پولس رسول در اول قرنتیان باب 13 آیات 8 تا 11 مینویسد که تمامی عطایا بغیر از محبت پایان خواهند یافت. زبانها زمانی به کلیسا عطا شده بود که کتاب مقدس مسیحی یا عهد جدید هنوز در دسترس کلیسا نبود. در همین متن ایشان میفرماید که هنگامی که آن کامل آید. منظور از آن کامل چیست؟ خداوند ما عیسی مسیح آمده بود. روح مقدس خداوند به کلیسا عطا شده بود. اما هنوز کتب عهد جدید به کلیسا داده نشده بود. اما بعد از تکمیل شدن کتب رسولان و اناجیل اربعه دلیلی برای زبانها وجود نداشته و نداریم. آیا قبول دارید که به زبانها صحبت کردن لازمه نجات نیست؟
در باره پایان پذیرفتن عطایا پس از شکل گیری عهد جدید، این یک مسئله کاملا" رد شده می باشد، اگرچه بعضی از کلیساها هنوز خود را به این تز رد شده دلخوش کرده اند.
در اول قرنتیان فصل 13 در صورتی که به کل متن آیه ای که اشاره کرده اید توجه کنید، متوجه می شوید که این عطایا در چه زمانی کاربردی ندارند. لطفا به این آیات توجه کنید(اول قرنتیان 13: 9 الی 12):
" زیرا معرفت ما جزئی است و نبوتمان نیز جزئی؛ اما چون کامل آید، جزئی از میان خواهد رفت. آنگاه که کودکی بیش نبودم، چون کودکان سخن می گفتم و چون کودکان می اندیشیدم و نیز چون کودکان استدلال می کردم. اما چون مرد شدم، رفتارهای کودکانه را ترک گفتم. آنچه اکنون می بینیم، چون تصویری محو است در آینه؛ اما زمانی خواهد رسید که رو به رو خواهیم دید. اکنون شناخت من جزئی است؛ اما زمانی فرا خواهد رسید که به کمال خواهم شناخت. چنانکه به کمال نیز شناخته شده ام."
اگر به این متن نگاه کنید متوجه می شوید که پولس رسول به زمانی اشاره می کند که خداوندمان را رو به رو خواهیم دید و نیز به زمانی که خداوند را به کمال خواهیم شناخت. او مسلما" به زمان آمدن عهد جدید و شکل گیری آن اشاره نمی کند بلکه به زمانی که با خداوندش روبرو خواهد شد و به کمال او را خواهد شناخت. این هماهنگ است با گفته یوحنای رسول که در اول یوحنا 3: 2 می فرماید: " ای عزیزان، اینک فرزندان خداییم، ولی آنچه خواهیم بود هنوز آشکار نشده است. اما می دانیم آنگاه که او ظهور کند، مانند او خواهیم بود، چون او را چنانکه هست خواهیم دید."
پس کاملا" مشخص است که آیات اول قرنتیان 13 در باره زمان ظهور دوباره عیسی مسیح سخن می گوید.
در ضمن پدران کلیسا بارها به عطایا و معجزات در زمان خود یعنی حدود 300 الی 400 سال پس از میلاد مسیح که عهد جدید نیز در دسترس مردم بود، اشاره می کنند و وجود آنها را تأئید می کنند.
بنده صد در صد با شما موافقم که تکلم به زبانها لازمه نجات از گناه نیست. اما باید به این نیز اشاره کنم که تکلم به زبانها عطایی است که به کلیسا بخشیده شده تا در ایمانش رشد کند و به مرحله ای عالی تر در پرستش مسیحی رهنمون شود. همانگونه که در پاسخ قبلی خود اشاره کردم در کتاب مقدس کاملا" روشن است که زبانها اولین نشانه تعمید در روح القدس می باشد و باعث بنای شخص ایماندار می باشد و پولس رسول در رساله اول قرنتیان فصل 14 می فرماید: خدا را شکر می کنم که بیشتر از همه شما به زبانها تلکم می کنم و نیز کلیسا را تشویق می کند که از تکلم به زبانها کسی را منع نکنند.
برای اطلاعات بیشتر در باره عطایا و اینکه آیا پس از نزول عهد جدید کاربردی دارند یا خیر، لطفا مقاله زیر را مطالعه بفرمایید:
نقدی بر تعلیم پایان پذیرفتن عطایای روحانی از زمان رسولان(Cessationism)
مدتی است دیدگاه سسیشنیسم (Cessationism) یا دیدگاه پایان پذیرفتن عطایای روحانی موضوع بحث و جدل میان ایمان داران فارسی زبان قرار گرفته و به یکی از مباحث داغ در فضای مجازی تبدیل شده است. هر چند این گونه مباحث در دنیای مسیحیت زمان زیادی است که مطرح است ولی وجود آن دربدنه کلیسای جوان فارسی زبان که خود ثمره جنبش پنتیکاست و عطایای روحانی مربوط به آن می باشد جای تأمل دارد. ایماندارانی که اینگونه بر طبل این نظریه می کوبند اکثرا سعی بر این دارند که کلام ساده و شیوای خدا را فقط و فقط با استناد به پژوهش های آکادمیک و تاریخی یک دسته از الاهیات دانان بررسی کنند لازم دیدم در این فرصت ؛ کمی به این موضوع بپردازم و همچنین خلاصه ای مختصر از کتابی مفید و آکادمیک در این باب به نام “On the Cesssationism of the Charismata: The Protestant Polemic on Post-biblical Miracles ”(برپایان پذیرفتن عطایا: جدل پروتستان در برابر معجزات بعد ازشکل گیری کتاب مقدس( نوشته پروفسور جان مارک روتون (Professor. John Mark Ruthven) را ترجمه و در اختیارتان قراردهم.
پروفسور جان مارک روتون در این کتاب اصلی ترین و مورد استنادترین مرجع سسیشنیسم از زمان جان کلوین تا کنون به نام معجزات جعلی(Counterfeit Miracles )نوشته بنجامین بی وارفیلد را به طرز سیستماتیک و نظام مند به چالش کشیده و درتمامی موارد با استناد به کتاب مقدس، تاریخ کلیسا ، الهیات آخرزمانی و اصول عهد جدید ، مردود بودن این تعلیم را اثبات کرده است.
در ابتدا لازم است ببینیم سسیشنیسم(Cessationism) یا دیدگاه پایان پذیرفتن عطایای روح القدس چیست. به صورت ساده بر اساس این تعلیم عطایای روحانی مکاشفه ای و معجزه ای از جمله عطایای شفا، معجزات ، زبانها ، نبوت ،… درانتهای دوران رسولان پایان پذیرفته است.
حال باید بررسی کرد که چرا چنین دیدگاهی که نه تنها منطبق بر کتاب مقدس نیست بلکه صراحتا مغایراست با بسیاری از تعلیمات و آیه هایی که توسط خود خداوندمان عیسی مسیح و رسولان او بیان شده، توسط ایماندارانی که بسیار غیور نسبت به مرجعیت کامل و بدون قید و شرط کتاب مقدس هستند پذیرفته شده است.
این دیدگاه بر دو پایه استوار است:
۱- تعریف نقش و هدف این عطایا فقط به عنوان تأیید و تصدیق تعلیم (الاهیاتی) درست و اشخاصی که این تعلیم را می دهند.
۲- تعیین زمان محدود برای این عطایا با بیان موقت بودن و پایان پذیرفتن آنها با اتمام دوران رسولان.
برای شروع قبل از پرداختن به خلاصه قسمتی از کتابی که در بالا ذکر شد، بهتر دیدم با مراجعه به کتاب مقدس که یگانه مرجع برای راستی آزمایی هر دیدگاه و تعلیم الهیاتی می باشد، بدون تعصب و تفسیر و تعبیر آن به وسیله تعالیم الاهیاتدانان بزرگ و معروف و یا دیدگاه های فرقه ای و بدون فیلتر کردن آن به وسیله دیدگاه و دکترینی که آن را قبول داریم این مبحث را بررسی کنیم.
۱ـ ببینیم نظرخود خداوندمان عیسی مسیح درباره موضوع اول یعنی نقش قوات و معجزات روح چیست؟
متی ۱۲: ٬۳۸آنگاه عدهای از علمای دین و فَریسیان به او گفتند: «استاد، میخواهیم آیتی از تو ببینیم.»۳۹پاسخ داد: «نسل شرارتپیشه و زناکار آیتی میخواهند! امّا آیتی بدیشان داده نخواهد شد، جز آیت یونس نبی.٬٬
در این آیه خداوند به روشنی میگوید که هیچ آیتی( به جز آیت یونس نبی یعنی مرگ و قیام خود) به جهت تصدیق تعلیم و خداوندی خود نخواهد داد. پس میتوان به جرأت گفت که عیسی مسیح به هیچ یک از شفاها و معجزات خود تنها به عنوان آیتی برای تصدیق و تأیید خود و تعلیمش اشاره نکرد و با اینکه در هر معجزه و آیتی که از او به ظهور می رسید این تأیید و تصدیق نهفته بود ولی هدف و دلیل آن معجزه تأیید و تصدیق نبود بلکه همانطور که در متی ۱۲ : ۲۸ می بینیم ٬٬امّا اگر من بهواسطۀ روح خدا دیوها را بیرون میکنم، یقین بدانید که پادشاهی خدا به شما رسیده است. ٬٬ , هدف آیات و معجزات نشان دادن، ظاهر کردن و بیان عملی پادشاهی خدا بود. بنابراین هدف اولیه آیات و معجزات تصدیق نیست بلکه نشان دادن ملکوت خدا است و هرچند همانطو که در کلام آمده است این آیات بر حق بودن عهد جدید را اثبات می کند ولی هدف اولیه آن نمی باشد و این تأیید و تصدیق در دل آیت و معجزه نهفته است و می توان گفت که هدف ثانویه آن می باشد.
۲- ببینیم نظرکلام خدا درباره زمان پایان پذیرفتن عطایا چیست؟
اول قرنتیان ۱۲: ۸- ۱۲
٬٬محبت هرگز پایان نمیپذیرد. امّا نبوّتها از میان خواهد رفت و زبانها پایان خواهد پذیرفت و معرفت زایل خواهد شد. زیرا معرفت ما جزئی است و نبوّتمان نیز جزئی؛ امّا چون کامل آید، جزئی از میان خواهد رفت. آنگاه که کودکی بیش نبودم، چون کودکان سخن میگفتم و چون کودکان میاندیشیدم و نیز چون کودکان استدلال میکردم. امّا چون مرد شدم، رفتارهای کودکانه را ترک گفتم. نچه اکنون میبینیم، چون تصویری محو است در آینه؛ امّا زمانی خواهد رسید که روبهرو خواهیم دید. اکنون شناخت من جزئی است؛ امّا زمانی فرا خواهد رسید که به کمال خواهم شناخت، چنانکه به کمال نیز شناخته شدهام.٬٬
در این آیات نیز به پایان پذیرفتن سه عطیه روحانی اشاره شده است ولی چه زمانی؟ در آیه ۸ به روشنی به این زمان اشاره شده است: "چون کامل آید". بنابراین همینطور که از متن نیز به روشنی قابل فهم است این آیه به زمان بازگشت مسیح اشاره میکند. زمانی که شناخت ما کامل میشود و به کمال خواهیم شناخت، چنانکه به کمال نیز شناخته شدهایم. آیا می توان ادعا کرد که اکنون به کمال شناخته ایم و همانگونه که خدا ما را می شناسد ما نیز او را می شناسیم و دیگر نیاز به رشد در شناخت او نداریم؟ مسلما جواب منفی است. پس کاملا مشخص است که این عطایا پایان نپذیزفته اند و عملکردشان تا به آن زمان یعنی عصر آینده (بازگشت ثانویه عیسی مسیح) همچنان به قوت خود باقیست.
افسسیان ۴: ۱۱- ۱۳
"و اوست که بخشید برخی را به عنوان رسول، برخی را به عنوان نبی، برخی را به عنوان مبشر، و برخی را به عنوان شبان و معلّم، تا مقدسین را برای کار خدمت آماده سازند، برای بنای بدن مسیح، تا زمانی که همه به یگانگی ایمان و شناخت پسر خدا دست یابیم و بالغ شده، به بلندای کامل قامت مسیح برسیم."
همانطور که در این آیه آمده است دلیل بخشیدن رسولان ، انبیا و … برای بنای بدن مسیح می باشد نه اعتبار سنجی، تصدیق و تأیید کلام. تا چه زمانی؟ ٬٬ تا زمانی که همه به یگانگی ایمان و شناخت پسر خدا دست یابیم و بالغ شده، به بلندای کامل قامت مسیح برسیم.٬٬ آیا اکنون رسیده ایم؟ خیر حتی پولس هم، چنین ادعایی نداشت. او در نامه به فیلیپیان باب ۳ آیه ۱۲ می نویسد: ٬٬ نمیگویم هماکنون به اینها دست یافتهام یا کامل شدهام، بلکه خود را به پیش میرانم تا چیزی را به دست آورم که مسیحْ عیسی برای آن مرا به دست آورد.٬٬ بنابراین خدمت آنها و عطایایی که توسط آن عمل می کنند همچنان تا آن زمان ادامه دارد.
(رومیان ۱۱: ۲۹)
" زیرا خدا هرگز عطایا و دعوت خود را بازپس نمیگیرد."
چگونه ممکن است خدا، تمامی عطایای روحانی را که به کلیسا بخشیده است، بر خلاف کلام خود عمل کرده ، آنها را پس از مدتی بازپس گیرد. نکته قابل تأمل این است که ایمانداران عزیزی که خود، از این آیه جهت اثبات برگزیدگی بلاشرط و امنیت ابدی استفاده می کنند و اذعان دارند که خداوند دعوت خود را پس نمی گیرد، در تعمیم این آیه نسبت به عطایا قاصرمانده اند.
۳ـ حال ببینیم دستور مستقیم کلام خدا به ایمانداران در مورد عطایا چیست؟
(اول قرنتیان ۱۴: ۱)
٬٬در پی محبت بکوشید و عطایای روحانی را به غیرت بطلبید، خصوصاً اینکه نبوت کنید.٬٬
این آیه دستور مستقیم کلام خدا برای طلبیدن عطایای روحانیست. آیا بی تفاوت بودن به این دستور نا اطاعتی نیست؟ پذیرفتن تعلیمی که خلاف متن صریح کلام خدا آمده است چطور؟
دکتر جان پایپر، کالوینیست و الاهیات دان برجسته در الاهیات نظام مند در این باب گفته اند: ٬٬من مدافع اطاعت از (دستوری که در) اول قرنتیان ۱۴: ۱ داده شده هستم.٬٬ و همچنین در مقاله ای بسیار زیبا که در فرصتهای بعدی ترجمه کامل آن را منتشر خواهم کرد، در وبلاگ شخصی خود نوشته اند “خدا می خواهد ما ازعطایای روحانی کاملا مطلع باشیم“ , ٬٬مسیحیان مختلف دارای قدرتها و عطایای روحانی مختلفی هستند واین عطایای روحانی مختلف بر اساس اول قرنتیان ۱۲: ۸ تا ۱۰ شامل حکمت، دانش، ایمان، شفا، معجزات، نبوت، توانایی برای تمییز بین ارواح، زبانها و ترجمه زبانها میباشد٬٬ و ٬٬بنابراین ما باید از عطایای روحانی ای که خدا برای (منفعت) ما دردیگران قرار داده استفاده کنیم.٬٬
در ادامه قسمتی از کتاب ذکر شده (عموما ازفصل چهارم) که خلاصه و نتیجه گیری آن است آورده شده.
تعلیم و دکترین روح القدس در کتاب مقدس مغایر است با تعلیم پایان یافتن عطایا (سسیشنیسم) .
تمایل وارفیلد به محدود کردن روح القدس در معجزات و مکاشفات معاصر آن نه تنها باعث سردرگمی نسبت به مکاشفه غایی کتاب مقدس درباره تجلیات و عملکرد روح القدس است بلکه اساسا مغایربا شخصیت روح القدس در تعریفی است که کتاب مقدس درباره او میکند و همچنین کاملا با اصول روح القدس شناسی روشن و معتبر کتاب مقدس بیگانه است . اگر تفسیرخود وارفیلد را در همه متون مربوط به روح القدس در کتاب مقدس اعمال کنیم ، اجماعی که از آن حاصل می شود ،آشکار شدن نمایه ای از فعالیتها و عملکردهای روح القدس است که عموما و مشخصأ (نه منحصرأ) معجزه آسا و کاریزماتیک می باشد. به طور خاص دریک مفهوم گسترده و وسیع ، روح کتاب مقدس روح نبوت است. صحبت کردن از کار روح القدس در دوران پس از رسولان و عملکرد او تنها در قالب کالونیستی آن نشان می دهد که روح القدس پس از اصلاحات و سسیشنیسم فاصله زیادی با آنچه که در کتاب مقدس در باره او ذکر شده است، دارد و از آنچه درباره او در عهد قدیم و جدید تصویر شده بسیارکاسته و کاهیده شده است. از همه مهمتر اینکه روح القدس شناسی این تعلیم ، در پرداختن به وعده های بزرگ عهد عتیق در رابطه با ریخته شدن روح نبوت بر ایمانداران نسل هایی که در زمان های آخر زندگی می کنند (با شروع از کسانی که در عهد جدید بودند) ، قاصر آمده و وامانده است. (اشعیا ۳:۴۴ ، ۲۱:۵۹ ، یوئیل۲: ۲۸ـ۳۲)
تعلیم و دکترین کتاب مقدسی پادشاهی خدا مغایر است با تعلیم پایان یافتن عطایا (سسیشنیسم).
وارفیلد همچنین در پرداختن به پیامدهای مهم تعلیم پادشاهی خدا که طبیعت آن اساسا جنگ علیه پادشاهی شیطان و اثرات مخرب و ویرانگر آن می باشد، قاصر مانده است .(انجیلهای متی و لوقا)
عهد جدید می آموزد که مأموریت عیسی مسیح برروی زمین ، شروع کردن پادشاهی خدا با قدرت کاریزماتیک (عطایای روحانی) و ادامه دادن آن از طریق ایمان داران که در ابتدا با شاگردان و کسانی که از طریق شاگردان ایمان آورده بودند و به همین صورت ادامه دارتا به پایان این عصرخواهد بود. به عنوان شاگردان خوب یک رابی ( rabbiاستاد عبری در آن زمان) ، وظیفه پیروان او تکثیروادامه دقیق همان کارهایی است که او انجام می داده. بنابراین متی ۲۰:۲۸ اشاره به همین کارهاست که باید تکثیر و ادامه پیدا کند و آنها همانطور که گفته شد نشان دادن و آشکار ساختن انهدام پادشاهی شیطان است. این موضوع همچنین به وسیله موارد زیر کاملا روشن می گردد:
- به وسیله آنالیز و تحلیل دستورات و سفارش های عیسی مسیح در متی ۱۰ ، مرقس ۶ ، لوقا ۹ و ۱۰، متی ۲۰-۲۸:۱۹ ، لوقا ۴۹:۲۴ و اعمال ۸،۵،۴:۱ .
- از طریق مشخصه ها و ویژگی هایی که ازبیان کردن و ظاهرساختن پادشاهی خدا در کتاب اعمال رسولان بیان شده است.
- به وسیله خلاصه ای از اظهارات پولس از خدمتش در میان امتها در سراسر رسالات خود. (رومیان 15:18-20 ,اول قرنتیان 2:4 دوم قرنتیان 12:12 اول تسالونیکیان 1:5 اعمال رسولان 15:12)
بنابراین آیات و نشانه های یک رسول و یک ایماندار مسیحی، جهت تصدیق آن شخص به عنوان حامل و دارنده تعلیم صحیح نیست. بلکه خصوصیات ومشخصه های آن طریقی است که فرمان عیسی مسیح به جهت اعلام و ظاهر ساختن و نشان دادن (در حرف و عمل) پادشاهی خدا را در بر می گیرد و (باید) به صورت عادی و طبیعی توسط هر ایمان داری به ظهور رسد و بیان شود. این می تواند در چهارچوب بشارت به افراد غیر مسیحی و یا در در جمع کلیسایی باشد. بدین صورت هرجا که ملکوت ظلمت راههای شریرانه اش را چه به صورت گناه، چه بیماری و چه اسارت ارواح پلید ظاهر میسازد، روح القدس آن را بیرون میراند و این نشان میدهد پادشاهی خدا در دسترس است .بنابراین، این آیات و نشانه ها، نشان دهنده پادشاهی خداست نه تأیید دارنده آن و تصدیق تعلیم او.
اینگونه پیروزیها شامل توبه ، شفا، احیاء و آزاد شدن از نیروهای شریر بیان گر ادامه دار بودن تجربه رسیدن پادشاهی بلامنازع خدا هرچند نه به صورت کامل تا کنون می باشد .
یکی ازعناصر اصلی پادشاهی خدا قدرت الهی آن است که به جهت آشتی انسان با خدا در پارسا شمرده شدن، آرامش ، صلح و شادی باعث بیرون رانده شدن و ویرانی ملکوت شیطان و باطل کردن کارهای او است. " زیرا پادشاهی خدا به حرف نیست بلکه در قدرت است "(اول قرنتیان 4:20). از نود و هشت باری که این کلمه "قدرت(الهی)" در عهد جدید آورده شده شصت و پنج بار آن اشاره به ان چیزیست که در فرقه پروتستان به عنوان قدرت (عطیه) معجزه آسا وخارق العاده در نظر گرفته شده است. پس معجزات عهد جدید به جهت اعتبار بخشیدن و تأیید موعظه کلام به کار نمیرود بلکه در اغلب موارد موعظه باعث ظاهر شدن معجزه می گردد، آن را در غالب الگوی مسیحی قرار داده و در نتیجه باعث توبه و ایمان آوردن افراد می گردد.
در حال حاضر مسیح قیام کرده همچنان به ریختن و پر کردن عطایا بر روی کلیسایش به جهت قدرتمند ساختن مأموریت پادشاهی خدا تا به انتهای این عصر ادامه می دهد. پس به سادگی می توان گفت این آموزه (همانطوری که وارفیلد تعلیم می دهد) که پس از بخشیدن و پرساختن اولیه عطایا در دوران رسولان که باعث شکل گرفتن تعلیم و دکترین کلیسا گشت کار مسیح قیام کرده (در این زمینه)تمام شده است، کتاب مقدسی نیست.
تعلیم پایان یافتن عطایا (سسیشنیسم) به طور خاص مغایر است با بعد آخرالزمانی آموزهای روح القدس شناسی و پادشاهی خدا.
شکست وارفیلد در درک و اعمال مفاهیم آخرت شناسی برای سسیشنیسم شاید مهم ترین معضل این تعلیم باشد. او هیچ جا متوجه نمی شود که وعده عهد عتیق درباره روح نبوت و معجزات به کل زمان بین آمدن اولیه و بازگشت ثانویه عیسی مسیح اعمال می شود، به این صورت که قدرت و اقتدار اعطا شده عیسی مسیح به کلیسایش به تمام قومها توسعه یافته و تا پایان این نسل ادامه دارد، موضوع غالبا تکراری در رساله های عهد جدید می باشد. روح مکاشفه و قدرت عطا شده در سراسراین عصر به عنوان ٬٬بیعانه٬٬ ، ٬٬پیش پرداخت٬٬ ، ٬٬نوبر٬٬ و ٬٬طعم٬٬ ٬٬قدرت عصر آینده٬٬ می باشد تا زمانی که به کمال در تحقق کامل پادشاهی خدا اعطا شود.
در ادامه نویسنده با مراجعه به دهها آیه از کتاب مقدس از جمله بخشی از آیاتی که در مقدمه آورده شده نشان می دهد که تا چه حد این آموزه با دستورات، تعالیم و روح کتاب مقدس به خصوص در عهد جدید در تضاد است. همچنین در بخش های دیگر این کتاب نویسنده با مراجعه به تاریخ کلیسا نشان می دهد که چگونه این آموزه ازقرون اولیه میلادی شکل گرفته و حتی ریشه هایی از آن به دوران یهودیت می رسد. نسخه ای از این کتاب به صورت مجانی در لینک زیر قابل مشاهده است و خواندن آن را به تمامی کسانی که به این موضوع علاقه مند هستند و به زبان انگلیسی تسلط دارند پیشنهاد می کنم.
https://hopefaithprayer.com/books/On-the-Cessation-of-the-Charismata-Ruthven.pdf
منابع:
On the Cessation of the Charismata: The Protestant Polemic on Post-biblical Miracles
Jon Ruthven, Professor Emeritus, Regent University School of Divinity
Copyright © Jon Ruthven
http://www.desiringgod.org/articles/spiritual-gifts-an-implication-for-unanswered-prayer
By John Piper. © Desiring God Foundation. Source: desiringGod.org
ترجمه و اقتباس از: ب. شایان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |