کتاب مقدس

پرستش ارواح نیک و بد و جادوگری در امپراطوری روم در دوران عهدجدید

5/5 - (1 امتیاز)

          پرستش ارواح و جادوگری شباهت زیادی به مذاهب سرّی داشت و به پیروی از آن توده های عظیمی از مردم مراسم خرافاتی اجرا می کردند که هدف آنها عبارت بود از پرستش قدرتهایی که مردم احساس می کردند وجود دارند ولی از درکشان عاجز بودند. به نظر آنها جهان پر بود از ارواح و شیاطین که اگر انسان راه و روش صحیح برای تماس با آنها را می آموخت با کمک آنها قادر به انجام خواسته های خود می شد. از نوشتجات آن دوره چنین بر می آید که اعتقاد به جادوگری در تمام امپراطوری روم شایع بوده است. یهودیان و غیریهودیان هر دو به این عقاید خرافاتی معتقد بودند. در واقع یهودیان غالباً بیشتر از امتها به جادوگری علاقه داشتند.

          اعتماد به جادوگری از دوران اولیه شروع شد. فالگیری یا پیشگویی آینده با استفاده از امعاء حیوانات مرده یا مشاهدۀ پرواز پرندگان از همان ابتدای تأسیس روم بوسیلۀ رومیها انجام می شد. یونانیان با پاسخ های غیبی که در معابد توسط کاهنان از طرف خدایان داده می شد آشنایی داشتند. در زمان اسارت بابل بسیاری از یهودیان با اعتقادات سرّی مشرق زمین آشنا شدند و در احضار ارواح و بیرون کردن روحهای پلید مهارت یافتند. فتوحات اسکندر باعث ایجاد تماس با ایران شد و بدین طریق عقاید متصوفه (عرفان) دوباره به مغرب زمین برگشت. در زمان امپراطوری تیبریوس جنون طالع بینی یا دیدن وضع ستارگان به اوج رسید ولی در قرنهای بعدی جادوگری رواج فراوان داشت.

          علاقه به جادوگری در میان یهودیان را می توان از عهد جدید فهمید. فریسیان دیوها را بیرون می کردند و جادوگری به عنوان رقیب واعظان انجیل ذکر شده است. (اعمال 8: 9 – 24 و 13: 6 – 11 ). مسیحیان افسس تشخیص دادند که جادوگری بت پرستان دشمن مسیحیت است و کتابهای آنها را که دارای قیمت زیادی بود درحضور مردم سوزانیدند (اعمال 19: 19). از نظر کتاب مقدس جادوگری کاملاً مردود بود. با وجودی که قبول می شد که ارواح شیطانی وجود دارد ولی هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید اجازه داده نشده است که انسان برای سودجویی به این موضوع نزدیک شود (تثنیه 18: 10 – 12 ،میکا 5: 12 ،اول قرنتیان 10: 20 و 21).

          او نوشتجات آن زمان می توان نمونه هایی از فرمولها و وردهایی که برای کنترل ارواح و برای بخت گشایی به کار برده می شد بدست آورد. یکی از این نمونه ها که بر روی پاپیروس نوشته شده و متعلق به قرن سوم است و در پاریس نگهداری می شود نشان می دهد که چگونه به عنوان طلسم بیرون راندن دیوها به طرز عجیبی اصطلاحات بت پرستان و یهودیان و مسیحیان با هم تلفیق داده شده است:

          «یک فرمول یا طلسم مهم برای بیرون کردن دیوها. این ورد باید در بالای سر شخصی که دیو دارد خوانده شود. در جلوی او شاخه های زیتون قرار دهید و بعد پشت سر او بایستید و بگویید: سلام از روح ابراهیم، سلام از روح اسحق، سلام ای روح یعقوب. ای عیسی مسیح، ای روح (در اینجا چند کلمه ای که ظاهراً مفهومی ندارند ذکر شده است) این دیو را از این شخص بیرون کن تا دیو ناپاک شیطان از حضور تو بگریزد. ای دیو، هر که هستی، تو را سوگند می دهم به خدای سابار بارباتیت، سابار بارباتیوت، سابار بارباتونت، سابار باربافه. ای دیو هر که هستی بیرون بیا و همین حالا از این شخص بیرون بیا. فوراً بیرون بیا. ای دیو، بیرون بیا زیرا من تو را با زنجیر محکم می بندم تا دیگر باز نشوی و تو را به ظلمت و نابودی مطلق می سپارم.»

          فرمول فوق الذکر نشان می دهد که دنیای بت پرست به قدرت انجیل عیسی مسیح احترام می گذاشت و در عین حال معلوم می کند که در مورد مفهوم انجیل چه اشتباهاتی وجود داشته است. اگر مسیحیت واقعاً بر ضد نیروی شیطانی بت پرستی قدرت نمی داشت در این ورد نام ابراهیم و اسحق و یعقوب و عیسی هرگز ذکر نمی شد. معلوم می شود که جادوگران می خواستند از مسیحیت هم برای کار خود استفاده کنند. کسانی که از این فرمول استفاده می کردند همان خطای شمعون جادوگر را تکرار می نمودند که تصور می کرد قدرت الهی به وسیلۀ پول قابل خرید است. اینگونه آمیختگی ایمان و خرافات در میان اشخاص مذهبی که از کتاب مقدس اطلاع کافی نداشتند تعجب آور و غیر معمول نبود.

          پیشگویی از روی ستارگان هم در قرن اول در امپراطوری روم متداول بود. این کار از بابل شروع شد زیرا در آنجا شبها آسمان بسیار صاف و روشن و مطالعۀ اختران و کواکب کاری دلپسند بود. کاهنان بابلی معتقد بودند که سیارات به طور مرموزی به خدایان آنها ارتباط دارند و به همین دلیل حرکات آنها را با دقت دنبال می کردند. نظم کائنات، کاهنان را تحت تأثیر قرار داده بود و می خواستند این نظم را با زندگی بشر مربوط سازند. فتوحات اسکندر روابطی در میان شرق و غرب ایجاد کرد و یونانیان فن پیشگویی از روی ستارگان را آموختند. از طریق یونانیان، و از طریق فالگیرانی که برای کسب درآمد به مغرب زمین رفتند، فن پیشگویی از روی ستارگان به رومیها رسید.

          فن پیشگویی از روی حرکات ستارگان بر اساس این فرض قرار دارد که نیروهای مسلط بر جهان که سیارات را کنترل می کنند، زندگی انسانها را هم در اختیار خود دارند و غالباً جریان زندگی انسان را از روی جریان ستارگانی که انسان در زیر آنها متولد شده است تعیین می نمایند. برای اینکه بتوانند بفهمند اجرام سماوی چه می گویند راه میان خورشید و سیارات آسمانی را به برجهای دوازده گانه تقسیم کرده بودند که هر یک از این منطقه ها صورت فلکی یا برج مخصوص خوانده می شد. با اطلاع صحیح از زمان دقیق تولد شخص، می توانستند تعیین کنند در چه برجی بدنیا آمده است و وضع ستارگان مختلف را در آن موقع بخصوص معین می کردند و از موقعیت ستارگان می توانستند تشخیص دهند که زندگی شخص مورد نظر تحت نفوذ چه عواملی جریان خواهد یافت و بدین طریق آیندۀ او را پیشگویی می کردند و یا به او می گفتند از چه چیزهایی احتیاط کند و در انتظار چه چیزهایی باشد. جدول بندی این اطلاعات را طالع بینی می گفتند.

          بعد از کشفیات کپرنیک در مورد ستارگان، که بر اثر آن به جای زمین خورشید مرکز منظومۀ شمسی شناخته شد، فن پیشگویی از روی ستارگان اهمیت خود را از دست داد. ولی در زمان مسیح این فن دارای اهمیت زیادی بود و نه فقط در میان طبقات پایین بلکه در میان طبقات بالای اجتماع هم پیروانی داشت. اگستس قیصر گاهی از آن استفاده می کرد و تیبریوس مرتباً استفاده می نمود. ولی این فن نتوانست در مسیحیت نفوذ نماید زیرا مسیحیت آنرا کاملاً مردود می دانست.

برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید

نوشته: مِریل سی تِنی

ترجمه: کشیش طاطه وس میکائیلیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO