زندگی روزمره مسیحیسؤالات رایجکلیسامسئلۀ رنج

آیا نیازی به محبت کردن نفس خود داریم؟ 

4.5/5 - (130 امتیاز)

آیا نیازی به محبت کردن نفس خود داریم؟ 

چگونه محبتی را که به دیگران مدیون هستیم با مسئلۀ عشق ورزی به خود مرتبط می سازیم؟ رومیان 9:13 که می فرماید:«همسایه‌ات را همچون خویشتن محبت کن» اشاره ای است به لاویان 19: 18 که توسط عیسی مسیح و رسولانش یعقوب و پولس نیز نقل شده است. به این حکم، قانون ملوکانۀ محبت نیز می گویند. سؤال من از شما این است که جملۀ: “همچون خویشتن محبت کن” به چه معناست؟ مقصودم بخش “همچون خویشتن” آن است.

امروز 25 سال از آمدن من به این شهر می گذرد. ما آن را چهارشنبه شب گذشته جشن گرفتیم. خوب به خاطر دارم که شش سال قبل از رسیدن به شهر Bethel، یعنی از سال 1974 تا 1989 یکی از مهم ترین نگرانی های اصلی زندگی من، همین موضوع بود.

“همچون خویشتن” یعنی چه؟ من به این واقعیت تاریخی کوچک اشاره می کنم، چون از دو حال خارج نیست یا سرم را در برف کردم و نمی خواهم حقیقت را بپذیرم و یا همه چیز کمی تغییر کرده! من هنوز هم به اندازۀ بیست یا سی سال پیش، از کسی نشنیده ام که حیلۀ روان شناختی که بر اساس این آیه بنا شده، امری بسیار اشتباه است. اگر احساس می کنید چیزی که در این مورد خوشایند نیست از گفتن آن عار داشته ام و یا اینکه این مسئله شما را تحت تأثیر قرار داده باشد، اکنون وقت آن رسیده که برایتان روشن سازم.

انجیل عزت نفس

مسیحیان برای سالیان دراز مقاله ها و کتاب هایی در این مورد نگاشته اند و در این نوشته ها در رابطه با حکم ذکر شدۀ مسیح این گونه تفسیر کرده اند که دلیل دوست نداشتن دیگران این است که آنها یاد نگرفته اند خود را به اندازه کافی دوست داشته باشند و بنابراین وظیفۀ مشاوران، معلمان، والدین و واعظین این است که به مردم کمک کنیم خود را بیشتر دوست داشته باشند تا آنچه برای محبت به دیگران نیاز دارند، در اختیار داشته باشند! و در این حیلۀ موذیانه، محبت به خود به عنوان باور به خود تلقی شده است.

بر اساس این انجیل عالمگیر که مدعی حل همۀ مشکلات کودکان و ازدواج ها و درگیری های تجاری است، علت همۀ این ها، فقدان باور به خود می باشد و وظیفۀ همۀ مشاوران، واعظین، والدین و مربیان این است که خودباوری بیشتری را در کودکان القاء کنند! و با این روش همه چیز بهتر می شود و مشکلات برطرف می شوند زیرا اگر مردم خود را دوست داشته باشند، توانایی دوست داشتن دیگران را نیز خواهند داشت. این ترفندی بوده که به طرق مختلف و به طرز فاحشی مفهوم اصلی مطلب را تغییر داده.

اول از همه باید این را در نظر بگیریم که این حکم کتاب مقدسی این مسئله را می پذیرد که همۀ ما به اندازۀ کافی خود را دوست داریم و نیازی نداریم که کسی آن را به ما یاد بدهد که چگونه به خود عشق بورزیم! در واقع این آیه به یک نتیجه گیری اشاره دارد.

دوم اینکه این آیه هیچ ربطی به عزّت نفس ندارد. باید گفت عشق و علاقه تان به خود، به سادگی تمایلی است که برای رضایت خود به آن باور دارید تا به هر قیمتی شده زندگی خود را به نوعی که دوست دارید، شکل ببخشید. مقصود این آیه این نیست که ابتدا باید یاد بگیری از خود خوشنود باشی و آنگاه به خاطر این خوشنودی و رضایت از توانایی های خود، می توانی برای عشق ورزیدن به دیگران آزادی بیش از حد را در خود احساس کنی! و این احتمال را می دهم که این طرز فکر چنین اشخاص را از اینکه تا این حد فوق العاده هستند، لذت کافی می بخشد!

همه می خواهند شاد باشند

این آن چیزی نبود که مدّ نظر پولس رسول بود. این کلمات حاوی دستوری برای دوست داشتن خود نیست بلکه به عنوان یک پیش فرض ابراز شده است. مقصود کلام و نقل قول آیات، صدور حکمی برای دوست داشتن خود نیست، بلکه ابراز یک پیش درآمد است. برای هیچ کس این سؤال پیش نمی آید، چون ما همیشه خود را به اندازۀ کافی دوست داریم و نیازی به تعلیم این مسئله وجود ندارد.

مثالی از افسسیان فصل پنجم برای شما می آورم. پولس در افسسیان 5 دربارۀ رابطه میان زنان و شوهران صحبت می کند. او در این فصل از فرمان محبت به همسایه نمونه ای آورده و آن را به ربطه زنان و شوهران ربط می دهد. حال، بر اساس این آیات شوهر چگونه می بایست همسر خود را محبت کند؟ در ادامه چنین می گوید: “به همین‌سان، شوهران باید همسران خود را همچون بدن خویش محبت کنند. آن که زن خود را محبت می‌کند، خویشتن را محبت می‌نماید.”  سپس در آیه 29 او این جملۀ بسیار مهم و شگفت آور را به آن می افزاید: “زیرا هرگز کسی از بدن خود نفرت ندارد، بلکه به آن خوراک می‌دهد و از آن نگاهداری می‌کند، همچنانکه مسیح نیز از کلیسا مراقبت می‌نماید.” (افسسیان 5: 28-29) آیا دقت می کنید: هیچ کس هرگز از خود نفرت نداشته بلکه به خود می رسد و خود را می پرورد یعنی همه بدون استثناء خود را دوست دارند و ربطی به این ندارد که اعتماد به نفس دارند یا خیر.

  • همۀ ما به خوراک نیاز داریم و وقتی به حد افراط گرسنه هستیم به هر کاری دست می زنیم که به آن دسترسی بیابیم.
  • همه می خواهند به اندازۀ کافی بنوشند تا از فرط تشنگی نمیرند. و اگر به اندازۀ کافی تشنه باشیم برای بدست آوردن نوشیدنی (یا آب) دست به هر کاری می زنیم.
  • همه از زخمی شدن و مرگ فراری هستند و هر آنچه که در توان داشته باشیم می کنیم تا جلوی قطار یا تریلی راه نرویم یا اینکه زهرنخوریم و از هر چیزی که باعث مرگمان شود دوری می گزینیم.

 

ما بیشتر اوقات زندگی و سلامتی خود را دوست داریم. اگر کسی هم اعتراض دارد که “پس مازوخیست ها و قربانیان خودکشی چطور؟ آیا این ها موارد استثنایی هستند؟ یعنی آنها با خود برخورد خوبی ندارند؟” پاسخ به این سؤال این است که مازوخیست ها و قربانیان خودکشی هم از این قاعده مستثنی نیستند.

مازوخیست کسی است که به دلایل بسیار اسفبار و بیمارگونه، از آسیب رساندن به خود و یا از تحت مراقبت پزشکان قرار گرفتن لذت می برد. من با افرادی که جراحات در خود ایجاد کرده اند صحبت کرده ام. از زن جوانی که با او کار می کردیم و بریدگی بزرگی بر شکم خود داشت، پرسیدم: “چرا اینطور به خود صدمه می زنی؟” در پاسخ به من گفت: “این تنها وقتی است که کسی مرا لمس می کند.” او می خواست لمس شود. او بی اندازه به خود عشق می ورزید و از این طریق که پزشکان و یا اطرافیانش او را لمس کنند، نیازش برطرف می شد. در واقع، به نوعی از درون فریاد می زد که: “دکترها التماس می کنم مرا لمس کنید، مرا لمس کنید.”

در مورد خودکشی نیز این امر صادق است. تنها دلیل خودکشی مردم این است که زندگی برایشان آنقدر دردناک شده است که دیگر نمی توانند آن را تحمل کنند و می خواهند از آن فرار کنند. آنها تنها چیزی که در آرزوی آن هستند این است که هر چه سریع تر از درد آزاد شوند که این نیز نوعی عشق به خود است. و فریادی که آن ها از درون بر می آورند این است که: “من دیگر درد نمی خواهم.”

همه عاشق این هستند که ستوده شوند، و همۀ ما بی رحمانه چیزهایی می گوییم و کارهایی از ما سر می زند که مورد  تعریف و تمجید قرار بگیریم. برای رهایی شما از چنین بُتی نیاز به عمل عظیم فیض خدا هست. همۀ ما تحسین و تشویق مردم را دوست داریم.

همه به نوعی عاشق خودشان هستند. در واقع عیسی چنین فرمانی را نمی دهد که خود را دوست داشته باشیم بلکه از این مسئله نتیجه گیری می کند.

در پی نیکویی به دیگران باشید

بسیاری از مردم فکر می کنند که این گفتۀ مسیح بسیار افراطی می بود اگر عیسی می فرمود: “دیگر از دوست داشتن خود باز ایستید و وظیفۀ خود را در عشق ورزیدن به دیگران شروع کنید.” از این میل شدید برای خوشبختی و رفاه خود باز ایست و آن را متوقف ساز، بکُش، مصلوبش کن و نسبت به آن خود را مُرده بیانگار و به کاری مشغول شو که از میل به خوشبختی ناشی نمی شود. فقط مطیع باش و به اعمال محبت آمیز بپرداز! بعضی ها شاید این را واقعاً عملی افراطی بدانند و شاید هم چنین باشد.

اما به اندازۀ سخنان عیسی، پولس ویعقوب و کتاب لاویان افراطی نیست. در واقع آنها چنین می گویند: “همسایه خود را همان گونه که به شدت به خود عشق می ورزی، محبت کن. اشتیاق خود را زنده نگاه دار و از تمایلی که به خوشبختی خود داری، معیاری برای خوشبختی دیگران بساز.” این دقیقاً معنای گفتۀ: “همسایۀ خود را همچون خویشتن محبت نما” می باشد.

  • اگر برای دستیابی به خوشبختی خود شدیداً در تکاپو هستی، به همان اندازه برای خوشبختی همسایه خود نیز تلاش کن.
  • اگر برای خوشبختی خود خلاق هستی، به همان اندازه نیز برای همسایه خود خلاق باش.
  • اگر در رسیدن به خوشبختی خود پشتکار و استقامت نشان می دهی، برای شادی همسایۀ خود نیز همان پشتکار و پایداری را داشته باش.

اساساً مقصود پولس این نیست که همان چیزی را که خود در جستجوی آن هستی، برای همسایه ات نیز بخواه. بلکه می گوید: “همان اندازه که به دنبال موفقیت خود هستی، موفقیت آنها را نیز بخواه. درجۀ میزان خودخواهی خود را که همیشه بسیار بالاست، معیاری برای تلاش خود برای خیریت آنها قرار بده.”

این فرمانی است در حد افراط و غیرممکن

چنین چیزی ویران کننده است. شما در خانه خود نشسته اید. و از سپری کردن شب خود لذت می برید. از تماشای تلویزیون و یا یک ویدیو، خوردن غذایی خوشمزه و داشتن مصاحبت، احساس خوبی دارید و می شنوید که عیسی می فرماید: ” همسایۀ خود را همچون خویشتن محبت نما.” این واقعاً در این لحظه امری مزاحم است! میزان تلاشتان برای شاد ساختن دیگران، همان میزان اشتیاقتان برای خوشبختی خودتان است.

  • چقدر در پی رفاه خود هستی؟ به همان صورت خواهان رفاه دیگران باش.
  • آیا گرسنه هستی؟ همسایۀ گرسنه ای را پیدا کن و به او خوراک بده.
  • آیا تشنه هستی؟ به همسایۀ تشنۀ خود یک نوشیدنی بده.
  • آیا تنها هستی؟ کسی را پیدا کن که تنها باشد و با او دوست شو.
  • در اظطراب و ترس هستی؟ در جستجوی کسی باش که دلداری اش دهی.
  • می خواهی در امتحان بعدی رتبۀ خوبی بگیری. دیگران هم همین را می خواهند. پس کمکشان کن.

حق دارید. این امری است افراطی. این خیلی افراطی تر از این گفته است که: “از آرزو و اشتیاقت دست بکش و فقط وظیفه ات را انجام بده. این خیلی افراطی تر است چون به خود می گویی: ” تمام این تمایلات بی پایان که برای خوشبختی خود دارم، به هدر نمی رود، بلکه به موسیقی زیبا و دل انگیز دیگری تبدیل می شود.

همان تلاش، همان آرزوها، همان خواسته ها  اکنون آرزو های شما و رهایی شما و خوشبختی و خیر شما هستند و شکم شما پر و فکرتان اغناء یافته و زندگی تان معنای بیشتری دارد. همۀ چیزهایی که برای خود می خواهم، اکنون با همان انرژی، برای تو می خواهم.”

مسیحیت مذهبی است ناممکن و معیار و مقیاسی است که خارج از توان است و درست به همین علت من دائماً در انتظار معجزه ای برای خود هستم!

نویسنده: جان پایپر- 29 سپتامبر 2021

آشنایی با نویسنده: جان پایپر بنیانگذار و معلم وب سایت اشتیاق برای خدا (desiringgod.org) و رئیس دانشگاه الاهیات و کالج بیت لحم هستند و به مدت 33 سال به عنوان کشیش کلیسای باپتیست (تعمیدی) بیت لحم در شهر مینیاپولیس در ایالت مینه سوتا خدمت نموده. ایشان نویسندۀ بیش از 50 کتاب بوده اند که از آن جمله، اشتیاق برای خدا: تأملات یک مسیحی هِدونیست و اخیراً کتاب “تدارک” می باشند.

ترجمۀ: ژاسمن پتروسیان مسیحی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO