بررسی رساله یعقوب: فصل سوم
پس از آنکه یعقوب درباره ایمانی که در زندگی ما بصورتی عملی، و در ضمن در اعتقادات ما خود را نشان میدهد، صحبت میکند، او متوجه مشکلاتی میشود که هر کدام از ما باید با آنها برخورد کنیم. همین مشکلات است که در راه ایمان ما برایمان چالشی ایجاد می کنند.
آنچه شما را تعجب زده می کند اینست که اینها مشکلات عمومی و عادی هستند. در اینجا هیچ صحبتی از انتقال کوهها به دریا یا بوقوع پیوستن معجزات یا حداقل رفع نیازهای مادی در هنگام بشارت انجیل در قبایل دورافتاده، نمی شود. ، یعقوب برخلاف ما که فکر می کنیم ایمان خارق العاده خود را در معجزات عظیم ظاهر می سازد، به مسائل بسیار عادی روزمره می پردازد.
کنترل زبان (یعقوب 3: 1-12)
زبان اولین چالش ایمان است. انتقاد یا زخم زبان زدن به برادرمان امری بسیار آسان و راحت است، تا باعث لغزش ما شود. حتی غیبت هم امری وسوسه انگیز می باشد. کنترل زبان نشانه بسیار خوبی از بلوغ یک ایماندار به مسیح است.
غلبه بر نفس (یعقوب 3: 13-4: 10)
هر کدام از ما، علایق و تمایلات طبیعی خاص خود را دارد که ایمان را به چالش در می آورد. ما بخوبی می توانیم گرایشها و تمایلات کهنه مان مانند حسد تلخ و جاه طلبی را در خود تشخیص دهیم. اما نباید فراموش کنیم که به همان ترتیب می توانیم خصوصیاتی را که حکمت خدا در خود دارد نیز تمییز دهیم. این حکمت پاک، صلحآمیز، ملایم، نصیحتپذیر، سرشار از رحمت و ثمرات نیکو و بری از تبعیض و ریا میباشد ( یعقوب 3: 17). کدام علایق و تمایلات خود را می بایست جدی بگیریم؟ اگر با گرایشهای کهنه مان عمل کنیم، روابط ما با دیگران پر از نزاع و جنگ و دعوا خواهد بود ( یعقوب 4: 1-2). در ضمن، اشتیاق هر چه را که داشته باشیم، اشتیاقی غلط خواهد بود و به ناکامی می انجامد و آن را بدست نخواهیم آورد. زیرا اولاً این علایق را در زندگی ای که با خدا شروع کرده ایم همراه نکرده ایم ( آیه 2)، و ثانیاً وقتی هم از خدا درخواست میکنیم، آنها را با نیت بد می طلبیم ( آیه 3).
یعقوب به بحث درباره حاد بودن دیدگاه مادی و خودخواهانه ای که مربوط به زندگی ما است میپردازد.
دوستی با دنیا، دشمنی با خداست (آیه 4). در اینجا کلمه دنیا از دیدگاه الهیاتی بیان شده و به معنای سیستمی است که بر دنیای کنونی ما حاکم است. یعنی تمام ارزشها و تفکرات و علایق و تمایلات آن که بیانگر جامعه گناه آلود بشری ما است.
پس چالش ایمان در این مبحث این است که شخص می بایست خود را به خدا تسلیم کند. ما باید دیدگاه و ارزشهای او را جایگزین ارزشهای سابق خود بکنیم، حتی اگر به بهای درد کشیدن و فروتن ساختن خود در حضور خدا تمام شود ( آیات 8-10). در حقیقت وقتی ما خود را تسلیم خدا میکنیم، مسیر جدیدی را در زندگی مان شروع می کنیم که باعث تغییر در تمایلات ما می شود و ما را تبدیل به شخصی می کند که بیشتر مایل به محبت کردن است تا درخواست چیزی! و در ضمن این مسئله رابطه ما با دیگران را نیز تحت الشعاع قرار می دهد.
قضاوت کردن قاضی (یعقوب 4: 11-12)
یک مشکل عمومی دیگر که همه ما با آن برخورد میکنیم، کشش ما به داوری یا قضاوت و ارزیابی رفتار و گفتار دیگران به طرزی منفی و با حالت تحکم میباشد. یعقوب نشان میدهد که تنها خدا، که شریعت را ساخته، شایسته است که قضاوت کند. ایمان با چنین کششی که در درون ما برای قضاوت و تحکم وجود دارد، مبارزه می کند.
فروتن ساختن شخص متکبر و مغرور (یعقوب 4: 13-17)
و بالآخره، ایمان به جنگ و مبارزه مستقیم با غرور و اشتیاق انسان به اعتماد کامل بر خود می پردازد.غرور و خودبینی یا تکبر و نگرش ما به زندگی به این صورت که ما آن را به جای خدا در اختیار خود داریم، موفقیتی کوتاه مدت خواهد داشت و به چیزی دست نخواهد یافت. ایمان باعث این بیداری و هوشیاری در ما می شود که هر کدام از ما به خدا نیاز داریم و چنان باعث آزادی ما می شود که به رهبری محبتانه خدا اطمینان می کنیم و در زندگیمان از تقلّاهای بیهوده دست بر می داریم و شروع به استراحت می کنیم.
ترجمه کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |