کتاب مقدس

وضع جهان در دورۀ عهدجدید (فصل سوم): وضع مذهبی

5/5 - (1 امتیاز)

وضع جهان در دورۀ عهدجدید

(فصل سوم): وضع مذهبی

وضع مذهبی

وقتی مسیحیت ظهور کرد، با یک خلاء مذهبی که در آن مردم در انتظار چیزی باشند که به آن ایمان بیاورند، روبرو نشد، بلکه بر عکس، ایمان جدیدی که به مسیح شروع شده بود، می‌بایستی با مذاهبی دست و پنجه نرم کند که از قرن‌ها قبل وجود داشتند، بسیاری از این مذاهب به خرافات و مراسم بی‌معنی تبدیل شده ولی بعضی از آنها نسبتاً جدید و نیرومند بودند. به طور کلی این مذاهب را می‌توان به پنج نوع زیر تقسیم کرد:

اعتقاد به خدایان متعدد یونان و روم

مذهب اولیۀ رومیان در اوایل جمهوریت عبارت بود از پرستش خدایان متعدد، یا خدایان عناصر مختلف مانند آب و خاک و آتش و غیره. هر کشاورزی خدایان مزرعه و خانواده خود را، که مظهر نیروهایی بودند که او در زندگی روزانه با آنها سروکار داشت، عبادت می‌کرد. خدا یا رب‌النوع جنگل و خدای دشت، خدایان آسمان و آب، خدایان کشت و محصول. تمام این‌ها در جای خود و در فصول مناسب مورد پرستش وی قرار گرفتند. بعضی از آثار و نشانه‌های این جشن‌ها و مراسم مذهبی تا عصر حاضر نیز در میان کشاورزان ایتالیا و یونان باقی مانده است. احتمال دارد که جشن‌های رومی که به مناسبت آغاز فصل زمستان برگزار می‌شد در جشن‌های کریسمس مسیحیان بی‌تأثیر نبوده است.

با توسعۀ حکومت نظامی و افزایش تماس با تمدن یونان، ترکیب خدایان روم و یونان و در نتیجه ازیاد نفوذ معابد خدایان متعدد یونان آغاز شد، ژوپیتر (مشتری) خدای آسمانها در میان رومی‌ها با زئوس خدای خدایان یکی شد‌. ژوئو، همسر ژوپیتر رومی، با هرا همسر زئوس یونانی یکی گردید. همین امر در مورد نپتون، خدای دریا، با پوزدیون و همچنین پلوتو، خدای زیرزمین، با خدای عالم ارواح و نظایر آن صدق می‌کند. تمام خدایانی که در آثار هومر ذکر شده بودند به همتاهای رومی آنها ربط داده شدند. در زمان اگستس معبدهای جدیدی تأسیس یافت و طبقات نوینی از کاهنان مشغول خدمت گردیدند. عدۀ زیادی وجود داشتند که خدایان قدیم را اعم از رومی و یونانی عبادت و از آنها پیروی می‌نمودند.

معهذا عبادت در معابد خدایان متعدد یونان (پانتئون) در زمان مسیح رو به ضعف نهاده بود. فساد شدید اخلاقی و مناقشات بی‌معنی این خدایان، که در واقع مردان و زنانی بودند که به مرتبه الوهیت ارتقاء داده شده بودند. به تدریج باعث تمسخر آنها توسط هجونویسان و خوار شمردن آنها توسط فلاسفه گردید. افلاطون، بیش از سه قرن قبل از مسیح، گفته بود که افسانۀ خدایان نباید ایده‌آل و سرمشق ما باشد زیرا آنها با سرمشق‌های شریرانۀ خود باعث فساد جوانان می‌گردند. مکتب‌های فلسفی جایی برای این خدایان نداشتند و آشکارا آنها را به باد تمسخر می‌گرفتند. شکی نیست که عده‌ای هم از روی خلوص نیّت این خدایان را عبادت می‌کردند ولی تعداد این نوع اشخاص به تدریج کمتر می‌شد.

عامل دیگری وجود داشت که احترام به این خدایان را کمتر می‌کرد. تا آن زمان این خدایان در تمام شهرها به طرز متّحد‌الشکل عبادت نمی‌شدند بلکه در هر جا یکی از آنها خدای اصلی محسوب می‌گردید. عبادت جنبۀ نیمه سیاسی داشت بدین معنی که یک نفر به این دلیل زئوس یا هرا یا ارتمیس را عبادت می کرد که محل سکونتش در جایی بود که آن خدای به خصوص در آنجا فرمانروایی داشت. وقتی قدرت نظامی روم باعث اتحاد تمام شهرها و ایالات گردید، طبیعتاً این سؤال مطرح شد «چرا خدای محلی نتوانست قوم خود را حفظ نماید؟» مردمی که تحت تسلط ارتش روم قرار گرفتند ایمان به این خدایان را از دست دادند زیرا متوجه شدند که این خدایان یا خیلی ضعیف هستند و یا بی‌ثبات و نمی‌توانند از قوم خود دفاع کنند.

جشن‌ها و مراسم مذهبی تا بعد از قرن اول میلادی هم ادامه یافت. نمونۀ خوبی که در این مورد در عهدجدید وجود دارد عبارت است از پرستش ارتمیس افسسیان یا بتی که به عقیدۀ آنها از آسمان نازل شده بود (اعمال ۱۹: ۲۷و۳۵). پیروی کورکورانه که از یک رب‌النوع محلی به عمل می‌آمد از این جریان روشن می‌شود که انبوه مردم خشمگین در جلوی تماشاخانه بر ضد پولس رسول جمع شده فریاد می‌کردند «بزرگ است ارتمیس (ارطامیس) افسسیان» (اعمال ۳۴:۱۹).

پرستش امپراطور

با وجودی که عبادت خدایان محلی ادامه یافت، آشنایی امپراطوری روم با تمدن‌های جهان راه را برای یک نوع مذهب جدید یعنی عبادت دولت آماده ساخت. سالها بود که حکومت‌های یونانی سلوکیه و بطالسه پادشاهان خود را به مرتبۀ الوهیت بالا برده و القابی نظیر خداوندگار، نجات دهنده و مظهر خدا به آنها داده بودند. تمرکز قدرت اجرایی حکومت روم در دست یک نفر به وی اقتداری بخشیده بود که در تاریخ جهان سابقه نداشت. چون وی می‌توانست از این اقتدار خود برای پیشرفت امپراطوری استفاده کند، در همه این تصور به وجود آمده بود که وی دارای نیرویی الاهی است.

پرستش امپراطور یکدفعه و با تصمیم مردم به وجود نیامد بلکه به تدریج بر اثر قائل شدن احترامات مافوق انسانی برای وی و به علت جلب وفاداری مردم نسبت به امپراطور شروع شد. یولیوس قیصر بعد از مرگش یولیوس الاهی لقب یافت. از زمان اگستس قیصر به بعد هر یک از امپراطوران بعد از مرگ با رأی سنا به مقام الوهیت ارتقاء می‌یافت هر چند بعضی از آنها این موضوع را خیلی جدی نمی‌گرفتند. گالیگولا فرمان داد که مجسمه‌اش در معبد اورشلیم بر پا شود ولی چون معمولاً او را دیوانه می‌دانند نمی‌توان کار او را نمونه‌ای از سیاست کلی امپراطوری روم دانست. قبل از زمان دومتیان در اواخر قرن اول، هیچ‌یک از امپراطوران در زمان حیات خود رعایا را مجبور به پرستش خود نکرده بود.

خودداری تمام مسیحیان از شرکت در مراسم عبادت امپراطوران باعث ازیاد جفا نسبت به آنان می شد زیرا مسیحیان به پرستش هر انسانی جداً اعتراض می‌کردند. رومیان که دارای خدایان متعدد بودند و به آسانی می‌توانستند بر تعداد خدایان اضافه کنند، خودداری مسیحیان از پرستش امپراطوران را یک نوع بی‌احترامی به امپراطور و دلیل نداشتن حس وطن‌پرستی می‌شمردند. بدیهی است که این دو عقیدۀ متضاد، قابل آشتی نبود. نظر مسیحیان در مورد پرستش کشور یا رئیس دولت در کتاب مکاشفه مذکور است و تضاد شدید بین ادعاهای مسیح و ادعاهای امپراطور را نشان می‌دهد.

با وجود مراتب بالا، شک نیست که پرستش امپراطور از نظر دولت دارای ارزش فراوانی بود. به وسیلۀ آن وطن‌پرستی و عبادت یکی می‌شد و پشتیبانی از دولت یک وظیفۀ مذهبی می‌گردید.

مذاهب سری یا رمزی

مذهب دولتی و پرستش امپراطور هیچ‌کدام نمی‌توانست مردم را کاملاً راضی کند. در هردوی آنها مراسم قربانی وجود داشت و به‌طور دسته‌جمعی اجرا می‌شد نه فردی‌. منظور هر دو عبارت بود از جلب حمایت معبود نه داشتن مصاحبت با وی. هیچ‌یک از این دو نمی‌توانست در زمان ناراحتی و سختی به پیروان خود آرامش و قدرت بدهد. مردم در جستجوی یک ایمان شخصی بودند که بتواند آنها را مستقیماً با خدا مربوط سازد و برای رسیدن به این منظور حاضر بودند از هر مکتبی پیروی نمایند.

مذاهب سّری یا رمزی این اشتیاق مردم را برآورده می‌ساخت. این مذاهب عموماً دارای ریشۀ شرقی بودند هر چند از مدتها قبل مذاهب رمزی الوسین در یونان پیروانی داشته‌اند.‌ مراسم پرستش سیبل، یا مادر عظیم، از آسیا سرچشمه گرفته و آیین‌های پرستش ایسیس و اوسیریس یا سراپیس از مصر آمده بود. مذهب میترائیزم یا مهرپرستی در ایران پیدا شد. در حالی که تمام این مذاهب از نظر ریشه و جزئیات با یکدیگر تفاوت داشتند، از نظر بعضی از خصوصیات کلی شبیه یکدیگر بودند. تمام این مذاهب از خدایی سخن می‌گفتند که جان داده و دوباره زنده شده بود. در تمام این مذاهب مراسم عبادت و تطهیر و آیین‌های سمبولیک و نمایش سری مصاحبت با خدا وجود داشت که به وسیلۀ آنها شخص حق‌جو در مورد خدا تجربیاتی پیدا می‌کرد و برای زندگی ابدی آماده می‌شد. این روش‌ها شبیه انجمن‌های سّری کنونی بود. هر یک از این مذاهب یک حلقۀ برادری به وجود می‌آورد که در آن تمام پیروان اعم از برده و ارباب، فقیر و غنی و صاحب مقام یا عادی، با یکدیگر مساوی بودند.

مذاهب رمزی اشتیاق مردم را در مورد ابدی بودن انسان و مساوات اجتماعی اقناع می‌ساخت.‌ آنها بر خلاف مذاهب دولتی برای ابراز احساسات مذهبی مناسب بودند و می‌توانستند تجربیات شخصی مذهبی ایجاد نمایند.‌ در مورد این مذاهب مطلب صریحی در عهد‌جدید وجود ندارد ولی عده‌ای معتقدند که وقتی پولس رسول از عبادت فرشتگات سخن می‌گوید (کولسیان ۲: ۱۸و۱۹). این سخن او اشاره‌ای است به کوششی که در کولسی برای وارد کردن بعضی از عقاید این مذاهب به مسیحیت به عمل می‌آمد‌.

پرستش ارواح نیک و بد و جادوگری

پرستش ارواح و جادوگری شباهت زیادی به مذاهب سری داشت و به پیروی از آن توده‌های عظیمی از مردم مراسم خرافاتی اجرا می‌کردند که هدف آنها عبارت بود از پرستش قدرت‌هایی که مردم احساس می‌کردند وجود دارند ولی از درکشان عاجز بودند. به نظر آنها جهان پر بود از ارواح و شیاطین که اگر انسان راه و روش صحیح برای تماس با آنها را می‌آموخت، با کمک آنها قادر به انجام خواسته‌های خود می‌شد. از نوشته‌های آن دوره چنین بر می‌آید که اعتقاد به جادوگری در تمام امپراطوری روم شایع بوده است. یهودیان و غیریهودیان هر دو به این عقاید خرافاتی معتقد بودند. در واقع یهودیان غالباً بیشتر از امت‌ها به جادوگری علاقه داشتند.

اعتماد به جادوگری از دوران اولیه شروع شد. فالگیر یا پیشگویی آینده با استفاده از امعاء حیوانات مرده یا مشاهدۀ پرواز پرندگان از همان ابتدای تاسیس روم به وسیله رومی ها انجام می شد. یونانیان با پاسخ هایی غیبی که در معابد توسط کاهنان از طرف خدایان داده می شد آشنایی داشتند. در زمان اسارت بابل بسیاری از یهودیان با اعتقادات سری مشرق زمین آشنا شدند و در احضار ارواح و بیرون کردن روحهای پلید مهارت یافتند. فتوحات اسکندر باعث ایجاد تماس با ایران شد و بدین طریق عقاید متصوفه (عرفان) دوباره به مغرب زمین برگشت. در زمان امپراطوری تیبریوس جنون طالع‌بینی یا دیدن وضع ستارگان به اوج خود رسید ولی در قرن‌های بعدی جادوگری رواج فراوان داشت.

علاقه به جادوگری در میان یهودیان را میتوان از عهد جدید فهمید. فریسیان دیوها را بیرون می‌کردند و جادوگران به عنوان رقیب واعظان انجیل ذکر شده است (اعمال ۸: ۹-۲۴ و ۱۳: ۶-۱۱). مسیحیات افسس تشخیص دادند که جادوگری بت‌پرستان دشمن مسیحیت است و کتاب‌های آنها را که دارای قیمت زیادی بود در حضور مردم سوزانیدند (اعمال ۱۹: ۱۹). از نظر کتاب مقدس جادوگری کاملاً مردود بود. با وجودی که قبول می‌شد که ارواح شیطانی وجود دارد ولی هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید اجازه داده نشده است که انسان برای سودجویی به این موضوع نزدیک شود (تثنیه ۱۸: ۱۰-۱۲، میکا ۵: ۱۲، ۱قرنتیان ۱۰: ۲۰و۲۱).

از نوشته‌های آن زمان می‌توان نمونه‌هایی از فرمول‌ها و وردهایی که برای کنترل ارواح و برای بخت‌گشایی به کار برده می‌شد به دست آورد. یکی از نمونه‌ها که بر روی پاپیروس نوشته شده و متعلق به قرن سوم است و در پاریس نگهداری می‌شود نشان می‌دهد که چگونه به عنوان طلسم بیرون راندن دیوها به طرز عجیبی اصطلاحات بت پرستان و یهودیان و مسیحیان با هم تلفیق داده شده است:

«یک فرمول یا طلسم مهم برای بیرون کردن دیوها. این ورد باید در بالای سر شخصی که دیو دارد خوانده شود. در جلوی او شاخه‌های زیتون قرار دهید و بعد پشت سر او بایستید و بگویید: سلام ای روح ابراهیم، سلام ای روح اسحق، سلام ای روح یعقوب، ای عیسی مسیح، ای روح (در اینجا چند کلمه‌ای که ظاهراً مفهومی ندارند ذکر شده است) این دیو را از این شخص بیرون کن تا دیو ناپاک شیطان از حضور تو بگریزد. ای دیو، هر که هستی، تو را سوگند می‌دهم به خدای سابار بارباتونت، سابار باربافه. این دیو هر که هستی بیرون بیا و همین حالا از این شخص بیرون بیا. فوراً بیرون بیا، ای دیو، بیرون بیا زیرا من تو را با زنجیر محکم می‌بندم تا دیگر باز نشوی و تو را به ظلمت و نابودی مطلق می‌سپارم».

فرمول فوق‌الذکر نشان می‌دهد که دنیای بت‌پرست به قدرت انجیل عیسی مسیح احترام می‌گذاشت و در عین حال معلوم می‌کند که در مورد مفهوم انجیل چه اشتباهاتی وجود داشته است. اگر مسیحیت واقعاً بر ضد نیروی شیطانی بت‌پرستی قدرت نمی‌داشت در این ورد نام ابراهیم و اسحق و یعقوب و عیسی هرگز ذکر نمی‌شد. معلوم می‌شود که که جادوگران می‌خواستند از مسیحیت هم برای این کار خود استفاده کنند. کسانی که از این فرمول استفاده می‌کردند همان خطای شمعون جادوگر را تکرار می‌نمودند که تصوّر می‌کرد قدرت الاهی به وسیلۀ پول قابل خرید است‌. این گونه آمیختگی ایمان و خرافات در میان اشخاص مذهبی که از کتاب مقدس اطلاع کافی نداشتند تعجب‌آور و غیرمعمول نبود.

پیشگویی از روی ستارگان هم در قرن اول در امپراطوری روم متداول بود این کار از بابل شروع شد زیرا در آنجا شب‌ها آسمان بسیار صاف و روشن و مطالعۀ اختران و کواکب کاری دلپسند بود. کاهنان بابلی معتقد بودند که سیارات به طور مرموزی با خدایان آنها ارتباط دارند و به همین دلیل حرکات آنها را با دقت دنبال می‌کردند. نظم کائنات، کاهنات را تحت تأثیر قرار داده بود و می‌خواستند این نظم را با زندگی بشر مربوط سازند، فتوحات اسکندر روابطی در میان شرق و غرب ایجاد کرد و یونانیان فن پیشگویی از روی ستارگان را آموختند. از طریق یونانیان و از طریق فالگیرانی که برای کسب درآمد به مغرب زمین رفتند، فن پیشگویی از روی ستارگان به رومی‌ها رسید.

فن پیشگویی از روی حرکات ستارگان بر اساس این فرض قرار دارد که نیروهای مسلط بر جهان که سیارات را کنترل می‌کنند، زندگی انسان‌ها را هم در اختیار خود دارند و غالباً جریان زندگی انسان را از روی جریان ستارگانی که انسان در زیر آنها متولد شده است تعیین می‌نمایند.‌ برای این که بتوانند بفهمند اجرام سماوی چه می‌گویند راه میان خورشید و سیارات آسمانی را به برجهای دوازده‌گانه تقسیم کرده بودند که هر یک از این منطقه‌ها صورت فلکی یا برج مخصوص خوانده می‌شد، با اطلاع صحیح از زمان دقیق تولد شخص، می‌توانستند تعیین کنند در چه برجی به دنیا آمده است و وضع ستارگان می‌توانستند تشخیص دهند که زندگی شخصی مورد نظر تحت نفوذ چه عواملی جریان خواهد یافت و بدین طریق آیندۀ او را پیشگویی می‌کردند و یا به او می‌گفتند از چه چیزهایی احتیاط کند و در انتظار چه چیزهایی باشد. جدول‌بندی این اطلاعات را طالع‌بینی می‌گفتند.

بعد از کشفیات کپرنیک در مورد ستارگان، که بر اثر آن به جای زمین خورشید مرکز منظومۀ شمسی شناخته شد، فن پیشگویی از روی ستارگان اهمیت خود را از دست داد. ولی در زمان مسیح این فن دارای اهمیت زیادی بود و نه فقط در میان طبقات پایین بلکه در میان طبقات بالای اجتماع هم پیروانی داشت. اگستس قیصر گاهی از آن استفاده می‌کرد و تیبریوس مرتباً استفاده می‌نمود.‌ ولی این فن نتوانست در مسیحیت نفوذ نماید زیرا مسیحیت آن را کاملاً مردود می‌دانست.

برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید (انتشارات حیات ابدی)

نوشتۀ مریل سی تنی

ترجمۀ ط. میکائیلیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO