پاسخ به اسلام

مقایسه اسلام و مسیحیت: با استناد بر ده فرمان (قسمت بیست و دوم)

5/5 - (2 امتیاز)

6 . ازدواج از دیدگاهِ یک مسلمان

            در شریعتِ اسلامی قانون های ویژه‌ای برای ازدواج در نظر گرفته شده که بنا بر آن ها اسلام ادعا می‌کند اروپا و آمریکا تنها زمانی می‌تواند از فساد اخلاقی خود بیرون بیاید که این شریعت را بپذیرد.

            محمد به پیروانش پروانه داد تا چهار زن بگیرند. او حتی گذاشت که ازدواجِ موقت یا همان صیغه نیز برقرار باشد که بنا بر توافقِ مرد و زن برای یک دورۀ کوتاه و در ازای مبلغی مشخص از پول است (سوره نساء 4: 4، 24).  پیروانش جنگ جویانِ ماجراجو و سوداگرانِ باتجربه بودند. بیشترِ وقت ها آن ها به‌مدت طولانی در دوری از خانه به‌سر می‌بردند و می‌خواستند نیازشان را به داشتنِ روابط جنسی ارضا کنند.  خویشتن‌داری و انکار نفس در اسلام برای مردان مسأله‌ای نیست، بلکه تنها برای زنان است. بنیان گذار اسلام، خودش سیزده زن گرفت سوای زنانِ صیغه‌ای یهودی، مسیحی و کافری که داشت.

            در بیشترِ کشورهای اسلامی یک مرد اجازه دارد که همسرش را بدون دلیل طلاق دهد. اگر او از طلاق دادنش پشیمان شود در کمتر از دو ماه می‌تواند دوباره با وی ازدواج کند، بدون این که مبلغ تازه‌ای به خانوادۀ همسرش بپردازد. حتی دومین طلاق و دومین ازدواج مجدد هم قانونی است. ولی اگر یک مسلمان زنش را برای بار سوم طلاق دهد او نمی‌تواند دوباره با وی ازدواج کند، مگر اینکه آن زن نخستین بار با مرد دیگری رسماً ازدواج کرده باشد. اگر این آخرین شوهر هم او را طلاق دهد، پس وی می‌تواند دوباره با نخستین شوهرش ازدواج نماید. در فکرِ چنین زنی چه می‌گذرد؟ او مانند یکی از اسباب های خانه به‌شمار می‌آید و درحُکمِ شریکی با روحِ زنده در نظر گرفته نمی‌شود که برابر با همسرش در احترام، حقوق یا وظایف باشد. در چنین شرایطی این زوج نمی‌توانند در یگانگیِ روحانی زندگی کنند و بر مشکلات زندگی با هم فایق آیند.

            یک مردِ مسلمان مانند بزرگِ خاندان و سرِ قبیله برای خانواده‌اش می‌باشد که اجازه دارد تا چهار زن بگیرد. ولی شرطش این است که باید همۀ آن ها را یکسان  محبت  کند. اگر او به یکی از آن ها هدیه‌ای تقدیم نماید می‌بایست همین کار را برای همسران دیگر نیز به‌گونه یکسان انجام دهد. چنانچه فرزند یکی از زنانش لباس های نو از سوی او دریافت کند، باید برای فرزندانِ تمامِ همسرانش لباس های نو با کیفیت مشابه بخرد. بنا بر انگیزه‌های اقتصادی بیشترِ مسلمانان زیادتر از یک زن نمی‌گیرند. با این همه، تعدد زوجات همچنان در تمام کشورهای اسلامی به غیر از ترکیه و تونس قانوناً اجرا می‌شود. خیلی اوقات همسرِ مُسن از خانه بیرون رانده می‌شود و با همسرِ جوان تر و زیباتر جایگزین می‌گردد. به هر حال، وقتی شوهر دو، سه یا چهار زن را نگه می‌دارد، چنین خانواده‌هایی سرشار از کین‌مندی و حسادت هستند. در نتیجه تجربه‌هایی که محمد با زنان داشت، آن ها را در‌حُکمِ خاست گاه شرارتِ خانوادگی توصیف می‌کند و مدعی می‌شود که چندان با خرد نیستند و مذهب را اندک درک می‌کنند (مسعود ابن حنبل، جلد دوم، صفحه 373). گاهی نیز زن را به الاغی تشبیه کرد که برای حمل کردن بارهای خانواده به درد نمی‌خورَد، و گفت که ملتی که به‌وسیلۀ یک زن اداره شود باید خراب گردد.

            قرآن و حدیث آموزش می‌دهد که مرد حق دارد همسرش را گوش مالی کند و تنبیه نماید. ابتدا او می‌بایست به وی هشدار دهد (اگر ترس از نافرمانی‌اش داشته باشد)، سپس از خوابیدن با وی سر باز زنَد و در نهایت وی را کُتَک بزند تا اینکه از او اطاعت کند (سوره نساء 4: 34).

            ارزش شهادتِ زن در برابر دادگاه، نصفِ شهادتِ شوهرش به حساب می‌آید. به همین دلیل است که سخنِ مرد برابر با شهادتِ دو زن است. همچنین یک زن تنها یک هشتم از آنچه شوهرش به ارث گذاشته سهم می‌برد اگر آن شوهر پسران داشته باشد. یک پسر حتی زمانی که هنوز بچه است یک چهارم ارث می‌برد. ارزش او درمقامِ پسر پیش از تقسیم ارث نیز دو برابرِ ارزشِ مادرش است. بدون شک، خویشاوندانِ شوهر نیز در زمانِ بخش کردن ارث بر زن تقدم دارند (سوره نساء 4: 7–11).

            فرزندان، تنها به پدر تعلق دارند. زنی که طلاق گرفته ممکن است افتخار بزرگ کردنِ فرزندانش را تا زمانی داشته باشد که به سن بلوغ می‌رسند. غالباً زن با شوهرش تنها زندگی نمی‌کنند، بلکه با همدیگر با تمام خانوادۀ شوهر زندگی می‌نمایند که در آنجا سخنِ نخست و آخر را مادرشوهر می‌زند. اصلِ بنیادین در ازدواجِ  اسلامی یگانگی بین شوهر و زن یا همیاری آن ها برای چیره شدن بر مشکلاتِ زندگی نیست، بلکه بیشتر تضمینِ تداومِ قبیله است. زن نسبت به شوهر هیچ چیز نیست به غیر از خدمت کاری که ردۀ بالاتر دارد. نقش او این است که برای قبیله پسرانِ بسیاری بزاید. هرگاه پسرانِ فراوان می‌زاید نفوذش افزایش می‌یابد. ولی اگر دختران بزاید آن ها می‌گویند: « آه، نه! چه سرافکندگی به‌بار آمد!»

            اگر زنی که ازدواج کرده یا یک زنِ جوان درحین زنا گرفتار شود، محمد فرمان می‌دهد که یک صد ضربه شلاق بخورد (سوره نور 24: 3) یا سنگسار گردد تا  بمیرد. یک بار  مردم زنی را نزد محمد آوردند که به‌وسیلۀ مردِ نامحرمی حامله شده بود. او زن را به سوی دیگر فرستاد و گذاشت که درست پس از به دنیا آوردنِ فرزندش نزد او برگردد. سپس فرمان داد تا فرزندش را بگیرند و بی‌درنگ زن را جلوی خانهۀ او سنگسار کنند. چه تفاوتِ بزرگی است بین محمد و عیسی که بنا بر محبتِ جانبازانه‌ای که داشت گناهانِ زناکاران را بر خودش گرفت و به جای آن ها مُرد. وجودِ میانجی در داوری الهی را اسلام نمی‌پذیرد و قبول ندارد. به همین دلیل است که یک مسلمان نمی‌تواند گناهان کسی را ببخشد و نادیده بگیرد بلکه بایستی بی‌رحمانه مقابله به مثل نماید.

            از آن جا که زنایِ آشکار در اسلام خطرناک است، به ندرت اتفاق می‌افتد. با این همه، قانونِ اسلامی به مردان اجازه می‌دهد که گونه‌ای مشخص از زنایِ شرعی را انجام دهند. یک مسلمان همواره می‌تواند همسرانش را بیرون براند و با کسی که جوان‌تر است ازدواج کند. هر چند که برخی از کشورهای اسلامی نمی‌گذارند چند همسری برقرار باشد، ولی روحِ اسلام همچنان در مردان و زنان رواج دارد.

            کم ارزش شمردنِ زنان در اسلام حتی تا به فردوس هم ادامه دارد. محمد گفت: «زنان پست‌ترین و دون مایه‌ترین ساکنانِ بهشت هستند.» درحالی‌که مردان در بهشت در انتظارِ یورش به داشتنِ لذاتِ گوناگون با باکره‌هایی هستند که حتی پس از اینکه شوهرانشان در سایه‌های تاریک با آن ها خوابیدند همچنان باکره باقی می‌مانند. پسرانِ جوانِ لذت‌بخش و دلشاد کننده نیز در اختیار مسلمانان در فردوس می‌باشند. دربارۀ آیندۀ زنان محمد گفت: «هنگامی که جهنم را به من نشان دادند، دیدم که 90 درصد ساکنان آن جا که  می‌سوزند زنان هستند.»

            بهشتِ عیسی مسیح کاملاً برعکس است. پیروانِ عیسی در آسمان مانند فرشتگانِ خدا پُر از جلال هستند که نه ازدواج می‌کنند و نه به همسری داده می‌شوند. پادشاهیِ خدا خوردن یا نوشیدن یا ازدواج کردن نیست، بلکه محبت، خوشی و سلامتیِ روحانی در قدرتِ روح‌القدس است. در مقایسه با مکاشفاتِ عیسی آیا هنوز کسی می‌تواند قرآن را سرچشمه مکاشفه الهی به‌شمار آورَد؟ این کتاب مربوط به مباهات درباره سرشت و برتریِ مردانه است که به مراتب پایین‌تر از معیارهای عهد عتیق و جدید می‌باشد.

7 . دعوتی برای توبه

            مسیحیان نباید مسلمانان را تحقیر کنند و پست بشمارند. امروزه در بسیاری از کشورهای غربی آزادیِ غیرکتابمقدسی وجود دارد و آمار طلاق در آمریکا و اروپا چشمگیر است. این مسأله زندگیِ امن را برای بسیاری از بچه‌ها نابود می‌کند و آن ها را وامی‌دارد که از خانواده‌های از هم گسیخته‌شان بگریزند. خجالت  می‌کشیم  از  شیوه‌ای  که  برای  آموزش جنسی در مدارس ارائه  می‌شود. چه‌قدر زشت‌اند عکس هایی که در روزنامه‌های هفتگی، مجلات، ویدیوها و تلویزیون وجود دارد. با وجود این، تنها شمار کمی از والدین دربارۀ آن ها اعتراض می‌کنند!

            بی‌بند و باری در امور جنسی از فقدانِ خداترسی ناشی می‌شود. در اروپا عکاسان راه را برای هرگونه کار بی‌شرمانه هموار کرده‌اند. مشارکت نداشتن با خدا آشفتگی و بی‌سامانیِ جنسی پدید آورده است. قرص‌های ضد بارداری به مردم اجازه می‌دهد تا بی حد و مرز در میلِ جنسی زیاده‌روی کنند. با این همه، استفاده از کاندوم هم جلوی ایدز را نگرفته است. این بیماری مجازاتِ شدید برای هرکسی است که نسبت به زنِ خود وفادار نیست، و همچنین برای مردان و زنانِ همجنس‌گرا، فاحشه‌ها یا هرکس دیگری است که مواد مخدر استفاده می‌کند. در رومیان 1 : 24 پولس می‌گوید: «لهذا خدا نیز ایشان را در شهواتِ دلِ خودشان به ناپاکی تسلیم فرمود تا در میانِ خود، بدن های خویش را خوار سازند.» داوری و مجازاتِ خدا هیچ‌گونه فرقی بین مسلمان، یهودی یا مسیحیِ اسمی نمی‌گذارد. نادیده گرفتنِ فرمانِ «زنا مکن» یعنی میلیونها نفر به‌وسیله گناهانِ جنسی خودشان را به خطر می‌اندازند. مفهوم این آیه که «مزد گناه موت است» امروزه بیشتر از همیشه روشن‌تر می‌شود.

            متأسفانه امکان دارد که انسان های بی‌گناه از راه انتقال خون به بیماری ایدز مبتلا شوند. به همین سبب منصفانه نیست کسی را که ایدز دارد به ناحق مورد قضاوت قرار دهیم. تنها خدا از گذشتۀ همه ما آگاه است. ما بهتر از کسی نیستیم که در زنا گرفتار می‌شود. آنچه را که ممکن است در قلوب خود پنهان کرده‌ایم عیسی می‌داند و برای همین است که فرمود: «از دل برمی‌آید خیالاتِ بد و قتل ها و زناها و فسق ها…» (متی 15: 19). نیاز نداریم روش های مطمئن‌تر برای محافظت دربرابر ایدز را بدانیم، ولی همۀ ما احتیاج به قلبِ خالص، روحِ پاک و افکار تازه داریم. داود که مرتکبِ زنا و قتل در زمانی شد که تسلیمِ شهوت بود می‌تواند به ما یاد بدهد که این‌گونه دعا کنیم: «ای خدا دلِ طاهر در من بیافرین و روحِ مستقیم در باطنم تازه بساز. مرا از حضور خود میانداز و روحِ قدوسِ خود را از من مگیر» (مزمور 51: 10–11).

            گفتنِ صمیمانۀ این سخنان در دعا و اعتراف کردنِ گناهانمان نزد عیسی، ما را از پاسخ الهی او مطمئن می‌سازد: «ای فرزند، خاطر جمع دار که گناهانت آمرزیده شد» (متی 9: 2، لوقا 7: 48 را نیز ببینید). خداوندِ تقدس، قدرتِ روح‌القدسش را به ما می‌بخشد؛ همان قدرتی که ما را به سوی زندگی پاک همراه با آمرزشِ گناهانمان هدایت می‌نماید. هرگز عیسی ما را در وسوسه‌هایمان تنها نمی‌گذارد و ترک نمی‌کند، بلکه آماده است که به ما توان ببخشد تا در نامش بر آنها چیره گردیم.

نوشته عبدالمسیح

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO