مقایسه اسلام و مسیحیت: با استناد به ده فرمان (قسمت بیستم)
9 . هفتمین فرمان : رابطه جنسی نامشروع با کسی برقرار نکن
«زنا مکن» (خروج 20: 14)
1. بنیاد و هدفِ ازدواج
خدا آدم را به صورتِ خود آفرید؛ او را به صورتِ خدا آفرید. ایشان را نَر و ماده آفرید. هر دوی آن ها را برگزیده بود که بازتابِ صورتش باشند و از لحاظ روحانی در یک سطح بودند. پیوندی که مرد و زن با خدا دارند، رازِ عزت و کرامت آن هاست.
خدا برای یک مرد، یک زن آفرید. توجه کنید که او دو، سه یا چهار همسر برای وی نیافرید. شخص سوم در پیمانِ زناشویی بین یک مرد و یک زن، خداست. او به هر دو شریکِ زندگی یک فکر و یک هدف اهدا میکند، هر دو را اصلاح مینماید و از جهتِ روحانی برابر میسازد. او آن ها را به سوی زندگی فداکارانهای هدایت مینماید که محبت او در آن تضمین کنندۀ کمالِ مطلوب است. هرکه خدا را دوست داشته باشد، میتواند شریکِ زندگیاش را محبت کند. خدا با فیضش دو شخصِ خودخواه را به یکدیگر پیوند میدهد، با این قصد که با قدرتِ مهربانی و ملایمتِ او بر خودپسندی و خودپرستیشان چیره خواهند گشت.
خدا زن را از مرد آفرید، نه مرد را از زن. یک خاخامِ یهودی توضیح میدهد که آفریننده دنده را از سر مرد نگرفت تا مبادا زن بتواند اقتدار بر مرد داشته باشد، و نه آن را از پاهای مرد گرفت تا اینکه مرد او را سرکوب کند و زیر پا لِه نماید. بلکه خدا دنده را از پهلوی مرد گرفت تا زن بتواند پهلویش بماند، کمکش نماید، کاملش کند و شریک در بارهایش باشد.
پیش از سقوط انسان در گناه، نام زن در عبری «ایشا» بود که شکلِ مؤنث از «ایش» یعنی مرد است. «اء» تنها حرفِ پایانی مؤنث است که در زبانهای سامی مانند عربی و عبرانی یافت میشود. در کتابمقدس فارسی نیز میخوانیم که زن «نساء» نامیده میشود یعنی از «انسان» گرفته شده است. زن در تمامِ حقوقش و در همه چیز همخوانیِ برابر با مرد دارد. شگفتآور نیست خدا میفرماید که مرد بایستی پدر و مادر خود را ترک کند و به همسرش بپیوندد، نه این که زن این کار را بکند. بسیاری باید توبه کنند و بگذارند یک شوهرِ جوان خانوادهاش را ترک کند تا با همسرش در صلح و آرامش زندگی نماید. زن و شوهر هر دو باید یک خانوادۀ خودگردان تشکیل دهند و زندگی خود را با یکدیگر در حضور خدا سپری کنند و یکپارچگیِ استوارِ روح، نفس و بدن را شکل دهند. محبتِ جنسی و شهوت، هدایای خوب از جانب خداست تا پیوندِ محترمانۀ زناشویی را که به فیض خدا با قصدِ داشتن فرزندان برقرار گردیده از فساد و آلودگی حفظ کند. هرگز خدا محبتِ جنسی در ازدواج را ناپاک یا نجس بهشمار نیاورده، بلکه تا زمانی که مرد در برابر خدا زندگی میکند و به شریکِ زندگیاش وفادار است، آن را خجسته و مقدس میبیند.
2 . تداومِ ازدواج
به مجرد اینکه هر دو شریک مشارکتشان را با خدا از دست دادند، ازدواجِ آن ها بد ریخت شد و از شکل افتاد. سقوطِ انسان در گناه از نفس و روحش آغاز شد، نه از بدنش. انسان بهوسیلۀ غرورِ آن شرور آلوده شده بود. زن و مرد خواستند که مانندِ خدا بشوند. این وسوسه در فکر انسان آغاز گشت و منجر به جریمهای بزرگ شد که همۀ جوانب زندگی را از ریخت انداخت. زن زیر فرمان مرد قرار گرفته بود و دیگر نمیتوانست درک کند که چگونه به تنهایی با زندگی در این جهان سر و کار داشته باشد. سپس زن میبایست با دردِ زیاد، فرزندان بزاید در حالی که مرد میبایست در دشت های پُر از خار و خسک در شرایط دشوار به سختی کار کند. مرگ از آن هنگام تا کنون مزد و پاداشِ گناه شده است.
هر چند که افتادنِ انسان در گناه، بر ازدواج تأثیرِ بنیادی گذاشته بود، ولی پس از طغیانِ آدمی بر ضد خدا، تکهمسری همچنان به حیات خود ادامه داد. شوربختانه، در عهد عتیق مردان شروع کردند به داشتن چند همسر که این کار، مشکلاتِ جدی برای آنان فراهم آورد. آن ها همچنین سبب شدند که فلاکتِ بزرگ بر نوادگانشان به این دلیل بیاید که از خدا دربارۀ بهکار بستن تکهمسری اطاعت نکردند. در اسماعیل، نخست زادۀ ابراهیم که اسلام او را پدر تمام عرب ها و مسلمانان میشمارد، نمونۀ تاریخی از فلاکتِ دراز مدت را مشاهده میکنیم که از نافرمانیِ ابراهیم، مرد خدا ناشی میشود. بر هیچکس پوشیده نیست که جنگ های پدید آمده بین فرزندانِ هر دو برادر که از یک پدر بودند بهراستی که خاور نزدیک را تا به امروز میلرزانَد.
یعقوب از همسرِ دلپسندش راحیل، از نخستین زنش لیه و بعدها حتی از کنیزان آن ها فرزندان داشت. داود پس از اینکه عاشقِ یک زنِ شوهردار شد، مرتکب قتل گردید، ولی صمیمانه توبه کرد. بسیاری مانند داود گناه میورزند، ولی کم هستند کسانی که مانند او توبه کنند! باید همۀ ما مزمور 51 را از بَر کُنیم و توبۀ راستینِ این مردِ خدا را سرمشق خود قرار دهیم. سلیمانِ خردمند، با بیخردی رفتار نمود در زمانی که با صدها همسر از میانِ بُتپرستان ازدواج کرد و گذاشت که آن ها خدایانِ خود را به قومش بشناسانند. همین بتها موجب شدند که قوم او از خدای وفادار روی گردان شوند و به او پُشت کنند.
چندهمسری حتی تا به امروز در اسرائیل منسوخ نشده است. یهودیانی که از کشورهای عربی مهاجرت میکنند میتوانند همۀ همسران خود را نگه دارند. اگر نخستین همسر، پسران به جهان نیاورَد، طلاق و ازدواج مجدد قانونی است.
هرچند که خدا با پدیدۀ چندهمسری در عهدعتیق مدارا کرد و یک جوری گذاشت که متخلفان پیامدهای گناهانشان را متحمل شوند، ولی فرمان داد که مرد یا زنِ زناکار را سنگسار کنند تا بمیرند (لاویان 20: 10–16؛ تثنیه 22: 22–26). هنگامی که فهرست مجازات هایی را میخوانیم که در قانون موسی برای شکل های گوناگونِ زنا هست، ناگزیر به لرزه میافتیم؛ به ویژه که امروز نیز مردم همان گناهان را در خلوت یا در مقابل دید همگان مرتکب میشوند. آمیزش های نامشروع جنسی حتی در خانوادهها و قبایل رخ میدهد که شرکت کنندگان در آن ها بایستی محکوم به مرگ شوند. همجنس گرایی در کتابمقدس تحمل ناپذیر است و آن نیز با مجازاتِ مرگ همراه بود. نزد خدا از همۀ این ها کریهتر آمیزش جنسیِ مرد و زن با حیوانات است. اجازۀ انجام گرفتن هیچگونه آمیزش جنسی را خدا به غیر از چهارچوب ازدواج بین زن و شوهر نداده است. کسی که از اجرا کردنِ قانونِ مقرر شۀ الهی خودداری کند، زیر نفرین و محکومیت خدا قرار میگیرد. تمامِ مردم جهان همواره نیاز به توبۀ راستین و مداوم، و پاکیِ فکر و قلب و رفتار دارند.
3 . آسیبهایی که زنا ایجاد میکند
معمولاً زنا با داشتنِ آمیزشِ جنسی بین یک شریک با دیگری آغاز نمیگردد، بلکه پیش از آن، جداییِ تدریجی از خدا، سپس از همسر نیز رخ داده است. ولی هر که در مشارکت با خدا بماند، محبتِ عمیق و جاافتاده نسبت به شریک زندگیاش دارد، و هرگز در هیچگونه شرایطی مرتکبِ زنا نخواهد شد. بدین دلیل است که چرا زنا بهطور طبیعی پیامدِ مشارکتِ روحانی، عاطفی و بدنی است که پی در پی کاهش مییابد و نابود میشود. زوج ها به جایی میرسند که دیگر نمیتوانند همدیگر را درک کنند و عمیقتر و ژرفتر در لجنِ گناه غرق میگردند.
بیشتر وقت ها خیانت به همسر، در فکر آغاز میشود. تصاویر وسوسهانگیز را شخص در فکر خود مجسم میکند، تصاویری که اگر بهشدت در نام عیسی وازده نشود و ریشهکن نگردد، انسان را در دامی مرگ بار گرفتار میسازد. سرانجام شخص میخواهد که این خیالپردازیهای ناپاک را به مرحلۀ اجرا درآورَد و آگاهانه مرتکبِ گناه شود. کسِ دیگر ممکن است فریفته و مجذوب گناه شود تا زمانی که هر دو بدونِ مقاومتِ چندانی درگیر وسوسه گردند. وجدان شاید در آغاز آگاهی یابد، ولی هنگامی که نافرمانی افزایش مییابد، قلب سخت خواهد شد و زنا نه تنها عادت میشود بلکه انسان میخواهد بیاختیار آن را انجام دهد. با این همه، زناکار از همان آغازِ پیشرفتِ گناهش، میداند که کارش ناپاک و نادرست است. او که گناه را شروع میکند، باید آن را ادامه دهد. گناه، در کسی که وجودش را در اختیار آن گذاشته، نیروی محرکه می شود ولی خدا را شکر که امیدی جاودانی برای رهایی از گناه هست. عیسی میفرماید: «هرکه گناه میکند، غلامِ گناه است . . . پس اگر پسر شما را آزاد کند، درحقیقت آزاد خواهید بود» (یوحنا 8: 34–36). فیض و روحِ عیسای مسیح خداوند به ژرفترین بخش های وجدانِ انسان میرسد، و میتواند ما را کاملاً پاک کند و شفا دهد. برخی لکهها و وسوسهها باقی خواهد ماند، ولی خونِ عیسی مسیح ما را از هر گناه پاک میسازد و قدرت میبخشد که بر وسوسهها چیره گردیم. اگر پسر خدا بخواهد کسی را آزاد کند، او درحقیقت آزاد است.
4 . ازدواجِ پیشرفتهای که عیسی آموزش داد
تکهمسری را عیسی تأیید نمود و تأکید کرد که ازدواجِ مرد و زن شراکتی است تا پایانِ عمر (متی 19: 4–6). او با این گفته به مخالفانش پاسخ داد: «مگر نخواندهاید که خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفرید؟» سپس افزود: «از این جهت، باید مرد پدر و مادر خود را ترک کرده با زن خویش بپیوندد، و این دو یک تن خواهند بود. چنانکه از آن پس دو نیستند، بلکه یک جسد. پس آنچه خدا پیوست، انسان آن را جدا نکند» (همچنین مرقس 10: 1–12 را نگاه کنید).
به وسیلۀ این آیهها عیسی گونهای از سهگانگیِ واحد را تصدیق میکند که بین خدا، زن و شوهر ایجاد میشود که او آن را در قلوب پیروانش با روحالقدس مُهر مینماید. روح، نفس و بدن ما را او تقدیس مینماید، و میگذارد که معبدِ خدای زنده باشیم و زندگی زناشویی را به بهشتِ کوچکی تبدیل کنیم که خدا در آن ساکن میشود و سلطنت مینماید. بخشیده شدن گناهان توسطِ خونِ عیسی به ما جان میبخشد، بدنمان را پاک میگردانَد و حال و هوایِ تازه در تمام خانواده پدید میآورَد. زندگی زناشویی در مسیح، معنایِ جدید بر خود میگیرد، ویژگیِ خجسته مییابد و به ازدواج هدفِ تازه میبخشد. رسم و قاعدۀ طلایی این است که مسیحی، با بیایمان یا غیرمسیحی ازدواج نکند. بدین ترتیب او جلوی بسیاری از مشکلات را میگیرد. عشق به مسیح یعنی عشق ورزیدن به شریکِ زندگیتان و خدمت گزاریِ وفادارانه به او تا زمانی که مرگ فرا برسد.
نه عیسی و نه رسولانش عشق و دل بستگیِ مرد را نسبت به زن رد نکردند. آن ها نگفتند که زن از مرد اطاعت نکند. با این همه، روحالقدس زوج ها را به داشتنِ فروتنی و مهربانی در تمام بخش های زندگی هدایت میکند. پولس رسول به هر مردی فرمان میدهد که همسرش را درست همانگونه محبت کند که عیسی خویشتن را برای کلیسایش قربانی کرد. عشق و محبتِ راستین تنها برآورده ساختن شهوات و میل جنسی، بدونِ خویشتنداری نیست، بلکه خدمت کردن به شریک زندگی با احترامِ متقابل است. خودلگامی از ماندن در روحالقدس بهدست میآید که در این صورت، ازدواج جایگاهی برای خوشنودی و رضایتِ جنسی نمیشود، بلکه خدمتِ زناشویی برای یکدیگر میگردد که خدا را جلال میدهد.
نوشته عبدالمسیح
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |