پاسخ به اسلام

مقایسه زن در اسلام و مسیحیت: جایگاه زن در اسلام

5/5 - (1 امتیاز)

جایگاه زن در اسلام

"همسران بازیچه شما هستند، پس یکی را به انتخاب خود برگزینید" منصوب به پیامبر، به نقل از الحاکم، منصوب به عمر.

و حالا، بگذارید در مورد این موضوع به آرامی به بحث بپردازیم:

وقتی کسی به مطالعه قرآن می پردازد و آن را شامل اصول حقوقی جاری میان مسلمانان می پذیرد، درمی یابد که تفاوتهای زیادی میان یک سوره و سوره دیگر که موضوعات حساس مرتبط با ساختار اجتماعی را دربرمی گیرند، وجود دارد. هدف ما در اینجا بحث در مورد ساختار و ترکیب قرآن نیست بلکه از دید مطالعه و تحقیق در مورد زنان به آن می پردازیم که هدف ما در این مقاله است.

در این  فصل، به بحث در مورد موضوعات مهمی چون شرایط ازدواج، طلاق، و رفتار زن با شوهر مسلمان مطابق با قانون اسلام (شریعت) می پردازیم. همچنین به ارزیابی کلی معیارهای قانون اسلامی در بحث زنان را مورد مطالعه قرار میدهیم. که برخی از آنها ممکن است برای خود زنان مسلمان نیز ناآشنا باشد.

آغاز کار ما با طرح این سؤال اساسی خواهد بود: ازدواج چیست؟

برداشت عمومی بر این است که ازدواج یک رابطه خانوادگی است – یک رابطه مقدس، که هدف از آن ایجاد یک هسته زنده در جامعه ای زنده و پویا است. در یک معنا، زندگی مانند خیمه ایست که دیوارهای آن زن و مرد هستند – یک زن و یک مرد، که به یکدیگر تعلق دارند. این رابطه به صورت حیوانی نیست، بلکه یک زندگی کامل و با احترام است، با قدردانی و احساسات متقابل.

همانطور که دیدیم خداوند اول آدم را آفرید، و حوا را نیز از دنده او آفرید و اینجاست که این حکمت الهی کاملاً بوضوح مشخص است. حوا نه از گرد و غبار زمین آفریده شد و نه از برگ درختان و نه از دیگر مصالح که در دستان خدا بودند. مشاهده کردیم که خدا چگونه پس از بخواب بردن آدم، یکی از دنده‌های او را برداشت و حوا را از آن ساخت. بنابراین زن در اینجا از مرد مشتق می شود. به عبارت دیگر، او و همسرش با هم یک بدن کامل را تشکیل می دهند (مراجعه کنید به پیدایش 2: 24).

قرآن در این مورد چه آموزه‌ای دارد؟

و اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان (ازدواج با دختران یتیم) مراعات عدل نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود درآرید که شما را نیکو (و مناسب با عدالت) است: دو یا سه یا چهار (نه بیشتر) و اگر بترسید که (چون زنان متعدّد گیرید) راه عدالت نپیموده و به آن‌ها ستم می‏کنید پس تنها یک زن اختیار کنید و یا چنانچه کنیزی دارید به آن اکتفا کنید، که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است. (سوره نساء – آیه 3)

بعداً به موضوع برخورد منصفانه با همسران خواهیم پرداخت. اما اینجا، اگر بیشتر به فرم این متن نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که نویسنده آن از یک عدد کامل به یک عدد تقریبی می رسد. و آنطور که انتظار می رود به عربی نمی گوید اثنتین، و ثلاث و اربع. همچنین از کلمه "واحده" نیز استفاده نمی کند تا متن متناسب بشود. در حقیقت این فرم ابهام دارد و این تصور را ایجاد می کند که در اینجا محمد به مرد اجازه می دهد درصورت جسارت داشتن با بیشتر از چهار زن هم ازدواج نماید. چه بسا در حقیقت مقصود هم همین بوده باشد، چرا که در زمان نزول این آیه، وی خود قانوناً با نُه همسر ازدواج کرده بود. اما این "عدالت" که در اینحا مدنظر قرآن است چیست؟ قرآن در اینجا مرد را با دو زن یا بیشتر رها می کند تا جایی که بتواند با آنها عادلانه برخورد نماید. و این یعنی باید حقوقی را به هریک بدهد و با هر کدام طوری رفتار کند که انگار او تنها زن اوست. اگر او وقت خود را با یکی سپری می کند باید با دیگران نیز همین گونه رفتار کند، اگر برای یکی لباس می خرد نباید از دیگران آنرا دریغ نماید. در واقع این عشق و علاقه او باید عادلانه و با همه جزئیاتش بین همه زنانش تقسیم شود. آورده اند که روزی عربی نزد محمد آمد و گفت: "رسول خدا، من ده همسر دارم و همه آنها نزد من بسیار عزیز هستند". پیامبر در جواب وی می گوید: از شش تای آنها خلاص شو. آن عرب همچنان اصرار می کرد که همه آنها را نگه دارد و پیامبر انکار می کرد و می گفت که باید از دست بعضی از آنها خلاصی یابد تا اینکه وی در انتها از شش زن خود طلاق گرفت. من نمی دانم آیا آن عرب توانسته با بقیه زنان خود همینطور عادلانه رفتار کند یا خیر؟ من فقط از موضع پیامبر در مقابل وی در شگفتم، چون همانطور که بعداً خواهیم دید در اینجا از دستور قرآن پیروی ننموده است. چرا؟ در ادامه به علت آن خواهیم پرداخت.

اول از همه اینکه خود محمد 9 همسر داشته، که پس از اولین زنش یعنی خدیجه که مسیحی زاده بوده، با آنها ازدواج می کند. پیامبر برای طبقه‌ بندی همسران خود از روش خاصی استفاده می کرده: – صمیمی (مقریبه) و از راه دور (غیرمقریبه). در صدر لیست صمیمیها عایشه، سپس اُم سلمه، حفصه و زینب قرار داشته. حلقه بیرونی (راه دور): اُم حبیبه، میمونه، و سوده. و بعد نوبت به جویریه و صوفیه می رسد.

اینها همسران قانونی محمد بوده‌اند و ما در اینجا حق حسادت به او را به خود نمی دهیم و خدای ناکرده به او اتهام نامناسبی نمی دهیم. تمام آنچه ما می گوییم این است که چطور شده که وی که والاترین نمونه برای هر مسلمانی محسوب می شود، خود تابع قوانینی که برای دیگران وضع کرده، نبوده. در اینجا چه اتفاقی افتاده؟ این مورد سؤالاتی پیش می‌آورد که به آنها خواهیم پرداخت.

آیا قوانین خداوند تبصره دارند؟ آیه خدا به او اجازه داده کارهایی که برای دیگران غیرقانونی هستند به خود روا دارد؟ خدا نکند! آنچه ما در اینجا می بینیم این بوده که غریزه جنسی یا تمایل محمد به داشتن فرزند و یا عواملی از این دست، نقش مهمی در بازی زناشویی وی با همسرانش ایفا می کرده. احساس او ورای تطبیق با قوانین قرآنی است. اما قضیه اینجا تمام نمی شود و ایشان با خیال راحت پا را از این محودیتها فراتر گذاشته  و مجوز ازدواج با هر زنی که به نظرش خوشایند باشد را از خدا می گیرد. و این زن می بایست بخاطر ارضای جنسی پیامبر بَرده او شود. در این مورد در قرآن آمده:

ای مردان باایمان، هر گاه زنان مؤمنه را به عقد خود در آورده و پیش از آن‌که با آن‌ها نزدیکی کنید طلاقشان دادید در این صورت از شما نگه داشتن عدّه بر آن‌ها نیست، پس آن‌ها را به چیزی بهره‏ مند و به نیکی رها سازید. (احزاب – 49)

بنابراین در اینجا شاهد آن هستیم که محمد به خود اجازه می دهد که هر زنی را حتی اگر قانوناً متعلق به مرد دیگری باشد، به انحصار خود درآورد.

و نمونه آن اتفاقی است که برای زینب می افتد. بار دیگر لازم می دانم به خواننده یادآور شوم که اصل مورد بحث قرآن، رعایت انصاف میان همسران است. ولی همانطور که می بینیم قرآن این قانون خاص را به‌ نفع مرد وضع می کند بدون اینکه نظر زن را نیز در این مورد بخواهد.  زن قرار است مانند بره‌ای، قربانی هوی و هوس آقا بشود و اگر شوهرش خیال زنی را بکند، می تواند با اختیاراتی که دارد او را تصاحب نماید و هر لذتی را که بخواهد از او ببرد و سپس در مورد او تصمیم بگیرد که از ترس اینکه عدالت را در حقش بجای نیاورد او را رها کند یا به حلقه درونی خویش راهش دهد.

در همین سوره آیه 50 می گوید:

ای پیغمبر (گرامی) ما زنانی را که مهرشان ادا کردی بر تو حلال کردیم و نیز کنیزانی را که به غنیمت خدا تو را نصیب کرد و ملک تو شد و نیز دختران عمو و دختران عمّه‌ها و دختران خالو و دختران خاله‌هایت را آنها که با تو از وطن خود هجرت کردند و نیز زن مؤمنه‌ای را که خود را به رسول (بی‌شرط و مهر) ببخشد و رسول هم به نکاحش مایل باشد، که این حکم (هبه و بخشیدن زن و حلال شدن او) مخصوص توست دون مؤمنان، که ما حکم زنان عقدی و کنیزان ملکی مؤمنان را (که پیشتر با شرایط و عدد و حقوق آنها بر شوهر همه را بیان کردیم) می‌دانیم که چه مقرر کرده‌ایم. (این زنان همه را که بر تو حلال کردیم و تو را مانند مؤمنان امّتت به احکام نکاح مقیّد نکردیم) بدین سبب است که بر وجود (عزیز) تو در امر نکاح هیچ حرج و زحمتی نباشد. و خدا را (بر بندگان، خصوص بر تو) مغفرت و رحمت بسیار است.

ابن سعد به نقل از منیرابن عبدالله دادعاولی نقل می کند که: "این که مادر شارک الدوسی خودش را به پیامبر پیشنهاد داد و او زیبا بود. و پیامبر او را پذیرفت." و واکنش عایشه در این خصوص این بوده: "خداوند با سرعت، هرچه شما می طلبید را به شما عطا می کند". و ناخنش را بر سرش کشید.

ما نمی خواهیم در اینجا خیلی به این بپردازیم و از موضوع اصلی که زن بودن است دور شویم. کافیست توجه داشته باشیم که هنگام صحبت از ارزش و جایگاه زن، تضادهای بسیاری در قرآن وجود دارد. بوضوح روشن است که قرآن در بحث ازدواج بیش از زن، از مرد طرفداری می کند. به عبارتی کاملاً درگیر احساسات و نیازهای مرد می شود، و احساسات و حقوق زن کاملاً نادیده گرفته می شوند. در مقابل، کتاب مقدس به ما می‌آموزد که مرد متأهل چگونه باید در فکر خوشحال کردن زنش باشد، و زنش در مقابل در اندیشه خوشحال کردن او.

کتاب مقدس همچنین به ما می‌آموزد درحالیکه مرد تسلطی بر بدن خود ندارد، و زنش دارد، همینطور زن بر بدنش تسلطی ندارد در حالیکه مردش دارد:

" زن و مرد بايد وظايف زناشويی خود را نسبت به يكديگر انجام دهند. دختری كه ازدواج می‌كند، ديگر اختيار كامل بدن خود را ندارد، بلكه شوهرش نيز بر آن حقی دارد. همچنين شوهر بر بدن خود اختيار كامل ندارد، زيرا همسرش نيز بر آن حقی دارد."

( اول قرنتیان 7:3-4)

به این ترتیب، یک برابری و تکامل در ایمان مسیحی جریان دارد، بله هماهنگی و تطابقی که در نتیجه حکم مقرر خداوند معنا می شود. آنها با هم یکی می شوند و یک بدن واحد را تشکیل می دهند.

و وقتی زنی به شوهرش حقوقی از جمله احترام، عزّت، عشق و بدن خود را می دهد، شوهر نیز در پاسخ همین را می کند و نه کمتر. این نیست که شوهر بخواهد وی را با کلماتی دیپلماتیک فریب دهد، و وقتی از زنش کامروا شد او را از خود دور کند.

در اینجا می توان نمونه‌ای از واقعه‌ای در زندگی محمد را مثال آورد: که پیامبر اجازه داد همسرش حفصه به ملاقات پدرش نیز برود. و از آن طرف از این فرصت استفاده کرد و ماریای قبطی (که صیغه او بود و همسر قانونیش نبود) را دعوت کند و با وی در خانه و رختخواب حفصه هم‌آغوشی نماید…. در همین حال بود که حفصه دید چیزی را فراموش کرده و به خانه برگشت. سپس آندو را با هم در رختخوابش دید و ترسید که وارد بشود. و نشست و تلخ گریست. و هیچ کار دیگری از وی برنمی آمد که بکند. پیامبر در این لحظه بیرون آمد و از او خواست که گریه نکند و قول داد که از این پس از مقاربت با ماریا خودداری کند. ولی وعده خود را شکست، و عمل خود را  با آیه‌ای از قرآن توجیه کرد، این بار با تحریم:

اى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى ‏كنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است (سوره تحریم آیه 1)

و بنابراین، با وجود آیه 2 سوره نساء، می بینیم که در ازدواج چندهمسری جایی برای عدالت یا هماهنگی وجود نخواهد داشت و هیچ جای تعجب نیست که خدا بواسطه حکمت واسعش به مسیحی واقعی تصریح می دارد که جهت رعایت انصاف و سلامت خود: " یک مرد، یک زن را بس است"، تا قادر باشند واقعاً یک بدن یکپارچه، مقدس و عاری از آلودگی را تشکیل دهند. و این نهاد را ازدواج نام نهاد.

نوشته: سلمان حسن جبّار

منبع مقاله به زبان انگلیسی:

//www.answering-islam.org/Women/place.html

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO