درس های ایمان: برگرفته از 60 سال دوستی و رفاقت با عیسی (قسمت دوم)
درس های ایمان: برگرفته از 60 سال دوستی و رفاقت با عیسی (قسمت دوم)
از قسمت پیشین، مجموعهای را شروع کردم که با نظری به بیش از 60 سال تجربۀ زندگی ام با عیسی، درس هایی را برای شما شرح دهم که از ایمان و خدمت خود در این مسیر آموخته ام. در صورتی که مایل به خواندن قسمت اول این مجموعه هستید می توانید به لینک زیر از وب سایت پرپاسخ مراجعه فرمایید:
https://porpasokh.com/?p=14225
در طول سالیانی که گذشت عدۀ زیادی به دفتر کارم در کلیسای سَدلبَک (کلیسایی که نویسنده شبانی آن را به عهده داشت. مترجم) مراجعه می کردند و به من می گفتند که نقشه های من برای این کلیسا غیرممکن هستند. شاید چنین چیزی برای شما هم اتفاق افتاده که شروع به فعالیتی با بنای یک ساختمان عظیم با هدفی بی نظیر می کنید. و یا خدمت جدیدی را شروع کرده اید که به نظر بسیار طاقت فرسا است. هر چه بکنید، بالآخره مردم دم منفی خواهند زد و می گویند امکان ندارد!
بنابراین واژۀ “غیرممکن” را از فرهنگ لغت خود در دفتر کارم حذف کردم. این کار را در همان آغاز کار کلیسای سدلبک انجام دادم. این ایده را از کتاب مقدس گرفتم.
در انجیل لوقا 37:1 می فرماید: «برای خدا هیچ کاری محال نیست.» (ترجمۀ معاصر) اگر عبارت “غیرممکن” در فرهنگ لغت خدا نیست، پس در واژگان من هم نیست.
سالها پیش در محوطۀ کلیسا مشکلی برای رفت و آمد اتومبیل ها داشتیم. ما فقط یک راه ورودی داشتیم و شدیداً به راه ورودی دیگری هم نیاز داشتیم و کلیسایمان به خاطر این مشکل رفت و آمد رشد نمی کرد. می خواستیم پلی را به عنوان مسیر ورودی دوم به طرف ساختمان بنا کنیم. چهارده آژانس دولتی به ما می گفتند که این امری غیرممکن است . چنین چیزی نمی توانست هرگز اتفاق بیفتد. اما رد فرهنگ لغت من غیرممکن جایی ندارد.
و بالآخره خدا این امر محال را انجام داد.
خدا این کار را به خاطر ایمان عظیم من نکرد! این پل به این خاطر هنوز هم پابرجاست چون خواست خدا بود. «برای خدا هیچ کاری محال نیست.» این که 14 آژانس دولتی به ما گفتند چنین چیزی امکان ندارد، اهمیتی نداشت. ثابت شد که آن ها اشتباه می کردند و خدا مثل همیشه حق داشت.
کلمۀ غیرممکن اغلب مانع ریسک کردن ما در خدمتمان می شود. ما دوست نداریم که خطایی بکنیم. درحالی که اشتباه یا شکست مسئلۀ بدی نیست چون باعث می شود که درسمان را یاد بگیریم. بدون خطا کردن یاد نمی گیری چه چیزی عملی نیست.
شکست های ما در کلیسایمان بیشتر از موفقیت هایمان بوده. اتفاقاً به سرعت اشتباه می کنیم و اغلب هم شکست می خوریم و اتفاقاً بعضی از اشتباهات ما احمقانه است! همین تجربۀ اشتباه، کلید ما است. به این ترتیب است که متوجه نحوۀ صحیح انجام دادن کاری را یاد می گیریم. ترس از شکست خیلی بدتر از خودِ شکست است. واقعیت این است که کسی نیست که راهی را خطا نپیموده باشد.
در صورتی که مایل به ریسک بیشتر هستی، سه کار زیر را در زندگی خود پرورش بده:
1- شکست را باز تعریف کن
شکست به معنای «نرسیدن» به هدف نیست؛ بلکه خطایی در تعیین هدف است. شکست به معنای امتحان کردن چیزی هم نیست.
اگر کاری را با عشق و محبت و ایمان می کنی، نباید تو را آدم بی عُرضه ای تلقی کرد. کتاب مقدس می فرماید عشق و محبت هرگز ساقط نمی شود. مهم نیست که به هدف می رسی یا نه. همین که تلاش خود را با ایمان و محبت کردی، خودش موفقیتی برای توست.
2-زندگی خود را بر پایه ای بنا کن که تغییر نکند
تنها یک چیز هست که در زندگی تو هرگز عوض نمی شود و آن اهداف خداست.
در بازی بسکتبال به ما چنین یاد می دهند که وقتی پای اصلی خود را بر زمین می گذاری، این همان پایی است که در حالی که دور پای دیگری می چرخی ثابت می ماند. وقتی پایۀ محکمی داری که جنبش نمی خورد، به اندازۀ کافی برای تجربه کردن چیزهای جدید اطمینان خاطر داری.
3- فراموش نکن که خدا همیشه با توست
هرگز به تنهایی ریسک نکن. یکی از وعده های معمول کتاب مقدس این است که «من با تو هستم.» خدا این را بارها و بارها تکرار می کند. هر بار که در کلیسایم ریسک کردم، این اطمینان را داشتم که تنها نیستم. وقتی خدا با توست، گام های استوارتری برمی داری.
اگر ریسک نکنی، خدمت تو خدا را خشنود نمی کند.
کتاب مقدس می فرماید: “بدون ایمان، ممکن نیست بتوان خدا را خشنود ساخت.” (عبرانیان 11: 6 ترجمۀ هزارۀ نو)
امیدوارم امروز مشغول خدمتی باشی که قلب خدا را شاد سازد؛ چون با ایمان است که می توانی برای او ریسک کنی.
نوشتۀ کشیش ریک وارِن- 21 ژوئن 2022
ترجمۀ ژاسمن پتروسیان مسیحی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |