فرهنگ لغات کتاب مقدس

فرهنگ لغات کتاب مقدس: حرف پ

رای بدهید

فرهنگ لغات کتاب مقدس: حرف پ

پا

اولاً باید دانست که درآوردن کفش در قدیم نشانۀ احترام یا عزاداری بود (خروج ۵:۳، حزقیال ۱۷:۲۴) و تا امروز مردم شرق این رسم قدیم را رعایت می‌کنند و بدون درآوردن کفش و شستن پا وارد هیچ معبدی نمی‌شوند. اما شستن پا نشانۀ مهمان نوازی نیز بود (پیدایش ۴:۱۸) و این کار بر عهدۀ خدمتکاران بود. این رسم امروزه در میان برخی فرقه‌های مسیحی مرسوم است، چنان‌که اسقفان پای پیروان را می‌شویند تا از کاری که مسیح برای شاگردانش انجام داد پیروی کنند و حتی پاپ نیز همین روش را دارد.

پاتارا

(اعمال رسولان ۱:۲۱) منطقه‌ای خوش‌منظره و زیبا در لیکیه است که نزدیک دهانۀ رودخانه‌ی کسانثوس، روبروی جزیرۀ رودس قرار دارد. در گذشته شهر مشهوری بود که بطلمیوس فیلادلفوس آن را به نام همسرش آرسنوئه نامید. این شهری است که پولس رسول هنگام سفر از فیلیپی به اورشلیم، از آنجا به فینیقیه رفت. کلیسایی در این شهر تأسیس شده بود و نماینده‌ای از این شهر به شورای نیقیه فرستاده شد. امروزه بقایای این شهر باقی است و به نام پاترا شناخته می‌شود، اما بندر آن با شن پر شده است.

پاتیل (روغن مقدس)

ترکیبی پخته‌شده از چند ماده است (ایوب ۳۱:۴۱). عبرانیان در قدیم از آن بسیار استفاده می‌کردند، نه فقط برای درمان (همان‌طور که امروز مرسوم است)، بلکه برای خوشبو شدن (روت ۳:۳، مزمور ۱۵:۱۴، غزل غزل‌های سلیمان ۳:۱، متی ۱۷:۶، لوقا ۴۶:۷) و نیز برای تدفین، مانند حنوط (متی ۱۲:۲۶، یوحنا ۳:۱۲ و ۷ و ۴۰:۱۹). این عطر را همیشه با روغن زیتون ترکیب می‌کردند، نه با مواد فرّار (خروج ۲۲:۳۰-۳۳). از این روغن برای تقدیس خیمه، میز، ظروف، شمعدان، مذبح بخور، مذبح قربانی، حوض آب و کاهنان استفاده می‌شد (خروج ۷:۲۹، ۲۹:۳۷، ۹:۴۰و۱۵، مزمور ۲:۱۳۳). پاتیلچۀ مخصوص ثروتمندان از مواد گران‌بها تهیه می‌شد (اشعیا ۲:۳۹، عاموس ۶:۶، متی ۷:۲۶-۹، یوحنا ۵:۱۲).

پادشاهان 

در نوشته‌های مقدس، لفظ “پادشاه” یا “ملک” همیشه به معنای قدرت گسترده یا حکومت وسیع نیست. بسیاری از شهرهای منفرد یا حتی مناطق کوچک دارای پادشاه بودند، و گاه افرادی که ما امروز آن‌ها را “شیخ” یا “پیشوا” می‌نامیم، در متون مقدس “پادشاه” خوانده شده‌اند. مثلاً موسی، “پادشاه یَشورون” (اسرائیل) نامیده شده (تثنیه ۵:۳۳)، در حالی که او بیشتر رهبر و هادی قوم بود تا پادشاهی مانند داوود یا سلیمان. حتی سرزمین کوچک کنعان سی و یک پادشاه داشت که توسط یوشع شکست خوردند (یوشع ۹:۱۲-۲۴)، و برخی دیگر مانند اَدونیه صِدَق، که پادشاهی بسیار مقتدر نبود، هفتاد پادشاه را مغلوب کرد (۱ پادشاهان ۲۱:۴). احتمالاً بسیاری از این پادشاهان بیشتر شبیه به شیوخ قبایل عرب امروزی بودند.

در عهد جدید نیز، عنوان “پادشاه” به امپراتوران و فرمانروایان رومی داده شده (۱ پطرس ۱۳:۲و۱۷، مکاشفه ۱۰:۱۷و۱۲) و حتی به هیرودیس آنتیپاس، تیترارک (مراثی ارمیا ۱۴:۶، لوقا ۱۹:۳).

پادشاهی در اسرائیل 

اسرائیلیان تا زمان شائول، پادشاه نداشتند. در مصر، رهبری آنان به دست مشایخ و سپس فرماندهانی مانند موسی و یوشع بود. پس از آن، داورانی مانند عُتنئیل، اِیهود، جِدعون و سموئیل بر آنان حکومت کردند، تا سرانجام پادشاهانی مانند شائول، داوود و سلیمان به قدرت رسیدند.
از آنجا که اسرائیلیان قوم خاص خدا بودند، حکومت آن‌ها “سلطنت الاهی” محسوب می‌شد. خدا قوانین را به آنان داد و رهبرانشان را تعیین کرد، و مردم موظف بودند در همه‌چیز از خدا اطاعت کنند. هرگاه شک یا تردیدی داشتند، باید از خدا، که رئیس واقعی حکومتشان بود، سؤال می‌کردند: «زیرا خداوند داور ماست، خداوند شریعت‌دهنده‌ی ماست، خداوند پادشاه ماست» (اشعیا ۲۲:۳۳).
اما وقتی آنان از خدا روی گرداندند و درخواست پادشاه کردند، خدا ناخشنود شد (۱ سموئیل ۷:۸). با این حال، حتی تحت حکومت پادشاهان نیز باید خدا را فرمانروای حقیقی می‌دانستند، زیرا قانون اساسی آنان همان کتاب مقدس بود. پادشاهان باید توسط پیامبر یا کاهن اعظم مسح می‌شدند، تاج بر سرشان گذاشته می‌شد و عصای سلطنت به دستشان داده می‌شد (تثنیه ۱۵:۱۷، ۲۰:۱۸؛ ۱ سموئیل ۱:۱۰و۲۵، ۱۲:۱۲-۱۵؛ ۲ سموئیل ۱۴:۱و۲۱؛ ۱ پادشاهان ۳۹:۱؛ ۲ پادشاهان ۱:۹-۶، ۱۲:۱۱؛ مزمور ۳:۲۱). همچنین خدا از طریق خادمان خود، آنان را در امور حکومتی راهنمایی می‌کرد (۱ سموئیل ۷:۳۰؛ ۲ تیموتائوس ۱:۲).

سقوط دو پادشاهی

مادامی که قوم و پادشاهانشان خداوند را حاکم خود می‌دانستند، موفق و سعادتمند بودند؛ اما وقتی از این اصل غافل می‌شدند، به ذلت و نابودی کشیده می‌شدند. از میان دو پادشاهی یهودا و اسرائیل، پادشاهی اسرائیل زودتر سرکشی کرد (۲ تواریخ ۴:۱۳-۱۲) و در نتیجه، اولین پادشاهی بود که نابود شد. این پادشاهی ۲۰۹ سال (از مرگ سلیمان در ۹۳۱ ق.م. تا ۷۲۲ ق.م.) برقرار بود و نوزده پادشاه از نه سلسله مختلف بر آن حکومت کردند. اما پادشاهی یهودا ۳۴۳ سال دیگر (از ۹۳۱ تا ۵۸۸ ق.م.) دوام آورد و نوزده پادشاه از دودمان داوود بر آن فرمانروایی کردند.

پادشاهان عبرانی

پادشاهان عبرانی اگرچه در ظاهر صاحب قدرت مطلق بودند، اما معمولاً به دلیل پایبندی به قوانین و سنت‌های مذهبی، همچنین میل به احترام مردم و ترس از شورش، محدود می‌شدند. آنان به عنوان “مسح‌شدگان خدا” مقدس شمرده می‌شدند (۲ سموئیل ۱۴:۱، مراثی ارمیا ۲۰:۴).

پادشاهان دارای مقامات مختلفی بودند، از جمله:

– منشی و وقایع‌نگار (۱ پادشاهان ۳:۴)
– کاتبان (۲ سموئیل ۱۷:۸)
– ناظران (اشعیا ۱۵:۲۲، ۳:۳۶)
– مشاوران و دوستان پادشاه (۱ پادشاهان ۵:۴، ۱ تواریخ ۳۲:۲۷)
– صندوق‌داران (۲ پادشاهان ۱۴:۲۳)
– فرماندهان گارد سلطنتی (۲ سموئیل ۲۳:۲۰، ۱ پادشاهان ۲۵:۲)
– خزانه‌داران (۱ تواریخ ۲۵:۲۷-۳۱)
– سپه‌سالاران (۲ سموئیل ۱:۱۱، ۲۳:۲۰)

درآمد پادشاهان از طریق زمین‌های سلطنتی، دام‌داری، مالیات، عوارض گمرکی، گاه تجارت و هدایای مردم تأمین می‌شد. آنان دارای کاخ‌های مجلل (۱ پادشاهان ۱:۷-۱۲)، تخت‌های پادشاهی، لباس‌های فاخر، ظروف طلا (۱ پادشاهان ۱۸:۱۰-۲۱، ۱۰:۲۲)، تاج و عصا (۲ سموئیل ۱۰:۱، ۳۰:۱۲؛ مزمور ۶:۴۵)، و انگشترهای مُهر (۱ پادشاهان ۸:۲۱؛ استر ۸:۸) بودند. مردم نیز با فروتنی آنان را خدمت می‌کردند (۱ سموئیل ۸:۲۴).

پادشاهان اسرائیل قبل از تقسیم پادشاهی (قبل از میلاد)
– شاول: ۴۰ سال پادشاهی (۱۰۹۰ ق.م.)
– داود: ۴۰ سال (همزمان با حیرام پادشاه صور)
– سلیمان: ۴۰ سال (همزمان با رصین پادشاه اَرام، ۱۰۰۰ ق.م.)

پادشاهان پس از تقسیم پادشاهی (سال‌های تقریبی قبل از میلاد)

پادشاهان بعد از تقسیم پادشاهی

تعداد سالهای پادشاهی

تعداد سالهای پادشاهی

معاصرین

ق.م.

یهودا

اسرائیل

رحبعام

۱۷

یربعام

۲۲

شیشق پادشاه مصر
ابیام

۳

ناداب
بعشا

۲۴

بنهدد (۱) پادشاه ارام
آسا

۴۱

۲

۲۵

زمری

۷

۶

تبنی و عمری

۸

یهوشافاط

۶

آحاب

۲۳ بنهدد (۲) پادشاه آرام ۹۰۰
یهورام اخزیاه

۲

عتلیا

۴۰

یهورام

۱۲

ییهو

۲۸

حزائیل پادشاه آرام

۲۹

۱۷

بنای شهر کارتاژ

یوآش

۵۲

یوآش

۱۶

بنهدد (۳) پادشاه آرام

امصیا یربعام (۲)

۴۱

شلمناصر (۲)

عزیاه

خلع سلطنت

۱۱

اوّل مکادونیه

۸۰۰

زکریا

۱۱ ماه

یوئیل نبی

شلوم

۱ ماه

عاموس و هوشع

منحیم

۱۰

شلمناصر (۳)

فقحیا

۲

اسرائیل را منهدم ساخت

بوتام

۱۶

فقح

۲

اشعیا و بنای شهر روم

آحاز

۱۶

خلع سلطنت

۹

میکاه و شلمنصر سرجون

حزقیا

۱۹

هوشع

۹

سنحاریب
منسّی

۵۵

آرامگاه پومپئی در روم

۷۰۰

آمون

۲

سالهای ق.م.

بنای بابل

یوشیا

۳۱

اورشلیم تصرف شد
یهوآحاز

۳ ماه

۶۰۵

نبوکدنصر نصر پادشاه بابل

یهویاقیم

۱۱

دانیال نبی

۶۰۰

یهویاکین

۳ ماه

اورشلیم را خراب کردند

۵۸۸

صدقیا

۱۱

اسارت یهودا توسط بابل حزقیال نبی

مراجعت از بابل معبد یهود بنا می‌شود زروبابل به
یهودیه بازگشت

 

۵۲۹

۵۲۱

حجی و زکریّا داریوش

۵۱۵

بنای معبد تمام شد

۵۰۰

ارتحششتا

۴۶۵

عزرا و نحمیا

اسکندر بزرگ به معبد یهود آمد

۳۳۲

 

کتاب اشعیا همراه با رویدادهای آحاز و حزقیا، و کتاب ارمیا همراه با رویدادهای یهویاقیم و صدقیا باید مطالعه شود.
– نام‌هایی مانند عمری، میشع، یهو، منحیم، هوشع و حزقیا بر لوح‌های آشوری و بابلی یافت شده‌اند که مربوط به تاریخ تغلت‌فلاسر، سرگون، سنحاریب و آسرحدون هستند.
– کتیبه‌های مصری نیز روایت‌های کتاب اول پادشاهان (۱۹:۱۱-۲۰و۴۰) را تأیید می‌کنند، از جمله پیروزی شیشق بر یهودا، درگیری آشور و مصر، و برتری بابل در زمان نبوکدنصر.
– عهد جدید نیز به برخی از این رویدادها اشاره دارد (متی ۲۹:۶، ۴۲:۱۳؛ لوقا ۲۵:۴-۲۷؛ اعمال رسولان ۴۷:۷-۴۸؛ رومیان ۲:۱۱-۴؛ عبرانیان ۳۵:۱۱؛ یعقوب ۱۷:۵-۱۸؛ مکاشفه ۲۰:۲، ۶:۱۱؛ متی ۳:۱۷-۱۲).

پاس

بدان که سابقاً چنان که در این روزها هم معمول است شب را به سه پاس منقسم می نمودند اوّل از غروب آفتاب تا دو ساعت به نصف شب مانده ینا ۲: ۱۹ و دوّم یا وسطی داوران ۷ : ۱۹ از دو به  نصف شب مانده تا دو از نصف شب گذشته و پاس سوّم یا صبح خروج ۱۴: ۲۴ و ۱سموئیل ۱۱: ۱۱ از دو از نصف شب گذشته تا طلوع آفتاب اما بعد از اسیری آن را به چهار قسمت کردند یعنی شام و آن از ساعت شش بعد از ظهر تا ساعت نه بعد از ظهر بود و نصف شب که از ساعت نه تا دوازده و خروس خوان که از نصف شب تا سه از نصف شب گذشته و صبح که از سه نصف شب گذشته تا شش بعد از نصف شب بود مرقس ۱۳: ۳۵ مقابل متی ۱۴: ۲۵، لوقا ۱۲: ۳۸.

پاشنه در

امثال ۲۶: ۱۴ آلتی است که در پایین و بالای یک طرف در قرار دهند که در بر بالای آنها گردش کند و به اصطلاح عامـّه آن را گجین در گویند‌.

پاقوس

اعمال ۱۳: ۶ محلّی است در جزیرۀ قپرس که الان آن را پافو گویند و آن جایی است که سرجیوس پولس مژده نجات را یافت و علیماس ساحر به کوری مبتلا گردید. (ملاحظه در قپرس).

پای‌انداز

محلی است که در جلو تخت پادشاه برای پا نهادن گذارند ۲تواریخ ۹: ۱۸. و داود تابوت عهد را پای انداز خدای تعالی فرض می نمود ۱تواریخ ۲۸: ۲ و بندگان را به سجده کردن در نزد قدمگاه او ترغیب می فرماید مزمور ۹۹: ۵ و زمین در کتاب مقدّس قدمگاه و پای انداز خدای تعالی گفته شده است همچنان که آسمان کرسی او می باشد اشعیا ۶۶: ۱.

پطروناس

(زندگانی پدرش) و او مرد مسیحی رومی بود که بعضی بر آنند که از جمله هفتاد شاگرد بوده بعد اسقوف پوطیولی شد و در آنجا در ۴ تشرین دوّم به درجۀ شهادت رسید بنابراین اهالی شهر برای او عید سالانه نگاه می داشتند و در باب ۱۶: ۱۴ نامۀ رومانیان می نویسد که پولس وی را سلام می‌فرستد.

پطریارخ (شیخ القبایل)

حاکم و فرمانروای طایفه و خانوادۀ را گویند و این مطلب در عهد جدید به ابراهیم عبرانیان ۷ : ۴و پسران یعقوب اعمال ۷: ۸ و۹ و داود اعمال ۲: ۲۹ نسبت داده شده است. در ترجمۀ هفتاد این لفظ ترجمۀ رأس یا سرور طایفه می باشد ۱تواریخ ۲۷: ۲۲ ولی این لفظ عموماً در کتاب مقدس مقصود از اشخاصی است که قبل از موسی بوده اند طور و طرز حکومتی که از لفظ مستور مستفاد می شود در ابتدای تاریخ عبرانیان متداول بوده است چنان که پدر مادام الحیات در خانواده و نسلهای خود صاحب اقتدار و تسلـّط تامی بود و پس از مرگ غالباً این جلال و رتبه به عهدۀ اوّل زاده موکول بود اما نه همیشه پیدایش ۲۷: ۲۹ و ۲۹: ۸ ، ۱تواریخ ۵: ۱و۲ و از روسا و پطریارخهای طایفه یک مردی را اختیار می کردند اعداد ۱: ۴-۱۶ ملاحظه در پیران یا مشایخ.
و پس از خرابی اورشلیم قوم یهود دو نفر رئیس را که برسهندریم ریاست داشتتد پطریارخ می گفتند و این لفظ در بعضی از شعب کلیسای مسیحی نیز متداول شده برای تعیین محترمینی که اعظم بودند استعمال می کردند.

پختن

پیدایش ۲۵: ۲۹، خروج ۱۲: ۹ و ۱۶: ۲۳ این صنعت در میان قوم اسرائیل چندان محکم و متسقن نبود زیرا که خوراک روزینۀ ایشان شامل گوشت نبود و گذشته از آن زنی که صاحب خانه بود همواره بدون ملاحظه حالت و رتبه برای سایرین غذا طبخ می نمود پیدایش ۱۸: ۶ لکن در بعضی خانه ها آشپز مردانه و زنانه نگاه می داشتند ۱سموئیل ۸ : ۱۳ و ۹: ۲۳ و از عجلۀ که درباره احضار طعام داشتند معلوم می شود که حیوانات را فوری بعد از ذبح می پختند و گوشت را یا در آتش بریان می کردند و یا در تنور می پختند و یا این که زمین را قدری چال کرده آتش در آن می افروختند و گوشت را در زیر آن خاکستر و آتش گرم می کردند و غالب اوقات گوشت را از گوشت قربانیها گرفته می جوشانیدند. و طریقه ایشان آن بود که گوشت را از استخوان جدا کرده تمام استخوان را شکسته در دیگ می ریختند خروج ۲۴: ۴و5 و آن را بر آتش افروخته گذارده نمک در آن می ریختند و شوربا و گوشت را علیحده سر سفره می آوردند داوران ۶: ۱۹ و نان در آن خورد می کردند و سایر سبزی جات را می جوشانیدند ۲پادشاهان ۴: ۳۸ اما ماهی را بریان می کردند لوقا ۲۴: ۴۲.

پدان آرام

پیدایش ۲۵: ۲۰ و ۲۸: ۲-۷ و ۴۶: ۱۵ جزء شمالی این مکان در بناهای مصریان نهرینا و در بناهای آشوریان نهری گفته شده و فعلاً به الجزیره مسمّی است و بر وفق تعریف حدود بندی ستریبو و بلنیوس این قطعه از طرف شرقی به دجله و از طرف جنوبی به فرات و خلیج فارس و از طرف غربی به فرات و از شمال به کوه طورس محدود است. طولش هفتصد میل و عرضش سیصد و شصت میل و حاصل خیز است لکن به واسطه بی آبی مخروبه مانده است. هوایش خشک و حرارتش تغییرپذیر و زمینش در ماه اذار سراسر سبز است‌ اوّل ذکری که در خصوص این قطعه رفته این است که وطن ناحور پیدایش۲۴: ۱۰ و تبوئیل و لابان بود و ابراهیم خادم خود را بدان جا فرستاد که زوجۀ برای پسرش اسحق بیاورد پیدایش ۲۴: ۳۸ و بعد از آن که مدت صد سال از این واقعه سپری شد یعقوب نیز به قصد مطلب مذکور فوق بدان جا رفته مدت بیست و یک سال در آنجا به سر برد و در حین مراجعت دو زوجه برای خود آورد. خلاصه مابین النهرین در حین گردش اسرائیلیان در دشت نیز مذکور است تثنیه ۲۳: ۴ و با وجودی که رأی بعضی بر این بود که این قطعه فیما بین دو نهر دمشق یعنی ابانه و فرفر واقع است لکن مدققیّن رأی ایشان را نپذیرفتتد و یک صد سال بعد از ورود اسرائیلیان به زمین مقـّدس این قطعه دارالملک مملکت قوی شد داوران ۳: ۸ و در ایام داود بیش از پیش قوّت و استقامت یافت ۱تواریخ ۱۹: ۶. و از کتاب مقدّس و کتب آشوریان چنین مستفاد می گردد که از هزار و دویست الی هزار و یکصد قبل از مسیح جماعت بسیاری از قبایل در آنجا سکونت ورزیده هر طایفه را شهریاری بود که بالاستقلال حکمرانی می نمود داوران ۳: ۸-۱۰ و ۲پادشاهان ۱۹: ۱۲و۱۳، اشعیا ۳۷: ۱۲ و در اوانی که ملوک اشور بیرق جهانگیری و استقلال برافراشتند متدرجاً این قطعه نیز تابع بابل و فارس و مقدونیّه شد تپـّه های مرتفعه بسیاری در این قطعه یافت می شود که آثار ابنیه و عمارات مخروبه آشوریه می باشد مثل نفر و برج نمرود و غیره.

پراکنده

یعقوب ۱: ۱ و ۱پطرس ۱: ۱ قصد از یهودیانی است که بعد از اسیری پراکنده گردیده همواره پراکنده بودند تا بنای هیکل دوّم و اینان در ایام مسیح به سه فرقه منقسم گشتند یعنی بابلی و شامی و مصری و رسالۀ یعقوب و پطرس بدان ها مکتوب است و انجیل نیز اولاً در میان پراکندگان رونق یافت. اما شروع مسکن گرفتن یهود در رومیـّه در وقتی بود که پوملیوس فلسطین را مفتوح ساخت یعنی ۶۰ سال قبل از مسیح و حال این که قبل از آن هم یهود در شهرهای اجنبی سکونت می ورزیدند و پر واضح است که بدین واسطه لازم بود که بعضی از عادات و رسوم خود را ترک نمایند من جمله نمی توانستند سالی سه دفعه به هیکل حـّج نمایند و علاوه بر آن هیکل هم که مرکز اجتماع ایشان بود باقی نماند پس سستی رشتۀ تهـّود ایشان سبب آن شد که بدین پاک مسیح گروند.

پرجه (طرف یا جای عروسی)

و آن پای تخت پمفیلیـّه را رومانیان در آسیای صغیر به مسافت هفت میل و نیم بدر یا مانده بر کنار حاصل خیز رود سسترس بنا کرده به واسطه کشتیهای کوچک بدان جا می رفتند. اهالیش یونانی و هیاکل و مجامع بسیار در آنجا می بود و هیکل ارطامیس نیز بر قلـّه بر پا بود و بعضی از سکّه های آنجا را یافته اند که صورت این الهه بر آنها منقوش می باشد. پولس و برنابا و مرقس در بهار به پرجه شدند و مرقس از پولس جدا شده و به اورشلیم معاودت نمود اعمال ۱۳: ۱۳ و ۱۴: ۲۵ و الان به اسکی قلصـّی مشهور است. آثار قدیمه در آنجا بسیار است.

پروخرس

بینوای جماعت خوانندگان و او یکی از شمـّاسان هفتگانه بود اعمال ۶: ۵.

پرده

در کتاب خروج وارد و قصد از پرده هایی بود که بر دیوارهای خیمه می آویختند خروج ۲۷: ۹ و ۳۵: ۷، اعداد ۳: ۲۶ و ۴: ۲۶.

پرستوک

مرغی است معروف که در میانه خانه ها و مسجدها و کلیساها مسکن گزیند و نیز پرواز باشد و پرستوک جیک کننده نیز اشاره به همین نوع می باشد اشعیا ۱۴:۳۸. اما بعضی بر آنند که اشاره به کلنک است که صدایش شبیه به بوق می باشد و در فاضل آبها و نی زارها مأوی گزیند و خوراکش قورباغه و ماهی می باشد و از جمله خصایل او این که زمستان را در گرم سیر و تابستان را در ییلاق می گذراند چنان که ارمیای نبی نیز بر این مطلب اشاره می نماید و ایمان قوم اسرائیل را بدین مرغ تشبیه می فرماید و قول ارستوفانیس نیز بر این مطلب یعنی ارتحال کلنک دلالت می نماید چنان که گوید «وقتی که کلنک به آفریقا آید و صدایش شنیده شود موسم زراعت می باشد و دریائیان می توانند که استراحت گزینند و اهالی کوهستان لباس خود را تهیـّه نمایند». و هلسیود گوید «هنگامی که صدای کلنک از ابرها شنیده شود اشاره به این است که زمان فلاحت زمین رسیده است و زمستان نزدیک است».

پرمیس

او زن مسیحیـّه و از ساکنان شهر روم بود که پولس او را سلام می فرستد رومیان ۱۲:۱۶.

پرغامس (موضع عروسی)

شهری از شهرهای آسیای صغیر است که فعلاً آن را پرغاما گویند و یکی از کلیساهای هفتگانه در آنجا بود مکاشفه ۱: ۱۱ و ۲: ۱۲-۱۷ که یوحنـّای حواری آن را کرسی الشّیطان ملقَّـب نمود زیرا که معلـّمین کاذب بسیاری در آنجا بودند که مردم را بضلالت همی انداختند و از این شکل عظمت و جلال و مکنت آن را مشاهده توان نمود چنان که ستونهای مرمر بسیاری در آنجا هست و بعضی گمان دارند که ستونهای هیکل اسکولابیوس بوده است. اهالی آنجا مـّدعی اند که قبرانتیپاس و محل کنیسۀ که شاگردان در آنجا برای خواندن رساله یوحنـّا جمع شدند معـّین توانند نمود.
خلاصه این شهر در قدیم الایام معموره و در نهایت تمدن و جلال و مسقط الرأس جالینوس حکیم مشهور بود و اوّل شخصی است که معـّین نمود که ظروف خون، یعنی شرائین حامل خون، تنها می باشند نه خون و هوا چنان که متقدمین گمان می داشتند و فعلاً صاحب بیست الی سی هزار نفوس می باشد که تخمیناً دو هزار از ایشان مسیحی می باشند. و آن را کتابخانه بود مشتمل بر ۰۰۰ ۲۰۰ جلد کتاب که کلیوپترا آنها را به کتابخانه اسکندریـّه افزود و از آثار آن شهر قدیم هنوز باقی می باشد.

پرمیناوس

یعنی باقی مانده برای منزل اعمال ۶: ۵ یکی از هفت خادم بود.

پرهیزکاری

خود داری از اعمال منهیـّه است غلاطیان ۵ : ۲۳.

پریسکلا

زوجه اکیلای یهودی متـّقی معروف بود و همواره زوجۀ خود را در امور خیر و ضیافاتی که با اجزای کلیسا در خانۀ خود می نمود کمک می کرد اعمال ۱۸: ۲و۱۸و۲۶ و رومیان ۱۶: ۳ و ۱قرنتیان ۱۶: ۱۹.

پری الوهیـّت

کولسیان ۲: ۹ تمام صفات کمال خدای واحد حقیقی در مسیح دیده می شود و او متـّصف به تمامی آن صفات کمال می باشد و از برای خیریـّت و خوبی خدا داده شدگان ودیعه گذاشته شده است یوحنا ۱: ۱۶، افسسیان ۱: ۲۲، کولسیان ۱: ۱۹.

پری یا کمال زمان

وقتی را گویند که خدای تعالی بر حسب مشیـّت و تقدیر خود معـّین فرموده است که مطالب لازمه الوقوع در آن وقت به وقوع پیوندد متی ۲۳: ۳۲ مقابل مکاشفه ۱۲: ۱۴ و ۲۲: ۱۰. آمدن ثانی خداوند مثل مرتبه اوّل در کمال زمانها بی شک قطعاً واقع خواهد شد افسسیان ۱: ۱۰ و هر چند که این مطلب اسباب تمسخر دنیا باشد مقدر و معین شده است متی ۲۴: ۹، یوحنا ۱: ۴، و ۲پطرس ۳: ۳-۱۴ و قوم او را میشاید که ایمان بی تشویش و پایدار او را داشته باشند یوحنا ۱۶: ۳۳  اشعیا ۲۸: ۱۶.

پسته

معروف است پیدایش ۴۳: ۱۱ و در اصل از آسیای صغیر بسایر امکنه مشرق واروپای جنوبی انتشار یافت.

پسر

قوم اسرائیل لفظ پسر را بسیار توسیع داده اند چنان که گاهی برای نبیره پیدایش ۲۹: ۵ و گاهی برای خویش بسیار دور استعمال نموده اند متی ۲۲: ۴۲.

پسر خواهر

کولسیان ۴: ۱۰ این کلمه می بایست پسر عمو باشد پسر انسان متی ۸ : ۲۰ این لفظ در عهد جدید هشتاد دفعه مذکور است و در سی موضع از آنها قصد از خداوند عیسی مسیح است که خود در حق خود فرموده و در صحیفه حضرت دانیال ۷: ۱۳ نیز وارد شده است و یهودیان آن را نیز راجع به مسیح نموده اند و قصد از این لقب طبیعت جسمانی او می باشد یوحنا ۱۲: ۳۴ چنان که قصد از پسر خدا طبیعت لاهوتی اوست و گاهی قصد از این عبارات یعنی پسر انسان خود انسانی است اعداد ۲۳: ۱۹ مقابل با پسر آدم ایوب ۲۵: ۶، مزمور ۸ : ۴.

پسران خدا

پیدایش ۶: ۲ بعضی بر آنند که قصد از این لفظ یا ملائکه و یا ارواح طاهره می باشد لکن کسی که فصل مرقوم را از اوّل به دقـّت به خواند و تفاوتی را که در میانه آیۀ اول و دو می باشد به خوبی در یابد خواهد یافت که قصد از این لفظ اشخاص مقدّس و محترمی هستند که پسران اشخاص مقدّس و محترم بوده در تقوی و پرهیزکاری و خداشناسی شهرت داشته اند.

پسر خواندگی

متقـدّمین و اشخاص زمان حالیـّه را عادت این بوده و هست که بچگان غیر را برای خود بر می گزیدند و به جای اولاد خود شمرده حقوق وراثت و غیره را آن طرز که باید در حق ایشان مرعی می داشتند خروج ۲: ۱۰، استر ۲: ۷ و زنان زمان سلف هم هرگاه که خود اولادی نمی داشتند کنیزک خود را بشوی خود می دادند و چون پسران تولید می نمود خاتونش آنها را پسر خود میخواند چنان که این مطلب به طور وضوح در میانه ساره و راحیل واقع شد و اگر شخصی را جز یک دختر اولاد دیگری نمی بود گاهی دختر خود را به بنده آزاد خود می داد و نسل او را اولاد خود محسوب نموده حقوق و اموال ارثی را بدیشان واگذار می نمود و مسئله پسر خواندگی در نزد یونانیان و رومانیان در نهایت اتفّاق و اهمیـّت می باشد و برای آن شرایع و قوانین مخصوص قرار داده اند.
اما پسر خواندگی که در دین پاک حضرت مسیح ذکر گشته قصد از نزدیک شدن به پدر آسمانی ما می باشد و بدان واسطه تولید نو می یابیم یعنی از حالت گناه به حالت قداست و پاکیزگی ارتقاء یافته پسران و وارثان ملکوت او می گردیم.

پسر داود

۱تواریخ ۲۹: ۲۲، متی ۱: ۲۰، لوقا ۳ : ۳۱ این لقب به واسطه نبـّوات وارده در عهد عتیق قصد از نسل داود است که سلطنت پایدار مستقبل و با جلالی داشته باشد اشعیا ۹: ۷، ارمیا ۲۳: ۵ ، عاموس ۹: ۱۱ و مخصوصاً یکی از القاب ماشیح می باشد متی ۱۲: ۲۳ و ۲۲: ۴۱و۴۲، مراثی ۱۲: ۳۵ و یوحنا ۷: ۴۲  و مکراراً از برای عیسی نیز خطاب شده است متی ۱: ۱ و ۹ : ۲۷ و ۱۵: ۲۲ و ۲۰: ۳۰ و۳۱ و ۲۱: ۹ و۱۵، لوقا ۱: ۳۲.

پشت

این لفظ را معانی مختلفه است اولاً فوجی از اهل خانه است خروج ۲۰: ۵ دوّم جمعی از قوم که در یک عصر زیست کنند پیدایش ۷ : ۱ سوم یک دور از حیات و عمر بنی نوع بشر که طولش مساوی  عمر یک نفر باشد و یا مدت یکصد سال پیدایش ۱۵: ۱۶، متی ۱: ۱۷ چهارم صنفی از بنی نوع بشر تثنیه ۳۲: ۵ پنجم وقتی از اوقات لوقا ۱: ۵۰.

پشّه

نوعی از حشرات کوچک است و گاهی از اوقات در شیر یا روغن می افتد و بدین واسطه صاف کردن شیر لازم شود و فرمایشی که مسیح در متی ۲۳: ۲۴ می فرماید اشاره به این است که فریسیان چیزهای کوچک را خوب ملتفت می شوند لکن مطالب مهمه را مختـّل می گذارند.

پشم

در میان قوم یهود به جهت لباس بسیار معمول بود لاویان ۱۳: ۴۷، تثنیه ۲۲: ۱۱ و امثال ۳۱: ۱۳، حزقیال ۳۴: ۳، هوشع ۲: ۵ و پشم دمشق در بازار صور بسیار مشهور بود حزقیال ۲۷: ۱۸.

پطرس رسول

در زبان سریانی پطرس را کیفاس خوانند یعنی سنگ و او یکی از جملۀ دوازده رسول و هم یکی از آن سه نفر اصحاب خاص خداوند بود. محتمل است که اهل بیت صیدا یوحنا ۱: ۴۴ و پسر یونس یا یوحنـّای ماهی گیر و برادر اندریاس رسول بوده اولاً اسم او شمعون بود متی ۱۶: ۱۷، اعمال ۱۵: ۱۴ و اوّل دفعه که به توسّط اندریاس در دشت با عیسی ملاقات نمود. عیسی وی را کیفاس نامید یوحنا ۱: ۳۵ و ۴0-۴۲ و در حالتی که وی در دریای جلیل که قریب به کفر ناحوم است با برادر خود اندریاس و رفقای ایشان یعقوب و یوحنـّا به پیشۀ ماهی‌گیری مشغول بوده متی ۴: ۱۸-۲۳، مراثی ۱: ۱۶-۲۰، لوقا ۵: ۸ مسیح او را به متابعت خود دعوت فرموده وی را بشارت کلام آموخت در این وقت منزل او و برادر و زن و مادرزنش در کفرناحوم بود  متی ۸: ۱۴، مراثی ۱: ۲۱و۲۹-۳۱. ظاهراً پیشۀ خوب و خانه و مکنت خود را محض پیروی مسیح ترک نمود مراثی ۱۰: ۲۸ و بعد از آن که مدتی با شاگردان بسر برد به درجه و منصب رسالت مختار و مقرّر گردید که یکی از دوازده رسول محسوب گردد متی ۱۰: ۱-۱۱، مراثی ۳: ۱۳-۱۶، لوقا ۶: ۱۲-۱۶. در این وقت مجدّداً به کیفاس یا پطرس مسمّی شد و ثبوت مفاد و معنای این اسم در وقتی بود که با رسولان دیگر مسیحیّت و الوهیت مسیح را به دلیری اقرار نمود متی ۱۶: ۱۶-۱۸. این اسم یعنی پطرس و کلامی که مسیح فرمود یعنی که «بر این سنگ کلیسای خود را بنا می کنم» فی الحقیقه نبوتی بود که پطرس مخصوصاً در قرون اولیه کلیسا صاحب چه درجه عالی خواهد بود و روز پنطیکاست از جانب رسولان تکلم می نمود که در آن حال سه هزار نفر یهود ایمان آورده به کلیسا افزوده شدند اعمال ۲: ۱ و در واقعۀ ایمان آوردن کرنیلیوس خداوند پطرس را برگزیدکه قبایل را به کلیسای مسیح دعوت نماید اعمال ۱۰: ۱۱ و ۱۵: ۷ مقابل ۱قرنتیان ۳ : ۱۱، افسسیان ۲: ۲۰-۲۲، مکاشفه ۲۱: ۱۴. اقتداری که او در کلیسا داشت بعد از آن به عموم شاگردان نیز داده شد متی ۱۸: ۱۸ طبیعت غیور و مقتدر و امیـّدوار او و میلی که با فضلیـّت و ترجیح داشت در ضمن واقعات متعجـّبۀ مسطوره در اناجیل به خوبی معلوم است که از آن واقعات اشتباهات او را که در مقصد تجسّم مسیح داشته و به سبب آن توبیخ سختی یافت متی ۱۶: ۲۱-۲۳ و محبـّت گرمی که با معلّم الهی داشت یوحنا ۶ : ۶۷ و ۶۹ و نذر مفتخرانۀ که او بر خود قرار داد که در هر حال به خداوند متمسّک باشد و انکار نمودن خداوند و توبۀ سخت بعد از آن در متی ۲۶: ۳۱-۳۵ و ۶۹-۷۵، مراثی ۱۴: ۲۷-۳۱ و ۶۶-۷۲ و لوقا ۲۲: ۲۱-۳۴ و ۵۷-۶۲ ، یوحنا ۱۳: ۳۶-۳۸ و ۱۸: ۱۵-۱۸ و ۲۵-۲۷ مذکور است و اوّل حوارئی که مسیح را بعد از قیامش مشاهده نمود او بود لوقا ۲۴: ۳۴، ۱قرنتیان ۱۵: ۵ و پس از آن که سه مرتبه محبـّت خود را نسبت به مسیح اقرار کرد موافق سه مرتبه انکاری که نموده بود مسیح وی را از برای هدایت کلیسا مأمور فرمود یوحنا ۲۱: ۱۵-۱۹.
وفات و قیام مسیح و حالات متعلـّقه به آن اثر غریبی در خاطر این رسول نموده من بعد رفتار او تقریباً بلا استثناء دلیر و ثابت و شایسته اسم او بود در دوازده باب اوّل کتاب اعمال رسولان او در سخن و عمل مشهور بود. بعد از آن که از زندان تخمیناً در سال ۴۴ میلادی اعجازاً خلاصی یافت از نظر ما محو گشته تا این که در سال پنجاهم میلادی در مجلس شورائی که در اورشلیم منعقد شد ظاهر گشت‌ اگر چه رئیس مجلس نبود ولی در جواب دادن سؤالات مهمـّه در خصوص نسبت مسیحیان قبایلی به شریعت موسی شراکت داشته اعمال ۱۵: دو سال بعد از آن پولس که خود را به هیچ وجه پست تر و کمتر از پطرس نمی دانست غلاطیان ۱: ۱۵-۱۶ و ۲: ۶-۹ وی را از جهت رفتار غیر موافق و بیجائی که در انطاکیه نموده بود توبیخ می نماید غلاطیان ۲: ۱۱ ولی این توبیخ به هیچ وجه باعث اضطراب و سردی محبـّتی که پطرس در حـّق «برادر محبوب خود پولس» داشت نگردید ۲پطرس ۱۵:۳پولس مجدداً او را در سال ۵۷ میلادی یعنی در وقتی که با زوجه خود بکار رسالت مشغول بود ذکر می نماید ۱قرنتیان ۹: ۵. محتمل است که این شغل در میان یهودیان پراکندۀ که در آسیای صغیر سکنا داشتند بوده باشد ۱پطرس ۱: ۱ ظاهراً چنین می نماید که پطرس در قرنتس ۱قرنتیان ۱: ۱۲ و ۳: ۲۲ و هم در بابل ۱پطرس ۵ : ۱۳ مشغول تبلیغ بوده است مصنـّفین پاپائی بر آنند که او خلیفۀ رومیـّه بوده مدت ۲۵ سال در آنجا سکنا داشت امـّا برهان قوئی بر رد این مطلب اقامه شده است. اولاً این که پولس در نامۀ که در سال ۵۸ میلادی به رومیان نوشت هر چند که سلام محبت آمیز و مؤدّبانه به مردان و زنان معاریف آنجا می فرستد به هیچ وجه پطرس را ذکر ننموده ثانیاً این که از بیان الهامی که در کتاب اعمال و یا از نامه های متعدّده که پولس در رومیـّه نگاشت که سلامهای بسیاری نسبت به رومیان در آن درج می نماید به هیچ وجه معلوم نمی‌شود که در سال ۶۱ یعنی در زمانی که پولس به آنجا رسید و یا در مدّت حبس او پطرس در آنجا بوده یعنی در سال ۶۱-۶۳  اعمال ۲۸: ۱۴-۳۱ و نیز به هیچ وجه معلوم نیست که پطرس سابقاً در آنجا بود مصنـّفین سلف مسیحی برآنند که پطرس در روما قریب به همان وقتی که پولس شهید شد به درجۀ شهادت رسید اما زمان آن را معین نمی کنند ممکن است که در سال ۶۴ یعنی در هنگام ستمکاری نیرون بعد از حریق عظیم معروف شهر روما پطرس وفات نموده باشد ولی احتمال کلـّی دارد که در سال ۶۶ یا ۶۸ میلادی جهان را بدرود گفت می گویند که مصلوب شد یوحنا ۲۱: ۱۸ و۱۹. اریجن می گوید که محض این که خود را شایسته ندانست که در طور و طرز مرگ مثل خداوند خود باشد درخواست نمود که وی را سرازیر مصلوب کردند.
در کتاب مقدس کلامی نیست که دلالت نماید بر این که پطرس بر حواریـّان دیگر صاحب تسلـّط و اقتدار بوده اعمال ۶ : ۱-۶  و ۱۵: ۱۳و۲۲، ۱قرنتیان ۱: ۱۲و۱۳ و ۳: ۲۱و۲۲، غلاطیان ۲: ۱و۲ و ۶-۹ و۱۱ یا بر این که در تأثیری که به او می دهند (چون که او آن سابق ترین و چابکترین و امین ترین اشخاصی که خداوند را ملاقات کرده بودند می بود جانشینی داشته باشد) برخی معتقدند بر این که انجیل مرقس که پطرس او را فرزند خود می نامد ۱پطرس ۵ : ۱۳ در تحت توجـّه پطرس نگارش یافت.
دو نامه داریم که عموم کلیسای مسیحیان معترفند بر این که آنها به پطرس منسوب است اصلیـّت نامۀ اولی به هیچ وجه منکری ندارد و معدودی از مصنـّفین معاصر حواریان بر آن اند که نامۀ مرقوم خطاب به کلیساهای مسیحی آسیای صغیر است که دارای یهودیان جدید الایمان و هم دارای جدید الایمانان قبایل بود ۱پطرس ۴ : ۳ محتمل است که در بابل به کنار رود فرات نوشته شده باشد ۱پطرس ۵ : ۱۳ خلاصه بعضی آنها را برای شهر رومیـّه تفسیر کرده اند و برخی بابل را قریه کوچکی دانند که قریب به قاهره می باشد. امتحان آتشینی که در آن زمان به کلیسا رخ نمود دور نیست که ظلم و ستمهائی بود که در اواخر سلطنت نرون در سال ۴۸ میلادی به انتها رسید واقع شده پطرس ایشان را به ملاحظۀ صدق مژده و ایقان نجات در مسیح به ایمان و اطاعت و صبر ترغیب می نماید.

نامه دوّم پطرس

این نامه به همان اشخاصی که نامۀ اوّل به آنها مکتوب بود نگارش یافته است مقصد کلـّی این رساله آن است که تعلیماتی را که در رساله قبل داده شده ثابت و بر قرار نماید و مؤمنین به مسیح را به رفتار شایسته که لایق این ادّعای عالی ایشان یعنی اخلاص داشتن به مسیح باشد برانگیزاند. کلیسای سلف در نگارش یافتن این رساله و نسبت آن به رسول اوّل چندان اطمینان نداشتتد ولی دلیل مقنعی نداریم بر این که نامه خارج از کتب قانونیه الهی و یا این که تصنیف پطرس نباشد ۲پطرس ۱: ۱و۱۸ و ۳ : ۱ مقابل ۱پطرس ۳ : ۲۰ و ۲پطرس ۲: ۵ در بسیاری از کلمات شباهت به نامۀ یهودا دارد و هر دو نامه پطرس فیمابین تعلیمات پطرس و پولس توافق کلی می دهد و غلبه با محبـّت و حلم توفیق آلهی را در مصنـّفین آشکار می سازد ایمانی که به توسـّط پولس شرح شده در کلمات پطرس با امید کامل قرین است و در اقوال یوحنـّا با محبت مقرون می باشد.

پطروباس

مسیحی رومانی که پولس در رساله به رومیان ۱۶: ۱۴ وی را سلام می فرستد در خانوادۀ امپراطور یک یا دو نفر به این اسم بودند فیلیپیان ۱: ۱۳ و ۴ : ۲۲.

پطمس

مکاشفه ۱: ۹ جزیرۀ است در ارخبیل روم که فعلاً آن را پطمه گویند و اندازۀ بعد مسافت از طرف جنوبی ساموس بدان جا تخمیناً بیست میل و از طرف غربی آسیای صغیر بیست و چهار میل می باشد و رومیان خطاکاران و مقـّصرین را به آنجا می فرستادند چنان که یوحنـّای انجیلی نیز در سال ۹۴ میلادی یعنی در زمان سلطنت دومیتیانس به همین جهت به آنجا فرستاده شد. خاکش بسیار حاصل خیز است زیرا که زمینش کلیتاً مرکب از سنگهای خشک می باشد که قدری خاک روی آنها را پوشیده است گویند این جزیره بقایای آتش فشان است و به مسافت قلیلی از ساحل حجره و مغاره ایست که گمان می برند یوحنـّا سفر مکاشفات را در آنجا مرقوم داشت.

پلنگ

این لفظ در عبرانی به معنی نقاطی می باشد تا اشارۀ بیشه هائی که در آن حیوان است باشد ارمیا ۱۳: ۲۳ و پلنگ از جنس گربه است و طولش از بینی الی اوّل دم چهار قدم و طول دمش دو قدم و قدری است و در کوههای لبنان و فلسطین کمیاب است لکن در کوههای شرقی و در جلعاد و موآب و حوالی دریای لوط بسیار است. پوستش بسیار گران قیمت و برای پوشش زین و سجـّادات بکار آید و از جمله عادتهای این حیوان که در کتاب مقدّس مذکور است کمین کردن در حوالی شهرها ارمیا    ۵ : ۶ و در سر راه حیوانات یا مردم است هوشع ۱۳: ۷ و از جمله علامات صلح و سلامتی در ملکوت مسیح همخوابه شدن پلنگ با ببر است بدون ضرر اشعیا ۱۱: ۶ و پلنگ از حیوانات مکـّاری است که به قوّت و سرعت و شجاعت معروف است دانیال ۷ : ۶ و حبقوق ۱: ۸ . و بعضی بر آنند که مضمون آیه حبقوق اشاره به نوعی از پلنگ باشد و آن را فیلس گویند و امرا و پادشاهان از برای صید نگاهدارند و بعضی بر آنند که بعضی از اماکن را که در کتاب مقدّس به اسم نمریم اشعیا ۱۵: ۶ و ارمیا ۴۸ : ۳۴ و نمرت سفر اعداد ۳:۳۲ و بیت نمره سفر اعداد ۳۶:۳۲ و یوشع ۱۳: ۲۷ مذکورند به واسطۀ کثرت وجود این حیوان در آنجاها بوده است که به این اسامی نامیده شده اند لکن دور نیست که اصل این الفاظ در عبری به معنی صافی باشد ملاحظه در نمره و نمیریم.

پلاس

پارچۀ زبر و درشتی است که از موی بز یا شتر بافته می شود مکاشفه ۶ : ۱۲ و در قدیم الایام همچو زمان حال از برای جوال مستعمل بود پیدایش ۴۲ : ۲۵ و چون کسی را ماتم و حزنی فوق الطاقه واقع می شد لباس از پلاس ترتیب داده در بر می کرد یعنی بالای پوست بدن خود می پوشید و گاهی عوض عبا استعمال می شد پیدایش ۳۷ : ۳۴، ۲سموئیل ۳ : ۳۱، ۱پادشاهان ۲۱: ۲۷، ۲پادشاهان ۶ : ۳۰، یونس ۳ : ۶، متی ۱۱: ۲۱. غالباً لباس پیغمبران پلاس بوده است اشعیا ۲۰: ۲، زکریا ۱۳: ۴، متی ۳ : ۴، مکاشفه ۱۱: ۳ و چون آن حزن و اندوه بر طرف میشد و خبر خوشحالی می شنیدند پلاس را از خود دور انداخته به لباس رسمی ملبـّس می شدند مزمور ۳۰ : ۱۱.

پمفیلیه (مقاطعۀ هر طایفه) اسم مقاطعه ایست در آسیای صغیر که در طرف شمالی دریای روم در میانه کیلیکیـّه و لیکیـّه واقع است و در زمانی که پولس بدان جا شد پای تخت آن را پرجه می گفتند اعمال ۱۳: ۱۳ و 1۴: ۲۴ و ۲۷: ۵ و کلودیوس پیسیدیـّه و لیکیـّه را که سابقاً در جزو آن نبودند بدان افزود و پمفیلیـّه ساحلی است که ۸۰ میل طول و ۳۰ میل عرض دارد و صاحب سه نهر می باشد که به الکتارکتس و سسترس و اوریندون مسمی می باشند پای تختش پرجه و بندرش اتالیه یعنی اضالیا بود اعمال ۱۴: ۲۵. و در زمان جنگ فارس پمفیلیـّه مقاطعه کوچکی بود که سی سوار و کیلیکیـّه یکصد سوار می داد و در زمان رومانیان جزء آسیا شد لکن بعد از آن آنرا جدا کردند و شیشرون معروف بر آن حکمرانی نمود. پرجه اوّل جائی بود که پولس در آغاز بشارتش بدان جا رفت و مرقس در آنجا از وی جدا شد و چون از پیسیدیـّه مراجعت نمود از پرجه بشارت داده از اتالیه به انطاکیه شد اعمال ۱۴: ۲۴-۲۶ و در روز پنجاهم از سکنه پمفیلیـّه در اورشلیم حضور داشتند.

پنج کتاب موسی

پنج کتاب موسی، مجموعه‌ای است که در ابتدای عهد عتیق قرار دارد. این بخش از کتاب مقدس در دوم تواریخ ۱۴:۳۴ «کتاب تورات خداوند که به دست موسی نازل شده» و در دوم تواریخ ۹:۱۷ «کتاب تورات خداوند» نامیده شده است. همچنین در دوم پادشاهان ۲۱:۲۳ «کتاب عهد»، در عزرا ۶:۷ «تورات موسی»، در نحمیا ۱:۸ «کتاب تورات موسی»، و در عزرا ۱۸:۶، نحمیا ۱:۱۳، دوم تواریخ ۴:۲۵ و ۱۲:۳۵ «کتاب موسی» خوانده شده است. در متی ۵:۱۲، لوقا ۲۶:۱۰ و یوحنا ۵:۸ و ۱۷ نیز به آن «تورات» اشاره شده است.
محتوای پنج کتاب:
– کتاب پیدایش: از آفرینش جهان تا مرگ یعقوب سخن می‌گوید.
– کتاب خروج: دربارهٔ وضع قوانین دینی در کوه سینا است.
– کتاب لاویان: به قوانین، مقررات و وظایف قبیلۀ لاوی می‌پردازد.
– کتاب اعداد: از سفر بنی‌اسرائیل در بیابان و فتح سرزمین کنعان صحبت می‌کند.
– کتاب تثنیه: خلاصه‌ای از قوانین پیشین را بازگو می‌کند.
این پنج کتاب، نظام دینی موسی را به روشنی بیان می‌کنند. در کتاب‌های اول و آخر (پیدایش و تثنیه)، وقایع عمومی مربوط به همه انسان‌ها بیشتر دیده می‌شود، در حالی که سه کتاب دیگر (خروج، لاویان و اعداد) بیشتر به بنی‌اسرائیل اختصاص دارند. کتاب خروج به نبوت، لاویان به کهانت و اعداد به پادشاهی می‌پردازد. در پایان تثنیه، خبر مرگ و دفن موسی آمده و نام مکان‌هایی ذکر شده که پس از فتح کنعان و حبرون به کار رفته‌اند.
نویسندگی پنج کتاب:
برای قرن‌ها، مسیحیان معتقد بودند که موسی نویسنده این پنج کتاب است. اما در دو قرن اخیر، برخی محققان بر این باورند که این کتاب‌ها سال‌ها پس از موسی، از منابع مختلف گردآوری شده‌اند. با این حال، هنوز عده‌ای معتقدند موسی خود نویسنده این کتاب‌هاست، هرچند احتمالاً از منابع دیگر نیز استفاده کرده است. این اختلاف‌نظر، از اهمیت معنوی این کتاب‌ها نمی‌کاهد.
دلایل موافقان نویسندگی موسی:
۱. در خود کتاب‌ها اشاره شده که موسی بخش‌هایی را نوشته است (مانند خروج ۱۴:۱۷، تثنیه ۳۱:۹).
۲. سنت یهودی و مسیحی موسی را نویسنده می‌دانند.
۳. اگرچه برخی رویدادها پس از موسی رخ داده‌اند، ممکن است بعدها اضافه شده باشند، اما بخش عمده توسط موسی نوشته شده است.
۴. موسی با تحصیلات مصری و سواد بنی‌اسرائیل، توانایی نوشتن این کتاب‌ها را داشت.
دلایل مخالفان نویسندگی موسی:
۱. تناقض‌ها در روایت‌ها (مانند دو داستان آفرینش در پیدایش) نشان می‌دهد این کتاب‌ها از منابع مختلف ترکیب شده‌اند.
۲. برخی بخش‌ها (مانند تثنیه ۳۴) پس از موسی نوشته شده‌اند.
۳. تفاوت‌های زبانی و عقیدتی نشان می‌دهد نویسنده واحدی نداشته است. برخی محققان معتقدند این کتاب‌ها در دوره پادشاهان (۸۵۰ ق.م.) یا پس از بازگشت از تبعید بابلی تدوین شده‌اند.
به نظر مخالفان، اشاره‌ عهد عتیق به «تورات موسی» ممکن است فقط به «کتاب عهد» (خروج ۲۰-۲۳) مربوط باشد، نه همه پنج کتاب.

پنجره 

در امثال ۶:۷ و غزل غزلها ۹:۲ از پنجره یاد شده است. گاهی به کوچه‌ها نگاه می‌کرد و طوری ساخته شده بود که شخص از داخل می‌توانست بیرون را ببیند، بدون اینکه از خارج کسی او را ببیند.

پنطس 

در اول پطرس ۱:۱، نام منطقه‌ای در شرق آسیای صغیر، کنار دریای سیاه است. از شرق به کولخیس، از جنوب به کاپادوکیه و از غرب به گالاتیه محدود می‌شد. در زمان عیسی مسیح، یهودیان در آنجا ساکن بودند و در آغاز تاریخ مسیحیت، بشارت انجیل به آنجا رسید و گروهی به مسیح ایمان آوردند. پطرس رسول نیز رساله اول خود را به آنان نوشت. پنطس زادگاه اَکیلا، همراه پولس بود (اعمال رسولان ۲:۱۸). این منطقه در زمان پومپیوس به قلمرو روم افزوده شد.

پنیر 

در قدیم، با افزودن گل‌های خاردار به شیر و منعقد کردن آن، پنیر درست می‌کردند و در سبد می‌گذاشتند تا هنگام نیاز مصرف شود. پنیر سه بار در کتاب مقدس ذکر شده است: اول سموئیل ۱۸:۱۷، دوم سموئیل ۲۹:۱۷ و ایوب ۱۰:۱۰. به سازندگان پنیر، “پنیرفروش” می‌گفتند.

پوبلیوس 

در اعمال رسولان ۲۸:۷، او را رئیس جزیره مالت معرفی می‌کند، اما احتمالاً حاکمی از طرف روم بر آن جزیره حکمرانی می‌کرد.

پوست 

در کتاب مقدس آمده که خدا برای آدم و حوا لباس‌هایی از پوست ساخت (پیدایش ۲۱:۳). یهودیان نیز از لباس‌های پوستی (خروج ۱۴:۲۶، عبرانیان ۳۷:۱۱) و کمربندهای پوستی استفاده می‌کردند (دوم پادشاهان ۸:۱، متی ۴:۳).

پوتئولی (چاه‌های کبریه) 

شهری در ایتالیا، در هشت مایلی شمال غرب ناپل، که امروزه پزوولی نامیده می‌شود. در گذشته به خاطر حمام‌های گرمش معروف بود و یکی از مهم‌ترین بندرهای روم به شمار می‌رفت. کشتی‌های اسکندریه اجازه داشتند با بادبان‌های باز به این بندر وارد شوند. پولس و همراهانش در سفر به ایتالیا به اینجا رسیدند (اعمال رسولان ۱۳:۲۸-۱۴).

پورکیوس فستوس 

(رجوع شود به فستوس).

پولس 

به معنای “کوچک” است و نام عبرانی او شائول بود. او رسول غیریهودیان محسوب می‌شد (رومیان ۱۳:۱۱). اولین بار در اعمال رسولان ۹:۱۳ از او با نام پولس یاد شده است. برخی معتقدند این تغییر نام به دلیل زندگی در خارج از فلسطین یا به احترام سرجیوس پولس، یکی از نخستین ایمانداران، بوده است.
او در طرسوسِ کلیکیه به دنیا آمد و تبعه روم بود. والدینش از قبیله بنیامین بودند و او را بر اساس آیین یهود پرورش دادند (فیلیپیان ۵:۳). طرسوس شهری دانش‌پرور بود و پولس نزد غمالائیل، استاد برجسته یهود، در اورشلیم تحصیل کرد. او در صنعت خیمه‌دوزی مهارت داشت (اعمال رسولان ۳:۱۸).
پیش از ایمان آوردن، از فریسیان متعصب و مخالف سرسخت مسیحیت بود (اعمال رسولان ۳:۸). اما در راه دمشق، عیسی بر او ظاهر شد و زندگی‌اش دگرگون شد (اعمال رسولان فصلهای ۹و۲۶). پس از آن، تمام عمر خود را وقف بشارت انجیل کرد.
خصوصاً در میان قبایل چنین به نظر می‌رسد که افکار او درباره روح پاک و والای دین مسیح، چه در عبادت و چه در تأثیر اعمالش، اهمیت ویژه‌ای داشت. مخالفت او با رسوم و قوانین عبادت و دین یهود، در هرجا باعث کینه و دشمنی هموطنانش شد و در نهایت، به دلیل شکایت آنان، نزد رومیان در قیصریه زندانی گردید. پس از دو سال، او را برای بازجویی به روم فرستادند، زیرا خود خواسته بود در حضور امپراتور حاضر شود.
روایت‌هایی که نویسندگان کلیسای قدیم درباره پولس نقل می‌کنند، چندان قابل اعتماد نیست، اما در قرن‌های اول، این نظر مورد پذیرش عموم بود که در پولس خطایی نیافتند و پس از دو سال که نتوانستند تقصیری بر او ثابت کنند، بی‌گناهی او آشکار شد و از زندان رها گردید. پس از آن، دوباره به روم بازگشت، و نرون او را بار دیگر زندانی کرد و به قتل رساند.
به نظر می‌رسد پولس بر تمام دانش‌های رایج میان یهودیان آن زمان مسلط بود و تسلطش بر زبان یونانی نشان می‌دهد که با نوشته‌های یونانیان نیز آشنا بوده است. او با فیلسوفان یونانی بحث‌های بسیاری کرد و از شاعرانشان مانند اریتس (اعمال رسولان ۱۷: ۲۸)، میندر (اول قرنتیان ۳۳:۱۵)، و پای مندیز (تیطس ۱۳:۱) نقل قول کرده است. اما نمی‌توان گفت که در تمام علوم یونانیان عالِم بود. از نوشته‌هایش پیداست که طبیعت او متوجه هدفی جهانی و روحانی بود و اثر پاک‌کننده و شرافت‌بخش دین مسیح بر دل‌های مؤمنان را به خوبی درک می‌کرد. او از دین مسیح و تأثیر پاک‌کننده‌اش، آتش محبت و آرزوی نجات تمام مردم را از نجات‌دهنده گرفته بود (کولسیان ۱۲:۱).
به نظر می‌رسد بسیاری از رسولان و دیگر معلمان، بیشتر به اصول دین یهود و قوانین و رسومی که در آن پرورش یافته بودند توجه داشتند و مسیحیت را همچون شاخه‌ای می‌دانستند که باید به تنه قدیم یهودیت پیوند زده شود. اما پولس از این دیدگاه محدود فراتر رفت و دین مسیح را در نور حقیقی آن، به عنوان آیینی جهانی تصور کرد. دیگران معتقد بودند که هر کس می‌خواهد به این دین جدید بگرود، باید اول یهودی شود و یوغ شریعت موسی را بپذیرد، اما پولس اصرار داشت که این دیوار جدایی بین یهود و دیگر اقوام را بردارد و نشان دهد که همه در مسیح یکی هستند. نتیجه تمام تلاش‌های او همین بود و هرگز از پیگیری این هدف بزرگ دست نکشید. او حتی از توبیخ پطرس، که نگاهش به زمانه بود، نترسید و جان خود را در برابر تعصب هموطنانش به خطر انداخت. در حقیقت، به همین دلیل بود که پنج سال در اورشلیم، قیصریه و روم زندانی شد.

خلاصه تاریخ سرگذشت پولس
– ایمان آوردن پولس (اعمال رسولان ۹) — ۳۷ میلادی
– اقامت در عربستان — ۳۷ تا ۴۰ میلادی
– سفر اول به اورشلیم (غلاطیان ۱۸:۱) و اقامت در طرسوس (اعمال رسولان ۲۳:۹–۳۰)
– سفر به انطاکیه (اعمال رسولان ۲۸:۱۱) — ۴۰ میلادی
– سفر دوم به اورشلیم با برنابا برای کمک به فقرا در زمان قحطی (اعمال رسولان ۳۰:۱۱) — ۴۴ میلادی
– سفر اول برای تبشیر مسیحیت همراه برنابا و مرقس به قبرس، انطاکیه پیسیدیه، ایقونیه، لستره، دربه و بازگشت به انطاکیه (اعمال رسولان فصلهای ۱۳–۱۴) — ۴۵ تا ۴۹ میلادی
– شورای رسولان در اورشلیم و حل اختلاف بین یهودیان و غیریهودیان در کلیسا
– سفر سوم به اورشلیم با برنابا و تیطس برای رفع اختلافات — سپس بازگشت به انطاکیه
– مناظره با پطرس و برنابا در انطاکیه و جدایی موقت از برنابا (اعمال رسولان ۲۱:۱۵–۳۰)
– سفر دوم برای تبشیر از انطاکیه به آسیای صغیر، قلیقیه، لیکائونیه، غلاطیه، ترواس و شهرهای یونان مانند فیلیپی، تسالونیکی، بریه، آتن و قرنتس (اعمال رسولان ۳۰:۱۵–۱:۱۸) — آغاز بشارت در اروپا (۵۱ میلادی)
– اقامت یک سال و نیم در قرنتس و نگارش دو رساله به تسالونیکیان — ۵۲ تا ۵۳ میلادی
– سفر چهارم به اورشلیم و توقف کوتاه در انطاکیه (اعمال رسولان ۱۱:۱۸–۳۳)
– سفر سوم برای بشارت در غلاطیه و فریجیه در پاییز (اعمال ۱:۱۹) — اقامت سه‌ساله در افسس و نگارش رساله به غلاطیان (۵۶ یا ۵۷ میلادی)
– سفر به مقدونیه، قرنتس و کریت (که در اعمال رسولان ذکر نشده) — نگارش رساله اول به تیموتائوس و بازگشت به افسس
– نگارش رساله اول به قرنتیان در بهار ۵۷ میلادی
– ترک افسس در تابستان و سفر به مقدونیه — نگارش رساله دوم به قرنتیان و رساله به تیطس (۵۷ میلادی)
– اقامت سه‌ماهه در قرنتس و نگارش رساله به رومیان — ۵۸ میلادی
– سفر پنجم به اورشلیم در بهار و دستگیری — انتقال به قیصریه (۵۸ میلادی، اعمال رسولان ۳:۲۰–۱۵:۲۱)
– زندان در قیصریه و محاکمه نزد فیلکس، فستوس و اَغْرِیپاس — آغاز نگارش انجیل لوقا و کتاب اعمال رسولان (۵۸–۶۰ میلادی)
– سفر به روم در پاییز — غرق شدن کشتی نزدیک مِلیطه و رسیدن به روم در بهار ۶۰–۶۱ میلادی (اعمال رسولان ۱:۲۷–۱۶:۲۸)
– زندان اول در روم (اعمال رسولان ۳۰:۲۸) — نگارش رساله‌های کولسیان، افسسیان، فیلیپیان و فیلمون (۶۱–۶۳ میلادی)
– آتش‌سوزی روم در تابستان و آزار مسیحیان در دوران نرون — احتمال شهادت پولس در این دوره
– برخی معتقدند پولس پس از آزادی از زندان اول (۶۳ میلادی) به اسپانیا (رومیان ۲۴:۱۵، ۲۸)، افسس (اول تیموتائوس ۳:۱)، کرِیت (تیطس ۵:۱)، آسیای صغیر (دوم تیموتائوس ۵:۱) و نیکاپولس (تیطس ۱۲:۳) سفر کرد.
– نگارش رساله دوم به تیموتائوس — حدود ۶۴ میلادی
– احتمال دستگیری مجدد و زندان دوم — شهادت پولس حدود ۶۷ میلادی
بررسی شخصیت و تأثیر پولس
پولس با سفرهای طاقت‌فرسا (اغلب پیاده)، تأسیس کلیساها، موعظه‌ها و نامه‌های الهام‌بخشش، یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های مسیحیت شد. او با وجود مخالفت‌ها، خطرها و زندان‌های مکرر، هرگز از رساندن پیام مسیح دست نکشید. نامه‌های او نشان‌دهنده‌ شخصیتی است که از یک آزارنده‌ی مسیحیان به الگویی از ایمان، فداکاری و عشق به بشریت تبدیل شد.
همان‌طور که چارلز کالب کولتون گفته است: «پولس نه‌تنها برای پیروانش، بلکه برای تمام مؤمنان تا امروز الهام‌بخش بوده است. او نمونه‌ای بی‌نظیر از تحول روحانی و پایبندی به اصول مسیحیت است — شجاع، مهربان، فداکار و پرتلاش برای هدایت انسان‌ها.»

پول

در گذشته‌های دور و میان اقوام غیرمتمدن، مبادله کالا به کالا رواج داشت و سپس در معاملات، دام‌ها را به جای پول استفاده می‌کردند. همچنین گندم، نمک، تنباکو و صدف را نیز برای مبادله به کار می‌بردند. بعدها طلا، نقره و مس غیرمسکوک رایج شد که با وزن مشخصی مبادله می‌شد. سپس فلزات را به دستور پادشاه یا حاکم زمان با نشان خاصی برای وزن معین ضرب کردند تا عیار و ارزش آن مشخص باشد و خریدار و فروشنده از دردسر وزن کردن و تعیین عیار راحت باشند.
احتمالاً سکه‌های یونانی در قرن هشتم قبل از میلاد رواج داشته و سکه‌های ایرانی پس از آن رایج شده‌اند. به نظر می‌رسد نخستین سکه‌ای که در میان یهودیان استفاده می‌شده، سکه طلا بوده و اولین سکه منظم یهودی در زمان سیمون مکابی (کمتر از ۱۵۰ سال قبل از میلاد) ضرب شده است. سکه‌های آن‌ها شامل شاقل، نصف شاقل و یک‌سوم و یک‌چهارم شاقل بوده و معمولاً تصویر شاخه بادام یا ظرف مَن بر روی آن‌ها نقش می‌بست، اما هرگز تصویر انسان بر روی سکه‌های یهودی مجاز نبوده است.
در برخی مناطق مانند شام، مصر و روم، رسم سنجش پول هنوز رواج داشت و حتی پول‌های کهنه نیز با ترازو سنجیده می‌شد. در معاملات مهم، صرافان پول را بررسی و سره را از ناسره جدا می‌کردند. اما استفاده از ترازوهای نادرست برای کم‌فروشی در معاملات، ممنوع و گناه بزرگی شمرده می‌شد.
در دوران عیسی مسیح، صرافان در حیاط معبد حضور داشتند تا پول‌های خارجی را به پول یهودی تبدیل کنند یا شاقل را برای کسانی که نیم‌شاقل سالانه می‌پرداختند، خرد کنند. اما عیسی آن‌ها را از معبد بیرون راند، زیرا معامله در خانه خدا را نادرست می‌دانست و آن‌ها را به فساد و نادرستی متهم کرد.
پولس رسول نیز در مورد عشق به پول، که ریشه بسیاری از گناهان است، هشدار داده و نه تنها جمع‌آوری ثروت، بلکه دلبستگی به آن را نیز نکوهش کرده است. این هشدار برای فقیر و غنی یکسان است، زیرا طمع و حرص در هر دو گروه وجود دارد.

پیاز

گیاهی شبیه به زنبق است که در مصر به فراوانی رشد می‌کند. پیاز مصری به دلیل درشتی و طعم خوبش معروف بود، تا جایی که بنی‌اسرائیل گاهی آن را بر مَن و سلوی ترجیح می‌دادند.

پیدایش 

نخستین کتاب از عهد عتیق است که به عبری “برشیث” (در ابتدا) نامیده می‌شود، زیرا با همین واژه آغاز می‌گردد. این کتاب به دو بخش تقسیم می‌شود:
– بخش اول (باب ۱ تا ۱۱): شامل آفرینش جهان، داستان آدم و حوا، گناه نخستین، عهد سبت، ازدواج، تاریخ نسل‌های پیش از نوح، فساد انسان‌ها، طوفان نوح، پراکندگی مردم پس از برج بابل و اختلاف زبان‌ها.
– بخش دوم (باب ۱۲ به بعد): تاریخ ابراهیم و فرزندان او را روایت می‌کند، از جمله مهاجرت به مصر. این کتاب با الهام الهی نوشته شده و پایه‌ای برای کتاب‌های بعدی عهد عتیق است.

پیر 

در میان عبرانیان و دیگر اقوام، افراد سالخورده احترام زیادی داشتند. جوانان موظف بودند به احترام آنان بایستند (لاویان ۳۲:۱۹)، و بی‌احترامی به پیران مجازات داشت. پیران نیز مسئولیت‌هایی در قبال جوانان و جامعه داشتند، از جمله رهبری دینی و سیاسی در دوران عهد عتیق و جدید.

پیسیدیه 

منطقه‌ای در آسیای صغیر، شمال پمفیلیه، که شهر انطاکیه پیسیدیه در آن قرار داشت. پولس رسول در این منطقه موعظه می‌کرد (اعمال ۲۴:۱۴).

پیشانی 

در گذشته، غلامان را با نشان‌هایی روی پیشانی علامت می‌زدند تا از هم تشخیص داده شوند. در مکاشفه (۳:۷)، فرشته‌ای مؤمنان را با مهر خداوند روی پیشانی علامت زد تا از عذاب نجات یابند. همچنین پرستندگان بت‌ها (مکاشفه ۹:۱۴) و زن زناکار (مکاشفه ۵:۱۷) نشان‌هایی روی پیشانی داشتند. در جامعه آن زمان، زنان معمولاً پیشانی خود را می‌پوشاندند، و باز بودن پیشانی نشانه بی‌عفتی شمرده می‌شد (ارمیا ۳:۳).

پیشرو

در عبرانیان ۲۰:۶، «پیشرو» به کسی اشاره دارد که راه را آماده می‌کند یا ما را هدایت می‌نماید. همچنین در اول قرنتیان ۲۰:۱۵و۲۳، به نخستین میوه‌های درخت انجیر (نوبر) نیز پیشرو گفته می‌شود.

پیلاطس

پونطیوس پیلاطس (یوحنا ۱:۱۹، متی ۲:۲۷) حاکم رومی یهودیه از سال ۲۹ میلادی بود. او عیسی را با وجود بی‌گناهی‌اش به یهودیان تسلیم کرد (یوحنا ۲۸:۱۸) و برای حفظ موقعیت خود، تحت فشار یهودیان، حکم به مصلوب شدن او داد (متی ۲۶:۲۴-۲۷). اگرچه خودش اعتراف کرد که عیسی گناهی ندارد، اما به خاطر ترس از شورش، تسلیم خواسته مردم شد.
پس از این واقعه، پیلاطس نگهبانانی بر قبر عیسی گماشت (متی ۶۲:۲۷-۶۶). در سال ۳۶ میلادی، به دلیل سرکوب خونین شورش سامریان، از مقام خود عزل شد و به روم فرستاده شد. گفته می‌شود بعدها تبعید شد و در نهایت خودکشی کرد.

پیه

پیه حیوانات قربانی شده، وقف خداوند بود (لاویان ۳:۳، ۹، ۱۶و۱۷) و نشان‌دهنده تقدیم بهترین چیزها به خدا بود. خوردن پیه و خون در شریعت یهود حرام بود (لاویان ۳ : ۱۶و۱۷ و ۷ : ۲۴-۲۷).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
Shield Security