فرهنگ لغات کتاب مقدس حرف ت
فرهنگ لغات کتاب مقدس: حرف ت
تابستان
توجه به زمان و اوقات
تاباص (روشنایی)
داوران ۵۰:۹ و آن شهری است که در شمال شکیم، در سرزمین افرایم واقع شده است. گفته میشود ابی ملک در آنجا کشته شد و حدود ۱۳ میل رومی از نابلس فاصله دارد و امروز آن را توباص مینامند. (نگاه کنید به ابی ملک).
تابوت
پیدایش ۲۶:۵ (نگاه کنید به دفن)
تابوت عهد
خروج ۱۰:۲۵ صندوقی است که موسی به فرمان خدا از چوب شطیم ساخت. طول آن سه ذراع و نه قیراط، و عرض و ارتفاعش دو ذراع و سه قیراط بود. بیرون و داخل آن با طلا پوشیده شده بود و در اطراف لبههای آن تاجهای طلایی نصب شده بود. روی آن یک دریچه از طلای خالص قرار داشت و دو کروبی با بالهای گشوده بر روی آن سایه افکنده بودند. در دو طرف آن دو حلقه طلایی برای حمل تابوت با دو عصای چوبی طلاپوش تعبیه شده بود.
درون تابوت، ظرف من (گلدان مَنّا)، عصای هارون که شکوفه داده بود، و دو لوح سنگی که ده فرمان بر آنها نوشته شده بود، قرار داشت (عبرانیان ۳:۹-۴). همچنین کتاب تورات در کنار آن گذاشته میشد (تثنیه ۲۶:۳۱). به همین دلیل گاهی به آن «تابوت شهادت» میگفتند (خروج ۱۶:۲۵ و ۲۱:۴۰). اما در زمان پادشاهی سلیمان، ظرف منّ و عصای هارون دیگر در تابوت نبودند (۱ پادشاهان ۹:۸).
بر روی دریچه تابوت، ابری بود که خداوند در آن ظاهر میشد. هنگام کوچ قوم اسرائیل، تابوت را حمل میکردند و ستون ابر روزها و ستون آتش شبها راهنمای آنها بود. وقتی تابوت را برمیداشتند، موسی میگفت: «ای خداوند، برخیز تا دشمنانت پراکنده شوند و مخالفانت از حضور تو بگریزند.» و وقتی تابوت را میگذاشتند، میگفت: «ای خداوند، به میان هزاران هزار اسرائیل بازگرد» (اعداد ۳۳:۱۰-۳۶).
هنگامی که قوم اسرائیل از رود اردن عبور کردند، تابوت عهد را پیشاپیش خود بردند و آبهای رود شکافته شدند، آبهای بالایی ایستادند و قوم از میان خشکی گذشتند (یوشع ۳:۱۴-۱۷).
تابوت برای مدتی (بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال) در خیمهٔ جلجال باقی ماند (ارمیا ۱۲:۷-۱۵). سپس همراه خیمه، پیشاپیش لشکر اسرائیل حرکت داده میشد. اما زمانی که اسرائیلیان در افیق شکست خوردند، تابوت به دست فلسطینیان افتاد و آنها آن را به اشدود برده و در معبد داجون گذاشتند (۱ سموئیل ۵). اما خداوند بلایا و بیماریهای سخت بر آنها فرستاد، تا جایی که مجبور شدند تابوت را با احترام به سرزمین اسرائیل، به روستای یعاریم بازگردانند (۱ سموئیل ۶-۷).
وقتی داوود در اورشلیم ساکن شد، تابوت را با جلال و شکوه به آنجا آورد و تا زمان ساخت معبد در همانجا ماند (۲ سموئیل ۶؛ ۱ تواریخ ۲۵:۱۵-۲۹). گمان میرود مزمور ۱۳۲ در همین زمان نوشته شده باشد. پس از آن، تابوت در معبد قرار داده شد (۲ تواریخ ۲:۵-۱۰).
بر اساس ۲ تواریخ ۷:۳۳، منسّی بتهای تراشیده شده را در معبد گذاشت و احتمالاً تابوت را از جای خود جابهجا کرد. اما یوشیا آن را دوباره به جای اصلیاش بازگرداند و آن را «تابوت مقدس» نامید (۲ تواریخ ۳:۳۵).
باید دانست که تابوت در معبد دوم وجود نداشت و مشخص نیست که آیا به بابل برده شد یا پنهان شده و ناپدید گشت.
تابور (تل بلند)
کوهی است در منطقه جلیل که امروز به نام کوه تابور شناخته میشود. این کوه نزدیک به چمن ابنعمیر در سرزمین نفتالی قرار دارد و حدود شش میل جنوبشرقی ناصره و ده میل جنوبغربی دریای طبریه فاصله دارد.
تابور محل مناسبی برای گردآوری سپاه بود. باراق ده هزار سرباز خود را در اینجا جمع کرد تا با سیسرا بجنگد (داوران ۶:۴-۱۴). همچنین مدیانیان پیش از پیروزی جدعون، برخی از سربازان اسرائیلی را در اینجا کشتند (داوران ۱۸:۸). داود در مزمور ۱۲:۸۹ از تابور و حرمون تمجید کرده، و در ارمیا ۱۸:۴۶ همراه با کرمل ذکر شده است. بتپرستی نیز در قله این کوه رواج داشت (هوشع ۱:۵).
در عهد جدید نامی از تابور برده نشده، اما برخی مانند اوریجن و جروم معتقدند این کوه، همان کوه تجلی است (مرقس ۳:۹-۱۰). اما این نظریه رد شده، زیرا در زمان مسیح، خانههای شهر آنتیوخوس کبیر (ساختهشده در ۲۱۸ قبل از میلاد) هنوز پابرجا بود. همچنین محل تجلی نزدیک بانیاس بود، زیرا این رویداد پس از ورود عیسی به آن منطقه رخ داد. با این حال، سه کلیسا به یادبود سه سایبان پیشنهادی پطرس بر این کوه ساخته شده است.
ویژگیهای کوه تابور:
تابور در میان کوههای فلسطین، منظرهای زیبا و روحنواز دارد. این کوه به صورت قلهای منفرد و مرتفع از دشتهای اطراف سر برآورده است. ارتفاع آن از سطح زمین ۱۳۷۵ پا و از سطح دریا ۱۸۴۳ پا است. راه رسیدن به قله دشوار است، اما یک سوارکار میتواند در یک ساعت به بالای آن برسد.
جنوب کوه خشک و بیآب است، اما سایر نقاط آن پوشیده از درختان بلوط، سنديان و دیگر گیاهان است. خاک آن حاصلخیز و مناسب چرای دامهاست. حیواناتی مانند کبک، خرگوش، روباه و پرندگان وحشی در جنگلهای آن یافت میشوند و گاهی گرگ و پلنگ نیز دیده شدهاند.
طول قله آن کمتر از یک چهارم میل و عرض آن یک هفتم میل است. دو کلیسا در آنجا ساخته شده: یکی متعلق به رومیها و دیگری به لاتینها. همچنین بقایای برجها، دیوارها و استحکامات ویران شده از دوران یهودیان، یونانیان، رومیان و عثمانیان در آنجا وجود دارد.
چشمانداز تابور:
از بالای این کوه میتوان کوه شیخ، دریای جلیل، کوههای حوران و جلعاد را در شمال، و چمن ابنعمیر، جلبوع، کرمل و دریای مدیترانه را در جنوب و غرب مشاهده کرد.
۲) شهر تابور:
شهری در منطقه زبولون بود که به لاویان تعلق داشت (۱ تواریخ ۷۷:۶). (نگاه کنید به: کسلوت تابور)
تاج
(۲ پادشاهان ۱۲:۱۱؛ حزقیال ۱۲:۱۶)
در دوران باستان، تاج معمولاً نواری از ابریشم یا کتان بود که به دور سر بسته میشد (خروج ۳۶:۲۸-۳۷). این رسم به ویژه در میان عروسها رواج داشت (غزل غزلها ۳:۱۱؛ حزقیال ۱۲:۱۶).
اما تاج بیشتر نماد پادشاهان و بزرگان بود و معمولاً از طلای خالص ساخته میشد. پادشاهان در مراسم رسمی آن را بر سر میگذاشتند (۲ تواریخ ۱۱:۲۳) و گاهی حتی در جنگها نیز از آن استفاده میکردند (۲ سموئیل ۳۰:۱۲).
با گذشت زمان، تاجها با طرحهای متنوع و سنگهای قیمتی تزئین شدند. ملکهها نیز تاج میپوشیدند (استر ۱۷:۲). برخی پادشاهان برای هر سرزمین فتح شده، تاجی جداگانه میساختند و به تدریج بر سر میگذاشتند (مکاشفه ۱۲:۱۹).
معنای نمادین تاج:
– نشانه شرافت و عزت (امثال ۴:۱۲)
– نماد پیروزی (ناحوم ۱۶:۵)
– نشانه حیات و جلال ابدی (۱ پطرس ۴:۵)
بر تاج رئیس کهنه عبارت “مقدس برای خداوند” نوشته میشد (خروج ۳۰:۳۹) که نشاندهنده مسئولیت مقدس او بود. همچنین گاهی نشانهایی بر تاج فرماندهان و پهلوانان نصب میشد تا خدمات بزرگشان را یادآوری کند. در دوران باستان، تاج به برندگان مسابقات و جنگاوران برجسته اهدا میشد (۲ سموئیل ۷:۴-۸).
تاجران و تجار (اشعیا ۲:۲۳)
در دوران باستان، کالاها از طریق کاروانها از شهری به شهر دیگر منتقل میشدند، همانطور که امروز نیز در ایران و برخی کشورهای شرقی مرسوم است. در کتاب مقدس نیز آمده که یوسف را به کاروان تجاری فروختند. نخستین تجارتی که در تاریخ ثبت شده، تجارت اعراب با هند بود که کالاهای خود را با کاروانها به آنجا میفرستادند و از آنجا نیز کالا میآوردند.
البته راههای دیگری مانند دریاها و رودخانهها نیز برای حمل و نقل وجود داشت، اما امکانات سفر هنوز به حدی نبود که به راحتی از آبها عبور کنند و تجارت را گسترش دهند. نخستین قومی که در تجارت شهرت یافتند، فینیقیان بودند که صیدون بندر اصلی آنها بود. برای آگاهی از وضعیت تجارت فینیقیان، میتوان به کتاب حزقیال نبی (فصل ۲۷ و ۲۸) مراجعه کرد.
مصریان نیز در تجارت مهارت داشتند و کالاهای هندی را به سرزمین خود و کالاهای خود را به هند و دیگر شهرهای مجاور دریای مدیترانه میفرستادند. یعقوب رسول نیز به تاجران آن زمان اشاره میکند که از شهری به شهر دیگر برای سودجویی سفر میکردند (یعقوب ۱۳:۴).
با پراکنده شدن اقوام در زمین، زندگی مردم هر شهر به کشاورزان و کالاهای خارجی وابسته شد، چنانکه این موضوع در داستان ابراهیم و یوسف و قحطی مصر آشکار است. اما یهودیان به دلیل نداشتن کشتی، تجارت با دیگر اقوام برایشان دشوار بود. تلاشهای یهوشافاط برای توسعه تجارت نیز بینتیجه ماند (۱ پادشاهان ۴۸:۲۲-۴۹). بااین حال، آنها کالاهای خارجی را میخریدند (عزرا ۷:۳؛ نحمیا ۲۰:۱۳-۲۱) و کالاهای خود را به سرزمینهایی مانند فینیقیه میفرستادند (۱ پادشاهان ۱۱:۵؛ حزقیال ۲۷:۱۱؛ اعمال ۲۰:۱۲). بندر یافا نیز به دلیل تجارت مشهور بود و کشتیهای بسیاری از آنجا به دیگر نقاط میرفتند (یونس ۳:۱).
تجارت داخلی یهودیان بیشتر در زمان جشنها و مراسم مذهبی رونق داشت، که در آن حیوانات برای قربانی خریده میشد و پول زیادی در معبد خرج میشد. این موضوع باعث شد عیسی مسیح بساط صرافان و فروشندگان را در هم بکوبد (متی ۱۲:۲۱؛ یوحنا ۱۴:۲).
تاحت
یکی از منازل بنیاسرائیل است که در کتاب اعداد (۳۳: ۲۶-۲۷) ذکر شده و گمان میرود در نزدیکی کوه تیه در میانهٔ عربستان و پترا واقع باشد.
تارح (به معنای تنبل)
پدر ابراهیم است که همراه او تا حران رفت و در آنجا در سن ۲۰۵ سالگی درگذشت، در حالی که ابراهیم ۵۷ سال داشت (پیدایش ۱۱: ۳۱-۳۲).
تارح: همچنین نام یکی از منازل بنیاسرائیل است که بین تاحت و میتقه قرار داشت (اعداد ۳۳: ۲۷-۲۸).
تارش (به معنای سخت)
نام یکی از دو خواجهسرای دربان اخشورش (خشایارشا) بود. این دو نقشه کشتن پادشاه را کشیدند، اما مردخای این توطئه را افشا کرد و باعث شد هر دو به دار آویخته شوند (استر ۲: ۲۱ و ۶: ۲).
تاریع (به معنای فرار) → نگاه کنید به «تحریج».
تاریکی
تاریکی غلیظ یکی از بلایایی بود که خدا بر مصر نازل کرد (خروج ۱۰: ۲۱-۲۳). احتمالاً این تاریکی ناشی از بخارهای کثیفی بود که به فرمان خدا و توسط موسی پدید آمد و مصریان را بسیار ترساند. این تاریکی شبیه به ظلمتی بود که هنگام مصلوب شدن مسیح، زمین را فرا گرفت (لوقا ۲۳: ۴۴-۴۵). همچنین تاریکی نمادی از جهل و نادانی (یوحنا ۱: ۵؛ رومیان ۱۳: ۱۲؛ افسسیان ۵: ۱۱)، بدبختی (اشعیا ۵۰: ۳؛ ۵۹: ۹-۱۰) و عذاب آخرت است (متی ۸: ۱۲). گفته شده خدا در تاریکی غلیظ ساکن بود (خروج ۲۰: ۲۱؛ ۱ پادشاهان ۸: ۱۲).
تجدید یا معاد
(متی ۱۹: ۲۸؛ تیطس ۳: ۵) دربارهٔ تفسیر این آیات بحثهای زیادی شده است. منظور از کلمهٔ «تجدید» یا «جهان نوین» در انجیل متی ممکن است تولد دوباره (نوزایی) مسیحیان باشد یا بازسازی همه چیز در بازگشت مسیح به این دنیا، که تفسیر دوم به حقیقت نزدیکتر است. اما «غسل تولد نو و تجدید روحالقدس» (تیطس ۳: ۵) اشاره به گفتگوی مسیح با نیقودیموس دارد: «اگر کسی از نو زاده نشود، نمیتواند ملکوت خدا را ببیند» (یوحنا ۳: ۳). مسیحیان فرزندان خدا خوانده شدهاند (یوحنا ۱: ۱۲-۱۳؛ ۱ یوحنا ۲: ۲۹؛ ۵: ۱، ۴) و از خدا یا بهوسیلهٔ کلمهٔ خدا زاده شدهاند (یعقوب ۱: ۱۸؛ ۱ پطرس ۱: ۳، ۲۳). این مفهوم در جای دیگر به «آفرینش تازه» (۲ قرنتیان ۵: ۱۷)، «نو شدن ذهن» (رومیان ۱۲: ۲)، «قیام از مرگ» (افسسیان ۲: ۶) و «زنده شدن با مسیح» (افسسیان ۲: ۱، ۵) تعبیر شده است. بنابراین، تجدید به معنای کاشت دوبارهٔ درخت زندگی روحانی در نفسِ گناهکار، با کمک روحالقدس و کلمهٔ خداست تا انسان بتواند امور روحانی را درک کند و به عدالت و نیکی روی آورد. کسی که توبه میکند، باید ثمرات این تجدید و شادی ناشی از شناخت خدا را دریابد و محبتش به دیگران، به ویژه به مسیح، تازه شود. هر کس که تجدید یابد، نمیتواند به دیگر تجدیدیافتگان محبت نورزد، زیرا همه از نو به وسیلهٔ کلمهٔ خدا زاده شدهاند.
عید تجدید
(یوحنا ۱۰: ۲۲) این عید به یادبود تقدیس دوبارهٔ هیکل و بازسازی مذبح پس از اخراج سوریان توسط یهودای مکابی برگزار شد (۱ مکابیان ۴: ۵۲-۵۹؛ سال ۱۶۴ ق.م). مدت این عید هشت روز بود، اما حضور در اورشلیم اجباری نبود. این عید از ۲۵ کانون اول (همان روزی که آنتیوخوس اپیفانوس در ۱۶۷ ق.م معبد را نجس کرد) آغاز میشد.
تازیانه
یوحنا ۲: ۱۵ تازیانه از سه رشته چرمی ساخته میشد و با سیزده ضربه، مجموعاً سیونه ضربه میخورد. بر اساس شریعت، نباید بیش از چهل ضربه به کسی زد (تثنیه ۲۵: ۱-۳؛ دوم قرنتیان ۱۱: ۲۴). دستهای فرد گناهکار را به ستونی میبستند، لباسش را میدریدند، او را خم میکردند و تازیانه میزدند. گاهی اوقات، فرد به دلیل شدت درد و آزار جان میسپرد. حتی گاهی به تازیانه گرههای چرمی، آهن یا فلزات دیگر میآویختند تا درد را شدیدتر کنند. رومیها برای تعداد ضربات تازیانه حدی نمیشناختند، چنانکه عیسی مسیح را آنقدر تازیانه زدند که دیگر تحملش ممکن نبود. این کار چنان تحقیرآمیز بود که رومیها هرگز اتباع خود را با تازیانه مجازات نمیکردند (اعمال ۲۲: ۲۵-۲۶). گاهی فرد را آنقدر تازیانه میزدند تا بمیرد، و بدن عیسی مسیح نیز همینگونه مجروح شد: «از زخمهای او شفا یافتیم» (اشعیا ۵۳: ۵). گاهی نیز برای اجرای حد، از چوبدستی استفاده میکردند (دوم قرنتیان ۱۱: ۲۵).
تاک و تاکستان
نخستین کسی که در کتاب مقدس از کاشتن تاکستان یاد شده، نوح است (پیدایش ۹: ۲۰). در دوران قدیم، پرورش تاکستان رواج داشت؛ مثلاً ملکیصدق برای ابراهیم نان و شراب آورد (پیدایش ۱۴: ۱۸)، دو دختر لوط به پدرشان شراب نوشاندند (پیدایش ۱۹: ۳۳)، و یعقوب برای اسحاق شراب آماده کرد (پیدایش ۲۷: ۲۵). یعقوب قبل از مرگش پیشگویی کرد که یهودا در پرورش مو شهرت خواهد یافت (پیدایش ۴۹: ۱۲). پسران ایوب نیز شراب مینوشیدند (ایوب ۱: ۱۸). نویسنده امثال و اشعیا کسانی را که مدام شراب مینوشیدند، تهدید میکنند (امثال ۲۳: ۳۰-۳۱؛ اشعیا ۵: ۱۱).
خاستگاه تاک، کوههای شرقی آسیای صغیر است، اما سرزمینهای شام و فلسطین به دلیل انواع انگورهایشان معروف بودند. در هر تپه در سرزمین یهودیه، برجهایی برای نگهبانان تاکستان ساخته شده بود. بهترین و خوش طعمترین انگورها در این باغها میرویید. گاهی تاکها را رها میکردند تا روی زمین پخش شوند یا روی داربستها و مکانهای بلند رشد کنند. به همین دلیل در میکاه ۴: ۴ آمده: «هر کس زیر موی خود و زیر درخت انجیرش خواهد نشست» (مقابل زکریا ۳: ۱۰). گاهی تاکها روی دیوارهای خانهها میروییدند (مزمور ۱۲۸: ۳).
تامار (درخت خرما)
- نام زنی است که ابتدا با عیر، از فرزندان یهودا، ازدواج کرد. پس از مرگ عیر، به برادرش اونان داده شد. وقتی اونان نیز درگذشت، پدرش وعده داد که اگر پسرش شیله به بلوغ برسد، تامار را به عقد او درآورد. اما وقتی شیله بزرگ شد، یهودا به وعده خود عمل نکرد. تامار نقشهای کشید و خود را به گونهای درآورد که یهودا او را نشناخت و با او همبستر شد. این داستان در پیدایش ۳۸ به تفصیل آمده است.
- خواهر ابشالوم بود که آمنون به زور با او همبستر شد (۲ سموئیل ۱۳، ۱ تواریخ ۹:۳).
- دختر ابشالوم بود (۲ سموئیل ۲۷:۱۴).
- نام مکانی در جنوب شرقی یهودا است (حزقیال ۱۹:۴۷ و ۲۸:۴۸). درباره محل دقیق آن اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند همان تدمر است که در دشت قرار داشت.
تَعَنَت شیلوه
محلی در مرز قلمرو افرایم است (یوشع ۶:۱۶). برخی آن را شیلو و برخی دیگر خرابه ثعله میدانند. این مکان تپهای است در فاصله ۱۰-۱۲ مایلی شرق نابلس.
تیوفیلوس
مردی یونانی یا رومی که از دوستان نزدیک لوقا بود. لوقا انجیل و کتاب اعمال رسولان را به نام او نوشت (لوقا ۱: ۳).
تبعیره (به معنای شعلهور شدن)
مکانی در دشت فاران است (اعداد ۳:۱۱، تثنیه ۲۲:۹) که به آن کبروت هَتّاوَه نیز گفته میشود.
تبنی (به معنای مطلع کردن)
مردی بود که ادعای پادشاهی کرد و با عمری جنگید. نیمی از مردم از او پیروی کردند، اما در نهایت شکست خورد و احتمالاً کشته شد (۱ پادشاهان ۲۱:۱۶-۲۲).
تبر یا گوپال
ابزاری برای نجاران و چوببرها بود (تثنیه ۵:۱۹، ۲۰:۱۹، ۱ سموئیل ۲۰:۱۳، اشعیا ۱۵:۱۰). همچنین به عنوان سلاح جنگی استفاده میشد (ارمیا ۲۰:۵۱).
تبرزین
سلاحی جنگی بود که در امثال سلیمان ۱۸:۲۵ و ارمیا ۲۰:۵۱ به آن اشاره شده است. در برخی آیات، منظور از آن گرز یا سلاحی سنگین است.
تَنِنایی (بخشش)
یکی از فرمانداران ایرانی در فلسطین بود (عزرا ۳:۵، ۶، ۶:۶، ۱۳).
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |