پاسخ به اسلام

نقدی بر دیدگاه اسلامی از وحی و الهام کتاب مقدس

رای بدهید

نقدی بر دیدگاه اسلامی از وحی و الهام کتاب مقدس

«دلایل کسی که در دادگاهِ اول صحبت می‌کند به نظر درست می‌آید ولی این تا زمانی است که طرف مقابل هنوز دلایلش را ارائه نداده باشد.» (امثال سلیمان ۱۷:۱۸)

اتهام تناقض:

اغلب اوقات مسلمانان در مورد تناقضات بسیاری در کتاب مقدس سخن به میان می‌آورند. تعداد تناقضات اشاره شده از سوی آنها با توجه به افرادی که با آنها صحبت می‌کنید متفاوت هستند. کیرانوی در کتاب اظهارالحق خویش ۱۱۹ تناقض ارائه می‌دهد. این در حالی است که افراد دیگر مانند شبیرعلی به ظاهر ۱۰۱ تناقض در کتاب مقدس یافته‌اند. آنها مشکل را این‌گونه می‌بینند که هر کتاب مذهبی که  مدعی اقتدار و مُهر الهی است نباید دارای هیچ‌گونه تناقضی باشد و به‌عنوان پیامی که منشأ آن موجودی با دانش مطلق است، می‌بایست نوشتجات آن در همه متن موجود، تناقضی نداشته و منسجم باشد.

مسلمانان به آیه‌ای از قرآن (سورۀ نساء آیۀ ۸۲) اشاره می‌کنند که می‌گوید: “آیا در قرآن از روی فکر و تأمل نمی‏‌نگرند؟ و اگر از جانب غیرخدا بود در آن اختلافی بسیار می‌‏یافتند.”

تعریف مکاشفه:

به منظور پاسخ به این چالش مطرح شده، مهم است که به شناخت و درک واضحی از پیش‌فرض و تفکری که به این چالش مربوط است دست یابیم. اصل عدم تناقض به معیار و مقیاس مطلقی رسیده که به انسان فانی این اجازه را می‌دهد که جهت تأیید صحت و اعتبار کلام خدا از آن استفاده نموده و در مورد آن قضاوت کند. این نوع فرضیه نمی‌تواند مورد پذیرش مسیحیان واقع شود. یک مسیحی با خشنودی تأئید می‌کند که کتاب مقدس در نهایت نامتناقض است، اما نمی‌تواند این را بپذیرد که اصل عدم تناقض به بشر داده شده تا بتواند مطابق آن کلام خدا را مورد قضاوت و ارزیابی قرار دهد. این معیاری است که مسلمانان در بحث در مورد الهام به آن روی آورده‌اند!

این اشتباهی است که خیلی از ما گرفتار آن می‌شویم؛ سنجیدن چیزی که برایمان ناشناخته است با استانداردی که برایمان مأنوس است که در این مورد می‌توان به مسئلۀ سنجش کتاب مقدس مطابق استانداردی که از قرآن قرض گرفته شده، اشاره کرد. مسلمانان بر این باورند که کتاب آنها (قرآن) از آسمان نازل شده (یعنی مبحث نزیل یا تنزیل) و توسط دستان بشری ارائه شده است. این باوری که آنها در مورد مکاشفۀ کتاب خودشان دارند یعنی نازل شده از آسمان و این‌که همان را به کتاب مقدس نیز تعمیم می‌دهند، امری است کاملاً اشتباه که مسلمانان گمان می‌برند می‌توانند الهام کتاب مقدسی را بر طبق موازینی که در قرآن آمده است، بسنجند!

کتاب مقدس کتابی نیست که همچون قرآن، آن‌گونه که مسلمانان مدعی آن هستند، به سادگی توسط یک نفر گردآوری شده باشد، بلکه تلفیقی است از ۶۶ کتاب که توسط ۴۰ نویسنده، در طول ۱۵۰۰ سال به رشتۀ تحریر در آمده است! به‌همین دلیل است که مسیحیان ادعا می‌کنند که تمام کتاب مقدس دارای اثراتی از انگشتان بشری است. شواهد این مطلب در زبان‌های مختلف بکار رفته، روش‌های نگارشی متفاوت، تفکرات و حالات گوناگون نویسنده و به همین ترتیب در علائم آشکارِ بکارگیری مفاهیم دانش علمی معاصر آن دوران که بدون آن برای مردم هم عصر کتاب مقدس قابل درک نمی‌بود، یافت می‌شود . با این وجود این بدان معنا نیست که کتاب مقدس معتبر نیست، چون هر کدام از نویسندگان، مکاشفۀ خود را با الهام از خدا دریافت کردند.

تعریف الهام:

در دوم تیموتاؤس ۱۶:۳ آمده که تمامی کتب مقدس الهام خدا است. کلمه‌ای که در اینجا برای واژۀ الهام استفاده شده واژۀ یونانی تئوپنئوستوس به معنی “دَم یا نَفَسِ خدا” است که به این حقیقت اشاره دارد که سرچشمه و منشأ آنچه نوشته شده، خودِ خداست. در دوم پطرس ۲۱:۱  می‌خوانیم که نویسندگان کتاب مقدس توسط خدا جذب شدند. بنابرین خدا از هر یک از نویسندگان با در نظر گرفتن شخصیت آنها برای به انجام رساندن یک اثر معتبر الهی استفاده نموده است، چون خدا نمی‌تواند الهام‌بخش چیز نادرستی باشد.

کتاب مقدس بارها به الهامی بودن خود اشاره دارد: در لوقا ۲۷:۲۴و۴۴ و یوحنا ۳۹:۵ و عبرانیان ۷:۱۰ عیسی به ما می‌گوید آنچه در عهد عتیق در مورد او نوشته شده بود باید به انجام رسد. در رومیان ۲:۳ و عبرانیان ۱۲:۵ به آیه‌هایی از عهد عتیق به عنوان کلام خدا اشاره می‌کند و در اول قرنتیان ۱۳:۲ چنین می‌خوانیم که: “این آن چیزی است که ما از آن سخن می‌گوییم، نه با کلماتی که آموختۀ حکمت بشری باشد، بلکه با کلماتی که روح می‌آموزد.” این همان مسئله ای است که آیۀ دوم تیموتائوس ۱۶:۳ همانطور که در بالا اشاره شد بر آن تأکید می‌ورزد. در اول تسالونیکیان ۱۳:۲ در اشاره به آنچه که نوشته شده بود، می‌گوید، “… شما آن را نه چون سخنان انسان، بلکه کلام خدا پذیرفتید، چنانکه به راستی نیز چنین است…” پطرس نیز در دوم پطرس ۱۵:۳-۱۶ در مورد الهامی بودن نوشته‌های پولس چنین می‌نویسد: “…  پولس نیز مطابق حکمتی که به او عطا شده است به شما نوشت. او در همۀ نامه‌های خود چنین می‌نویسد…” پیش از آن پطرس در دوم پطرس ۲۱:۱ می‌نویسد: “زیرا وحی هیچ‌گاه به ارادۀ انسان آورده نشد، بلکه آدمیان تحت نفوذ روح القدس از جانب خدا سخن گفتند.” و در نهایت یوحنا، نویسندۀ کتاب مکاشفه در مکاشفه ۱۸:۲۲-۱۹ با اشاره به مطالب کتاب مکاشفه می‌نویسد: “… اگر کسی چیزی بدان بیفزاید، خدا بلاهای نوشته شده در این کتاب را بر او خواهد افزود. و اگر کسی از کلام نبوت این کتاب چیزی کم کند، خدا او را از درخت حیات بی‌نصیب خواهد ساخت…”.

چارلز وسلی این دیدگاه عالی از الهام را چنین ماهرانه توصیف می‌کند: “کتاب مقدس می‌بایست یا توسط انسان‌های خوب و فرشتگان و یا انسان‌های بد یا شریر و یا خدا خلق شده باشد. این امکان ندارد که توسط انسان‌های خوب نوشته شده باشد و در عین حال این دروغ را بگویند و در نوشته‌هایشان ادعا کنند: ” کلام خدا نازل شده به من گفت…” و احتمال این‌که توسط انسان‌های شریر نوشته شده باشد وجود ندارد، چون چنین کسانی در حالی که اعمال نیک را توصیه می‌کنند، گناهان را محکوم نمی‌کردند و خود را نیز مستحق جهنم نمی‌دانستند!!! پس تنها احتمالی که باقی می‌ماند این است که خدا خودش این کتاب را الهام بخشیده است.” (مک داول ۱۷۸:۱۹۹۰)

الهام خدا به نویسندگان کتاب مقدس به چه شکل بوده است؟ آیا او به سادگی قلب نویسندگان کتاب مقدس را برای دست‌یابی به درجات عالی به چالش کشیده تا آثار بی‌نظیر ادبی بشری همچون شکسپیر، میلتون، هومر و دیکنز را بیافرینند؟ یا آنچه او الهام می‌کند همان کلام خداست. اما در همین حین به همراه اسطوره‌ها و افسانه‌ها و خطاهای بشری کتابی را به ظهور آورده که در آن بخشی از سخنان خدا در کنار سخنان انسان فانی و جایزالخطا یافت می‌شود. و یا اینکه کتاب مقدس تماما” کلام مصون از خطای خدا است؟ به سخنی دیگر مسلمانان از ما می‌پرسند این الهام چگونه بوده؟ آیا خدا از روش دیکتۀ مکانیکی استفاده کرده چنانکه در بارۀ قرآن ادعا می‌‌شود یا اینکه از افکار و تجربیات خود نویسندگان نیز بهره جسته است؟

پاسخ ساده به سؤال فوق این است که خدا همیشه در نوشته‌های آنها همه چیز را تحت کنترل خود داشته، به نوعی که کتاب مقدس چیزی جز “کلام خدا در قالب کلمات انسانی” (مک داول ۱۷۶:۱۹۹۰) نیست. یعنی خدا از فرهنگ و آداب و رسوم محیط پیرامون نویسندگان این کتاب استفاده کرده است، محیطی که تحت اقتدار و محافظت خودِ خدا بوده است. بنابرین باید تاریخ را به مثابۀ تاریخ، شعر را به مثابۀ شعر، اغراق و استعاره را به مثابۀ اغراق و استعاره و تعمیم و تخمین و غیره را به همان شکلی که نگاشته شده‌اند، مورد مطالعه قرار داد.

تفاوت‌های بین قواعد دستورزبانی و ادبیِ زمان کتاب مقدس و زمان ما نیز، موضوع دیگری است که بایستی در نظر داشت. از آنجایی که به‌طور مثال در دوران کتاب مقدس بیان وقایع بدون رعایت ترتیب تاریخی و روایات مبهم، بدون بیان جزئیاتِ دقیق در آن زمان، امری پذیرفته شده بود و مورد تعرض هیچ توقع و انتظاری از جانب مردم نمی‌شد، ما نیز وقتی با این مسائل در مورد نویسندگان کتاب مقدس روبرو می‌شویم، نباید آنها را به عنوان نقصان تلقی کنیم. وقتی هدف و انتظار بخصوصی از دقّت کامل از یک نوع مشخص، به هیچ عنوان وجود نداشته، پس هیچ‌گونه خطایی نیز در عدم دست‌یابی به آن، صورت نپذیرفته است. با گفتن این‌که کتاب مقدس مصون از هر خطا است، منظورمان دقّت متن از نظر معیارها و مقیاس‌های نوین نیست بلکه به این معناست که به خوبی به ادعاهای خود و به آن میزان از حقیقتی که نویسندگانش مدّنظر داشتند و به آن تمرکز می‌کردند، نائل آمده است.

اینکه کتاب مقدس حقیقت محض است، با مسائل ظاهری مثل بی‌قاعدگی در دستور زبان یا املای کلمات، توصیفات مادّی از طبیعت، نقل‌قول‌هایی از اظهارات کاذب (به عنوان نمونه، اشاره به بعضی از دروغ‌های شیطان) و یا اختلافات ظاهری بین یک متن با متن دیگر هرگز نفی نمی‌شود. ناسازگاری‌های ظاهری نباید نادیده گرفته شوند. حل این ناسازگاری‌ها، همان‌گونه که در این مقاله به صورتی بسیار قانع‌کننده تلاش شده، باعث تشویق و تقویت ایمان ما می‌شود و هر جایی که در حال حاضر به ظاهر هیچ‌گونه راه حل قانع‌کننده‌ای وجود ندارد، با اعتماد و توکّل کامل به وعدۀ خدا در مورد حقیقت مطلق بودن کلامش، علی‌رغم وجود مسائل ظاهری، به این نتیجه می‌رسیم که مطمئناً روزی فرا خواهد رسید که تمام آنها، جز توهماتی بیش نبوده‌اند.

این یک امید واهی نیست. به عنوان نمونه، صد سال پیش کارکردِ حدود ۱۰۰ عضو بدن برای دکترها ناشناخته بود و مردم چنین ادعا می‌کردند که: “این حقیقت گواهی است دالِ بر تکامل تدریجی انسان؛ و اعضاء نامبرده در بدن انسان، بقایایی هستند که ما دیگر به آنها نیازی نداریم”. با این حال به دلیل پژوهش‌های سخت کوشانه‌ای که در حال تکوین است، هم‌اکنون تنها یکی از اعضای بدن است که وجود آن غیرضروری به نظر می‌رسد. با تجربه‌ای که از نتایج قبلی کسب کرده‌ایم می‌توانیم این حقیقت را بپذیریم که با گذشت زمان ممکن است بالاخره کارکرد این عضو بدن نیز کشف شود! این اصل می‌تواند در مورد کتاب مقدس نیز صادق باشد.

بسیاری از تناقضات ظاهری در طول سال‌ها تحقیق و تجسّس و دانش بیشتر، از میان رفته‌اند. اگر آقای شبیر علی که مدعی تناقضات در کتاب مقدس هستند، حدود یک قرن و یا حتی ۲۵ سال پیش زندگی می‌کرد، احتمالاً فهرست تناقضات او به راحتی تا ۱۰۰۱ مورد می‌رسید. با کشفیات جدیدی که به آنها دسترسی پیدا کرده‌ایم، مرتباً شاهد دستیابی به پاسخ بسیاری از رموز و اسرارِ تاریخی هستیم. بنابرین، باور این مسئله امری غیرواقعی به نظر نمی‌رسد که مابقی تناقضات ظاهری نیز در زمانی که خدا در دست‌هایش دارد به زودی حل خواهند شد.

ما کاملاً آگاهیم که معیار یا مقیاس‌های مسیحیان در ارزیابی مکاشفۀ الهی، از جانب مسلمانان پذیرفته نیست، تنها به این دلیل که  که با نقطه‌نظر آنها در بارۀ مکاشفۀ خدا، متضاد است. با این اوصاف، حتی با مقایسه و سنجش کتاب مقدس با مفهوم نزیل و تنزیل (به پائین فرستاده شده) که مسلمانان در مورد کتاب قرآنِ خود مدعی هستند، آنها محکوم به ریاکاری و فریب می‌شوند. چون آنچه را که آنها در مورد عهدجدید مدعی هستند، در مورد مکاشفات قبل از عهدجدید یعنی تورات و زبور، به همان ترتیب عمل نمی‌کنند، اگرچه هر دوی این کتاب‌ها یعنی تورات و انجیل به مثابۀ مکاشفات الهام شده به شکلی برابر، مورد احترام تمام مسلمانان می‌باشند!

مسلمانان بر این باورند که تورات توسط موسی و زبور توسط داوود نوشته شده است. هر چند هیچ‌یک از آنها این ادعا را نداشته‌اند که مکاشفات خود را به صورت نزیل (به پائین فرستاده شده) دریافت کرده‌اند. پس دوستان مسلمان ما چه اصراری در مورد عهدجدید دارند، مخصوصاً این‌که خودِ کتاب چنین ادعایی نداشته؟

تنها دلیلی که مسلمانان چنین باوری را به خود قبولانده‌اند می‌تواند این باشد که مدعی هستند قرآن، برخلاف مکاشفات پیشین، بدون هر‌گونه مداخلۀ بشری نازل شده و بنابرین روشن‌ترین و برحق‌ترین کلام بیان شدۀ الله است و این دال بر برتری آن بر تمام مکاشفاتِ قبلی است و حتّی در استدلال‌های خود تا حدّی پیش می‌روند که مدعی باطل کردن مکاشفات قبلی نیز هستند، که توسط محدودیت‌های نویسندگانی که بشری بیش نبودند، تحریف شده‌اند.

ناگفته نماند که ادعای نزیل برای وحی قرآن تنها توسط یک شخص که مدعی نزول وحی است، فرض شده است: یعنی محمد. در حالی که هیچ شاهدی از بیرون، چه پیش و چه در زمانی که او در قید حیات بود، این شهادتِ محمد را تأئید یا اثبات نکرده است. حتی معجزه‌ای ارائه نشده که گواهی بر ادعاهای او باشد، و هیچ سند شناخته شده‌ای از وجود چنین قرآنی که در همان قرنی که محمد ادعای نزول آن را داشته، موجود نیست (رجوع شود به مقالۀ “مقایسۀ اصالت تاریخی قرآن و کتاب مقدس”)

حتی اگر مشکلات تاریخیِ اسناد اولیۀ قرآن را نادیده بگیریم، مشکلات دیگری از قبیل وجود سنن متعدد اسلامی که از نسخ متفاوت بسیار از قرآن پرده برمی‌دارند، پیش می‌آید که در زمان مقایسه و تطابق و جمع‌آوری این نسخه‌ها در زمان خلافت عثمان در اواسط قرن هفتم و ایجاد اصلاحات و تغییرات در آنها و نیز با در نظر داشتن این‌که بقیۀ نسخه‌های متفاوت و متناقضِ باقی‌مانده به دستور عثمان به نابودی سپرده شده و سوزانده شدند، امروزه نمی‌توانیم به هیچ عنوان مطمئن باشیم که قرآنی که در حال حاضر در دسترس ما است، حتی امکان شباهتی به قرآن مکشوف شده داشته باشد.

آنچه مسلمانان باید به آن توجه کنند این است که مسیحیان همیشه اصرار داشته‌اند که کلام خدا یعنی کتاب مقدس قطعاً توسط انسان‌ها نوشته شده است، اما این انسان‌ها پیوسته تحت الهام مستقیم روح‌القدس یعنی روح خدا قرار داشتند (دوم پطرس ۲۰:۱-۲۱).

در حالی که قرآن متهم به مبرا بودن از هر گونه دخالت بشری است، خدا در کتاب مقدس تعمداً چنین صلاح دیده تا کلام خود را به افراد مختلف مکشوف سازد که انبیاء و رسولان الهام یافتۀ او بودند تا نه تنها کلام او با دقّت و به‌صورت فراگیر به بشریت منتقل شود، بلکه بتواند در حدّ توانایی درک و فهم مردم، پیامش به آنها برسد. با درنظر گرفتن این شرایط متوجه می‌شویم که قرآن، برخلاف کتاب مقدس در انتقال پیامش به انسان‌ها قاصر است، چون متّهم به نداشتن هیچ عنصر بشری است، چنانکه خود مدعی آن است.

مشکلات دیگری نیز در ادامۀ این بحث با مسلمانانی که مدعی تناقضات بسیار زیاد در کتاب مقدس هستند، وجود دارد که از آن قبیل می‌توان این سؤال را عنوان کرد که مسلمانان با سندیت و اقتداری که قرآنِ خودشان برای کتاب مقدس قائل است، چه خواهند کرد؟

قرآن برای کتاب مقدس اعتبار و سندیت قائل است:

قرآن که به خودیِ خود معتبرترین مرجعِ تمام مسلمانان است، برای کتاب مقدس اعتبار و سندیت والایی قائل است، با این فرض که اعتبار آن حداقل تا قرون هفتم تا نهم میلادی ادامه داشته است. به سوره‌های نام برده شده در زیر با دقت توجه کنید:

سورۀ بقره آیۀ ۱۳۶ همان‌گونه که قبلاً اشاره کردیم به این اشاره دارد که تفاوتی بین آنچه کتاب مقدس و آنچه قرآن می‌گوید وجود ندارد: “…و به آن کتابی که بر پیغمبر ما فرستادند … و به آن‌چه به عیسی داده شده … به همه عقیده‌مندیم و میان هیچ یک از آنان فرق نگذاریم و تسلیم فرمان او هستیم.” سورۀ آل عمران آیه‌های ۲و۳ چنین ادامه می‌دهد، “خدای یکتا… (پیش از قرآن) تورات و انجیل را فرستاد…برای هدایت مردم، و نیز کتاب جداکننده میان حق و باطل.” سورۀ نساء آیۀ ۱۳۶ به مسلمانان چنین هشدار می‌دهد که: “… ایمان آورید … به کتابی که پیش از او فرستاده (تورات و انجیل).” و نیز در سورۀ مائده آیه‌های ۴۶و۴۷ چنین آمده: “و از پی آن رسولان باز عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیق به درستی توراتی که پیش او بود داشت و انجیل را نیز به او دادیم که در آن هدایت و روشنی (دل‌ها) است، و تصدیق به درستی تورات که پیش از او بود دارد و راهنمایی خلق و اندرز برای پرهیزکاران عالم است.”
مجدداً در سورۀ مائده آیۀ ۶۸ شاهد دعوت مشابهی هستیم: “ای اهل کتاب، شما ارزشی ندارید تا آن‌که به دستور تورات و انجیل و قرآنی که به شما از جانب خدا فرستاده شده قیام کنید.”
به منظور تأکید بیشتر بر این مسئله که عهدعتیق و جدید دارای اقتدار است، در سورۀ یونس آیۀ ۹۴ به این مطلب برمی‌خوریم که به مسلمانان توصیه شده که اگر در مورد عقایدشان تردیدی دارند، از کتاب مقدس مشورت بگیرند: “پس اگر شک و ریبی از آن‌چه به تو فرستادیم در دل داری از خودِ علمای اهل کتاب که کتاب آسمانی پیش از تو را می‏‌خوانند بپرس. همانا (کتاب آسمانی) حق از جانب خدایت بر تو آمد و ابداً نباید شک و ریبی در دل راه دهی.” و بار دیگر همین مسئله در سورۀ الانبیاء آیۀ ۷ تکرار شده است: “… و ما پیش از تو کسی را به رسالت نفرستادیم جز مردانی (پاک) را که به آن‌ها (هم مانند تو) وحی می‏‌فرستادیم. شما اگر خود نمی‏‌دانید بروید و از اهل ذکر (و دانشمندان امّت) سؤال کنید.”
در نهایت در سورۀ عنکبوت آیۀ ۴۶ از مسلمانان خواسته شده که اقتدار کتاب مقدس مسیحیان را زیر سؤال نبرند: “و شما مسلمانان با اهل کتاب (یهود و نصاری و مجوس) جز به نیکوترین طریق بحث و مجادله مکنید مگر با ستمکاران از آن‌ها، و (با اهل کتاب) بگویید که ما به کتاب آسمانی قرآن که بر ما نازل شده و به کتب آسمانی شما به همه ایمان آورده‌‏ایم و خدای ما و شما یکی است و ما تسلیم و مطیع فرمان اوییم.”

چیزی که به روشنی در این سوره‌ها شاهد آن هستیم، این است که قرآن مؤکداً بر اعتبار و درستی تورات و انجیل به‌عنوان الهاماتی از جانب خدا صحّه می‌گذارد. این مسئله با ایمان مسیحی همسو است.

در واقع، در هیچ جایی در قرآن هشداری داده نشده که کتاب‌های مقدس پیشین تغییر داده شده (منسوخ) یا در آن تناقضی وجود دارد. اگر طبق آنچه مسلمانان مدعی آن هستند، قرآن حقیقتاً آخرین و کامل‌ترین وحی بود و تمام الهامات پیشین را مُهر و موم کرد (نقطه عطف الهامات پیشین بود) پس قطعاً نویسندۀ قرآن هشداری بر ضد آنچه که در کتب مقدس پیشین بیان شده بود می‌داد، اما در هیچ جای قرآن، حتی اشاره‌ای کوچک مبنی بر این که کتاب‌های مقدس تورات و انجیل متناقض است یا از بین رفته و فاسد یا منسوخ شده نمی‌یابیم.

با تمام این اوصاف، برخی مسلمانان ادعا دارند که بر طبق سورۀ بقره آیۀ ۱۴۰ یهودیان و مسیحیان کتاب‌های مقدس خود را تغییر داده‌اند (تحریف کرده‌اند). این آیه با اشاره به یهودیان چنین می‌گوید: “… و کیست ستمکارتر از آن که شهادت خدا را (دربارۀ این انبیا) کتمان کند؟…”!!! اگر به این آیه خوب توجه کنیم، در آن هیچ اشاره‌ای به این که یهودیان و مسیحیان کتاب مقدس خود را تغییر داده یا تحریف کرده‌اند، نشده است بلکه تنها به این مسئله اشاره شده که برخی یهودیان “شهادتی که از الله دارند” پنهان کرده‌اند. به عبارت دیگر شهادت هنوز وجود دارد (به همین دلیل است که سوره‌هایی که در بالا ذکر شدند مسلمانان را پند می‌دهند که به کتاب‌های مقدس پیشین احترام بگذارند)، اگرچه مطابق ادعای قرآن، این پیروان آن شهادت بودند که انتخاب کردند آن را پنهان کنند. در واقع خودِ این آیه باز هم تأئید‌کنندۀ اعتبار کتاب مقدس از دیدگان قرآن می‌باشد که با اشاره به وجود شهادتی از الله در بین جامعۀ یهودیان بر آن صحّه می‌گذارد.

خدا کلامش را تغییر نمی‌دهد:

به علاوۀ تمام این شواهد، هر دو کتاب یعنی کتاب مقدس مسیحیان و قرآن مسلمانان بر این پیش‌فرض که خدا کلامش را هرگز تغییر نمی‌دهد، تأکید می‌ورزند. خدا مکاشفاتش را تغییر نمی‌دهد (به جز قانون نسخ که شامل آیات قرآنی است!!!). سورۀ یونس آیۀ ۶۴ چنین می‌گوید: “…سخنان خدا را تغییر و تبدیلی نیست…” و سورۀ الانعام آیۀ ۳۴ همین مطلب را بار دیگر تکرار می‌کند: “هیچ کس کلمات خدا را تغییر نتواند داد ” و باز شاهد همین مطلب در سورۀ قاف آیات ۲۸و۲۹ هستیم.

ما نیز در کتاب مقدسِ خود آیه‌های زیادی داریم که اشاره به تغییر‌ناپذیری کلام خدا دارد. برای نمونه: تثنیه ۱:۴-۲، اشعیاء ۲۰:۸، متی ۱۷:۵-۱۸، متی ۳۵:۲۴ و مکاشفه ۱۸:۲۲-۲۰.

اگر این موضوع در هر دوی این کتاب‌ها یعنی کتاب مقدس و قرآن تکرار شده است، پس ادعای مسلمانان مبنی بر تناقضات بسیار در کتاب مقدس کاملا” رد شده و مورد پذیرش نیست.

پس با تناقضاتی که مسلمانان مدعی آنها هستند چه کنیم؟

 حل تناقضات ادعا شده:

وقتی ما به تناقضاتی که مسلمانان به آنها اشاره دارند می‌نگریم، متوجه می‌شویم که بسیاری از این تناقضات ادعا شده به هیچ‌عنوان تناقض به حساب نمی‌آیند بلکه عدم درک صحیح متن و یا در چند مورد انگشت‌شمار، چیزی بیش از اشتباه آن شخصی که متن اصلی را رونویسی کرده، نیست. مورد اول را می‌توان به آسانی توضیح داد، در حالی که مورد دوم نیازمند دقّت بیشتری است. این تقریباً واضح است که کتاب‌های موجود در عهدعتیق بین قرون هفدهم و پنجم قبل از میلاد مسیح نوشته شده‌اند که تنها مادۀ موجود برای نگارش در آن دوران، تکه‌های گیاهی به‌نام پاپیروس بود، که خیلی زود فرسوده می‌شدند و نیازمند رونویسی مداوم بودند. ما اکنون می‌دانیم که بیشتر عهدعتیق به صورت دستی در طول ۳۰۰۰ سال رونویسی شده‌اند، در حالی که عهدجدید در طول ۱۴۰۰ سال بعد از آن در جوامعی منزوی در کشورها و قاره‌های گوناگون رونویسی شده و با تمام این احوال تغییری در سندهای یافت شده مشاهده نمی‌شود.

امروزه بسیاری نسخه‌های خطی قدیمی‌تر کشف شده‌اند که ما می‌توانیم از آنها برای تأئید نسخه‌های جدیدتری که در دست داریم استفاده کنیم. در واقع ما یک مجموعۀ بسیار بزرگی از نسخه‌های خطی در دست داریم که می‌توانیم به واسطۀ آنها اعتبار متن اسناد فعلی‌مان را مورد بررسی قرار دهیم. در مورد نسخه‌های خطی عهدجدید (MMS) حداقل ۵۳۰۰ نسخۀ یونانی و یا بخش‌هایی از آن و نیز حدود ۱۰۰۰۰ نسخۀ خطی لاتینی ولگیت و ۹۳۰۰ نسخه از دیگر ترجمه‌ها را تاکنون در اختیار داریم. در حال حاضر ما به‌طور کل بیش از ۲۴۰۰۰ نسخۀ خطی رونویسی شده  و یا بخش‌هایی از عهد‌جدید را دراختیار داریم که می‌توانیم از آنها استفاده کنیم! بدیهی است که این مسئله منابع بیشتری برای وارد شدن در جزئیات آیات متعدد در اختیارمان قرار می‌دهد. در هر جایی که آیه‌ها به نوعی دیگر خوانده می‌شدند، در پاورقی آن آیه به آن اشاره شده است. پس از بررسی تمام این موارد، با مراجعه به تمام جزئیات آن متوجه این مسئله شده‌ایم که کتاب مقدس با دقّت محافظت شده و به نسل‌های بعدی منتقل شده است و هیچ تغییری در متن آن داده نشده.

مسیحیان به راحتی تصدیق می‌کنند که “خطاهای تحریری” در رونوشت‌های عهدعتیق و جدید وجود دارد. این مافوق توان هر کسی است که مانع همۀ خطاهای (یا لغزشهای)  قلم در رونویسیِ صفحات هر کتابی که به طور مداوم صورت می‌گرفت، بشود. چه آن نوشته از نوشتجات مقدس باشد و چه سکولار. با توجه به همۀ این موارد ما اطمینان داریم که نسخۀ خطیِ اصلی از کتاب‌های کتاب مقدس (که بیشتر به‌عنوان دست‌خط اصلی شناخته می‌شود) مستقیماً از جانب خدا الهام شده و مصون از هر خطا است. اگر چه نسخه‌های اصلی اولیه به دلیل گذشت زمان طولانی، دیگر موجود نیستند.

افرادی که مسئول رونویسی و نسخه‌برداری (یعنی کاتبان یا نسخه‌برداران) بودند در معرض دو نوع خطا در حین نسخه‌برداری قرار داشتند که توسط کارشناسان و متخصصینِ تحلیلِ نسخه‌هایِ خطی، مورد شناسایی قرار گرفته است. یکی مربوط به اشتباهات املاییِ نام‌ها یا اسامی (به طور خاص اسامی ناآشنای بیگانگان) و دیگری مربوط به اعداد. واقعیت این است که محدود بودن خطاها در اعداد و اسامی، به خودیِ خود می‌تواند ثابت‌کنندۀ اعتبارِ بسیار زیاد کتاب مقدس باشد. در واقع اگر در منابع اصلی تناقضاتی وجود داشت، ما می‌توانستیم شاهد آنها در محتوای خودِ داستان‌های کتاب مقدس باشیم.
(Archer 1982:221-222) 

اما آنچه برای ما اهمیت دارد که به خاطر بسپاریم این است که هیچ‌گونه تغییر مورد تأئید کارشناسان در رونوشت‌های نسخه‌های خطی که به دست ما رسیده مشاهده نشده که در آموزه‌های اساسی کتاب مقدس ذرّه‌ای خدشه ایجاد کند. مسلماً روح قدوس خدا نقش مهمی در نظارت بر انتقال متن در طول تاریخ ایفا کرده است.

از آنجایی که خدا در هیچ جایی از کتاب مقدس وعده نداده که انتقالِ متن اصلی کتاب مقدس دارای هیچ گونه خطایی نخواهد بود، لازم است که باز هم تأکید کنیم که تنها، نسخۀ خطی اصلیِ اولیه الهام خدا بوده است.

به همین دلیل ضروری است که ما با نگرشی منتقدانه، دائماً متون کتاب مقدس را به منظور ردیابیِ هرگونه لغزشِ قلمِ نسخه‌برداران هنگام انتقالِ متن دنبال کنیم. با تمام این احوال، رأی و نظر نهایی علمِ نسخه‌برداری این بوده که متون عبری و یونانی به طرز شگفت‌انگیزی به‌خوبی حفظ و نگه‌داری شده است و ما مسیحیان نیز با تأئید و تصدیقِ اعتقادنامۀ وست مینستر، با در نظر داشتن این‌که نسخه‌هایی که ما اکنون در حال حاضر در اختیار داریم می‌توانند دارای خطاهای جزئی باشند، حفاظت و تدارک خدا را در این امر شاهد هستیم و از اقتدار کتاب مقدس ذرّه‌ای کم نشده است.

با دانش به این مطلب، هیچ ترجمه‌ای بی‌نقص نیست و نخواهد بود، و همۀ ترجمه‌ها به هر ترتیب، یک قدم از نسخۀ اصلی عقب‌تر هستند. با این حال رأی و نظر علم زبان‌شناسی این است که حداقل، مسیحیان انگلیسی‌زبان در این ایام در زمینۀ ترجمۀ متون کتاب مقدس، قویاً و به طرزی عالی مشغول به خدمت هستند و می‌توان بی‌هیچ تردیدی نتیجه گرفت که به کلام واقعی خدا دسترسی دارند. واقعاً باید اذعان داشت که با توجه به این‌که کتاب مقدس بارها مسائل مهم و اصلی را تکرار کرده و نیز با وجود شهادت وفادارانۀ روح‌القدس به کلام خدا و از طریق کلام خدا، هیچ  ترجمۀ جدّی از کتاب مقدس، آنقدر معنای اصلی  خود را از دست نداده که نتواند پیام آن را به ما منتقل کند و نتواند خوانندۀ خود را “حکمت آموزد برای نجاتی که از راه ایمان به مسیح عیسی است” (دوم تیموتائوس ۱۵:۳).

با در نظر داشتن این مطلب در ذهن خود، بیایید به نمونه‌هایی که توسط عالمین اسلامی در جزوه‌هایشان ارائه شده بنگریم تا اطمینان یابیم که آیا کتاب مقدس می‌تواند از آزمایش اقتداری که در بالا به آن پرداختیم، پیروز سر بر آورد؟

در حالی که به چالش‌های مذکور پاسخ می‌دهیم، برای هر چهار نفرِ ما کاملا” مشهود است که عالمین اسلامی در استدلال خود تعدادی اشتباهات را ذکر کرده‌اند که اگر کمی به متن آیات دقت می‌کردند، متوجه می‌شدند که در واقع هیچ تناقضی در متن وجود ندارد و این خودِ آنها هستند که در اشتباه بوده‌اند.  همین مسئله بیان‌گر این مطلب است که چرا به‌طور کلی مسلمانان  علاقه‌مند به جستجو و کنکاش برای یافتن تناقضات در کتاب مقدس هستند که اکثر آنها با مراجعه به زمینۀ متن آیه‌ها پاسخ داده می‌شوند. وقتی به قرآن نگاه می‌کنیم با شرایط معکوسی مواجه می‌شویم، چرا که قرآن زمینۀ متن بسیار کمی برای رجوع کردن در دسترس خواننده قرار می‌دهد. داستان‌های کوتاهی در آن وجود دارند و متون آن که در هم آمیخته هستند و هیچ ارتباطی در میان آنها وجود ندارد!!! یک موضوع مشابه انتخاب شده و در سوره‌ای دیگر تکرار شده، اما با تغییرات و حتی با تناقض از نظر زمانی (برای نمونه داستان‌های متفاوت از ابراهیم و بُت‌ها در سوره‌های الانبیاء۵۱-۵۹ و الانعام ۷۴-۸۳ و سورۀ مریم ۴۱-۴۹). به همین دلیل است که مسلمانان برخلاف مسیحیان نمی‌توانند در کتاب مقدس خود به عباراتی دست یابند که متن کاملی را به دست بیاورند. آیا تعجب آور نیست که همین مسلمانان در مورد کتاب مقدس ما مسیحیان از اقدام به این امر قاصرند؟

در صفحۀ دوم کتابچۀ “۱۰۱ تناقض آشکار در کتاب مقدس”، عالمین اسلامی چنین اظهار می‌دارند که: “کاملاً اجازه دارید! لطفاً این کتابچه را کپی کنید و حقیقت را نشر دهید.”

ما، نویسندگان این مقاله، از این درخواست دوستان مسلمان استقبال می‌کنیم و به آن عمل می‌کنیم!!! اگرچه ما مستقیماً تمام کلمات آنها را کپی نکرده‌ایم، اما بنا به گفتۀ آنها تناقضات ادعا شده را دوباره در این کتابچه ارائه داده‌ایم تا به آنها پاسخ لازم را بدهیم. بنابرین از طریق این مقاله آنچه را که دوستان مسلمان ما از ما درخواست کرده‌اند انجام داده‌ایم، یعنی: نشر راستی و حقیقت! نشان دادن بنیاد مستحکم و قوی کتاب مقدس که همان بنیاد راستی است.

لطفاً سخنان دوستان مسلمان را با پاسخ ما مسیحیان مقایسه کنید و مورد ارزیابی قرار دهید.

در این مقاله متوجه خواهید شد که تعدادی از سؤالات دارای بیش از یک پاسخ هستند. ما به این کار دست زده‌ایم تا نشان دهیم که راه‌های متفاوتی برای درک یک اشکال ظاهری در متن کتاب مقدسی وجود دارد.

جهت مطالعۀ پاسخ مسیحیان به ۱۰۱ تناقض ادعایی مسلمانان در کتاب مقدس، به لینک زیر در وبسایت پرپاسخ مراجعه فرمایید:

پاسخ به ۱۰۱ تناقض در آیات کتاب مقدس که مسلمانان مدعی آن هستند

نوشتۀ: دکتر جی اسمیت، الکس چاودری، توبی جپسون، جیمز شیفر
ترجمۀ: فیروزه مصروفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO