چو ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند! عیسی مسیح حقیقت بی نظیر تاریخ
چالشی که امروز نیز در این هزاره سوم مسیحیت، ذهن متفکران و مذاهب را آشفته است، درک هویت واقعی عیسای ناصری است. پاسخ به این سوال است که جهان بینی و رویکرد ما را نسبت به همه چیز، حال و آینده و ابدیت و همه مسائل زندگی می تواند تعریف کند…
مسلمانان عیسی را به گونه ای که متون مذهبی ایشان روایت می کند دیده و تفسیر می کنند. منکران خدا و مذهب نیز به واقعه به عیسی ناصری بنا بر اصول استدلالی خویش می نگرند و او را مطابق با پیش فرضهای خاص خود تعریف می کنند. فلاسفه نیز برداشت مختص خود را نسبت به این شخصیت تاریخی و درکی که او نسبت به هویت خود دارد، دارند. یهودیان نیز پاسخها و تمهیدات خاص خود را در پاسخ به این چالش بر طبق دیدگاههای ویژه خود از کلام خدا تجویز می کنند.
مسیحیت راست دین اما در طول تاریخ با تکیه بر باور کتابمقدسی خود بعنوان یگانه مرجع راستین درک هویت عیسی بر ایمان کلیسا که به ظن ما یگانه حقایق ابدی است تاکید ورزیده و روایت و تفسیر خود را درباره عیسی به جهان موعظه می کند. باور و تصویری که ایمان بر آن تمامی هستی و جهان شخص را دگرگون کرده و مسئولیت و پاسخگویی خاصی را نسبت به پیغام انجیل میطلبد که ما آن را ایمان مسیحی می نامیم.
مسیحیت بر عیسی ناصری بعنوان سنگ اصلی این عمارت و درک و باور بر این شخصیت و واکنشی برخاسته از ایمان راسخ به آنچه او بود و هست و آنچه کتاب مقدس بر آن مهر تایید می زند بنا شده است. از این رو مسیحیت تعریف خاص خود را در رابطه با هویت عیسی دارد و این همان تعریفی است که مسیحیت آن را خبر خوش می نامد. در واقع انجیل و خبر خوش مسیحیت چیزی جز معرفی عیسی ناصری مطابق با آنچه خود می گوید و کتاب مقدس آن را بازگو کرده است، نیست.
یکی از بهترین خاستگاهها برای درک هویت واقعی عیسی مطابق با روایت کتاب مقدس مطالعه و تامل بر رویدادهای مربوط به مرگ و محکومیت عیسی است. واقعا او که بود که می بایست بر صلیب مجازات می شد. مگر او چه گفته بود که فتوای کفرگویی را در پی داشت؟ مگر او چه کرده بود؟
پاسخ به این خود همان نقطه ای است که مذاهب (اسلام و یهودیت ) و جهان بینی های غیر دینی(لاادری گری و الحاد) در پاسخ گویی به آن راهی و دیدگاهی به جز آنچه مسیحیت راست دین بر آن معترف است را می پیمایند و از درک هویت عیسی ناصری عاجز مانده لذا واکنش ایمانی که خبر خوش انجیل آن را می طلبد را بر نمی تابند و حتی در بدترین حالت گاهی به راه عناد و دشمنی با این پیغام میرسند و نهایتا رویکرد جفا بر کلیسا و مومنین مسیحی را در طول تاریخ برمی گزینند که تا به امروز نیز در برخی کشورهای دنیا ادامه دارد.
یورگن مولتمان الهیدان برجسته قرن به زیبایی می گوید:" هرکس که بتواند محبت و حضور خدا را در وانهادن پسر مصلوبش بر صلیب درک کند، می تواند خدا را در همه چیز مشاهده کند"
در جریان محاکمه مسیح می بینیم که دلیل محکومیت عیسی به مرگ ادعای او مبنی بر مسیحا بودن صرف نبود زیرا که بسیاری دیگر در تاریخ یهود و در همان زمان و حتی پس از او ادعای مسیحا بودن را مطرح کرده بوده و مطرح کردند و از طرف روسای دین به تکفیر و مرگ محکوم نشدند. این باور رایج که عیسی به دلیل ادعا بر مسیحا بودن از طرف روسای کاهنان رد شد، چندان ریشه الهیاتی صحیحی با توجه به سنت و تعالیم آیین یهود ندارد. اساسا ادعای مسیح بودن به معنای کفر گویی محسوب نمی شد آنچه مسیح را بر دار کرد ادعای واضح او مبنی بر این بود که خود را "پسر انسان" نامید که بر دست راست قوت نشسته و بر ابرهای آسمان می آید( متی ۲۶:۶۴- مرقس ۱۴:۶۲).
عملا عیسی با بر خود گرفتن لقب "پسر انسان" که یادآور پسر انسان مکتوب در کتاب دانیال است، بر ادعای خود مبنی بر داشتن رابطه خاص با یهوه و دارا بودن اختیارات و امتیازات خاص خدا صحه گذاشت. عیسی خود را در دست راست خدا صاحب همان امتیازات و اقتدار الهی ای معرفی نمود که بر ابرهای آسمان بعنوان قادر مطلق بر داوری و انتظام جهان به زمین می آید. عیسی با اظهار اینکه بر دست راست قوت در آسمان بعنوان پسر انسان نشسته است خود را در اقتدار یهوه قرارداد و بدین ترتیب خود را در مقام یهوه معرفی کرد. او خود را صاحب اقتدار بر همه امتها معرفی نمود چیزی که خاص یهوه خداست و این همان کفرگویی بود که روسای کهنه جامه بر تن خویش دریدند و بی آنکه نیازی بر اثبات ادعاهای شاهدین دروغین و مدارک دیگرعلیه او باشند در کنار سایر دلایل بعنوان برگ برنده، رای بر کفر گویی و مجازات مرگ مسیح مطابق با کتب مقدسه صادر کردند.
پس آیا براستی نگاهی دقیق بر این روایت ما را به هیچ حقیقتی در رابطه با هویت مسیح رهنمون نمی شود؟ آیا حقیقت رد شدن مسیح توسط کهنه یهود آنهم به جرم کفرگویی خود دلیلی بر آنچه عیسی به راستی ادعا کرد، خواه درست و خواه نادرست نیست؟
در اینجاست که تفاوت عیسای مسیحیت با عیسا از دیدگاه سایرین دیده می شود. عیسای مسیحیت چنانچه خود در اناجیل تصریح کرد پسر انسانی است که در جایگاه اقتدار الهی به دست راست یهوه نشسته است و برای داوری و اعمال خداوندی خویش بر مخلوقات خواهد آمد. او همان وجود ازلی و ابدی همان پسر انسان مکتوب دانیال است که بدلیل چنین ادعایی بر صلیبی رومی مصلوب گردید.
مسیحیت بر این روایت راستین خبر خوش که مبتنی بر واقعیت تاریخی و روایت شرعی – حقوقی محاکمه و مرگ عیسی ناصری است صحه می گذارد و نه بر داستانها و خیال پردازیهای غیر واقعی از عیسای ناصری که او را تا به حد یک نبی، معلم اخلاق، پیامبری اولا العزم، رابی یهودی، واعظ و فیلسوف دوره گرد تنزل می دهند و بسیاری حتی تاریخ را هم در این میانه تحریف می کنند.
عیسی برای ما کدام روایت است؟
هرکس که بتواند محبت و حضور خدا را در وانهادن پسر مصلوبش بر صلیب درک کند، می تواند خدا را در همه چیز مشاهده کند.
نوشته: کیوان سیروس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |