تعلیم رسمی کلیسای کاتولیک: ازدواج در عهد جدید
تعلیم رسمی کلیسای کاتولیک: ازدواج در عهد جدید
برداشت عهد از ازدواج مبنی بر تناقضی است که در زندگی شخصی عیسی به چشم می خورد او که «از زنی زائیده شد» (پیدایش 4: 4؛ ر.ک لوقا 11: 27) با طرز زندگی خود در ناصره (لوقا 2: 51-52) زندگی خانوادگی را به همان ترتیبی که توسط تمام عهد عتیق آماده شده بود تأئید نمود. اما از طرف دیگر او که از مادری باکره تولد یافت، خود نیز بکر زیست و از این راه به زندگی جدیدی که والاتر از زندگی زناشویی است شهادت داد.
الف- مسیح و ازدواج
1- قانون جدید. عیسی با اشاره صریح به مرجعی کهن تر از شریعت موسی یعنی نقشه آفریدگار طبق کتاب پیدایش بر خصوصیات مطلق ازدواج تأکید کرد و فسخ ناپذیری آن را اعلام نمود (متی 19: 9-1). خدا مرد و زن را به هم پیوند داد و در عین حال آنها را جهت وقف نوعی از زندگی که مافوق قدرتشان بود آزاد گذاشت. آنها در نظر وی « یک تن» هستند و حتی طلاقی هم که به علت «سنگدلی» انسان قابل تحمل بود، نمی باید در ملکوت خدا که انسان در آن به کمال اولیۀ خود نائل می شود جایی داشته باشد. مورد استثنایی عمل «زنا» (متی 19: 9) احتمالاً حقانیت طلاق را توجیه نمی کند (مرقس 10: 11؛ لوقا 16: 18؛ 1قرنتیان 7: 10-11). اجازه طلاق به دلیل زنا بی شک مربوط به طرد کردن یک همسر نامشروع و یا به عنوان یک جدایی است که در نتیجۀ آن، دیگر احتمال ازدواج مجدد نخواهد بود. این امر بیان گر علت حیرت شاگردان در مورد سخت گیری قانون جدید می باشد، آنها چنین می گفتند: «…اگر شوهر در مقابل زنش باید چنین وضعی داشته باشد بهتر است که دیگر ازدواج نکند» (متی 19: 10).
این گونه پافشاری در اجرای اصول به هیچ وجه مانع آن نمی شد که انسان های گناهکار مورد بخشش قرار گیرند. عیسی به دفعات با افراد زناکار و کسانی که نسبت به محبت ایده آل خدا، شرط وفاداری را به جا نمی آوردند، روبرو شد (لوقا 7: 37؛ یوحنا 4: 18؛ 8: 3-5؛ ر.ک متی 21: 31، 33). او از این گونه اشخاص استقبال می کرد نه به این دلیل که رفتارشان مورد تأیید وی بود بلکه به این سبب که مایل بود آنها را به سوی دگرگونی زندگی و بخششی راهنمایی کند که ارزش های ایده آل پایمال شده را از نو برجسته می ساخت (یوشع 8: 11).
2- راز مقدس ازدواج. عیسی به این امر قانع نبود که ازدواج را به کمال اولیه ای که گناه بشری آن را تیره و تار کرده بود بازگرداند بلکه برای آن پایۀ جدیدی بنا نهاد که مفهوم مذهبی ازدواج را در ملکوت خدا تضمین می نماید. عیسی توسط پیمان جدیدی که با خون خود بست، همسر کلیسای خویش گردید (متی 26: 28). امر ازدواج برای تمام مسیحیان که بدنشان از هنگام تعمید (1قرنتیان 6: 19) هیکل روح القدس می باشد «در رابطه با مسیح و کلیسا راز عظیمی» است (افسسیان 5: 32). اطاعت کلیسا از مسیح و متقابلاً محبت نجات بخش مسیح به کلیسایی که او با تسلیم خود آن را رهایی بخشید، قاون زنده ای است که زن و شوهر باید سر مشق زندگی زناشوئی خود قرار دهند. زیرا فیض مسیح در محبت آنها رخنه نموده و آنها را به کمال می رساند (5: 21-33).
امور جنسی بشر که تمایلات طبیعی آن باید با حکمت ارزیابی گردد، اکنون در چارچوب واقعیتی مقدس قرار می گیرد که آن را متبدل می سازد (1قرنتیان 7: 1-6).
ب- ازدواج و بکارت
در سفر پیدایش آمده است: «خوب نیست که آدم تنها باشد» (پیدایش 2: 18). در ملکوت خدا که عیسی آن را آغاز نمود کمال مطلوب جدیدی به وجود آمد و آن این است که انسانها به خاطر آن ملکوت به میل خود از ازدواج صرف نظر می نمایند. عیسی به آنها گفت: «همه نمی توانند این سخن را قبول کنند مگر کسانی که استعداد آن را داشته باشند بعضی ها طوری به دنیا آمده اند که اصلاً نمی توانند ازدواج کنند، عده ای هم به دست انسان مقطوع النسل شده اند و عده ای نیز به خاطر پادشاهی آسمانی از ازدواج خودداری می کنند. بنابراین هر کس قدرت اجرای این تعلیم را دارد آن را بپذیرد.» (متی 19: 11-12). این است تناقضی که در بکارت مسیحی یافت می شود. در عهد قدیم به منظور تداوم نسل خداوند، تولید مثل وظیفۀ اصلی انسان تلقی می شد، اما در آخرت ازدواج منسوخ خواهد شد (متی 22: 30). بین این دو زمان یعنی عهد قدیم و ظهور دوم مسیح، در کلیسا دو نوع زندگی در کنار هم وجود دارد، یکی از زندگی زناشوئی که راز مسیح و کلیسا آن را به کلی دگرگون ساخته است و دیگری که به عقیدۀ پولس از آن یکی بهتر است، تجرد روحانی و وقف شده می باشد (1قرنتیان 7: 8 و 25-28). در اینجا منظور کاستن ارزش ازدواج نیست بلکه مقصود نمایاندن ارزش کامل ارزش ازدواج است که هر مسیحی از راه تعمید در آن شرکت می کند (2قرنتیان 11: 2). انسان تنها به خاطر تحصیل رضامندی خدا (1قرنتیان 7: 35-37) پیوند جدایی ناپذیری با وی برقرار می نماید تا شهادت دهد که جهان فعلی که ازدواج بدان وابسته است به سوی پایان خود پیش می رود (7: 31). آرزوی پولس که از این دیدگاه به امور فوق می نگرد چنین است «از این پس حتی آنانی که زن دارند باید طوری زندگی کنند که گویا مجرد هستند» (7: 29). بیوه زنان نیز نباید مجدداً ازدواج نمایند. اما سرانجام تمام امور به خدا بستگی دارد. دعوت های گوناگون در چارچوب بدن مسیح با یکدیگر ارتباط داشته و مکمل هم می باشند. در این زمینه همانند سایر زمینه ها «…خداوند به هر کس استعداد خاصی داده است به یکی، یک جور و به دیگری به نحوی دیگر» (1قرنتیان 7: 7؛ ر.ک متی 19: 11)
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |