يكی از مسائلی كه مسلمانان خيلی روی آن پافشاری دارند اين است كه در مسيحيت جايگاه زن بسيار پست و حقير است و آيات كتاب مقدس نيز اين را تأييد می كنند. چه پاسخی برای اين موضوع وجود دارد؟
يكی از مسائلی كه مسلمانان خيلی روی آن پافشاری دارند اين است كه در مسيحيت جايگاه زن بسيار پست و حقير است و آيات كتاب مقدس نيز اين را تأييد می كنند. چه پاسخی برای اين موضوع وجود دارد؟
در باره مقام زن در اسلام و مسیحیت سه مقاله جداگانه در وب سایت پرپاسخ موجود است که توجه شما را به این مقالات جلب می کنم که در زیر کپی آنها برای شما ارسال می شود:
جایگاه زن در کتاب مقدس و مسیحیت چیست؟
در فرهنگی که کتاب مقدس در دامان آن پرورش یافته و نگاشته شده، زنان جایگاه مهمی نداشتند. چه در فرهنگ یهود و چه فرهنگهای بابلی و مصری و آشوری و یونانی و حتی پارسی. در چنین فرهنگی ما شاهد شکوفایی زنان بسیاری چه در عهد عتیق و چه عهد جدید هستیم. رفتار مردان در زمان عهد عتیق و عهد جدید با زنان بسیار بد و وحشیانه بود، اما در افسسیان فصل پنجم آیات 22 تا 33 پولس رسول رابطه شوهر و همسرش را به رابطه بین مسیح و کلیسا تشبیه می کند و می فرماید: ” ای شوهران، زنان خود را محبت کنید، آن گونه که مسیح نیز کلیسا را محبت کرد و جان خویش را فدای آن نمود.” و بقیه این آیات را نیز می توانید بخوانید. بسیاری فکر می کنند که در این آیات وقتی پولس رسول می فرماید: ” مرد سر زن است.” منظورش ریاست مرد بر زن است، اما باید توجه داشته باشید که پولس رسول در باره بدن یک انسان مثال می زد و سر در بدن به منظور تدارک دیدن برای بدن و حفاظت آن و رشد آن در تقلا است و نه ریاست در بدن! اتفاقا” در این آیات منظور پولس رسول این است که مرد، همانگونه که مسیح سر کلیساست، می بایست او نیز سر زن باشد. مسیح چگونه سری برای کلیسا بود. او پاهای شاگردانش را شست و آنها را خدمت کرد. او فرمود: ” من نیامده ام تا خدمت کرده شوم بلکه تا خدمت کنم.”(متی 20: 28)
در ضمن در چنین زمانی که مردان وحشیانه با زنانشان رفتار می کردند، در رساله اول پطرس 3: 7 می فرماید: ” به همین سان، شما نیز ای شوهران، در زندگی با همسرانتان با ملاحظه باشید و با آنان چون جنس ظریفتر با احترام رفتار کنید، چرا که همپای شما وارث هدیه فیض آمیز حیاتند، تا دعاهایتان بازداشته نشود.”
در غلاطیان 3: 28 نوشته شده: ” دیگر نه یهودی معنی دارد نه یونانی، نه غلام نه آزاد، نه مرد نه زن، زیرا شما همگی در مسیح عیسی یکی هستید.”
در عهد عتیق زنانی مانند دبوره که داور و رهبر قوم اسرائیل بود و مریم خواهر موسی که از رهبران قوم اسرائیل در خروجشان از مصر بود، استر که یک کتاب از کتاب مقدس به اسم او نگاشته شده و داستان شجاعت او را در آنجا می خوانیم و بسیاری زنان دیگر در عهد عتیق و نیز در رومیان فصل 16 در باره زنانی می خوانیم که همکاران و هم خدمتیهای پولس رسول بودند و پولس به آنان به عنوان افرادی که هم سطح خودش هستند، اشاره می کند. عیسی مسیح با یک زن سامری به مدت طولانی بر سر چاه یعقوب صحبت کرد و وقتی شاگردان شاهد صحبت او با این زن بودند، متعجب شدند، چون در فرهنگ آن زمان این امر، امری غیرمتعارف و تحقیرکننده بود که مردی با زنی صحبت کند و آن هم با یک زن سامری. این یک اقدامی انقلابی در آن زمان به شمار می آمد. بسیاری از همراهان و حمایت کنندگان خدمت عیسی مسیح را زنان تشکیل می دادند (لوقا 8: 2-3)
اما باید این مسئله را نیز در نظر گرفت که با توجه به فرهنگ آن زمان زنان دارای تحصیلات نبودند و به این خاطر در کلیسا مشکلاتی به وجود آمده بود که زنانی که هیچ تحصیلاتی نداشتند، رهبری و تعلیم کلیسا را به عهده گرفته بودند و به این خاطر در رسالات قرنتیان و تیموتاوس پولس رسول به زنان توصیه می کند که در کلیسا تعلیم ندهند و ساکت باشند و در منزل از شوهرانشان یاد بگیرند. بعضی بدون توجه به زمینه فرهنگی آن زمان اینگونه قضاوت می کنند که پولس بر ضد زنان صحبت می کند، در حالیکه این مسئله یک مشکل فرهنگی آن زمان بود و زیبایی کار در این است که تعداد اندکی از زنان که تحصیلات داشتند بعضی از رسولان را تعلیم دادند (مانند پریسکیلا که زن اَکیلا بود.)(اعمال رسولان 18: 26). در اینجاست که متوجه می شویم که کلام خدا در باره زنانی که تحصیلات داشتند و می توانستند کلام خدا را بخوانند، استثناء قائل می شود و منظور این نیست که هیچ زنی نباید تعلیم دهد!
البته کتاب مقدس تفاوت فیزیکی بین زنان و مردان را در نظر می گیرد و حتی به ظرافت زنان اشاره دارد و ما مسیحیان نمی پذیریم که زنان ما مانند زنانی که در کشورهای کمونیست همپای مردان کار سنگین می کردند، کار کنند و مراقب ظرافت آنها هستیم و کتاب مقدس تفاوتهای فیزیکی و احساسی و عاطفی زنان با مردان را در نظر دارد، اما در باره ارزش زن و مرد در کتاب مقدس چنانکه در بالا قید شد به وضوح ارزش برابر قائل هستیم.
در این زمینه مقاله مفصلی با بررسی تعلیم کتاب مقدس به زودی در وب سایت پرپاسخ درج خواهد شد.
و اما مقاله ای انتقادی در باره مقام و جایگاه زن در اسلام نیز در زیر برایتان از وب سایت پرپاسخ ارسال می شود:
مقام فرودست زنان در قرآن و اسلام
قرآن و سنت اسلام موقعیتی فرودست و درجه دوم برای زنان قائل هستند. در واقع برتری مردان مستقیماً از فرامین قرآن نشأت گرفته است. به عنوان مثال همانطور که قبلاً اشاره شد، مرد می تواند چندین زن بگیرد، ولی زن نمیتواند چند شوهر داشته باشد.
قرآن (بقره 228) به صراحت اذعان دارد که مردان نسبت به زنان از مزیتهای خاصی برخوردار هستند و بر آنان برتری دارند. قرآن صراحتاً این حق را برای مردان قائل شده که زنان خود را طلاق دهند اما چنین حقی را برای زنان به رسمیت نمی شناسد و بر این باور است که «مردان را بر زنان برتری خواهد بود» (بقره 228).[1]
یک بار محمد، فتوا به کتک زدن کنیزی داد تا وادار به گفتن حقیقت شود. هیکل در این باره میگوید: «کنیز احضار شد و علی بلافاصله او را گرفت و به حدی کتک زد که ناله و فریادش بلند شد و در همان حال به او می گفت برو و حقیقت را به پیامبر خدا بگو»[2]
بالاخره اینکه طبق نص قرآن، مردان می توانند زنان خود را بزنند: «مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است، به واسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته… و زنانی که از مخالفت و نافرمانی آنها بیمناکند، باید نخست آنها را پند دهید و از خوابگاهشان دوری جویید و در صورت نافرمانی آنها را به زدن تنبیه کنید…» (نساء 34).
علاوه بر این، زنان مسلمان باید پوشش خاصی داشته باشند، پشت سر شوهرانشان بایستند یا راه بروند و پشت سر آنان نماز بخوانند. شریعت اسلام، شهادت دو زن را در مراجع قانونی برابر شهادت یک مرد می داند.[3]
در حدیثی که در «صحیح» بخاری نقل شده، به روایتی برمی خوریم که بیانگر برتری مردان و موقعیت فرودست زنان در اسلام است:
ابن عباس روایت می کند که پیامبر فرمود: «آتش جهنم را دیدم و مشاهده کردم که اکثر ساکنین آن زنان ناسپاس بودند!» از او پرسیدند: «آیا به اللّه ایمان نداشتند؟» (یا نسبت به خدا ناسپاس بودند؟) پیامبر جواب داد: «آنان نسبت به شوهران خود و برای التفات و خوبیها (احساناتی) که به آنها شده بود، ناسپاس بودند».[4]
با توجه به تمام این اظهارات در مورد زنان، شنیدن چنین توجیهاتی از سوی نویسندگان مسلمان باورنکردنی است: «تردیدی نیست که محمد نه تنها به زنان بیش از مردان احترام می گذاشت، بلکه موقعیت حقیقی آنان را به ایشان بازگرداند، دستاورد برجسته ای که تنها محمد از عهده آن برآمد»[!][5]
نویسنده مسلمان دیگری می نویسد: «اسلام حقوق و امتیازاتی به زنان داده که در هیچ نظام اجتماعی یا دینی دیگری از آنها برخوردار نشده است».[6] ولی واقعیتها چیزی غیر از این را نشان می دهند.
معایب اخلاقی محمد از منظر کلی. شخصیت و زندگی محمد فاصله بسیاری با «بی گناهی» یا به قول مسلمانان «معصومیت» داشت و حتی قرآن نیز بارها از نیاز او به درخواست بخشش از خدا سخن گفته است.
برای مثال، در سوره مؤمنون آیه 15 خدا به او می گوید: «صبر کن که البته وعده خدا حق است و بر گناه خود از خدا طلب آمرزش کن». در جایی دیگر، خدا به محمد گفت: «باز هم بدان که هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست. بر گناهان خود و برای مردان و زنان باایمان آمرزش طلب…» (محمد 19).
این آیه به صورتی کاملاً صریح نشان می دهد که نه تنها برای دیگران بلکه قبل از همه باید برای خود طلب بخشش کند. یا این آیه از قرآن که احتیاجی به توضیح بیشتر ندارد: «تا از گناهان گذشته و آینده تو در گذریم…» (فتح 2).
با توجه به مطالبی که در قرآن در رابطه با محمد آمده، به روشنی پیدا است که او هیچگونه نسبتی با معصومیت نداشته است. حتی یکی از مشهورترین متفکران معاصر که مطالب بسیاری در مورد شخصیت و زندگی محمد نوشته، بر این باور است که او بیگناه نبود.
هیکل به صراحت می گوید: «محمد وقتی بر ابن ام مکتوم (گدای نابینا) خشم گرفت و او را راند، مرتکب خطا شد».[7] هیکل اضافه می کند: «از این نظر او (محمد) مانند بقیه انسانها جایزالخطا بود».[8] در این صورت، مشکل می توان دلیل مسلمانان برای ستایش محمد را پذیرفت.
بهرحال، اخلاق گرایی محمد هر اندازه برتر از بسیاری از مردمان روزگار خود بوده باشد، برخلاف ادعای مسلمانان، قطعاً او نمی توانست الگوی کاملی برای تمام زنان و مردان تمام اعصار باشد. درست برعکس عیسی مسیح در اناجیل، محمد هیچ تمایلی نداشت که به مخالفان و دشمنانش رو کند و بگوید: «کیست از شما که مرا به گناه ملزم سازد؟» (یوحنا 46:8).
و اما مقاله سوم:
مقام و منزلت زن از دیدگاه اسلام و قرآن
دراین مقاله سعی شده است که نظر واقعی اسلام در مورد زنان مورد بررسی قرار گیرد.
برای فهم دیدگاه اسلام و قرآن در مورد زنان نمی توان به روایات تکیه نمود؛ زیرا هر فرقه ای بنا به سلیقه خود یا روایتی ساخته و یا از روایات منقوله با ادله خود یکی را قبول کرده و دیگری را رد نموده است. اما آنچه از جمع بندی روایات اسلامی به دست می آید، این مضمون است که : عقل و ایمان زنان ناقص بوده، سست عهد و غیر قابل اعتمادند و مشورت با آنان اشتباه بزرگ مردان است.
مضمون شعر زیر که منسوب به علی امام اول شیعیان و خلیفه چهارم اهل سنت مصداق گفته هایی است که در روایات آمده است.
دع ذکرهن فما لهن وفاء ریح الصبا و عهدهن سواء
یکسرن قلبک و لا یجبرنه و قلبهن من الوفاء خلاء
یاد زنان را رها کن که آنها وفا ندارند. عهد آنها با باد صبحگاهی مساوی است. آنها قلب تو را می شکنند، اما جبران آن دل شکسته را نمی کنند ، و قلوبشان از وفا تهی است.
ممکن است برخی از مسلمانان، این قبیل روایات را رد کرده و آن را مورد تایید ندانند؛ زیرا ممکن است بگویند که به هیچکدام از روایات نمی توان اعتماد کرد؛ بنابراین در این مقاله سعی خواهد شد تا به آیات قرآن که تقریباً تمامی فرقه های اسلامی آن را قبول دارند، اکتفا نمود.
شخصیت زن در قرآن بسیاربی ارزش و مورد توهین قرار گرفته است. آقای هادی سبزواری یکی از علما و فیلسوفان بزرگ شیعه و فردی که آیت الله مطهری ارادت خاصی به وی داشت، در مورد زنان اینگونه میگوید: خداوند صورت انسان را به این حیوانات (زنان) پوشانده است تا مردان به نکاح ایشان رغبت کنند.همین روایت توسط دکتر سروش در کتابی بنام “قبض و بسط تئوریک شریعت” ذکر شده است. اگر ما به تاریخ دوران زندگی آقای هادی سبزواری نگاه کنیم می بینم که او در قرن اول و یا دوم هجری زندگی نکرده، بلکه در اواخر قرن نوزدهم زندگی می نموده و از لحاظ زمانی با دوران ما تفاوت چندانی نمی کند.
چنانچه به قرآن رجوع نماییم می بینم که، تمامی آیاتی که در قرآن در توصیف بهشت آمده، هرگز در آن وعده ای به زنان مسلمان داده نشده است. در عوض برای مردان مومن وصف هایی از حوریان شده که آنها همچون مروارید درخشان برای مردان بهشتی مهیا گردیده اند. حتی واژه غلمان یا غلام (پسران جوان) با همان اوصاف که برای حوریان بکار رفته، همچون مروارید درخشان در بهشت، برای مردان مومن در نظر گرفته شده اند. با این توجیه که عمل لواط تنها در این دنیا گناه محسوب می شود.
علی امام اول شیعیان دررساله 31 کتاب نهج البلاغه به حسن امام دوم شیعیان چنین سفارش نموده است:
از مشورت با زنان اجتناب کن زیرا رأی ایشان ضعیف و عزمشان سست است.
در صورتی که کتاب مقدس به ما چنین تعلیم می دهد که زن معاونی برای مرد است و خطاب به مردان می گوید که با زنان خود در همه امور مشورت کنید زیرا هر دوی شما یک تن هستید. آمین برای کلام زنده خداوند و جلال بر نام پر عظمتش باد.
اما در ادامه ببینیم علی در نهج البلاغه در باره زنان چه می گوید:
” با پوششی که بر آنان (زنان) قرار میدهی دیده آنان را از دیدن مردمان (مردان) بازدار.”
اگر به گفته های علی خلیفه چهارم مسلمین توجه کنیم، او نمی گوید که مردان، زنان مؤمن را نبینند؛ بلکه این زنان مؤمن هستند که نباید مردان را ببینند. چرا باید این اتفاق از نظر خلیفه چهارم مسلمین بیفتد ؟ در ادامه می گوید: زیرا حجاب، آنان (زنان) را پاک می دارد. یعنی اگر چشمان زنان به مردان بیفتد، چون سست اراده هستند، پاکدامنی خود را از دست خواهند داد. جایگاه زنان درنگاه علی امام اول و خلیفه چهارم مسلمین جهان به این شکل نمود پیدا کرده است. او درجای دیگر می گوید: بیرون رفتن زنان از خانه بدتر از این نیست که افراد غیر مطمئن را بر آنان در بیاورید. از این عبارات چنین استنباط می شود که اگر زنی از خانه بیرون رود، به مردی یا مردانی راه داده است. باز ادامه می دهد: اگر می توانی چنان کن که غیر از ترا نشناسند.
گویا زنان مایه آبروریزی مردان در اسلام هستند. و ارزش آنان بسیار ناچیز است. اوج حقارت زنان از نظر ایشان در خطبه 79 نهج البلاغه نمود پیدا می کند که علی امام شیعیان بعد از جنگ جمل میگوید: ” النساء ناقصات العقل”، یعنی زنان عقلشان ناقص است.
در قرآن سوره نساء آیه 15 سفارش شده که اگر زنان شما خطا کردند آنها را در خانه زندانی کنید تا زمانی که یا مرگشان فرا برسد و یا خدا راه دیگری را برایشان انتخاب کند.
” فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا”
” آنان [زنان] را در خانه ها نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى براى آنان قرار دهد.”
راه دیگر از طرف خدای قرآن برای زنان خطاکار سنگسار است.
همچنین قرآن تأکید می کند که مردان را بر زنان مسلط کردیم و آنان را بر زنان فضیلت بخشیدیم.
” الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ”
” مردان را برزنان مسلط گردانیدیم به دليل آنكه برخى از ايشان را بر برخى فضیلت و برترى دادیم.” ( سوره النساء آیه 34)
در ادامه و در آیات بعدی می گوید: ” اگر زن از شما نافرمانی کرد، او را موعظه کنید و از هم خواب شدن با او دوری جویید و اگر مطیع شما نشد ( وَاضْرِبُوهُنَّ ) آنها را بزنید.” زدن زنان نامطیع در اسلام جایگاه زنان را در اسلام هویدا می کند.
قرآن مقام زنان را در حد یک زمین زراعی و کشتزار برای مردان تنزل می بخشد. به این آیه توجه کنید:
” نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ”
“زنان شما كشتزار شما هستند، پس از هر جا [و هر گونه] كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد.” (سوره البقره آیه 223)
در حقیقت این آیه به این خاطر نوشته شد که مردان از لحاظ جنسی بتوانند به هر طریق که تمایل دارند به زنان خود در بیایند. این آیه یکی از بدترین آیات اخلاقی است که در حق زنان نوشته شده است.
چنانکه در مقاله ” نقدی بر برده داری در اسلام” نوشته شد، کنیزان زن، هیچ ارزشی در اسلام ندارند بجز اینکه در جایگاه جنسی از آنها استفاده گردد. در ضمن تجاوز به آنها برای مؤمنین، حتی اگر این زنان دارای شوهر و همسر باشند، مجاز می باشد. اگر محمد این نصیحت را می پذیرفت که آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند، آن وقت به پیروان خود سفارش نمی کرد که به زنان اسیر تجاوز بکنید.
” وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ”
” و زنان شوهردار كه مالك آنان شده ايد [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است و غير از اين [زنان نامبرده] براى شما حلال است.”
پس یزید ابن معاویه، طبق حکم قرآن اجازه داشته که به زینب و دختران حسین امام سوم شیعیان تجاوز کند. طبق آیه بالا خدای محمد آنها را برای یزید حلال کرده بود زیرا آنها اسیر یزید شده بودند.
طبق گفته های قرآن در سوره بقره آیه 282 شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است و همچنین در اسلام مردان حق چند همسری دارند و در بهره ارث از والدین، زنان، نصف حق یک مرد را دارند. به این آیات توجه کنید:
“…. رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى…”
“….دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن، از ميان گواهانى كه رضايت داريد (گواه بگيريد)، تا (اگر) يكى از آن دو (زن) فراموش كرد، (زنِ) ديگر، وى را يادآورى كند….” (سوره البقره آیه 282)
” وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ”
” و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد.” (سوره النساء آیه 3)
” يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً”
خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى كند سهم پسر چون سهم دو دختر است. (سوره النساء آیه 11)
سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر قرآن به مردان این اجازه را می دهد که چهار زن را به همسری اختیار کنند، چرا محمد به این قانون احترام نگذاشت و 14 زن و تعداد نامعلومی کنیز در اختیار داشت.
گرچه مردان در اسلام حق نداشتند بیش از چهار زن برای خود اختیار کنند اما محمد رهبر دینی ایشان برای خود در این رابطه استثناء قائل شده بود که بعد از وفات او، 9 زن بیوه ازاو باقی ماند. که طبق گفته های مندرج در قرآن این زنان بیوه حق ازدواج مجدد با هیچکسی را نداشتند. برای مثال می توان به عایشه همسر محمد اشاره کرد که او در زمان وفات محمد 18 سال سن داشت و تا 72 سالگی که در قید حیات بود، 52 سال حق ازدواج با هیچ مردی را پیدا نکرد. طبق روایتهای اسلامی عایشه در سن 9 سالگی به عقد محمد در آمد.
در اسلام پدر و یا پدربزرگ این حق را دارند که در قبال مبلغی معین دختران خردسال خود را به عقد شخصی که بخواهند در بیاورند. آیا این خرید و فروش انسان نیست؟ این خود نوعی برده داری با مجوز اسلامی محسوب می شود.
در مقابل این نشانه ها و محرومیتهای زنان و جایگاه آنها در دین اسلام، متأسفانه عده ای به دفاع از باورهای غلط اسلامی پرداختند که جا دارد در اینجا به بعضی از آنها اشاره نمایم. ایشان مدعی هستند که پیش از اسلام دختران را زنده بگور می کردند و با آمدن اسلام، این سنت شکسته شد. البته داستان زنده بگور کردن دختران فقط در قبیله بنی تمیم اتفاق می افتاده و در سایر قبایل چنین رسمی متداول نبود. اگر اسلام برای پشت سر گذاشتن فرهنگ جاهلیت قدمی برداشته، پس چرا این همه فرهنگ غیر انسانی را نسبت به دختران در بین پیروان خود رواج داده است؟ فرهنگ برده داری، و کودک فروشی و فساد و خشونت امروز در محور اسلام جایگاه خاصی دارد.
بعضی از مسلمانان سعی دارند در قبال آیات ضد زن در قرآن، یک سری آیات دیگری را مطرح کنند. برای مثل آیه 282 از سوره بقره می گوید: شهادت یک زن نصف یک مرد محسوب می شود. آنها سعی کردند با استفاده از آیات 6 تا 9 سوره نور بگویند گواهی و یا شهادت یک زن برابر با شهادت و گواهی یک مرد است. البته ضمن تشکر از این عده که آیات ضد و نقیض را در قرآن افشاء می کنند ، اگر آنها فکر می کنند که کل آیات قرآن صحیح و درست است باید در فکر یک تفسیر درست در مورد آیه 282 سوره بقره باشند؛ نه اینکه بدنبال آیاتی باشند که بر ضد آیات دیگر قرآن باشد.
البته این عده فقط به آدرس آیات در سوره نور اکتفا می کنند و آیات را برای مریدان خود نمی خوانند. در آیات 6 تا 9 سوره نورچنین نوشته شده است:
” وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ”
” و كسانى كه به همسران خود نسبت زنا مى دهند و جز خودشان گواهانى [ديگر] ندارند هر يك از آنان [بايد] چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه او قطعا از راستگويان است.”
” وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ”
” و [گواهى در دفعه] پنجم اين است كه [شوهر بگويد] لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد
“وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ”
” و از [زن] كيفر ساقط مى شود در صورتى كه چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه [شوهر] او جدا از دروغگويان است”
” وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ”
” و [گواهى] پنجم آنكه خشم خدا بر او باد اگر [شوهرش] از راستگويان باشد.”
آیات فوق می گوید اگر مردی 5 بار قسم بخورد که زنش زنا کار است، پس حتما” آن زن مرتکب زنا شده و باید مجازات گردد. در مقابل اگر زن 5 بار قسم بخورد که زنا نکرده و همسر او دروغ می گوید مجازات زنا از آن زن ساقط می شود. مسلمانان با چنین نگاهی مدعی هستند که گواهی برابری زن و مرد در قرآن مطرح شده است. اگر به عبارتهای مندرج در آیات فوق توجه کنیم می بینیم که در این یک مورد فقط یک نوع برابری در بین زن و مرد در قرآن مطرح شده که آن هم در مورد تهمت زدن زنا به همسراست. یعنی شوهر بدون هیچ مدرکی به زن خود تهمت زنا زده و زن هم از همان حربه در مقابل این تهمت از خود دفاع می کند. عکس این عمل در موضوع مطرح نیست یعنی زن نمی تواند با چنین حربه ای به مرد خود تهمت بزند. در حقیقت باید گفت این برابری نیست زیرا در واقع حکم یک طرفه است و این مرد است که می تواند به زن خود تهمت بزند.
همچنین در قرآن آمده است: ” إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ.” یعنی برتری انسانها به تقوا است. این نیز یک تناقص بزرگ در گفته های قرآن است چرا که در سوره نساء آمده است : ما مردان را بر زنان فضیلت دادیم. در حقیقت اسلام هیچ جایگاهی برای زن در خود ندارد بلکه زنان فقط یک وسیله برای استفاده مردان هستند.
نویسنده: کشیش آبیلا یوحنا مارو
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |