دعا و پرستشکتاب مقدسکلیسامسئلۀ رنج

تطابق کتاب مراثی ارمیاء با شرایط کنونی کشور عزیز ما ایران!

5/5 - (4 امتیاز)

تطابق کتاب مراثی ارمیاء با شرایط کنونی کشور عزیز ما ایران!

آنچه باعث گریۀ من و شما می شود نشان می دهدکه چگونه شخصیتی هستیم؟ خود محور یا خدا محور.

امروز با هم ببینیم عکس العمل یکی از مردان خدا که از جانب او مسح شده، وقتی با ویرانی شهرش مواجه می شود، چیست؟

کتاب مراثی ارمیا مرثیه ای است که به حملۀ بابل به اورشلیم و نابودی شهر اشاره می کند.

سقوط اورشلیم و تبعید، وحشتناک ترین واقعۀ موجود در تاریخ اسرائیل تا آن زمان بود. کتاب ارمیا این ویرانی را پیشگویی می کند و کتاب مراثی به تحقق آن در زمان گذشته می نگرد.

خدا این سرزمین را به ابراهیم وعده داده بود و به داود پیروزی بخشید تا اورشلیم را تبدیل به پایتخت اسرائیل کند.

از داود نسل سلطنتی پادشاهان به وجود آمد و در زمان ساختن معبد توسط سلیمان، حضور خدا در آن خانه ساکن شد و کاهنان در آن جا قربانی تقدیم می کردند.

پس از گذشت 500 سال از این تاریخِ با شکوه، در تابستان سال 587 ق.م. این شهر توسط قوم شرورِ بابل نابود شد.

کتاب مراثی نوعی یادبود از درد و پریشانی اسرائیلی ها در پیِ این نابودی است.

اسم کتاب با متن آن هم خوانی دارد یعنی سوگواری، ضجۀ سوگ، گریه و زاری یا مرثیه و نوحه خوانی.

ارمیاء نبی که معروف به نبی گریان بود، تمام اندوهش را برای شهری داشت که سالیان دراز تمامی سعی خویش را کرده بود تا آن ها را به سوی خدا بازگرداند و به توبه علاقه مند سازد و تشویقشان کندتا از اعمال گناه آلود خود به سوی خدا بازگردند.

ارمیاء این کتاب را به صورت شعر وسوگ نامه بین حادثۀ سوخته شدن اورشلیم و عزیمت آخرین گروه بازماندگان در مصر، نوشت.

در گذشته ارمیاء به میعادگاه خصوصی خود برای دعا به تپه ای بلند، مشرف بر دروازۀ شمالی شهر اورشلیم یعنی همان تپه ای که پس از ایامی چند خداوند و نجات دهندۀ ما می بایست مصلوب می شد، می رفت. اما این بار اوضاع تغییر کرده بود و ارمیاء گریان و با قلبی محزون به بالای این تپه می رفت و به شهر اورشلیم که با خاک یکسان شده بود می نگریست.

کتاب مراثی شامل پنج فصل است که هر فصل آن حالتی شعرگونه به خود دارد. هر آیه با یکی از حروف الفبای عبری شروع می شود که این نوع سرائیدن شعر یکی از انواع مخصوص حفظ کردن مطالب طومارها در آن زمان بود.

فصل اول و دوم و چهارم دارای 22 آیه است که هر آیه با یک حرف از حروف 22 گانۀ الفبای عبری شروع می شود و در باب سوم هر 3 آیه شامل این قانون می شود یعنی هر حرف معرف 3 آیه است که جمعاً شامل 66 آیه است.

این روشِ خیلی منظم در ساختار این کتاب، تضادی از درد و رنج و پریشانی است که در این اشعار به آن ها پرداخته شده است. بنابرین چنین به نظر می رسد که رنج های اسرائیل از الف تا ی بررسی شده و تلاش نویسنده این بود که آن چه ناگفتنی است به خواننده اش بگوید.

اما فصل پنجم، 22 آیه دارد ولی از الگو و نمونۀ قبل متابعت نمی کند. هر کدام از فصل ها عنوان خاصی دارد که بیان گر پیغام آن می باشد.

از آن جایی که ارمیاء نبی شاهد عینی داوری الهی بر اورشلیم در سال 586 ق.م. بوده است، کاملاً معقول است که او نویسندۀ این کتاب باشد.

این کتاب یکی از کتاب های پنج طومار است (به همراه کتاب های روت، استر، جامعه و غزل عزل ها) که قسمت سوم کتاب مقدس عبری را تشکیل می دهند.

یهودیان مطابق سنّت دیرینه شان درایام خاصی از تقویم یهودی خود، این مراثی را می خوانند.

فصل اول:

فصل اول با کلمۀ «چگونه» شروع می شود.

عنوان این کتاب در زبان عبری حرف ندایی است که به زبان عبری «ایکاه» نامیده می شود که معادل فارسی آن واژۀ «چگونه» است که گویای تأسف و دلسردی است.

اسم این کتاب را شیون و زاری با صدای بلند یا مراثی نامیده اند.

آیۀ 1 می فرماید: چگونه و چرا چنین چیزی اتفاق افتاد…

چگونه شهری که آکنده از مردمان بود، تنها نشسته است!

شهر اورشلیم در آیات نامبرده به عنوان یک بیوه زن به تصویر کشیده شده. (مراثی ارمیا 1: 1-4)

ارمیاء مصیبت اورشلیم را توصیف می کند و از خدا می خواهد از دشمنانش انتقام بگیرد. همه او را ترک کرده اند و ثروتش را از دست داده است. چرا بیوه و بی کس شده؟ به خاطر گناهان بسیارش. آیۀ 5 می فرماید: دشمنانش بر او غلبه یافته کامیاب شده اند. خدا اورشلیم را برای گناهان بسیارش تنبیه کرده است.

این نتیجۀ گناه بوده. گاه وقتی گناه می کنیم، با خود چنین می گوییم: اشکالی ندارد، خدا به هر حال می بخشد. خیر. چنین نیست! حقیقت این است که بدون بازگشت و توبه و اعتراف به گناه ، بالآخره گناهان ما، ما را تعاقب خواهند کرد. ارمیا از دیدن ویرانی اورشلیم به عزا می نشیند و وقتی  به وضعیت اسف باری که مسبب این ویرانی بود، فکر می کند بیشتر محزون می شود چون مردم بر علیه خدا گناه ورزیده بودند. در این بخش از کتاب، شهرمقدس اورشلیم به  بیوه زنی که فرزندانش را از دست داده و دوستانش به او خیانت کرده  اند و کسی نیست که او را تسلی دهد، تشبیه شده!

ارمیاء در ادامۀ آیۀ 5 می گوید امروز قوم اسیر شده و زیبایی خود را از دست داده و دشمنان، فرزندانش را اسیر کرده و به دیار غربت برای بردگی برده اند و تمام شکوه و زیبایی اورشلیم از دست رفته است.

آیۀ 11 می فرماید: اهالی اورشلیم برای یک لقمه نان آه می کشند و هر چه داشتند برای خوراک دادند تا زنده بمانند. اورشلیم می گوید: خداوندا ببین چگونه خوار شده ام. این دختر صهیون، یعنی اورشلیم است که سخن می گوید و از خداوند به خاطر سرنوشتی که دچارش شده، توبه می کند و در آیۀ 19 می فرماید از یاران کمک خواستم، اما ایشان به من خیانت کردند. یاران اورشلیم نمی توانستند به او کمک کنند چون اگرچه نیرومند به نظر می آمدند اما عملاً ناتوان بودند چون به خدا توکل نداشتند. کمک قابل اعتماد از طریق همراهانی که قدرتشان از خداست نصیب ما می شود. وقتی در جستجوی مشورتی خردمندانه هستید نزد مسیحیانی بروید که حکمتشان از خدایی حاصل می شود که دانای مطلق است (مراثی ارمیاء 1: 21-22).

ارمیاء از خدا خواست که از دشمانش یعنی بابل که آلوده به گناه بود، انتقام بگیرد.

فصل دوم:

فصل دوم با این کلمات شروع می شود چگونه خداوند اورشلیم را در خشم و غضب خویش پوشانید و جلال آسمانیِ اسرائیل را تباه کرد. او در روز خشم خود حتی خانۀ خویش را به یاد نیاورد. (مراثی ارمیاء 2: 6-7)

معبد سلیمانِ پادشاه در اورشلیم، نماد حضور خدا با قومش بود (به 1پادشاهان 8: 1- 11 رجوع کنید) این معبد مرکز پرستش قوم خدا بود. ویرانی معبد به خاطر این بود که خدا قومش را رد نموده بود و دیگر در میان آن ها حضور نداشت.

مردم یهودا در معبد زیبای خود، چیزهایی را که در مراسم عبادی شان اعلام می کردند، در زندگی روزمره خود زیر پا می گذاشتند. پس عبادت آن ها دروغ و ریا و تزویری بیش نبود.

راستی هنگام پرستش خدا چگونه هستیم؟ آیا کلمات ما از دل بر می آید یا خیر؟ آیا خدا را از صمیم دل محبت می کنیم؟

آیۀ 9 دارای اهمیت بسیاری است چون در آن جا به چهار نماد و منبع امنیت قوم اسرائیل که از دست رفته بود، اشاره می شود:

1) استحکامات شهر 2) پرستش دائمی در خانۀ خدا 3) تعلیم یافتن از شریعت و 4) رؤیای انبیاء

زمانی که این چهار نماد و منبع امنیت هنوز پا بر جا بود، مردم احساس امنیت کاذبی داشتند و نسبت به گناهان خود بی تفاوت بودند ولی در مراثی ارمیاء 2: 10 از ویرانی اورشلیم سخن می گوید. (مراثی ارمیاء 2: 11-13)

ارمیاء برای قوم خود اشک می ریزد، (راستی ما برای کشورمان ایران در این شرایط، چه عکس العملی از خود نشان می دهیم؟) قومی که جلال خود را از دست داده بود.

در آیۀ 14 ارمیاء از ویرانی قریب الوقوع به قوم اسرائیل هشدار می دهد ولی انبیاء دروغین می گفتند مملکت در امن و امان است.

سقوط اورشلیم از جانب خدا به خاطر گناه اسرائیل، به وقوع پیوست.

این دو فصل، کلید این شعر است.

اسرائیل در گذشته با خدا وارد یک عهد شده بود و برای قرن ها به واسطۀ پرستش خدایان دیگر، باعث رواج بی عدالتی و زورگویی نسبت به مستمندان شده بود و این عهد را مدام زیر پا می گذاشت. خدا به راحتی خشم نمی گیرد ولی در نهایت بر ضد شرارت انسان غضب خود را فرو می ریزد. درنتیجه، خدا بابل را به منظور تنبیه اورشلیم فرستاد و به آن ها اجازه داد که این شهر را فتح کنند و بالآخره عواقب گناه قوم اسرائیل گریبان گیر آن ها شد و تر و خشک با هم سوختند و نیکان و بدان، هر دو از آن رنج بردند.

امنیتی در شهر نبود و ارمیاء از ما می خواهد تا کاری را که خودش می کرد، ما هم انجام دهیم.  شب هنگام برخیزید و ناله های دل خود را همچون آب در حضور خداوند بریزید و دست های خود را به سوی او بلند کنید و برای فرزندانتان که در کوچه ها از گرسنگی می میرند، التماس نمائید.

اشک های ارمیاء صمیمانه از دلی پر از شفقت و دلسوزی برمی خاست و به ما می آموزد که ما هم نیمه های شب بیدار شویم و ناله های خود را در حضور او بریزیم. یعنی وقتی که همه ترجیح می دهند بخوابند، تو از آن ها تفاوت داشته باش و به دعا مشغول شو!

حال به جاست از خود بپرسیم که ما در چنین شرایطی که کشورمان به آن دچار است؛ در مقابل انحطاط جامعه مان و تباهی اطرافیانمان چه واکنشی نشان می دهیم. آیا متأثر می شویم یا بی تفاوت به خواب می رویم؟

فصل سوم:

این فصل طولانی ترین شعر کتاب و صدای یک مرد تنها است که به نمایندگی قومش دربارۀ درد و رنج آن ها سخن می گوید و آن ها را با رخدادهایی که برایش اتفاق افتاده، دلداری می دهد و می گوید، به خاطر دارید که مرا هم در چاه انداختند؟ (مراثی ارمیاء 3: 1)

من کسی هستم که از خشم و غضب خدا مصیبت ها دیده ام. خدا مرا به اعماق تاریکی کشانده است. او بر ضد من برخاسته و دستش تمام روز بر من بلند است.

و در آیۀ  15 می گوید: او زندگی را به کامم تلخ کرده است. صورتم را به خاک مالیده است و دهانم را از سنگ ریزه پر کرده و دندان هایم را شکسته است و خوشبختی از من رخت بسته و در آیۀ 20 می گوید بلی آن ها را دائم به یاد می آورم و وجودم پریشان می شود.

در مرکز این کتاب یکی از قدرتمندترین گفته ها را دربارۀ وفاداری و نجات خدا می یابیم (مراثی ارمیا 3: 21-26) که می فرماید: اما نور امیدی بر قلبم می تابد و وقتی به یاد می آورم که رحمت خداوند بی زوال است؛ آری به سبب محبت اوست که ما تلف نشده ایم. وفاداری خدا عظیم است و رحمت او هر صبح بر ما می تابد و در آیۀ 24 ارمیاء به خود می گوید: من فقط خداوند را می پرستم و به او امید خواهم بست.

در آیۀ 32 می گوید هر چند خدا کسی را اندوهگین کند، اما رحمتش شامل حال او خواهد شد زیرا محبت او عظیم است او از آوردن مصیبت و غم انسان خشنود نمی گردد.

در آیۀ 39 می گوید پس چرا وقتی ما انسان ها به سبب گناهانمان تنبیه می شویم، گِلِه و شکایت می کنیم؟ به جای ناله و شکایت بیایید کردار خود را بسنجیم و به سوی خداوند بازگشت کنیم. بیایید قلب های خود را برای خدایی که در آسمان است بگشاییم و دست های خود را به سوی او برافرازیم.

آیات 48 و 49 می گوید به سبب نابودی قومم روز وشب سیلِ اشک از چشمانم جاریست، آن قدر خواهم گریست تا خداوند از آسمان نظر کند و پاسخ دهد. هنگامی که می بینم چه بر سر دختران جوان اورشلیم آمده است، دلم از اندوه پر می شود.

آیا سخنان ارمیاء به حال و روز ما شباهت ندارد؟ ما چه عکس العملی نسبت به بی عدالتی و آزار و اذیت جوان های سرزمینمان نشان می دهیم. ارمیاء می گوید:آن قدر خواهم گریست تا خداوند جواب دهد!

فصل چهارم:

(مراثی ارمیا 4: 1-8)

در این آیه ها شاهد مقایسۀ وضعیت شهر، پیش و پس از محاصره هستیم.

1) جوان ها پر از شور بودند اما اکنون در کوچه ها افتاده اند

2) فرزندان در کوچه و خیابان ها بازی می کردند و می خندیدند ولی الآن مجبورند برای غذا گدایی کنند.

3) ثروتمندان، ضیافت های آن چنانی به پا می کردند ولی اکنون مجبورند هر آن چه بر زمین پیدا می کنند، بخورند!

4) رهبران سلطنتی پر از شکوه بودند ولی الآن همه از هم پاشیدند و دیگر کسی آن ها را نمی شناسد.

(مراثی ارمیا 4: 11-16)

وقتی با این کلمات روبرو می شویم احساس می کنیم که ارمیاء یک ایرانی است و در شرایط کنونی کشورمان زندگی می کند و از وضعیت وخیم آن صحبت می کند.

در ادامۀ آیۀ 20 می فرماید پادشاه برگزیدۀ خداوند که حافظ جان ما بود در دام ایشان گرفتار شد کسی که گمان می کردیم زیر سایه اش می توانیم از گزند دشمنان در امان باشیم. پادشاهِ آن زمان صدقیا بود که با وجود این که مسح شدۀ خدا بود، درک روحانی اندکی داشت و به جای توکل به خدا و اطاعت از سخنان ارمیاء نبی، به انبیای دروغین گوش سپرد و در آیۀ 20 می گوید تکیه گاه اصلی اطمینان مردم که صدقیای پادشاه بود اسیر شده و به تبعید رفته است.

فصل پنجم:

در این جا به نظر می رسد که او به نمایندگی از دیگران مرثیه می خواند و به فریاد دردهای آن ها مبدّل می شود.

از قوم خدا خواسته نشده که احساسات خود را پنهان کنند یا نادیده بگیرند بلکه صدای اعتراض خود را بلند کنند و احساساتشان را بروز دهند و در مقابل خدا پهن کنند. (مراثی ارمیا 5: 1-5)

و در آخرِ فصل پنجم، ارمیاء به خدا می گوید: آیا تا به ابد تو بر ما غضبناک خواهی بود؟

ما می دانیم که خدا همیشه نسبت به آنان غضبناک نخواهد بود چنان که میکاه نبی در باب 7 آیۀ 18 می گوید: تو تا ابد خشمگین نمی مانی چون دوست داری رحم کنی.

ما ایرانیان می توانستیم ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور باشیم. بر دریایی از منابع طبیعی نشسته ایم ولی فقیرترین شده ایم. زندان های ما پر از مردمی است که به خاطر احقاق حقوق خود اعتراضات مسالمت آمیزی داشته اند.

همه چیز ملت ما به اسارت رفته، چون به خدا گناه ورزیده ایم و راه های او را نپذیرفته ایم.

این مرثیه نمونۀ خوبی برای ما است که سرِ تعظیم در برابر عیسای مسیح خداوند  فرود آوریم.

با خواندن این کتاب، متوجه این نکته می شویم که چه مسائلی قلب ارمیاء را به درد آورده بود. او در مقام خادم برگزیدۀ خدا در عمق اندوه خود و در عشق خود به انسان ها و به خاطر علاقه اش به ملت خود، در حالی که با شگفتی به خدایش چشم دوخته، تنهای تنها ایستاده است.

اشکهای شما برای چه چیزهایی جاری است؟

آیا برای این که به شخصیت شما اهانت شده؟ یا به خاطر این که اطرافیان در حق خدایی که عمیقاً دوستش دارید گناه ورزیده و او را رد کرده اند؟

آیا برای این که چیزی را که باعث شادی و لذت شما بود و اکنون آن را  از دست داده اید، اندوهگین هستید یا برای وضعیت اسف بار سرزمینمان اشک می ریزید و ماتم می گیرید؟

امید من این است که با خواندن کتاب مراثی ارمیاء این درس را بیاموزیم که شریک اندوه خدا  شدن یعنی چه؟

باشدکه ما هم با ذکر چنین جزئیاتی که ارمیاء برای قوم و سرزمینش، به همراه استغاثه هایش نزد خدا آورد و با همین روحیه برای سرزمینمان شفاعت و دعا کنیم و نگاه ما مانند ارمیاء به رحمت های بی زوال خدا باشد.

در خاتمۀ این پیام پیشنهاد می کنم بخش مراثی ارمیاء 3: 21 تا 66 را با دقت بخوانید.

نوشتۀ شبان ریتا مناچکانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO