سرنوشت یوسف همان سرنوشت کشور عزیزمان ایران است
سرنوشت یوسف همان سرنوشت کشور عزیزمان ایران است
«یوسف درب سیلوی گندم را به روی مردم قحطی زده باز کرد.» (پیدایش 41: 56)
ایران ما امروز روزگار سختی را می گذراند و مانند یوسفی است که به خاطر جهالت برادران نانجیب و فاقد شرافتش دچار زخم های عمیق روحی و عاطفی شده که با کمال ناجوانمردی او را به چاه انداختند و باعث درماندگی، تنگ دستی، غلامی، آوارگی، دربه دری، بدنامی و زندانی شدن او شدند. اما این همۀ داستان یوسف نیست. و این شرایط هم آخر ماجرای ایران و ایرانی نیست. و روزی مدرک جعلی نسل سوخته بودن ایرانی، مانند پیراهن خونین یوسف که مدرک جعلی مرگ او برای پدرش یعقوب بود، برملا خواهد شد و پدران این سرزمینِ گرفتار ظلم از کلبۀ احزان بیرون خواهند آمد.
ایرانِ دردمند امروز مانند یوسف گرفتار دسیسه و توطئۀ برادران نامردش، فردای بسیار شکوهمند و درخشانی دارد. درخششی که حتی در ذهن ایران ستیزان متهاجمی که او را به این روزگار انداخته اند قابل تصور نیست.
یوسف در نهایت، شخص دوم مصر شد و در زمان قحطی درهای سیلوی گندم را به روی مردم قحطی زده باز کرد و عزیز مصر نامیده شد و بعد از سال ها دوری تحمیلی، پدرش را در آغوش گرفت و به اسطورۀ مقاومت برای همۀ نسل ها تبدیل شد و ماجرای زندگی اش همواره حرفی برای گفتن دارد.
اینست تصویر فردای ایران ما: مملکتی سر بلند و مقتدر که عزیز خاورمیانه خواهد بود و درب سیلوی تجربیات ارزشمندش را به روی دنیای گرفتارِ قحطیِ عشق و احساس و عاطفه خواهد گشود.
جلیل سپهر
@jalilsepehr
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |