باشند، توانایی دوست داشتن دیگران را هم خواهند داشت. این ترفندی بوده که به روشهای گوناگون و به طرز فاحشی مفهوم اصلی مطلب این آیه را تغییر داده.
اول از همه باید این را در نظر بگیریم که این حکم کتاب مقدسی این مسئله را امری حتمی میداند که همۀ ما به اندازۀ کافی خود را دوست داریم و احتیاجی نداریم که کسی به ما یاد بدهد که چطور به خود عشق بورزیم! در واقع این آیه اشاره به یک نتیجهگیری دارد.
دوم اینکه این آیه هیچ ربطی به عزّت نفس ندارد. باید گفت عشق و علاقۀ شما به خودتان، تمایلی است که برای رضایت خود به آن باور دارید تا به هر قیمتی شده زندگی خود را به نوعی که دوست دارید، شکل ببخشید. مقصود این آیه این نیست که ابتدا باید یاد بگیری از خود رضایت داشته باشی و آنگاه بهخاطر این رضایت از تواناییهای خود، بتوانی برای عشق ورزیدن به دیگران، آزادی بیش از حدی را در خود احساس کنی! و این احتمال را هم میدهم که چنین طرز فکری به این اشخاص از اینکه تا این حدّ فوقالعاده هستند، لذت کافی میبخشد!
همه میخواهند شاد باشند
این آن چیزی نبود که مدّ نظر پولس رسول بود. این کلمات حاوی دستوری برای دوست داشتن خود نیست بلکه به عنوان یک پیش فرض ایراد شده است. مقصود کلام و نقل قول آیات، صدور حکمی برای دوست داشتن خود نیست، بلکه ابراز یک پیش درآمد است. برای هیچکس این سؤال پیش نمیآید، چون ما همیشه خود را به اندازۀ کافی دوست داریم و نیازی به یادگیری این مسئله وجود ندارد.
در اینجا نمونهای از افسسیان فصل پنجم برای شما میآورم. پولس در افسسیان ۵ دربارۀ رابطه میان زنان و شوهران صحبت میکند. او در این فصل از فرمان محبت به همسایه نمونه میآورد و آن را به رابطه میان زنان و شوهران ربط میدهد. حال، بر اساس این آیهها شوهر چگونه میبایست همسر خود را محبت کند؟ در ادامه پاسخ آن را میخوانیم که: «به همینسان، شوهران باید همسران خود را همچون بدن خویش محبت کنند. آن که زن خود را محبت میکند، خویشتن را محبت مینماید.» سپس در آیۀ ۲۹ او این جملۀ بسیار مهم و عجیب را به آن میافزاید: «زیرا هرگز کسی از بدن خود نفرت ندارد، بلکه به آن خوراک میدهد و از آن نگاهداری میکند، همچنانکه مسیح نیز از کلیسا مراقبت مینماید.» (افسسیان ۲۸:۵-۲۹) آیا به این آیهها دقت کردید؟ هیچ کس هرگز از خود نفرت نداشته بلکه به خود رسیدگی میکند و خود را میپرورد. یعنی همه بدون استثناء خود را دوست دارند و ربطی به این ندارد که اعتماد به نفس دارند یا خیر.
- همۀ ما به خوراک نیاز داریم و وقتی در حدّ افراط گرسنه هستیم به هر کاری دست میزنیم که به آن دست بیابیم.
- همه میخواهند به اندازهای بنوشند که از فرط تشنگی نمیرند. و اگر به اندازۀ کافی تشنه باشیم برای بدست آوردن نوشیدنی (یا آب) دست به هر کاری میزنیم.
- همه از زخمی شدن و مرگ فراری هستند و هر آنچه در توان داشته باشیم میکنیم تا جلوی قطار یا تریلی راه نرویم یا زهرنخوریم و از هر چیزی که باعث مرگمان شود دوری کنیم.
ما بیشتر اوقات زندگی و سلامتی خود را دوست داریم. شاید بعضی اعتراض کنند که: “پس مازوخیستها و قربانیان خودکشی چطور؟ آیا اینها موارد استثنایی هستند؟ یعنی آنان برخورد خوبی با خود ندارند؟” پاسخ به این سؤال این است که مازوخیستها و قربانیان خودکشی هم از این قاعده مستثنی نیستند.
مازوخیست کسی است که به دلایل بسیار اسفبار و بیمارگونه، از آسیب رساندن به خود و یا از اینکه تحت مراقبت پزشکان قرار میگیرد، لذت می برد. من با افرادی که جراحتهایی در بدنشان ایجاد کردهاند صحبت کردهام. از زن جوانی که با او کار میکردیم و بریدگی بزرگی بر شکم خود وارد کرده بود، پرسیدم: “چرا اینطور به خود صدمه زدهای؟” در پاسخ به من گفت: “این تنها چیزی است که باعث میشود کسی مرا لمس کند!” او در طلب لمس شدن از طرف کسی بود. او بیاندازه به خود عشق میورزید و از این که پزشکان و یا اطرافیانش او را لمس کنند، نیازش برطرف میشد! در واقع، بهنوعی از اعماق درون خود فریاد میزد که: “ای دکترها از شما التماس میکنم مرا لمس کنید، خواهش میکنم مرا لمس کنید.”
در مورد خودکشی نیز همین امر صادق است. تنها دلیل خودکشی مردم این است که زندگی برایشان آنقدر دردناک شده که دیگر از تحمّل آن عاجز هستند و میخواهند از آن آزاد شوند. تنها آرزوی آنان این است که هر چه سریعتر از درد آزاد شوند که این هم نوعی دوست داشتن خود است. و فریادی که آنان با تمام وجود برمیآورند این است که: “من از درد خسته شدهام و میخواهم راحت شوم.”
همه عاشق این هستند که ستوده شوند، و همۀ ما بیرحمانه چیزهایی میگوییم و به کارهایی دست میزنیم که مورد تعریف و تمجید دیگران قرار بگیریم. برای رهایی شما از چنین بُتی، نیاز به عمل عظیم فیض خدا هست. همۀ ما تحسین و تشویق مردم را دوست داریم. همه بهنوعی عاشق خودشان هستند. در واقع عیسی چنین فرمانی به ما نداده که خود را دوست داشته باشیم بلکه از این امر نتیجهگیری کرده است.
در پی نیکویی به دیگران باشید
خیلی از مردم فکر میکنند که این گفتۀ مسیح بسیار افراطی به نظر میرسید اگر عیسی میگفت: “دیگر از دوست داشتن خود دست بردارید و شروع به دوست داشتن دیگران بکنید.” از این میل و اشتیاق شدید خود برای خوشبختی و رفاه بازایست و ترک کن، آن را بکُش، مصلوبش کن و نسبت به آن خود را مُرده بیانگار و به کاری مشغول شو که ناشی از جستجوی خوشبختی نباشد و فقط مطیع باش و به اعمال محبتآمیز ادامه بده! شاید بعضی این کار را واقعاً افراطی بدانند و شاید هم حق با آنهاست. اما به اندازۀ سخنان عیسی، پولس و یعقوب و کتاب لاویان افراطی نیست. در واقع آنان این را به ما توصیه میکنند: “همسایۀ خود را همانگونه که بهشدت به خود عشق میورزی، محبت کن. اشتیاقی که داری زنده و پویا نگهدار و از اینکه میخواهی خوشبخت باشی، معیاری برای خود بساز که دیگران را خوشبخت بسازی.” این دقیقاً معنی آن چیزی است که: “همسایۀ خود را همچون خویشتن محبت نما” به ما میگوید.
- اگر برای دست یافتن به خوشبختی خود به شدت در تکاپو هستی، به همان اندازه برای خوشبختی همسایۀ خود نیز تلاش کن.
- اگر برای خوشبختی خود خلاقیت داری، به همان اندازه برای محبت به همسایۀ خود خلاق باش.
- اگر در رسیدن به خوشبختی خود پشتکار و استقامت نشان میدهی، برای شادی همسایۀ خود نیز همان پشتکار و پایداری را داشته باش.
اساساً هدف پولس از چنین گفتهای این نیست که همان چیزی را که خود در جستجوی آن هستی، برای همسایهات نیز بخواه. بلکه منظور او این است که: “همان اندازه که به دنبال موفقیت خود هستی، موفقیت آنها را نیز بخواه. درجۀ میزان خودخواهی خود را که همیشه بسیار بالاست، معیاری برای تلاش خود برای خیریت آنان قرار بده.”
این فرمانی است در افراطی و ناممکن
چنین چیزی ویرانکننده است. تصور کنید که در خانۀ خود نشستهاید و از سپری کردن اوقات شبانۀ خود مانند تماشای تلویزیون و یا یک ویدیو، خوردن غذایی خوشمزه و داشتن مصاحبت با کسی، احساس خوبی دارید و در چنین لحظات دلپذیری میشنوید که عیسی میگوید: «همسایۀ خود را همچون خویشتن محبت نما». چنین چیزی مزاحم لحظات خوش تو میشود! میزان تلاشی که برای شادی خود میکنید، همان میزان اشتیاقی باشد که برای برای خوشبختی دیگران است.
- چقدر در پی رفاه خود هستی؟ پس به همان اندازه خواهان رفاه دیگران باش.
- آیا گرسنه هستی؟ همسایۀ گرسنهای را پیدا کن و به او خوراک بده.
- آیا تشنه هستی؟ به همسایۀ تشنۀ خود یک نوشیدنی بده.
- آیا تنها هستی؟ کسی را پیدا کن که او نیز تنهاست و با او دوست شو.
- در اظطراب و ترس هستی؟ در جستجوی کسی باش که به او دلداری دهی.
- در آرزوی رتبۀ خوبی در امتحان بعدی خود هستی؟ دیگران هم همین را میخواهند. پس کمکشان کن.
کاملاً حق با شماست. اینها اموری افراطی هستند. این خیلی افراطیتر از این گفته است که: “از آرزو و اشتیاقت دست بکش و فقط وظیفهات را انجام بده.” این خیلی افراطیتر است اما در نتیجۀ آن به خود میگویی: ” تمام این تمایلاتِ تمام نشدنی که برای خوشبختی خود دارم، به هدر نمیرود، بلکه به یک موسیقی زیبا و دلانگیز دیگری تبدیل میشود!
همان تلاش، همان آرزوها، همان خواستهها، اکنون آرزوهای شما و رهایی شما و خوشبختی و خیر شما هستند و شکم شما پُر و فکرتان قانع شده و زندگی برای شما معنای بیشتری یافته است. همۀ چیزهایی که برای خود میخواهم، اکنون با همان انرژی، برای تو هم میخواهم.”
مسیحیت مذهبی است ناممکن و دارای معیار و ارزشهایی است که خارج از توان هر بشری است و درست به همین علت من دائماً در انتظار معجزهای برای خود هستم!
نویسنده: جان پایپر- ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۱
آشنایی با نویسنده: جان پایپر بنیانگذار و معلم وبسایت اشتیاق برای خدا (desiringgod.org) و رئیس دانشگاه الاهیات و کالج بیتلحم هستند و به مدت ۳۳ سال به عنوان کشیش کلیسای باپتیست (تعمیدی) بیتلحم در شهر مینیاپولیس در ایالت مینهسوتا خدمت نموده. ایشان نویسندۀ بیش از ۵۰ کتاب بودهاند که از آن جمله، اشتیاق برای خدا: تأملات یک مسیحی هِدونیست و اخیراً کتاب “تدارک” هستند.
ترجمۀ: ژاسمن پتروسیان مسیحی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |