تعبیر کاربردی رسالات در عهدجدید
همانطور که قبلاً گفتیم تعبیر یعنی اینکه ببینیم متن کتاب مقدس برای زندگی امروز ما چه پیامی دارد و یا به عبارتی دیگر چگونه می توانیم پیام کلام خدا را در زندگی امروز خود بکار ببندیم. همه مردم در هنگام خواندن کلام خدا آن را برای خود تعبیر می کنند، اگرچه راجع به فن تفسیر کلام چیزی ندانند.
هر شخصی وقتی کلام خدا را می خواند با استفاده از فکر و شعور خود آن را درست تفسیر می کند. در واقع در اکثر موارد می فهمد که کدام یک از آیات مربوط به آن دوران می گردند و الان قابل اجرا نمی باشند و کدام آیات را امروز می توان انجام داد. برای مثال وقتی شخصی 2تیموتائوس 4: 13 را می خواند: “ردایی را که در ترواس نزد کرپس گذاشتم وقت آمدنت بیاور و کتب را نیز و خصوصاً رقوق را”، به هیچ وجه فکر نمی کند که روح القدس از او می خواهد که این کار را انجام دهد و بر عکس زمانی که در همین رساله آیه 2: 3 را می خواند: “چون سپاهی نیکوی مسیح عیسی در تحمل زحمات شریک باش”، می فهمد که باید این آیه را در زندگی خود عملی سازد. این نوع تعبیر را تعبیر عمومی می گویند و اکثر مطالب رسالات و سایر کتب کتاب مقدس با این نوع قابل درک است. مشکل اصلی ما در مورد آیه هایی است که به راحتی نمی توان درباره آنها تصمیم گرفت و در واقع بین این دو حالت قرار دارند. در نتیجه عده ای از مسیحیان معتقد هستند که باید دقیقاً آنچه را که گفته شده است اطاعت کنیم، در صورتی که عده ای دیگر چنین عقیده ای ندارند. در تعبیر این آیات ما با چندین مشکل روبرو هستیم، اما همه آنها به یک موضوع مربوط می گردند، یعنی عدم اتفاق نظر. در حین مطالعه کلام خدا اکثر ما بطور ناخودآگاه عقاید فرقه ای، فرهنگ و یا سنتهای خود را در تفسیر رسالات دخیل می گردانیم. همین امر باعث می گردد که عقاید مختلفی بوجود آید و مفهوم اصلی متن نادیده گرفته شود. برای مثال امکان دارد تمام مسیحیان با اطاعت از فرامینی ازقبیل 2تیموتائوس 2: 3 و یا 4: 13 موافق باشند، اما به دلایل فرهنگی، 1تیموتائوس 5:23: “دیگر آشامنده آب فقط مباش بلکه به جهت شکمت و ضعفهای بسیار خود شرابی کم میل فرما”، مخالفت کنند و بگویند این آیه فقط مربوط به تیموتائوس می گردیده، نه حکمی برای تمام مسیحیان.
برای بسیاری از مسیحیان باعث تعجب می گردد که چطور عده ای بر اساس آیاتی از قبیل 1قرنتیان 1:16، 7: 14 و یا کولسیان 2: 11-12 معتقد هستند که باید اطفال را تعمید داد. یا بر اساس تیطس 3: 5 معتقدند که تقدیس عملکرد دوم فیض خدا است. در واقع امکان دارد یک آیه در یک فرهنگ به راحتی پذیرفته شود اما برای یک فرهنگ دیگر جای سوال داشته باشد. در همین راستا باید به دو اصل توجه داشت.
- کلام خدا نمی تواند امروزه معنایی داشته باشد که در ابتدا هرگز برای نویسنده و یا مخاطبین اولیه آن نداشته است. به همین دلیل در فن تفسیر، کار اول تأویل است و کار دوم تعبیر. البته این اصل همیشه در یافتن معنی اصل متن یا آیه به ما کمک نمی کند، اما مانع از این می گردد که معنای دیگری برای آن قائل شویم.
به عنوان مثال بعضی بر اساس 1قرنتیان 13: 10: “هنگامیکه کامل آید جزئی نیست خواهد گردید”، اعتقاد دارند که می توان دستور طلبیدن عطایای روحانی در 1قرنتیان باب 14 را نادیده گرفت. چرا که با آمدن”کامل” (عهد جدید)، دیگر احتیاجی به”جزئی” (نبوت و زبانها) نیست. اما این آیه (1قرنتیان 13: 10) نمی تواند چنین معنایی بدهد و اصولاً قرنتیان از این آیه چنین برداشتی نمی کردند. چرا که آنها نمی دانستند که در آینده می باید عهد جدیدی(منظور 27 کتب عهد جدید است) وجود داشته باشد.
- اصل دوم در واقع بیان دیگری از اصل اول می باشد و عبارت است از: هرگاه از شرایطی همانند شرایط ایمانداران قرن اول برخوردار باشیم، کلام خدا برای ما دقیقاً همان است که در آن زمان برای آنها بود. بر اساس همین اصل است که بسیاری از آموزه ها و اصول اخلاقی که در رسالات وجود دارد برای مسیحیان قرن بیستم نیز کاملاً صدق می کند. هنوز هم این حقایق برای ایماندارن به قوت خود باقی است که”همه گنهکار هستند”، “به ایمان عادل شمرده می شویم”،”مانند برگزیدگان مقدس و محبوب خدا احشای رحمت و مهربانی و تواضع و تحمل و حلم را بپوشید” (کولسیان 3: 10). بسیار مهم است که عمل تفسیر را صحیح و به خوبی انجام دهیم. باید مطمئن باشیم که شرایط ما و جزئیات امر واقعاً قابل مقایسه با شرایط دریافت کنندگان رساله است. به همین دلیل بسیار مهم است که با دقت شرایط آنها را بازسازی نمائیم. برای مثال در مورد 1قرنتیان 6: 1-11 مهم است که بدانیم اختلاف میان دو برادر مسیحی بود که به دادگاه بت پرستان رفته بودند. همانطور که آیات 1 الی 6 به وضوح نشان می دهند. اشتباه دو برادر مسیحی این بود که به دادگاه بی ایمانان رفته بودند. امکان دارد کسی این سوال را مطرح کند که اگر طرف مقابل ایماندار نبود، آن وقت آیا باز هم این متن صدق می کرد؟ در ارتباط با این مطلب باید 4 موضوع را در نظر داشت.
- مساله گسترش دادن کاربرد یک اصل
اولین سوالی که با آن روبرو هستیم این است که هرگاه شرایط امروزی و جزئیات امر قابل مقایسه با شرایطی باشد که دریافت کنندگان رساله در آن زمان داشتند، آیا می توان دستور یا حکمی را که در متن وجود دارد برای سایر موضوعات نیز بکار برد؟ برای مثال آیا می توان از 1قرنتیان 3:16-17 که درباره کلیسا سخن می گوید، به این اصل کلی رسید که هر آنچه خدا از طریق سکونت روح القدس برای خود انتخاب می کند، مقدس است و هر شخصی که آن را نابود سازد، خدا او را داوری می نماید؟ آیا می توان این اصل را برای هر شخص ایماندار بکار برد و چنین تعلیم داد که خدا هر شخصی را که بدن خود را به گناه آلوده کند، نابود خواهد کرد؟ 1قرنتیان 3: 10-15 خطاب به اشخاصی است که در رشد و بنای کلیسا مسئولیتی داشتند و به آنها هشدار می دهد، در صورتی که وظیفه خود را بخوبی انجام ندهند ثمره کار آنها از بین خواهد رفت. از آنجایی که در این قسمت صحبت از داوری و نجات”بوسیله آتش” می کند، آیا می توان نتیجه گرفت که متن مورد نظر صحبت از این می کند که ایماندار هرگز نجاتش را از دست نمی دهد؟ نمونه دیگر 2قرنتیان 6: 14 است:”زیر یوغ ناموافق یا بی ایمانان نروید”. از قدیم این آیه را به منظور منع کردن یک ایماندار برای ازدواج با یک بی ایمان بکار برده اند. اما لغت “یوغ” در قدیم به ندرت بعنوان استعاره ای برای ازدواج بکار رفته و علاوه بر این در خودِ متن هیچ اشاره ای وجود ندارد که به ما اجازه بدهد چنین برداشتی بنمائیم. مشکل ما آن است که نمی توانیم مطمئن باشیم که هدف پولس اجتناب کردن از چه چیزی است. اما بیشتر احتمال دارد که هدف پولس دور کردن از شرکت در جشن های بت پرستان باشد(1قرنتیان 10: 14-22). آیا با توجه به اینکه مطئن نیستیم متن اصلی در مورد چه چیزی است، می توانیم آن را برای موضوع ازدواج بکار ببریم؟ شاید بتوان چنین کاری کرد، اما فقط به این دلیل که ازدواج نکردن با یک بی ایمان یک اصل کتاب مقدسی است که بدون آیه نیز قابل تصدیق است.
- مسئله موضوعات خاصی که مشابه با موضوعات بیان شده در رسالات نیستند.
مشکل در اینجا در ارتباط با دو نوع متن در رسالات است: نخست، متنی که درباره موضوعی در قرن اول سخن می گوید که در قرن بیستم مشابه آن دیده نمی شود . دوم، متنی که در مورد مشکلی سخن می گوید که احتمال وقوع موردی مشابه آن در قرن بیستم بسیار کم است.
بعنوان نمونه ای برای حالت نخست به 1قرنتیان بابهای 8 الی 10 توجه کنید: در این قسمت پولس درباره سه موضوع سخن می گوید:
- مسیحیانی که معتقد بودند این حق و اجازه را دارند که در جشنهای همسایگان بت پرستشان که در معبد بتها انجام می شد، شرکت نمایند(8: 10؛ 10: 14-22)
- قرنتیانی که اقتدار رسالت پولس را مورد سوال قرار می دادند(9: 1-23).
- گوشت قربانی بتها که در بازار فروخته می شد(10: 23؛ 11: 1).
تفسیر صحیح متن فوق نشان می دهد که پولس به این مشکلات و مسائل چنین پاسخ می دهد:
- آنها به هیچ وجه نباید در مراسم بت پرستان شرکت کنند چون باعث لغزش دیگران می شوند(8: 7-13)، زیرا شرکت در این مراسم با میز عشاء ربانی منافات دارد(10: 16-17) و به معنی شراکت بت دیوها است(10: 19-22).
- پولس از این موضوع که به عنوان یک رسول، این حق را دارد که از نظر مالی تامین شود، دفاع می کند، اگر چه از این حق خود استفاده نکرده است. او همچنین از نحوه عملکرد خود نیز دفاع می نماید(9: 19-23).
- یک ایماندار می تواند گوشت قربانی را که در بازار فروخته می شد بخرد و یا آن را در منزل دوستان بخورد به شرط اینکه باعث لغزش شخص دیگری نگردد، ایماندار می تواند همه چیز را با شکرگزاری بخورد، اما نباید کاری نماید که آزادی او مذمت شود.
اما مشکل ما این است که در قرن بیستم با چنین نوع بت پرستی روبرو نیستیم، در نتیجه مشکلات اول و سوم وجود ندارند. در مورد مشکل دوم نیز، امروزه رسول به مفهومی که پولس بود نداریم.
به عنوان نمونه ای برای متن نوع دوم به 1قرنتیان 5: 1-11 موضوع زنا و یا 1قرنتیان 11: 17-22 موضوع شام خداوند رجوع کنید. درست است که امکان دارد چنین مشکلاتی بوجود بیاید، اما احتمال آن در فرهنگ امروزی ما بسیار کم است.
سوال این است که چگونه پاسخ به این مشکلاتی که در قرن بیستم وجود ندارد، می توان برای ایمانداران امروزی مفید باشد؟ در این راستا تفسیر صحیح باید دو کار انجام دهد: اول اینکه، باید تفسیر ما بر اساس آن چیزی باشد که خدا واقعاً به آنها گفته است. دوم، اصلی که در متن وجود دارد مطلق نمی باشد و نمی توان آن را برای هر شرایطی بکار برد، بلکه برای شرایطی که کاملاً قابل مقایسه با شرایط دریافت کنندگان رساله باشد.
پولس شرکت در غذای معبد را بر اساس اصل لغزش ندادن ایماندار دیگر منع می کند.”سنگ لغزش” فقط به آزردن و ناراحت کردن اشاره نمی کند، بلکه منظور عملی است که یک ایماندار آن را با وجدان راحت انجام می دهد و باعث می گردد که ایماندار دیگری که از انجام این عمل ملزم می گردد، دست به این کار بزند. در نتیجه شخص در اثر تقلید از عمل ایماندار دیگری، حتی امکان دارد کاملاً ایمان خود را از دست بدهد.
پولس همچنین بطور خیلی جدی شرکت در غذای معبد را منع می کند، زیرا چنین کاری در واقع در حکم شراکت با دیوها است. ایمانداران نیز باید از فعالیت هایی از قبیل جادوگری، احضار روح و طالع بینی بوسیله ستارگان اجتناب نمایند.
در مورد دوم، درست است که ما امروزه به آن مفهوم رسول نداریم. اما اصل:”هر که به انجیل اعلام نماید از انجیل معیشت یابد”(1 قرنتیان 9: 14) را می توان برای اشخاصی که خدمت می کنند بکار برد، همچنان که در جای دیگر نیز این امر بیان شده است (1تیموتائوس 5: 17-18). مشکل امروز ما این است که چگونه یک شخص می تواند مسائل متغیر را از مسائل ثابت و مطلق تشخیص دهد. چون مسائل متغیر از فرهنگی به فرهنگ دیگر و یا از گروهی به گروه دیگر متفاوت است و تغییر می کند. مسائل متغیری که امروز وجود دارند ممکن است از این قبیل باشند: لباس پوشیدن، آرایش، پیرایش، سینما، تلویزیون، بازی ورق، رقص، غذا و نوشیدنی های الکلی.
چگونه می توان مسائل متغیر را تشخیص داد؟ راهنمایی های زیر می توانند به شما کمک کنند.
- موضوعاتی که در رساله بطور مشخص متغیر معرفی می شوند، باید امروز نیز به همان صورت در نظر گرفته شوند، از قبیل: غذا، نوشیدنی ها، روزهای خاص و غیره….
- موضوعات متغیر ماهیت اخلاقی ندارند بلکه فرهنگی می باشند، حتی اگر از فرهنگ مذهبی ناشی شده باشند. موضوعاتی که در فرهنگ مختلف، حتی میان ایمانداران واقعی، متفاوت هستند، باید جزو مسائل متغیر در نظر گرفته شوند.
- گناهانی که در رسالات نام برده شده اند(رومیان 1: 29-30؛ 1قرنتیان 5: 11؛ 2تیموتائوس 3: 3-4)؛ با فهرستی که در بالا ذکر کردیم مشابه نمی باشند. بنابراین طبق رومیان 14 ایمانداران نباید بر اساس موضوعات متغیر بر یکدیگر حکم کنند.
- مسئله نسبیت فرهنگی
در این قسمت است که مسئله بیان کلام جاودانی خدا در ویژگی تاریخی آن مورد توجه قرار می گیرد. این مسئله شامل مراحل زیر می گردد:
- رسالات مطالبی هستند که به مناسبت خاصی در قرن اول نوشته شده اند و بیان کننده شرایط ویژه آن دوره کلیسا می باشند.
- بسیاری از مسائل بیان شده در رسالات کاملاً مربوط به شرایط موجود در قرن اول بوده و امروزه یا کاربرد شخصی ندارند و یا کاربرد آن بسیار محدود است.
- بقیه موارد نیز اگر چه باز هم وابسته به شرایط قرن اول می باشند، اما پیام آنها را می توان برای شرایطی که مشابه باشد، تعمیم داد.
همه مسیحیان، حداقل در یک محدوده کلام خدا را برای شرایطی که در آن زندگی می کنند، تعبیر می نمایند. به همین دلیل امروزه مبشرین مسیحی روی مسائلی از قبیل: “پوشش سر زنان”، “بلند نگه داشتن موی سر بوسیله زنان”، “شراب” و “بوسه مقدسانه” تأکیدی ندارند و زنان در کلیسا( حتی وقتی مردان حضور دارند) تعلیم می دهند. بعضی از مسیحیان موضوع نسبیت فرهنگی را نمی پذیرند و در نتیجه معتقد هستند که تمام دستوراتی که مربوط به شرایط فرهنگی قرن اول می گردد، باید انجام داد. البته این اشخاص نیز همه دستورات را به یک اندازه رعایت نمی کنند. یک اظهار نظر قطعی در این موارد بسیار مشکل است چرا که فرهنگها با یکدیگر متفاوت هستند و نه تنها شرایط فرهنگی قرن اول با قرن بیستم متفاوت است، بلکه فرهنگ های مختلفی که در قرن بیستم وجود دارد با یکدیگر نیز متفاوت هستند. علاوه بر آن درجه و حد نسبیت نیز در امر تفسیر بسیار مهم است.
راهنمایی های زیر به شما در تشخیص میان مواردی که جنبه فرهنگی داشته و مواردی که اصل مطلق بوده و مسیحیان همه اعصار باید آن را رعایت کنند، کمک می نماید:
- ابتدا باید میان هسته مرکزی پیام انجیل و سایر مطالب که حاشیه ای می باشند، تفاوت قائل شد. منظور این نیست که آن قسمتها از اقتدار یا الهام بیشتری برخوردار می باشند، بلکه هدف این است که انجیل تبدیل به یک سری قوانین مذهبی یا فرهنگی نگردد. لذا گناهکار بودن انسان، نجات انسان گناهکار توسط مرگ و قیام مسیح و کامل شدن این نجات بوسیله بازگشت ثانوی مسیح هسته مرکزی پیام انجیل و مطالبی نظیر بوسه مقدسانه، پوشش سر زنان، عطایای روحانی و…. و موضوعات حاشیه ای می باشند.
- شخص باید تشخیص دهد که پولس از گناهانی نام می برد که هرگز جنبه فرهنگی ندارد. بعضی از آنها امکان دارد در یک فرهنگ بیشتر از فرهنگ دیگری رایج باشد، اما به هر حال گناه محسوب می گردند. بنابراین شهوت رانی، بت پرستی، زناکاری، هم جنس گرایی، دزدی، طمع کاری، میگساری، فحاشی، پایمال کردن حق دیگران (1قرنتیان 6: 9-10) در هر فرهنگی گناه است. به همین دلیل پولس رسول به الهام الهی می گوید: “و بعضی از شما چنین می بودید لکن غسل یافته و مقدس گردیده و عادل کرده شده اید…”
از طرف دیگر اعمالی از قبیل شستن پاها، بوسه مقدسانه، خوردن گوشت قربانی ها، پوشش سر زنان در هنگام دعا یا نبوت، برتری که شخص پولس برای تجرد قائل می گردد و تعلیم زنان در کلیسا هیچ کدام یک اصل اخلاقی(مطلق) نمی باشند و جنبه فرهنگی دارند.
- شخص باید بین آنچه که عهد جدید همیشه و بطور مستمر بر روی آن تأکید دارد و آن چه که گه گاهی بر آن تأکید می کند، تفاوت قائل گردد و آنها را از یکدیگر تشخیص دهد. برای مثال در همه قسمتهای عهد جدید محبت بعنوان اصل اخلاقی بیان شده و یا اعمالی از قبیل زنا، شهوت رانی، هم جنس گرایی، میگساری، قتل همیشه تقبیح شده است. اما در مورد خدمت روحانی زنان در کلیسا (رومیان 16: 1-3 و7:؛ 1قرنتیان 3: 9؛ فیلیپیان 4: 2-3؛ 1قرنتیان 11: 5؛ 14: 34-35 و 1تیموتائوس 2: 12) و خوردن گوشت قربانی (1قرنتیان 10: 23-29؛ اعمال رسولان 15: 29؛ مکاشفه 2: 14 و 20) همیشه نظر ثابتی ندارد.
- باید دید در خود عهد جدید چه چیزهایی بصورت یک اصل بیان شده و چه چیزهایی کاربرد نسبی دارند. امکان دارد نویسنده عهد جدید از یک اصل مطلق برای تأیید یک امر نسبی استفاده کند، اما این بدان معنا نیست که آن امر نسبی تبدیل به یک اصل مطلق گردد. برای مثال در 1قرنتیان 11:2-16 پولس با توجه به نظام الهی آفرینش (آیه3) اصلی را بیان می کند یعنی اینکه شخص نباید کاری را انجام دهد که هنگام عبادت جلال خدا را خدشه دار سازد (آیات 7 و10). اما کاربرد ویژه این اصل در آنجا با توجه به اشاراتی که پولس به “قبیح است” و “آیا خود طبیعت شما را نمی آموزد” می نماید، نسبی است. در واقع در آن زمان و در آن فرهنگ نپوشاندن سر باعث خدشه دار شدن جلال خدا می شد(آیات 6، 13-14 و 16). اما امروز امکان دارد در یک جامعه پوشیده نبودن سر زنان جلال خدا را خدشه دار نسازد بلکه طرز خاصی از لباس پوشیدن (چه زن و چه مرد) باعث می گردد که جلال خدا خدشه دار شود.
- نکته دیگری که باید با احتیاط زیاد در نظر گرفت این است که تعیین کنیم موضوعات فرهنگی آن دوره چقدر بوسیله نویسندگان اناجیل پذیرفته شده بوده است. میزان توافق نویسنده عهد جدید با یک شرایط فرهنگی که برای همه پذیرفته شده است، احتمال نسبی بودن آن شرایط را افزایش می دهد. برای مثال هم جنس گرایی بوسیله عده ای از نویسندگان قدیمی تقبیح شده و بعضی دیگر آن را مورد تائید قرار داده اند، اما عهد جدید فقط همواره با آن مخالف است. از طرف دیگر در فرهنگ آن زمان هیچکس برده داری را منع نمی کرد و شأن زنان کمتر از مردان در نظر گرفته می شد. عهد جدید نیز برده داری را بعنوان یک امر شریرانه محکوم نمی کند، اما برای زنان احترام بیشتری قائل می گردد. در هر دو این موارد کتاب مقدس صرفاً انعکاس دهنده میزان رایج بودن طرز آن نگرش در جامعه آن زمان است.
- باید تفاوت های فرهنگی قرن اول را با قرن بیستم در نظر داشت. برای مثال در قرن اول بر خلاف قرن بیستم زنان از امکانات آموزشی بسیار محدودی برخودار بودند. این موضوع می تواند در درک ما از قسمتهایی مانند 1تیموتائوس 2: 9-15 تأثیر بگذارد.
- آخرین مورد، محبتی است که مسیحیان باید در این قسمت نسبت به یکدیگر نشان دهند. آنها باید تفاوت ها را تشخیص دهند، با یکدیگر مشارکت داشته باشند. اصولی را تعیین کنند و نسبت به دیگرانی که با آنها تفاوت دارند، با محبت برخورد کرده و آنها را بپذیرند.
- مسئله کارکرد الهیات
همان طور که قبلاً بیان کردیم اکثر موضوعات الهیاتی که در رسالات بیان شده اند بنابر اقتضای شرایط بوده و بصورت الهیات منظم نمی باشد. البته منظور این نیست که مطالب الهیاتی موجود در رسالات را نمی توان به صورت منظم در آورد. در ارتباط با کارکرد الهیات با توجه به جنبه علمی رسالات باید دو نکته را مد نظر داشت:
- با توجه به جنبه عملی رسالات باید برای تعالیمی که از آنها بدست می آوریم، محدودیت هایی قائل گردیم. برای مثال در رساله به قرنتیان زمانی که دو ایماندار برای قضاوت به دادگاه بی ایمانان رفتند پولس برای اینکه آنها را متوجه احمقانه بودن کارشان بنماید، می گوید مسیحیان در آینده، دنیا و فرشتگان را داوری خواهند کرد (1قرنتیان 6: 2-3). اما متن، بیش از این چیزی نمی گوید. بنابراین امکان دارد در مبحث آخرت شناسی این اصل را بیان کنیم که مسیحیان در آخرت، داوری خواهند کرد. اما نمی دانیم که این عمل به چه صورتی انجام می گیرد. هر چه بیش از این گفته شود جنبه نظریه پردازی خواهد داشت.
همینطور در 1قرنتیان 10: 16-17 پولس درباره ماهیت شراکت در شام خداوند سخن می گوید و به قرنتیان هشدار می دهد که نباید به همان گونه شریک در قربانی بتها بگردند. آن چیزی که پولس در این قسمت می گوید ظاهراً ورای اعتقاد الهیاتی پروتستان ها درباره شام خداوند است. در اینجا موضوع فقط یادآوری کار مسیح نمی باشد، بلکه عملاً شراکت داشتن در خود مسیح. امکان دارد بر اساس سایر قسمتهای عهد جدید بگوییم این شراکت بوسیله روح القدس است و ثمرات آن بوسیله ایمان، کسب می گردد. اما در اینصورت ما چیزی بیشتر از آنچه متن می گوید برداشت کرده ایم و در نتیجه امکان دارد عده ای با عقیده ما موافق نباشند. اما ما در اینجا سخن درباره ماهیت دقیق این شراکت و چگونگی کسب نتایج، نگفته ایم. همه ما می خواهیم معنی دقیق متن را بدانیم، اما آگاهی ما مخصوصاً به دلیل ماهیت عملی رساله ناقص است. هر چیزی که ورای آنچه خود متن می گوید در نظر گرفته شود، دارای همان ارزش کتاب مقدسی یا تفسیری نمی باشد. باید توجه داشت که خدا در کتاب مقدس همه آن چیزی را که ما احتیاج داریم، بدانیم بیان کرده است، اما نه ضرورتاً همه آن چیزهایی را که ما می خواهیم بدانیم.
- گاهی اوقات مشکل الهیاتی ما در ارتباط با رسالات از اینجا ناشی می گردد که پاسخ سوالات خوانندگان خود را در آیاتی جستجو می کنیم که در پاسخ به سوالات خوانندگان رساله نوشته شده است. مسائلی از قبیل سقط جنین، ازدواج مجدد و تعمید بچه ها موضوعاتی هستند که مربوط به آن دوران نمی گردند و در رسالات پاسخ مستقیمی برای آنها وجود ندارد.
برای مثال با موضوع طلاق پولس می گوید” نه من، بلکه خداوند”(1قرنتیان 7: 10). یعنی اینکه مسیح خودش به این سوال پاسخ داده است. اما زمانی که در یک فرهنگ یونانی موضوع طلاق زن یا شوهر ایماندار از همسر بی ایمانش مطرح می گردد، عیسی در مورد این موضوع سخنی نگفته است. علت این است که مشکل فوق در فرهنگ یهودی که مسیح در آن زندگی می کرد وجود نداشت، به همین دلیل پولس می گوید” من می گویم نه خداوند” (1قرنتیان 7: 12). با توجه به اینکه از اقتدار رسالت و الهامی که پولس داشت، برخوردار نمی باشیم. بنابراین تنها راه ما این است که به چنین سوالاتی بر اساس کل الهیات کتاب مقدس که شامل خلقت، گناه و سقوط انسان، راه نجات و به کمال رسیدن است، پاسخ دهیم. امید است که نکات پیشنهادی، شما را در درک و تفسیر صحیح رسالات کمک نماید.
برگرفته از کتاب دائره المعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |