عیسی مسیحکتاب مقدس

کولسیان فصل 2: مسیح بی نظیر

5/5 - (1 امتیاز)

کولسیان فصل 2: مسیح بی نظیر

علاقۀ پولس نسبت به آن ها (آیه های 1-5): «آنانی که صورت مرا در جسم ندیده اند» (آیۀ 1). بسیاری با استفاده از این آیه عقیده دارند که پولس تا به حال به کولسی نرفته بود. اما دقیقاً مشخص نیست که این عبارت که در آخر این آیه ذکر شده است، مربوط به قسمت اول جمله که ضمیر «شما» در آن به کار رفته نیز می باشد یا نه. سلام و احوال پرسی مربوط به 4: 7-18 دقیقاً نشان می دهد که پولس در میان کولسیان به خوبی شناخته شده بود. او امیدوار بود که به زودی بتواند سفری به آن جا داشته باشد (فلیمون آیۀ 2، فلیمون نیز یکی از اهالی کولسی بود). «لاؤدکیه» (آیۀ 1) شهری بود که در نزدیکی کولسی بود و در فاصلۀ 15 کیلومتری آن واقع شده بود. پولس برای آن ها نیز رساله ای نوشته بود و آن را همراه رساله به کولسیان، ارسال کرده بود (4: 16). برخی عقیده دارند که نامه در واقع نسخه ای از رساله به افسسیان بوده است.

«سِرّ» (آیۀ 2): این کلمه احتمالاً یکی از کلماتی بوده که معمولاً مورد استعمال «فیلسوفان» کولسی قرار می گرفت. این کلمه در این رساله بارها به کار رفته است (1: 26 و 27، 4: 3) که منظور از آن نقشۀ الهی است که هنوز مکشوف نشده (به توضیحات مربوط به افسسیان 3: 3-9 مراجعه شود).

فیلسوفان شهر کولسی (آیه های 4و8): فیلسوف شخصی است که تمام عمر خود را صرف درک آن چه می داند می کند قبل از آنکه بفهمد که او نمی تواند این چیزها را درک کند. مسیح، مرکز حقیقت است. بعضی از این حقایق، جهت درک بسیار آسان هستند و برخی بسیار مشکل. اوست که می تواند ما را به ماورای دانسته های ذهنمان برساند. فیلسوف در مسیحیت می تواند همان چیزهایی را ببیند که با فلسفۀ او هماهنگی دارد. او مسیح را می پذیرد و خود را مسیحی معرفی می کند. هنگامی که او مسیح را پذیرفته، افکار او بر فلسفه ای که به آن اعتقاد دارد، دور می زند و مسیح فقط در حکم سایه ای است که حکم یک زمینۀ فکری را برای او دارد. امروزه این چنین اشخاصی فراوانند، افرادی که به استدلال تئوری ها و داکترین های مختلف می پردازند، اما ذرّه ای علاقۀ شخصی به خود مسیح ندارند.

شریعت گراها (آیه های 16، 20-22): بر خلاف فیلسوفان، اشخاصی بودند که به بحث های عملی بیشتر توجه داشتند و زیاد در قید مسائل پیچیدۀ فلسفی نبودند ولی در عین حال خیلی علاقه داشتند که بدانند چه باید بکنند تا مسیحی واقعی باشند. چنین اشخاصی فقط به دنبال قوانین، جهت اطاعت کردن هستند، تا حدّی که قوانین محور اصلی زندگی آن ها را تشکیل می دهد و مسیح شخصاً فقط سایه ای است که در زمینۀ شریعت قرار گرفته است.

در واقع شریعت گراها افرادی هستند که اساس نجات خود را به جای آن که از سوی مسیح بدانند، بر خود بنا می کنند. اگر چه مسیحی مؤظف است که قوانین و اصول را به درستی اطاعت نماید، اما چنان چه در فکر خود بیش از اندازه بر آن چه که اعتقاد داریم یا آنچه انجام می دهیم تاکید ورزیم، در واقع با این خطر روبرو هستیم که نجات خود را بر خودمان و اعمال خودمان بنا نماییم. مسیح نه قانون بود و نه اصول دین، او نجات بود. او در واقع اساس امید ماست و نه خودمان، ما نباید از ارزش ضرورت اعتقاد به اصول صحیح بکاهیم، اما باید به این نکته نیز توجه داشت که مسیحی بودن، در واقع، محبت کردن مسیح است و این بسیار والاتر از اعتقاد داشتن به یک سری اصول و شرایع است. نکتۀ حیاتی که در این بخش نهفته این است که ما بایستی در سایۀ مسیح، از اصول و شرایع اطاعت نماییم. چنان که ما به قوانینی خاص عشق بورزیم، در واقع پس از ایامی چند متوجه خواهیم شد که نسبت به افرادی که با آن قوانین مخالفت می کنند، تلخ شده ایم. اما در صورتی که شخص مسیح را محبت کنیم، به مرور ایام به شباهت او در خواهیم آمد. پولس در این رساله از یک سو به اصلاح اصول غلط یهودگراها می پردازد و از طرف دیگر نیز از رسوخ فلسفۀ یونانی جلوگیری به عمل می آورد و با هر گونه اصولی که با این چنین مواردی سازش پذیر است، به مخالفت می پردازد. باید به این نکته توجه داشت که هر چقدر که اصول و اعتقادات ما پایۀ کتاب مقدسی هم داشته باشند، نباید جایی بالاتر از مسیح اختیار کنند. باید توجه داشت، هنگامی که ما در مشارکتمان با مسیح بیشتر به طرف خودمان متمایل می شویم، آنگاه ما در واقع شریعت گرا هستیم. این امکان هست که ما شریعت گرایانی باشیم که نسبت به قوانین فیض، تعصب نشان می دهند!

برگرفته از کتاب راهنمای کتاب مقدس از انتشارات شورای کلیسایی 222

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO