یهودیت در دوران عهدجدید و سرچشمه آن
یهودیت
درمیان مذاهب امپراطوری روم در قرن اول، یهودیت جای منحصر بفردی داشت. یک مذهب ملی مربوط به قوم یهود بود ولی در عین حال منحصر به آنها نبود، زیرا صدها نفر از غیریهودیان به صحت آن ایمان آورده بودند. یگانه مکتبی نبود که در مورد پرستش خدای واحد تأکید می کرد ولی بر خلاف سایر مکتب ها شدیداً به وحدانیت خدا معتقد بود بدین معنی که پیروان آن مجاز نبودند خدا یا خدایان دیگری را بپرستند و یا حتی به وجود آنها معتقد باشند. سایر مذاهب هم دارای عبادتگاه و مراسم قربانی و عبادت بودند ولی در هیچ مذهب دیگری معبد با محراب بدون مجسمه آن تا این حد مهم نبود و نمی توانست احترام و وفاداری عدۀ به این زیادی را به خود اختصاص دهد. بسیاری از فلسفه ها دارای سیستم های اخلاقی منظم و مرتب بودند ولی اخلاقیات یهودیت در ذات عبادت آن قرار داشت و با دقت در مورد تمام پیروان آن اجرا می شد. غالب مذاهب قومی آن زمان بر اساس روایات یا افکار صوفیانه بنا شده بود. ولی یهودیت بر اساس مکاشفۀ الهی، که در کتاب مقدس شریعت و پیامبران ثبت شده بود، قرار داشت و اعتقاد بر این بود که کلام خدا همانطوریکه او به خادمین برگزیدۀ خود فرمود در کتاب مقدس به درستی ثبت گردیده است.
برای درک عهد جدید، اطلاعاتی از یهودیت بسیار ضروری است زیرا مسیحیت فرزند یهودیت می باشد. تمام قسمتهای عهد جدید، به استثنای دو فقره از آنها، توسط یهودیان نوشته شد. تعالیم جدید در مورد خدا، انسان، گناه، نجات، شریعت، فیض، دعا، و بسیاری از موضوعاتی که در زندگی مسیحی اهمیت حیاتی دارند در زمین عهد عتیق ریشه گرفته اند. حتی استدلالات عهد جدید بر ضد شریعتی خشک بودن از عهد عتیق گرفته شده است و در متونی که در دورۀ رسولان نوشته شده اند نقل قولهای فراوانی از عهد عتیق دیده می شود. مسیحیان در ابتدا پیروان «بدعت نصاری» خوانده می شدند (اعمال 24: 5 و 14) و آنها را شعبۀ کوچکی از یهودیت می دانستند. خود عیسی یهودی بود که در یک خانوادۀ یهودی متولد شد (متی 1: 16) و مانند تمام کودکان ذکور یهودی ختنه گردید (لوقا 2: 21). در نوجوانی به اورشلیم برده شد تا در مراسم عید فصح شرکت نماید (2: 41) و در تمام دوردان زندگی خود مراسم و عادات یهودی را حفظ و در اجتماع یهودیان زندگی کرد. فاصله ای که اکنون در میان مسیحیت و یهودیت وجود دارد به علت تفاوت زیاد بین منشاء تاریخی و نظرات مربوط به خداشناسی پدیدار نگشته است. علت اصلی این فاصله این است که یهودیان از پذیرفتن عیسی مسیح خداوند خودداری کردند و به قول یوحنا، عیسی مسیح «به نزد خاصان خود آمد و خاصانش او را نپذیرفتند» (یوحنا 1: 11)
سرچشمۀ یهودیت
یهودیت به صورتی که در قرن اول میلادی وجود داشت ثمرۀ دورۀ اسارت بود. قبل از دورۀ اسارت، مردم اسرائیل و یهودا نسبت به شریعت به طور جدی وفادار نبودند. پرستش یهوه مذهب بر حق و رسمی آنها بود ولی مردم غالباً به شکستن احکام الهی بیشتر علاقه داشتند تا به حفظ آنها. در قرن نهم قبل از میلاد تمام اهالی حکومت شمالی در تحت نفوذ ایزابل همسر فنیقی اخاب پادشاه به عبادت بتی به نام بعل روی آورده بودند و فقط به وسیلۀ تلاشهای قهرمانانۀ ایلیای نبی دوباره به عبادت یهوه مشغول شدند. به همان طریق در حکومت جنوبی در زمان فرمانروایی منسی و آمون، که خدایان بیگانه ای معرفی کردند، در قرن هشتم قبل از میلاد عبادت در معبد اورشلیم به بی نظمی و فراموشی سپرده شد. در زمان فرمانروایی مدبرانۀ یوشیا معبد اورشلیم طاهر شد، عبادت یهوه دوباره آغاز گردید و کتاب شریعت که در زمان نوسازی معبد پیدا شد دوباره احترام سابق را یافت (دوم تواریخ 34: 1 – 33). تا وقتی مردم در فلسطین در همسایگی بت پرستان ثروتنمد و نیرومند زندگی می کردند و در تحت نفوذ آنها بودند، همیشه وسوسه می شدند که خدایان بیگانه را عبادت و خدای پدران خود را فراموش نمایند. پیامبران بر ضد این عادت ناپسند، که از زمان سرگردانی قوم در بیابان شروع شده بود (اعداد 25: 1 – 3)، اعتراض می کردند ولی سودی نداشت و این عادت تا زمان اسارت و ترک وطن ادامه داشت (حزقیال 14: 1 – 5، ارمیاء 7: 16 – 20).
اسارت باعث شد که یهودیان بالاجبار یکی از دو چیز را انتخاب کنند: یا خود را کاملاً وقف عبادت یهوه نمایند که خدای واحد حقیقی است و بدین طریق به هدف اصلی ملت خود وفادار بمانند و یا اینکه از نظر مذهبی و سیاسی در میان ملت هایی که در بین آنها به اسارت رفته بودند مستغرق و با آنها یکی شوند. در صورت انتخاب شق اول، لازم بود به شریعت الهی توجه بیشتری بنمایند و ضمناً برای عبادت خدا اماکنی ایجاد نمایند که جای معبد اورشلیم را بگیرد زیرا آن معبد ویران شده و کاهنان نیز اخراج گردیده بودند. آنها می توانستند کتاب شریعت را با خود به محل های سکونت خود ببرند ولی مراسم معبد از نظر آنها دیگر نمی توانست تکرار شود.
در قرن ششم قبل از میلاد که اسیران حکومت جنوبی در بابل در اسارت به سر می بردند، یهودیت به صورت جدید شکل یافت. آنها از بت پرستی کاملاً دست کشیدند در حالی که قبل از آن پرستش بعل و سایر بتهای کنعانی در میان یهودیان کاملاً رایج بود. بدین طریق درسهای مشکل دوران اسارت به بازماندگان یهودیان تعلیم داد که به یهوه اعتماد نمایند. کتاب دانیال نبی، که در آن شرکت در مراسم بت پرستان مورد تمسخر قرار گرفته است و در آن دانیال و دوستانش تصمیم می گیرند به هر قیمتی که شده از پرستش یهوه دست بر ندارند، نشانه ای است از بیداری روحانی در زمان اسارت.
با متوقف شدن اجباری قربانیها، مطالعۀ کتاب شریعت یا تورات اهمیت یافت و جای قربانی را گرفت. قبل از دورۀ اسارت، یهودیان با شرکت در مراسم عبادت در معبد، ایمان خود را ابراز می داشتند. هر چند این نوع ابراز ایمان ممکن بود صمیمانه باشد ولی به اندازۀ مطالعۀ احکام و فرمایشات الهی اهمیت نداشت. در زمان اصلاحاتی که توسط یوشیا به عمل آمد، شریعت یا عهد خداوند برای مردم خوانده شد (دوم تواریخ 34: 29 و 30) و این یکی از پایه های اصلاحات بود ولی در دورۀ اسارت این علاقه در همه پیدا شده بود که هر کس شخصاً شریعت را برای خودش مطالعه نماید. کاتب یا استاد شریعت، مانند عزرا، که شریعت الهی را مطالعه و تفسیر می کرد برای مردم همان اهمیتی راپیدا کرد که کاهنان در زمان دائر بودن معبد اورشلیم داشتند (عزرا 7: 1 – 6). در زمان عیسی، کاتبان در مذهب یهود نقش مهمی داشتند.
با شروع کنیسه، یک مرکز جدید عبادت به وجود آمد. چون یهودیان در نقاط مختلف جهان پخش شده و در همه جا سرگردان بودند، نوعی اجتماع و گردهم آیی در همه جا لازم شد. حتی وقتی معبد اورشلیم دوباره دایر گردید، عدۀ زیادی نمی توانستند در مراسم آن شرکت نمایند. برای جمع کردن این عده به منظور مطالعۀ شریعت الهی، در هر جا که ده نفر مرد برای تشکیل یک جماعت منظم وجود داشت، در محل سکونت آنها یک کنیسه تشکیل می شد. در این کنیسه ها یهودیان جمع می شدند تا در روز هفتم هفته دعا و عبادت کنند. تشکیلات کنیسه ها به قدری مستحکم بود که حتی بعد از دایر شدن مجدد معبد نیز به کار خود ادامه دادند و در قرن اول میلادی در اورشلیم کنیسه هایی وجود داشتند که در جوار معبد به کار خود ادامه می دادند (اعمال 6: 9). با وجودی که در عهد عتیق ذکری از کنیسه وجود ندارد ولی می توان اطمینان داشت که کنیسه ها در دوران بین اسارت قوم یهود و ظهور مسیح به وجود آمدند زیرا در زمان مسیح در فلسطین وضع بسیار متشکلی داشتند.
زندگی مذهبی که به دور کنیسه ها به وجود آمد عبارت بود از کوششی در مطابقت رسوم و احکام قدیم یهود با محیط و شرایط جدیدی که مردم در آن زندگی می کردند، عدۀ زیادی از این یهودیان از محیط کشاورزی و شبانی فلسطین به شهرهای بزرگ و پر جنجال تجارتی نقل مکان کرده بودند. دیگر امکان نداشت که مانند عبادتهایی که در دهات انجام می شد جشنهایی برپا سازند. مشکلات و سؤالاتی که در نتیجۀ این نوع زندگی جدید به وجود آمده بود احتیاج به جوابهای جدید داشت. امتهایی که در اطراف آنها بودند در آنها تأثیرات شگرفی داشتند. بعضی تغییرات اجتناب ناپذیر بود ولی یهودیت به طور کلی اصول اصلی عبادت قدیمی را، که در شریعت ذکر شده و توسط پیامبران موعظه گردیده بود، حفظ نمود.
برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید
نوشته: مِریل سی تِنی
ترجمه: کشیش طاطه وس میکائیلیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |