زندگی روزمره مسیحی

پیروی از راستی در محبت به چه معناست؟

5/5 - (1 امتیاز)

عیسی مسیح نمونه کامل ما است. او با باجگیران غذا می خورد و با آنان دوستی می کرد ولی این دوستی به این معنا نبود که او تحت تأثیر آنان و گناهان آنان قرار می گرفت بلکه او خودش باعث تغییر جهت زندگی این باجگیران می شد. او با محبت ولی با ایستادن بر راستی تأثیر شگفت انگیزی بر زندگی مردم داشت.

 

عیسی مسیح در زمان خدمتش بر زمین با دو گروه مهم و با نفوذ در میان قوم اسرائیل روبرو بود. این دو گروه فریسیان و صدوقیان نامیده می شدند. فریسیان افرادی بودند که واقعا" مردان کلام خدا بودند. این افراد خود را وقف حفظ کردن کلام خدا کرده بودند و تمام عهدعتیق را که شامل کتابهای اشعیاء، ارمیاء، حزقیال، و تثنیه نیز می شد حفظ کرده بودند. نباید این تصور غلط در ما باشد که تمام فریسیان بد بودند. بعضی از آنها مردان خداترس و متقی بودند. در میان فریسیان افرادی مانند نیقودیموس و مسیحیان فریسی در کلیسای اولیه و پولس ها را می بینیم. نباید فراموش کنیم که نصف عهدجدید را کسی نوشته که خود فریسی بوده (اعمال 3:22؛ 6:23)
احتمال می رود که کلمه فریسی از کلمه عبری پروسیم که به معنای جدا شدگان است گرفته شده است.

تعالیم فریسیان، تعالیمی نبود که مسیح با آنها مخالف باشد. مسیح مخالف اعمال آنها بود که ریاکارانه و خودپسندانه بود(متی2:23-3). همه کارهای فریسیان نیز در مخالفت با مسیح نبود، آنها گاهی مسیح را به صرف شام دعوت می کردند و از مصاحبت با او لذت می بردند(لوقا36:7؛ 37:11؛ 1:14) و یکبار نیز حتی به مسیح نسبت به یک خطر هشدار دادند(لوقا31:13)
اما اشکال فریسیان چه بود؟ اشکال در اینجا بود که آنها کوچکترین چیزها را مهم کرده بودند و چیزهای مهم را کوچک شمرده بودند، همانطور که مسیح در مورد آنها می گوید:" پشه را صافی می دهید و شتر را فرو می برید!" (متی 24:23) و در ضمن خیلی در رفتارشان نسبت به مردم حالت قضاوت و داوری را داشتند و آنها را محکوم می کردند و خشن بودند. یک نفر فریسیان را به هفت نوع تقسیم کرده است:

1- فریسی متظاهر- که کارهای نیکوی خود را در حضور مردم انجام می دهد.
2- فریسی خواهان تمجید- که مایل است دوستانش کارهای خوبش را بدانند و از او تعریف کنند.
3- فریسی کور- که بر اثر اصابت به دیوار خود را زخمی می سازد زیرا برای اینکه مثلا از دیدن زنی اجتناب نماید چشمهای خود را می بندد.
4- فریسی ترسو- که در موقع راه رفتن سر خود را پائین می اندازد تا مناظر وسوسه انگیز را نبیند.
5- فریسی حسابگر- که همیشه کارهای خوب خود را می شمارد تا بداند از کارهای بدش بیشتر است یا نه.
6- فریسی خداترس- که مانند ایوب واقعا عادل بود.
7- فریسی خدا دوست – مانند ابراهیم.

اما برگردیم به حالت قضاوت و داوری خشن فریسیان. واقعا این روحیه را چه می توان نامید. روحیه ای که امروزه نیز در خیلی جاها حاکم است و نه فقط در بین بی ایمانان بلکه در میان اعضای کلیساها نیز دیده می شود.چقدر اتفاق افتاده عضوی را که در یک ضعف است سرکوب کرده ایم و گفته ایم در گناه است یا دیو دارد ولی هیچ کمکی در پیروزی بر ضعفش به او نکرده ایم. چقدر اتفاق افتاده به شبان کلیسا نصیحت کرده ایم که چنین اشخاص را از کلیسا بیرون کن، چون باعث ضعف کلیسا می شوند. آیا این همان روحیه فریسی گرانه نیست؟ آیا مسیح با ما چنین رفتار کرد؟
چیزی که در فریسیان کم دیده می شد: رحمت و محبت بود. آنها فراموش کرده بودند که خدا رحمت می خواهد و نه قربانی. چقدر زیباست این گفته پولس رسول که می گوید:" در محبت پیروی راستی نموده …". آیا ما در محبت، راستی را پیروی می کنیم؟ یا در روحیه تلخ و داوری کننده فریسی مآبانه.

از طرف دیگر گروه دیگری را مشاهده می کنیم. این گروه صدوقیان نام داشتند. احتمال می رود که اسم صدوقی از کاهن زمان داود و سلیمان پادشاه یعنی صادوق گرفته شده، ولی بعضی نیز می گویند از کلمه عبری " صادیق" که به معنای عادل می باشد، گرفته شده. این گروه بی دین و لامذهب بودند و به آداب و رسوم یونانی از خود تمایل نشان می دادند. آنها به فرشتگان و زندگی بعد از مرگ اعتقاد نداشتند. تعداد آنها زیاد نبود اما از ثروت و نفوذ قابل توجهی برخوردار بودند و تا انداره زیادی کنترل شورای سنهدرین که شورای رهبران یهود بود، را در دست داشتند. در عهد جدید اشاره ای به صدوقیان نشده که ایمان آورده باشند. آنها از اینکه مسیح بساط صرافان و فروشندگان در هیکل را بهم ریخت خیلی خشمگین شده بودند. آنها هیچ نگران مذهب نبودند و فقط در پی قدرت و مقام بودند. آنها زندگی سازشکارانه ای داشتند و هیچکس را نمی خواستند ناراحت کنند و با سازش با همه در پی قدرت بودند. شاید این خیلی شبیه فلسفه روانشناسی قرن حاضر است که می گوید: بگذار قضاوت نکنیم و همه را قبول کنیم و محبت کنیم. این نوع روحیه که نسبت به همه به قیمت از دست رفتن و قربانی شدن راستی، محبت کنیم، محبت واقعی نیست.

یوحنای رسول در رساله دومش می نویسد که بسیار مسرور شدم چونکه بعضی از فرزندان تو را یافتم که در راستی رفتار می کنند. برای یوحنای رسول مهم بود که ما در راستی رفتار کنیم و نه در سازش با گناه. چقدر اتفاق می افتد که شبانان در کلیساها بخاطر طمع ثروت و داشتن عضو ثروتمند، از توبیخ و نصیحت ثروتمندانی که بلندپروازی می کنند کناره می جویند. چقدر اتفاق می افتد که افراد در کلیساها گناه را نادیده می گیرند تا مبادا عضوی ناراحت شود و از کلیسا برود. این نیز طرف دیگر سکه است که باید در نظر داشت.
عیسی مسیح نمونه کامل ما است. او با باجگیران غذا می خورد و با آنان دوستی می کرد ولی این دوستی به این معنا نبود که او تحت تأثیر آنان و گناهان آنان قرار می گرفت بلکه او خودش باعث تغییر جهت زندگی این باجگیران می شد. او با محبت ولی با ایستادن بر راستی تأثیر شگفت انگیزی بر زندگی مردم داشت.
بگذارید ما هم مانند خداوندمان با ایستادن بر راستی حتی گاهی اوقات پیروان از دست بدهیم ولی در ضمن زمانی هم باشد که با چشمان با محبتمان پطرسهای منکر را چنان جذب کنیم که تا آخر عمر مسیح را پیروی کنند.
بین محبت و راستی همیشه افراط و تفریطهای زیادی شده ولی بگذارید امروز از خداوند بخواهیم که ما را چنان عوض کند که مانند او در محبت، پیروی راستی کنیم.

نوشته کشیش ورژ باباخانیان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO