کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل چهارم- درست جلوه دادن اشتباهات بزرگ! (قسمت چهل و چهارم)
کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل چهارم- درست جلوه دادن اشتباهات بزرگ!
(قسمت چهل و چهارم)
فصل چهارم: درست جلوه دادن اشتباهات بزرگ!
یک متن ادبی آمیخته به دین که پشتوانة اعتقادی بزرگی در پس آن قرار دارد حتی اگر اشکالی بسیار واضح (چه علمی و چه موارد دیگر) نیز در آن باشد به چشم معتقدانش دیده نمی شود. اگر هم ببینند نه تنها آن را اشکال نخواهند دانست بلکه آن را معجزه ای خواهند دید که از فهمش عاجزند و شاید بعدها از آن، علم های جدیدی نیز بیرون بیاورند.
اشکالات علمی و غیر علمی قرآن آن قدر زیاد است که صدها کتاب می توان در موردشان نوشت ولی مسلمین نه تنها این اشکالات را نمی بینند بلکه با تعابیری احمقانه صورت های علمی نیز به آن ها می دهند. برای مثال آیات 15 و 16 سورۀ نوح که یکی از اشکالات بزرگ قرآن است زیرا می گوید ماه را نور قرار دادیم:
آیا نمی بینید خداوند چگونه هفت آسمان را طبقه طبقه آفرید (15) و ماه را در آن ها نور قرار داد و خورشید را چراغ (نوح، 16)
اشتباه بودن این آیات کاملاً مشخص است ولی معجزه تراشان اشتباه بودن آن را نمی بینند که هیچ؛ بلکه آن را معجزۀ علمی نیز می شمارند. ایشان می گویند چون ماه خودش یک کرۀ خاکی است و فقط منعکس کننده ای ضعیف از نور خورشید می باشد؛ قرآن گفته ماه را نور قرار دادیم و چون خورشید خودش نور می دهد آن را به چراغ تشبیه کرده و این یعنی قرآن می دانست که نور ماه از خود ماه نیست.
تعبیر معجزه تراشان غلط است زیرا به دلایل زیر هرگز نمی توان نور را به مفهوم ضعیف بودن تابش یا منعکس کننده معنی کرد:
دلیل اول. نور اسم مصدر است و چراغ یک اسم فاعل (نوردهنده). مصدر یعنی سرچشمة کلمات. فعل، فاعل، مفعول و. .. همگی شاخه هایی فرعی هستند که از مصدر ساخته شده اند. میزان آب در سرچشمه همیشه بیشتر از شاخه های فرعی آن است لذا مفهوم مصدر نیز همیشه بیشتر و وسیع تر از مفهوم فاعل است.
مادر یعنی عاشق مادر یعنی عشق
به یقین مفهوم عبارت دوم وسیع تر از عبارت اول است زیرا عشق مصدر است و عاشق فاعل. نور نیز در آیة 16 سورۀ نوح یک مصدر است. بنابراین مفهومش وسیع تر از مفهوم چراغ می باشد. پس هرگز نمی توان گفت کلمة نور، به مفهوم ضعیف بودن تابش است بلکه کاملاً نیز بر عکس آن معنی می دهد. حتی در علم فیزیک نیز به خورشید، چشمة نور گفته می شود. بنابراین کلمة نور برازندۀ خورشید است نه کرۀ ماه. خورشید هم چراغ است و هم نور، زیرا ذاتش از نور ساخته شده و نور نیز می دهد ولی ذات ماه از نور نیست و فقط یک کرۀ خاکی است که شب ها به چشم ما نورانی دیده می شود. شما اگر از کرۀ ماه به زمین نگاه کنید زمین نیز مثل ماه نورانی دیده می شود. آیا نورانی دیده شدن زمین از کرۀ ماه به معنای نور بودن زمین است؟ مسلم است که خیر. پس ماه هم نور نیست.
سرچشمة فاعل (چراغ)، مصدر(نور) است. فاعل (چراغ) فقط وسیله ای است که مصدر (نور) را بروز می دهد و عملی می سازد. پس نور اگر نباشد وجود چراغ بی معناست. حال اگر به گفتة قرآن ماه را نور بدانیم نتیجه اش این می شود که ماه سرچشمة خورشید است. و اگر ماه نبود خورشید نیز نبود. ولی آیا واقعیت بدین گونه است؟ ماه یک کرۀ خاکی است که چه باشد و چه نباشد ربطی به تابش خورشید ندارد زیرا خورشید خودش نور است.
دلیل دوم. اگر مصدر در نقش فاعل استفاده شود، مبالغه را می رساند. نه تنها معنای مصدر خودش وسیع تر از معنای فاعل است بلکه اگر در نقش فاعل نیز قرار بگیرد مفهوم آن مبالغه آمیزتر نیز می شود.
موسیقی، آرامش بخش است موسیقی، آرامش است
هر دوی این جملات آرامش بخش بودن موسیقی را توصیف می کنند ولی جملة دوم مبالغة بیشتری در این توصیف دارد زیرا آرامش که مصدر است در نقش فاعل یعنی آرامش بخش استفاده شده. نور در سورۀ نوح نیز دقیقاً همین گونه است:
خداوند ماه را نوردهنده قرار داد خداوند ماه را نور قرار داد (نوح، 16)
دلیل سوم. (اشکال بزرگتر و تناقض)
تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَ قَمَرًا مُنِیرًا (فرقان، 61)
تبارک است خدایی که درآسمان کاخ هایی قرار داد و در آن چراغ و ماهی منیر آفرید.
قرآن در این آیه برای خورشید کلمة سراج (چراغ) و برای ماه صفت منیر به کار برده. آقایان معجزه تراش مطابق همین آیه معتقدند منظور از کاربرد سراج برای خورشید و منیر برای ماه، این است که خورشید از خودش نور می دهد ولی ماه از خودش نور نمی دهد و فقط انعکاس دهندۀ نور است و این مطلب نشان می دهد قرآن این موضوع علمی را می دانست پس یک معجزه است. خدمت این حضرات باید عرض کنیم با معنا کردن «منیر» به «انعکاس دهنده» نه تنها مشکلی را حل نمی کنید بلکه باعث می شوید اشکالی دیگر نیز به قرآن اضافه شود و آن این است که با کمال تأسف قرآن در سورۀ احزاب، صفت منیر را برای خود سراج (چراغ) نیز به کار برده است:
وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُنِیرًا.
دعوت کننده ای هستی به سوی خداوند و سراج منیر (احزاب، 46)
اگر به قول شما منیر به معنای انعکاس دهنذۀ نور می باشد، پس یعنی چراغ هم از خودش نور ندارد و فقط انعکاس دهندۀ نور است؟ زهی سخن باطل. صفت منیر در قرآن برای دو چیز که خورشید به آن تشبیه شده است. اکنون ما به نظر استفاده شده، یکی ماه و دیگری سراج شما خورشید را انعکاس دهنده بدانیم یا ماه را؟ با این تفسیرِ شما، خورشید هم می شود یک انعکاس دهندۀ نور که مانند ماه از خودش نوری ندارد.
(پاورقی 52): دو چیز در قرآن به سراج تشبیه شده است 1 -خورشید 2-پیامبر
استفاده شدن صفت منیر، هم در مورد ماه و هم در مورد سراج، نشان می دهد معنای این کلمه هرگز انعکاس دهندۀ نور نیست بلکه چون آقایان معجزه ساز مطابق کشفیات علم فهمیده اند ماه از خودش نوری ندارد، تنها به خاطر توجیه این اشتباه بزرگ قرآن مجبور شده اند با تغییر در معنای کلمۀ منیر، آن را انعکاس دهندۀ نور معنی کنند تا مبادا قرآن دارای اشکال علمی بشود. غافل از این که قرآن همین صفت منیر را برای سراج نیز استفاده کرده و چون قرآن خورشید را سراج نامیده، این حرفشان تناقض ایجاد می کند و نتیجة تفسیرشان این می شود که خورشید نیز مانند ماه از خودش نوری ندارد و فقط یک انعکاس دهندۀ نور است. به بیان عامیانه، آقایان خواسته اند از این طرف پشت بام به زمین نیفتند ولی طوری رفته اند که از آن طرف با مُخ به زمین افتاده اند.
دلیل چهارم. معنای منیر انعکاس دهندۀ نور نیست. منیر بر وزن مفعل و یک اسم فاعل از مصدر نور می باشد به معنای نوردهنده و هیچ کس نمی تواند معنای آن را تغییر بدهد. در آیة 61 فرقان نیز منیر هم صفت قمر است و هم صفت سراج (خورشید). منتها به قرینة معنوی فقط یک بار برای هر دوی آن ها استفاده شده (سراجا و قمرا منیرا) درست مثل این است که بگوییم عسل و حلوای شیرین. شیرین هم صفت عسل است و هم صفت حلوا. گرچه فقط یک بار بعد از حلوا به کار رفته است. این مطلب نشان می دهد نویسندۀ قرآن (پیامبر) خیال می کرد ماه و خورشید هر دو از خودشان نور می دهند منتها نور خورشید زیاد است و نور ماه کم. پس کسانی که از تعبیر «ماه به نور» و «خورشید به چراغ» می خواهند چنین نتیجه بگیرند که منظور قرآن خاکی بودن کرۀ ماه است که فقط نور خورشید را منعکس می کند سخن بیراهی می گویند زیرا دلایل فوق نشان می دهد هرگز چنین نیست و تنها معنایی که از آیه به دست می آید این است که ماه از جنس نور ساخته شده است.
معتقدین معجزه نگر، نه تنها اشکالی به این بزرگی را نمی بینند بلکه با معنی کردن هفت آسمان به لایه های اتمسفر زمین می گویند منظور قرآن این است که اگر از داخل اتمسفر زمین به ماه نگاه کنیم ماه نورانی دیده می شود، هر چند خودش نور ندارد. این ها کسانی هستند که هرگز به عواقب این مطالب فکر نمی کنند و به این نکته نمی اندیشند که در همان آیه خورشید هم درست هم ردیف ماه آمده و اگر این گونه باشد آن وقت تکلیف خورشید چه می شود؟ یعنی خورشید فقط داخل اتمسفر، خورشید نورانی دیده می شود و بیرون از اتمسفر خورشید نورانی نیست و کرۀ خاکی است؟ زِهی سخن باطل.
همین بشرها هرگز نمی اندیشند که قرآن در سورۀ یونس نیز درست همین حرف را زده بدون این که اسمی از آسمان یا هفت آسمان در آن باشد که بشود آن ها را به لایه های اتمسفر زمین تعبیر کرد: اوست خدایی که خورشید را ضیاء و ماه را نور قرار داد (یونس، 6)
برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن
نوشتۀ بهزاد پوربیات
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |