آیا فلسفه نظام گیتی نشانگر وجود خدا هست؟
فلسفه نظام گیتی باوجود هستی و دلایل وجود خدا به عنوان بهترین توصیف برای وجود هستی آغاز میگردد. اشکال مختلفی از استدلال وجود دارد. از مهمترین نسخهها یکی مباحث لایبنیزین است و دیگری مباحث توماسی که به ترتیب به نام گوتفرید لیبنیز (1646-1716 بعد از میلاد مسیح) و توماس آکوئیناس (1225-1274 بعد از میلاد مسیح) نامگذاری شدهاند. نسخه سومی نیز هست که در سالهای اخیر به نسخه برجستهای تبدیل شده که از تمامی نسخهها مؤثرتر واقع میگردد: این نسخه در خصوص فلسفه نظام گیتی است که میتوان به عنوان جایگزینی برای یکسری موارد مطرح گردد.
جهان هستی
آغازمی گردد آغاز نمیگردد
با علت بیعلت
شخص غیر شخص
مدافعین این استدلال تلاش میکنند تا یک شاخه از هر مسئله دشواری را تصدیق نمایند و از این رو به این سه اصل استدلال میکنند:
1. جهان آغازی داشته است.
2. عاملی برای آغاز جهان وجود داشته است.
3. عامل آغاز جهان شخص بوده است.
یکی از استدلالهای فلسفی برای فرضیه نخست مستلزم ناممکن بودن خلق نامحدودی از وقایع حقیقی است. برای نمونه، اگر شروع به شمارش کنید 1و2و3و… میتوانید برای همیشه در حال شمارش باشید و هرگز زمانی نرسد که در آن به مقدار نامحدودی از اعداد شمارش شده رسیده باشید. شمردن شما میتواند برای همیشه ادامه داشته باشد اما شمارهای که شما درهرحال شمردهاید میبایست همیشه محدود باشد؛ این {محدودیت} میتواند نقطهای برای انتها باشد. اگر جهان آغازی نداشت، پس تعداد وقایع برای رسیدن به لحظه حال میبایست با شروع از منفی بینهایت عملاً به صفر رسیده باشد. از آنجایی که هیچ کس نمیتواند در حقیقت بینهایت باشد، از این رو هرگز لحظه حال نمیتوانست فرارسیده باشد چنانچه هستی آغازی نمیداشت. از آنجا که زمان حاضر فیالواقع وجود دارد، لازم است آغازی از یک گذشته محدود داشته باشد؛ لذا برای واقعه نخست آغازی وجود داشته است!
یکی از استدلالهای علمی برای فرضیه نخست از قانون دوم ترمودینامیک نشأت میگیرد، که به شکلی بیانگر این است که در آغاز یک میزان انرژی مفید در هستی به کار گرفته شده است. اگر جهان به طور نامحدود قدیمی بود، تمامی انرژی مفیدش تا به حال مصرف شده بود و دمای آن به صفر مطلق میرسید. ازآنجاییکه مخازنی از انرژی مفید (مثل خورشید) وجود دارد، جهان هستی باید در طول عمر محدودی داشته باشد. بنابراین، در آن زمان که انرژی مفید هستی از بیرون به آن داخل گشت، آغازی وجود داشت.
فرضیه دوم باتجربه جامع و فراگیر و با هیچ مثال ناقضی تائید میگردد. برهان علت که در آن یک چیز از هیچ به وجود میآید در حقیقت مستلزم چیزهایی است که از چیز دیگری به عرصه حضور آمدهاند (مثل سرب از اورانیوم).
مدرک برای فرضیه سوم از حقیقتی نشأت میگیرد که در آن زمان، فضا و ماده پیش از آغاز جهان هستی وجود نداشته است و در آن لازم بوده است که عامل جهان هستی بی زمان، بی مکان و غیر مادی باشد. از آنجایی که همه این عوامل متضمن در برداشتن زمان، مکان و ماده برای وجود هستند، این عامل نمیتواند فیزیکی یا مشمول قوانین علمی باشد. عامل غیرمادی جهان هستی، بی زمان، بی مکان بوده است و قادر بوده که جهان را بدون تغییر نخستین برای انجام این عمل به وجود بیاورد. (اگر پیش از به وجود آمدن جهان تغییر لازم بود، بنابراین نخستین رویداد آن تغییر بود، نه فعل به وجود آمدن جهان هستی.) چنین عاملی باید اراده آزاد داشته باشد، و از آنجایی که تنها اشخاص اراده آزاد دارند، آن عامل یک شخص خالق است.
نویسنده: جی. پی. مورلند
ترجمه: کورش پرتوی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |