کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- نقدی بر مسئلۀ اشاره به اثر انگشت انسان در قرآن (قسمت بیست و نهم)
کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- نقدی بر مسئلۀ اشاره به اثر انگشت انسان در قرآن (قسمت بیست و نهم)
اثر انگشت انسان
أَیَحْسَبُ اإلنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ (3) بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ (4)
آیا انسان می پندارد هرگز استخوانهایش را جمع نمی کنیم؟ آری قادریم انگشتان او را نیز جمع آوری کنیم. (سورۀ قیامت)
فرانسیس گالتون دانشمند انگلیسی برای اولین بار در قرن 19 کشف کرد که اثر انگشت هر کس منحصر به خود اوست و هرگز دو نفر در جهان وجود ندارند که اثر انگشت آن ها باهم یکی باشد حتی دوقلوهای همسان! به همین علت آثار انگشت به عنوان مدرک مهمِ تشخیص هویت برای صاحبان آن ها پذیرفته می شود. معجزه پردازانِ قرآن مدعی اند مفهوم آیة 4 سورۀ قیامت همین مطلب است و نشان می دهد قرآن 1400 سال پیش؛ از این مطلب علمی که تازه کشف شده باخبر بوده است. با بررسی چند نکتة مهم، خواهیم دید این آیه هیچ ربطی به کشف فرانسیس گالتون ندارد و ادعای این آقایان ادعایی پوچ و باطل می باشد.
نکتۀ اول
سرهایشان را ببرید و تمام انگشتانشان را قطع کنید.( انفال، 12)
این آیه خطاب به مخالفین پیامبر در جنگ بدر است که دستور می دهد گردنشان را بزنید و انگشتانشان را قطع کنید. اگر چنان چه آقایان ادعا می کنند معنای «بَنان» خطوط روی انگشت باشد آن وقت این آیه باید چنین معنا شود: و تمام آثار انگشت آن ها را ببُرید! کجای دنیا دیده اید که بجای انگشت، اثر انگشت مخالفان را ببرند؟
نکتۀ دوم
بحث اثر انگشت دارای دو قسمت است:
الف: کشف و فهمیدن این که چیزی به نام اثر انگشت وجود دارد.
ب: کشف و فهمیدن این که این خطوط منحصر به فرد است و در همة انسان ها با هم فرق دارند.
قسمت اول به هیچ وجه نه علمی است و نه معجزه زیرا دیدن خطوط ریز در پوست انگشت کار سختی نیست و چیزی است که از اول خلقت تا به امروز همگان به چشم خود دیده اند و می دانند که در نوک انگشتانشان خطوط ریزی وجود دارد.
نکتة علمی این موضوع قسمت دوم یعنی کشف منحصر به فرد بودن آن هاست که توسط فرانسیس گالتون انجام شد.
آیة مذکور نه به قسمت اول ربطی دارد و نه به قسمت دوم. زیرا همان طور که در بالا ذکر شد کلمة بنان نه به مفهوم اثر انگشت است و نه به مفهوم منحصر به فرد بودن آن خطوط در تمامی انسان ها. آن هایی که می گویند منظور قرآن منحصر به فرد بودن خطوط انگشت است، این منحصر به فرد بودن را از کجای آیه درآورده اند؟ نشان بدهند تا ما هم ببینیم.
نکتۀ سوم
اگر به سیاق هر دو آیه (3 و 4) دقت کنید آیة چهارم، جوابی است برای آیة سوم که با کلمة آیا سؤالی را می پرسد. سؤال آیه در مورد توانایی خدا برای جمع کردن استخوان های انسان است:
سؤال: آیا انسان می پندارد استخوانهایش را جمع نمی کنیم؟
قرآن خودش این سؤال را می پرسد و بعد بلافاصله در آیة چهارم با کلمة «بلی» آن را پاسخ می دهد:
پاسخ: آری قادریم انگشتان او را نیز جمع آوری کنیم.
طبیعی است باید موضوع جواب با موضوع سؤال هم خوانی داشته باشد. موضوع سؤال استخوان است بنابراین موضوع جواب هم باید استخوان های انگشت باشد نه آثار انگشت که از پوست ساخته شده اند و هیچ ربطی به استخوان ندارند. آیه می خواهد بگوید انسان خیال می کند روز قیامت ما نمی توانیم دوباره استخوان هایش را جمع کنیم؛ در حالی که قادریم حتی استخوان های انگشتش را نیز جمع کنیم. استخوان های انگشت تقریباً ظریف ترین استخوان های بدن ماست که هر کدام از چند بند تشکیل شده و به صورتی ظریف به هم متصلند. پس از مرگ، این بندها از یکدیگر جدا می شوند و می پاشند. برای همین قرآن برای نشان دادن قدرت خدا در جمع کردن استخوان ها، انگشت را مثال می زند. به عبارت کاملاً ساده تر و خلاصه تر، منظور قرآن از انگشت یا نوک انگشت، به لحاظ استخوان های داخل آن است نه خطوط روی پوست آن که اثر انگشت نامیده می شوند.
نکتة چهارم
فقط اثر انگشت هر کس نیست که منحصر به فرد اوست. بلکه خطوط روی کف دست، خطوط جاهای دیگر بدن، بوی بدن هر کس، تُن صدای هر کس و خیلی چیزهای دیگر نیز هستند که در اشخاص، منحصر به فرد است و با همگان تفاوت دارد.
آقایان معجزه تراش بهتر است به جای این که در سورۀ قیامت معجزات خیالی بتراشند؛ چشمشان را که بر حقایق بسته است باز کنند و کمی پایین تر از آیة چهارم، آیة هشتم را ببینند که دارای اشکال بزرگ علمی است. (توضیحات در کتاب پیامبر دروغین)
برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن
نوشتۀ بهزاد پوربیات
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |