هنر و ادبیات
-
شعر کریسمس: این چه غوغاست!
این چه غوغا است که در قافله برپا شده است این چه شور است که در سینه هویدا شده است…
بیشتر بخوانید » -
شعر: مسیح شهر عشق- شعر خدا
چه شود که نازنینا ، رُخ خود به من نمائی به تبسّمی ، نگاهی ، گرهی ز دل گشائی به…
بیشتر بخوانید » -
میاندوز گنجی که دزدان بردند
میندوز گنجی که دزدان برند و یا بید و زنگش زیان آورند بیندوز گنجی بر این آستان به نزد خدای…
بیشتر بخوانید » -
شعر نوروزی: ای مسیحا! ای همه نوروز ما
ای مسیحا ای همه نوروز ما ای مسیحا! ای همه نوروز ما روشنی بخش دل پیروز ما ای…
بیشتر بخوانید » -
شعر: پناه و توانائی ما خداست
پناه و توانائی ما خداست- بیایید او را پرستش کنیم پناه و توانائی ما خداست که در تنگناها ، مددکار…
بیشتر بخوانید » -
شعر: نگاه کن به مرغان پروازگر
میاندیش از بهر جان و خورِش و یا از چه یابد تنت پرورش نه اندوه پوشاک و اندوه تن که…
بیشتر بخوانید » -
شعر: پرستش
پرستش کن مرا، آن دَم که می دانی و می دانم پرستش کن مرا امشب، پرستش کن مرا فردا پرستش…
بیشتر بخوانید » -
شعر: پسر گمشده
بود یکی تاجر با اعتبار داشت دو فرزند در آن روزگار زاده کهتر زغرور و شره نزد پدر شد یکی…
بیشتر بخوانید » -
شعر: تنها یک تنها می داند
تنها یک تنها می داند که تنهائی تنها درد یک تنهاست تنها، درد یک تنها بی کسی نیست تنهائیست در…
بیشتر بخوانید »