خلاصۀ کتاب چالش ۴۰ روزۀ دعا: دعای پشمین جدعون (روز بیست و دوم)
خلاصۀ کتاب چالش ۴۰ روزۀ دعا: دعای پشمین جدعون (روز بیست و دوم)
داوران 6: 33–40
* اقوام شرقی به ضد اسرائیل جمع شده بودند تا با اسرائیل بجنگند. جدعون خدا را امتحان کرد و پس از آن که مطمئن شد که این خداست که با او صحبت می کند، فرمان خدا را اجرا کرد. ما هم می تونیم چنین دعایی را که با امتحان همراه است انجام دهیم و مسلماً خدا به هیچ عنوان ناراحت نمی شود. اگر او از این کار ما ناراحت می شد، اجازه نمی داد که این قسمت در کلامش نوشته شود.
* آنا دختری انگلیسی هست که به بچه ها در انگلستان رقص یاد می داد. روزی با خود چنین فکر کرد که خوب می شود اگر این کار را برای خدمت خدا انجام دهد. پس در این مورد دعا کرد. یک روز در مقاله ای مطلبی را خواند که مبشرانی از انگلستان به صربستان برای خدمت می روند. اینجا بود که خدا به آنا گفت که تو هم به صربستان برو. آنا دعای پشمین جدعون را انجام داد تا مطمئن شود صدایی که شنیده از خدا بوده یا خیر؟ او که هیچ اطلاعی از صربستان نداشت و حتی یک آشنای صربیایی نداشت، چنین دعا کرد: « خدایا من هیچ اطلاعی از صربستان ندارم. اگر این صدا و خواست توست لطفاً در طول این هفته یک نفر صربیایی را ملاقات کنم». او این مسئله را با گروه دعای خود نیز در میان گذاشت و به آن ها گفت که چطور دعا کرده. دوستانش به او گفتند که این یک دعای احمقانه ای است ولی با این همه با او در دعا متحد شدند.
* 2 روز بعد وقتی آنا در استودیو بود متوجه شد که مردی بلند قد وارد استودیو شده و آنا که اطمینان داشت این مرد ایتالیایی می باشد نزد آن مرد رفت و به او سلام کرد و پرسید: ببخشید شما کجایی هستید؟ آن مرد جواب داد: صربیایی!!! آنا اکنون در صربستان مشغول خدمت به بچه های بی بضاعت هست و به آن ها رقص یاد می دهد و به بزرگسالان هم زبان انگلیسی آموزش می دهد و با کلام خدا نیز آن ها را خدمت می کند!
نوشتۀ مارک بَتِرسون
ترجمۀ آرمینه باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |