معجزات و قوانین طبیعت؟
آیات اصلی
پیدایش ۱: ۱ در ابتدا، خدا آسمانها و زمین را آفرید.
خروج فصل ۷-۱۲ خداوند ده بلا را بر مصریان نازل میکند تا قدرت خود را به تمامی دنیا نشان دهد.
خروج ۱۴: ۲۱-۲۲ … خداوند دریا را به باد شرقی شدید، تمامی آن شب برگردانیده، دریا را خشک ساخت و آب مُنْشَقّ گردید. و بنی اسرائیل در میان دریا بر خشكی میرفتند و آبها برای ایشان بر راست و چپ، دیوار بود.
تثنیه ۴: ۳۴-۳۵ … تجربهها و آیات و معجزات و جنگ و دست قوی و بازوی دراز شده و ترسهای عظیم،… برتو ظاهر شد تا بدانی كه یهُوَه خداست…
اول پادشاهان ۱۷: ۲۱-۲۲ «ای یهُوَه،خدای من، مسألت اینكه جان این پسر به وی برگردد.“ و خداوند آواز ایلیا را اجابت نمود و جان پسر به وی برگشت كه زنده شد.
اول پادشاهان ۱۸: ۳۶-۳۸ ایلیای نبی نزدیك آمده، گفت:… «ای خداوند! مرا اجابت فرما تا این قوم بدانند كه تو یهُوَه خدا هستی» آنگاه آتشِ یهُوَه افتاده، قربانی سوختنی و هیزم و سنگها و خاک را بلعید و آب را كه در خندق بود، لیسید.
دوم پادشاهان ۵: ۱۴ نُعْمان پس فرود شده، هفت مرتبه در اُرْدنّ به موجب كلام مرد خدا (اَلِیشَع )غوطه خورد و گوشت او مثل گوشت طفل كوچك برگشته، طاهر شد.
اول تواریخ ۲۹: ۱۱-۱۲ و ای خداوند عظمت و جبروت و جلال و قوت و كبریا از آن تو است زیرا هر چه در آسمان و زمین است از آنِ تو میباشد. و ای خداوند ملكوت از آنِ تو است… و تو برهمه حاكمی.
ارمیا ۳۲: ۱۷ آهای خداوند یهوه اینک تو آسمان و زمین را به قوّت عظیم و بازوی بلند خود آفریدی و چیزی برای تو مشكل نیست.
متی ۱: ۲۰، ۲۳ … از گرفتن زن خویش مریم مترس، زیرا كه آنچه در وی قرار گرفته است، از روحالقدس است… كه اینک باكره آبستن شده پسری خواهد زاییـد.
متی ۱۱: ۵ كه كوران بینا میگردند و لنگان به رفتار میآیند و ابرصان طاهر و كران شنوا و مردگان زنده میشوند و فقیران بشارت میشنوند.
لوقا ۸: ۲۴ ” استادا، استادا، هلاک میشویم.“ پس برخاسته، باد و تلاطم آب را نهیب داد تا ساکن گشت و آرامی پدید آمد.
یوحنا ۲۰: ۳۰-۳۱ عیسی معجزات دیگر بسیار نزد شاگردان نمود… لیکن این قدر نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی، مسیح و پسر خـدا است و تا ایمـان آورده، به اسم او حیات یابید.
هدف معجزات
معجزات معمولا به عنوان رویدادهایی در نظر گرفته میشوند که نمیتواند بخودی خود در دنیای طبیعی رخ دهد. یعنی قدرتی ماورای طبیعت یا چیزی که خارج از طبیعت اقدام به مداخله کرده و سبب تغییر فرایند و حاصل کار بصورت غیر قابل انتظار شده است. ما معمولا میگوییم اتفاق مافوق طبیعی رخ داده است. این تعریف معمول معجزه است که هم مورد قبول معتقدین به معجزه و هم مورد قبول آنانی است که اعتقادی به آن ندارند. البته مسیحیان به معجزه اعتقاد دارند؛ معجزات نه تنها ممکن هستند بلکه معجزات ثبت شده در کتاب مقدّس بوسیله خود خداوند یا از طریق قدرت او به انجام رسیده است.
چرا خداوند معجزه میکند؟ در کل چرا در دنیای طبیعی مداخله میکند؟ پاسخ این سوال برای مسیحیان از این حقیقت سرچشمه میگیرد که خداوند خالق طبیعت است (پیدایش ۱: ۱؛ مقالات عمومی: آفرینش، تکامل، یا هردو؟ مشاهده شود). خداوند جهان مادی را بر اساس خواست و میل خود آفرید. چطور خالق میتواند در کار خلقت خود دیگر دخالت نداشته باشد؟ ما نباید تعجب کنیم که خداوند جهان طبیعی را دوست دارد و هنوز برای اداره درست آن مشغول به کار میباشد. خداوند صرفا خالق جهان نیست بلکه حاکمیت او بر جهان نیز تداوم دارد (اول تواریخ ۲۹: ۱۱-۱۲؛ مقالات عمومی: مقدمه تاریخچه نجات، مشاهده شود). معجزات این حقیقت را هم به قوم خداوند و هم به آنانی اعلام میکند که از قوم او نیستند (خروج ۷: ۵؛ تثنیه ۴: ۳۴-۳۵). خداوند از طریق معجزات خود، جلالی را دریافت میکند که سزاوار پادشاه کل خلقت و هستی است (خروج ۱۴: ۱۸؛ متی ۱۵: ۳۰-۳۱؛ اعمال ۴: ۲۱). معجزات در واقع نشان میدهند که خداوند واقعا چه کسی است.
یکی از دلایل اصلی معجزات خداوند این است که محبت عظیم خود را به قومش نشان دهد. خداوند بطور مداوم مواظب قوم خود است، و خداوند احتیاجات ایشان را در موارد بسیار بوسیله راههای مافوق طبیعی تدارک میبیند. عهد قدیم مکررا ” تدارکات مافوق طبیعی“ از قبیل آب و آذوقه اسرائیلیهای سرگردان در بیابان را به ما یاد آوری میکند (خروج قصل ۱۶-۱۷). بلدرچین در اصل یک پرنده طبیعی است، اما خداوند آنها را در زمان نیاز اسرائیلیها و درست بعد از اینکه وعده آنرا داد فراهم نمود. این چیزی بیش از یک تصادف یا قضا و قدر بود. و حتی اگر مَنّ نوعی غذای طبیعی در نظر گرفته شود پس این طبیعی نبود که تدارک آن در روز سَبَّت متوقف شود. بوضوح معلوم است که خداوند چیزی مافوق طبیعی را سازماندهی کرده بود. دست خداوند در غذایی که کلاغها برای ایلیا میآوردند و همچنین در تداوم عرضه آرد و روغن برای بیوه زن، کاملا قابل تشخیص است (اول پادشاهان ۱۷: ۲-۱۶). و اَلِیشَع نیز تدارکات مافوق طبیعی خداوند را نیز به طریقی مشابه تجربه نموده بود (دوم پادشاهان فصل ۴).
سایر انواع دیگر معجزات نیز نشان دهنده محبت خداوند است. بسیاری از آنها را میتوان با هم در گروه ” نجاتهای مافوق طبیعی“ قرار داد. خداوند بطور متناوب اسرائیلیها را از دست دشمنان ایشان نجات داد حتی بدون اینکه آنها در کل وارد جنگ با دشمنان خود شوند (خروج ۱۴: ۱۴). عبور اسرائیلیها از دریای سرخ یکی از بزرگترین نمونههای نوع نجات بود (خروج ۱۴: ۱۹-۲۸). خداوند بطور مافوق طبیعی برای نجات افراد (دوم پادشاهان ۶: ۱۴-۱۰؛ دانیال ۶: ۲۰-۲۳) و کل شهرها وارد عمل شده است (دوم پادشاهان ۷: ۱-۷). خداوند همچنین محبت خود را با ” شفاهای مافوق طبیعی“ نشان داده است. بسیاری از کتابهای عهد قدیم اشتیاق خداوند نسبت به شفای بیماری را در خود ثبت کردهاند (برای مثال، اعداد ۲۱: ۱۴-۹؛ دوم پادشاهان ۵: ۱-۱۹؛ اشعیا ۳۸: ۱-۸)، و حتی این شامل به حیات باز آوردن آنانی میشود که قبلا مرده بودند (اول پادشاهان ۱۷: ۷-۲۴؛ دوم پادشاهان ۴: ۸-۳۶). برخی از محققین کتاب مقدّس خارق العاده بودن طول عمر نسل آدم را نیز در این گروه قرار میدهند (پیدایش ۵: ۳-۳۲؛ و کادر مربوط به «اعداد معجزه آسا؟» مشاهده شود).
گرچه خداوند بطور متناوب از انسانها جهت مجازات شریران استفاده میکند (پیدایش ۱۵: ۱۶؛ یوشع ۱۱: ۲۰)، اما او اغلب این کار را با ایجاد معجزه انجام میدهد (اعداد ۱۱: ۳۱-۳۳؛ ۱۶: ۳۱-۳۵). عهد قدیم پر از نمونههای ”داوری ماورای طبیعی“ است از ده بلای نازل شده بر مصریان گرفته (خروج فصل ۷-۱۲) تا به قتل رساندن ۱۸۵۰۰۰ آشوری که بر علیه اورشلیم اردو زده بودند (دوم پادشاهان ۱۹: ۳۵-۳۶). خداوند وقتی بخواهد قدرت خود را به آنهایی که قوم برگزیده او نیستند نشان دهد اغلب بطور ماورای طبیعی عمل میکند. خداوند به فرعون گفت که از نابودی کامل مصر اجتناب کرده است از اینرو که ” قدرت خود را به تو نشان دهم، و نام من در تمامی جهان شایع شود“ (خروج ۹: ۱۵-۱۶). و خداوند به پادشاه آشور هشدار داد که تکبر او با تحقیر مجازات خواهد شد (دوم پادشاهان ۱۹: ۲۱-۲۸). خداوند برای اثبات قدرت جهانی خود به پادشاه آرام که به اشتباه فکر میکرد خداوند فقط خدای كوههاست و خدای وادیها نیست، به سپاه اسرائیل که بسیار کوچکتر بود کمک کرد تا ۱۰۰۰۰۰ از سربازان آرامی را در دشت هموار قتل عام کنند (اول پادشاهان ۲۰: ۲۳-۲۹؛ و کادر مربوط به «اعداد معجزه آسا؟» مشاهده شود).
معجزات همیشه بخش مهمی از تدبیر خداوند را برای فراهم آوردن نجات زنان و مردان تشکیل میداده است. در سراسر تاریخ عهد قدیم، خداوند خودش را به انبیا مکشوف ساخته است. مکاشفات او به همان اندازه سایر دیگر معجزات در جریان حوادث طبیعی مداخله کرده است، خواه خداوند در مورد آینده پیشگویی کرده باشد یا فقط مایه تشویق قوم خود شده باشد. اما یک چنین مکاشفات یا یک چنین ” دانش ماورای طبیعی“، فقط بخشی از معجزات فدیه دهنده خداوند است. خداوند همچنین از نشانها و عجایب نیز استفاده میکند. به عبارتی، هر معجزه نشان از عمل خداوند دارد. اما ” نشانهای ماورای طبیعی“ صرفا نمونهای از فراهم آوردن تداراکات، نجات، شفا یا داوری ماورای طبیعی نیست که تمامی اینها در مرحله نخست مستقیما شامل حال مردان و زنان میشوند. علائم و نشانهای ماورای طبیعی هیچ هدفی به غیر از مکشوف ساختن خود خداوند ندارند. این نشانها پیام آوران او را مورد تایید قرار داده یا سبب جلب توجه به تدابیر خداوند در امر فدیه میشود (دوم پادشاهان ۲۰: ۹؛ اعمال ۱۴: ۳؛ عبرانیان ۲: ۳-۴).
عهد قدیم تعداد بسیاری از این علائم و نشانهای ماورای طبیعی را ثبت کرده است؛ برای مثال، بوته مشتعل که موسی را برای خدمت به خداوند فرا خواند (خروج فصل ۳)، شکوفه آوردن عصای هارون برای تایید رهبری او (اعداد ۱۷: ۱-۱۱)، و نازل شدن آتش در کوه کرمل برای دوباره باز گرداندن مردم به سوی خداوند (اول پادشاهان ۱۸: ۲۰-۳۹). خداوند اغلب از علائم و عجایب استفاده میکرد تا نشان دهد که پیام آوران او چه کسانی هستند. این امر در مورد موسی (تثنیه ۳۴: ۱۰-۱۲) و در مورد بسیاری دیگر از انبیای عهد قدیم نیز صادق بود (اول پادشاهان ۱۸: ۳-۳۹؛ دوم پادشاهان ۵: ۱-۱۹). این امر در مورد رسولان عهد جدید (اعمال ۲: ۴۲-۴۳؛ دوم قرنتیان ۱۲: ۱۲) و سایر رهبران کلیسا نیز صادق بود (اعمال ۶: ۸؛ ۸: ۶-۸). عیسی همچنین ابراز کرد که معجزات او نشان میدهد که اعمال پدر را به انجام میرساند (یوحنا ۱۰: ۳۷-۳۸؛ ۱۱: ۴۱-۴۵؛ اعمال ۲: ۲۲).
مرکزیت تدابیر فدیه خداوند بر عیسی مسیح قرار داشت، و این طبیعی است که ما انتظار داشته باشیم زندگی او انباشته از معجزات باشد. و انجیل معجزات بسیاری را در زمینه مایحتاج و شفا ثبت کرده است. در متی ۱۱: ۵، خود عیسی نیز یک خلاصه زیبا از معجزات شفا بخش خود ارائه میدهد. انجیل بسیاری از علائم و نشانهای ماورای طبیعی را نیز ثبت کرده است که قدرت و اقتدار الهی مسیح را نشان میدهد. برای نمونه، عیسی آب را تبدیل به شراب کرد، طوفان را آرام ساخت، و حتی بر روی آب راه رفت تا به طریقهای مختلف اقتدار حقیقی خود را بر طبیعت نشان دهد (متی ۱۴: ۳۳؛ لوقا ۸: ۲۵؛ یوحنا ۲: ۱۱). یکی از علائم در هنگام مرگ مسیح در معبد رخ داد. پرده ضخیمی که مابین قدس و قدس الاقدس قرار داشت از بالا تا پایین به دو نیم پاره شد (مرقس ۱۵: ۳۸)، که بطور چشمگیری نشان میداد حالا هر کسی میتواند به حضور خداوند دسترسی داشته باشد (عبرانیان ۱۰: ۱۹-۲۰). اما ما در مسیح چیزی به مراتب بیشتر از شفا و علائم ماورای طبیعی را مشاهده میکنیم. ما خود خداوند را میبینیم که برای فدیه ما وارد تاریخ شده است. جسم پوشیدن خداوند نقطه عطف معجزه فدیه در بالاترین شکل ممکن بود. بواسطه تولد، مرگ، و قیام مسیح از مردگان، خداوند وعده خود مبنی بر رهانیدن امت خویش از گناهانشان را به تحقق رساند (متی ۱: ۲۱). نجات در مسیح بزرگترین معجزهای است که خداوند برای ایمانداران به انجام رساند.
کتاب مقدّس پر از معجزات خداوند است. ما هدف خداوند را در ارتباط با اغلب آنها میدانیم؛ هدف خداوند گاهی اوقات کمک به قوم خود یا مجازات شریران برای نشان دادن جلال خود و تحقق تدابیر فدیه دهندگی خود است. بسیاری از مردم امروزی هیچ مشکلی برای درک قصد یا هدف معجزات ندارند. اما آنها در مرحله اول برای پذیرش امکان رخ دادن معجزات مشکل دارند. از آنجاییکه این یک مشکل عمده برای غیر مسیحیان است، ما باید بدانیم چطور محققین مسیحی برای درک و بررسی معجزات در تلاش هستند.
اعداد معجزه آسا؟
عهد قدیم گاهی اوقات اعدادی را ثبت کرده است که شگفت انگیز و تقریبا غیر قابل باور هستند. نسلهای بعدی آدم اغلب بیشتر از ۹۰۰ سال زندگی کردهاند (پیدایش ۵: ۳-۳۲). و تعداد افرادی که از مصر فرار کردند به مراتب بیش از اندازه زیاد هستند (اعداد ۱: ۲۰-۴۷؛ ۲۶: ۴-۵۱). سرشماری داود نیز بسیار زیاد بود (دوم سموئیل ۲۴: ۹؛ اول تواریخ ۲۱: ۵). و آیا واقعا این امکان پذیر است که ۱۰۰۰۰۰ نفر از دشمنان اسرائیل در یک روز کشته شوند به انضمام ۲۷۰۰۰ نفر دیگر که از فرو ریختن دیوار شهر کشته شدند (اول پادشاهان ۲۰: ۲۹-۳۰)؟ محققین کتاب مقدّس توضیحات متفاوتی در این مورد دارند.
نظرات مربوط به طول عمر زیاد در پیدایش فصل ۵
سنین واقعی – احتمالا نسلهای اولیه انسان بعد از رانده شدن آدم از عدن از نظر جسمانی قادر به زندگی برای قرون متمادی بودند. سنین آنها چنان دقیق و منحصر بفرد بود که تمامی نسلهای بعدی در یک سال معین یعنی در سال طوفان و سیل مردند. خداوند بتدریج سن ما را محدود به ۱۲۰ سال کرد، گرچه هفتاد تا هشتاد سال بیشتر معمول بود (پیدایش ۶: ۳؛ مزمور ۹۰: ۱۰).
ضمیمه حد فاصل سالها – شجره نامهها زمانی که فقط ده نسل، (پیدایش ۵: ۱-۳۲؛ ۱۱: ۱۰-۲۶) یا چهارده نسل (متی ۱: ۱۷) را فهرست کردهاند مطمئنا مجبور به از قلم انداختن بسیاری از نسلها شدهاند. سنین فهرست شده ممکن است شامل حد فاصل زمانی مابین آنها نیز باشد.
روشهای مختلف شمارش – جوامع قدیمی و باستانی مانند برخی از فرهنگهای امروزی، ممکن است مجموع ” سالها“ را به روشهای متفاوتی محاسبه میکردهاند. آنها ممکن است بعلاوه تاریخ تولد، بسیاری دیگر از رویدادهای زندگی را نیز مورد محاسبه قرار میدادهاند.
افزایش سن برای احترام – برخی از فرهنگهای دیرینه برای احترام نمودن به پادشاهان، در سن ایشان مبالغه میکردند. سامریان و بابلیان از روشهای منحصر بفردی برای شمارش استفاده میکردند، آنها معمولا سن را مجذور میکردند.
سنین نمادین – ۳۶۵ سال سن خنوخ ممکن است نمادی از یک زندگی کامل باشد زیرا هر سال از ۳۶۵ روز تشکیل شده است، و ۷۷۷ سال سن لمک ممکن است در عدد هفت ضرب شده باشد که نمادی از کاملیت است (پیدایش ۴: ۲۴ مشاهده شود)
نظرات مربوط به برتریهای طراز اول و اعداد سرشماری
ارقام واقعی – کتاب مقدّس ادعا میکند که بسیاری از برتریها واقعا به سبب معجزات خداوند بوده است. و حتی فرعون نیز از رشد سریع و روز افزون جمعیت اسرائیلیها در هراس بود (خروج ۱: ۷). سرشماری در کتاب اعداد از نظر ریاضیات دقیق است، اما جمع آنها توسط داود بصورت گرد (روند) محاسبه شده است.
اشتباه املایی – وقتی عددی در نسخههای خطی قدیمی از روی غفلت نوشته نمیشد یا محو میگردید، کپی کنندههای بعدی ممکن بود یک عدد اشتباه را وارد کتاب کنند. و گاهی اوقات نسخههای خطی مختلف دارای اعداد متفاوتی میشدند.
مفاهیم گوناگون عدد ” هزار“ – بسیار از محققین کتاب مقدّس ابراز میکنند که واژه مورد استفاده شده برای عدد ” هزار“، به مفهوم ” صاحب منصب“، ” تقسیمات خانواگی“، یا ” قبیله“ نیز بوده است (یوشع ۲۲: ۱۴؛ اول سموئیل ۲۳: ۲۳ مشاهده شود).
افزایش ارقام برای کسب افتخار برخی از فرهنگهای دیرینه به منظور کسب افتخار بیشتر برای رهبران خود در مورد دشمنان تحت تسلط خود مبالغه میکردند، گاهی اوقات به راحتی یک پیرزوی را مضاعف میکردند.
اعداد نمادین – هر حرف از الفبای عبرانی به عنوان حروف ابجد، عدد خاصی بشمار میآید. از اینرو یک عدد غیر معمول ممکن است یک عدد واقعی نباشد، بلکه مجموع عددی حروف ابجد باشد (مکاشفه ۱۳: ۱۸ مقایسه شود).
آیا معجزات سبب شکستن قوانین طبیعت میشوند؟
برخی از مردم اعتقادی به خداوند یا به هر نوع روح ماورای طبیعی ندارند، خواه فرشته یا خواه روح پلید باشد. آنها معتقد هستند که عناصر مادی تنها واقعیت موجود هستند و از اینرو هیچ واقعیت روحانی مستقل از طبیعت مادی وجود ندارد. بر طبق نظریات ایشان، هیچ چیزی خارج از جهان طبیعی وجود ندارد، پس بر این اساس هیچ دخالت خارجی قادر به نفوذ به داخل طبیعت و تغییر آن نمیباشد. البته در درون خود طبیعت، چیزهای مادی میتوانند سبب تغییرات یا تاثیر بر سایر چیزهای مادی شوند. زیرا عوامل طبیعی این عمل را به صورتی معین و قابل تکرار انجام میدهند که دانشمندان میتوانند اصول مستلزم این فعل و انفعلات را کشف کرده و آنرا در تحت نام ” قوانین طبیعت“ توضیح دهند. بر طبق دیدگاه آنانی که هر گونه واقعیت روحانی را رد میکنند، هر چیزی در دنیای طبیعت در تحت یک زنجیره ناگسستنی علت و معلول قرار گرفته است. یعنی هر رویدادی را که ما میبینیم یک دلیل مادی دارد، در واقع هر علتی معلولی دارد و هر معلولی علتی دارد و این معادله ادامه یافته و به آغاز جهان بر میگردد. البته این منکران خدا نمیتوانند علت اولیه را در این زنجیره ناگسستنی توضیح دهند. آنها حتی نمیتوانند توضیح دهند که طبیعت در اولین مرحله چطور پدیدار شده و شکل گرفت (مقالات عمومی: آفرینش، تکامل، یا هر دو؟ مشاهده شود). آنها معتقد به قوانین طبیعت هستند، اما وجود قانونگزار (خدا) را رد میکنند. و از آنجاییکه آنها معتقد هستند که معجزات باید قوانین طبیعت را بشکنند، پس هر نوع امکان وجود معجزات را نیز رد میکنند.
از طرف دیگر مسیحیان تعلیم میدهند که حقایق روحانی وجود دارد، و آزاد و مستقل از زنجیره مادی علت و معلول است. این یک آموزه اولیه در اغلب مذاهب جهان است. مسیحیان معتقد به یک خدای واحد هستند که نه تنها جهان مادی را آفرید بلکه روحهای دیگری از قبیل فرشتگان و روح مردان و زنان را نیز آفرید (مقالات عمومی: به تصویر خدا، مشاهده شود). گرچه مخلوقات انسانی دارای یک بدن مادی هستند اما ذهن و افکار ما نشان دهنده برخی آزادیها از زنجیره علت و معلول در طبیعت مادی است. عقل و شعور به ما اجازه میدهد تا مسیر و جریان وقایع طبیعی را تغییر دهیم. برای مثال، وقتی که خانههای خود را با نیروی برق روشن میکنیم، بیماریها را با دارو علاج میکنیم، و یا حتی وقتی که ما با رفتن به حمام به راحتی خود را از آلودگی پاک میکنیم. ذهن و عقل ما نه با شکستن قانون طبیعت، بلکه با ایجاد علتهای جدید در جهان مادی اطراف در طبیعت مادی مداخله میکند. وقتی ما توپی را که در حال افتادن از روی میز است با دست خود میگیریم، ما سبب شکستن قانون جاذبه نمیشویم، بلکه علت جدیدی را وارد وضعیت طبیعت میکنیم. البته ما فقط میتوانیم به شکلی محدود و از درون خود طبیعت در طبیعت دخالت کنیم. اما خالق اصلی جهان یعنی خداوند دارای محدودیت ما انسانها نیست. او همواره قادر به تزریق علتهای جدید به درون طبیعت مادی و خارج از خود طبیعت است.
مسیحیان با این نظر منکران خدا که طبیعت مادی به طریقی معین و مستمر عمل میکند موافق هستند. قوانین طبیعت به سادگی توصیف کننده پدیدههایی نیست که معمولا در طبیعت عمل میکنند، چون این پدیدهها ممکن است فردا تغییر پیدا کنند. علم نمیتواند بدون قطع یقین از این امر که اگر چیزی امروز درست است فردا نیز حتما درست خواهد بود به موجودیت خود ادامه دهد. اگر چنین نباشد، تکنولوژی نمیتواند نیروی برق را توسعه داده یا داروهای قابل اطمینان تولید کند. قوانین طبیعت بازتاب طرز عملکرد پدیدههایی هستند که باید در طبیعت کار کنند. در غیر اینصورت طبیعت نمیتواند به شکلی باقی بماند که خداوند آنرا آفرید. این حقیقت دارد که در درون طبیعت هر معلولی باید علتی داشته باشد و هر علتی باید پیرو قوانین طبیعت باشد. گرچه آنها قوانین طبیعت هستند و نه قوانینی که تحت حاکمیت خداوندی باشند که آنها را ساخته است، اما خداوند کاملا آزاد و خارج از تسلط طبیعت است. او میتواند به طبیعت دسترسی یافته و در آن مداخله کند، درست همانطور که ما میتوانیم به ساعتی که ساختهایم دسترسی پیدا کرده و زمان آنرا تغییر داده یا آنرا میزان کنیم.
از اینرو این فکر که معجزات فقط زمانی رخ میدهند که خداوند یکی از قوانین طبیعت را بشکند اشتباه است. بله، خداوند قادر است هر قانونی را که ساخته است بشکند، اما بسیاری از مسیحیان معتقد هستند که او چنین نمیکند. درست همانطور که یک ساعت ساز در خارج از ساعتی قرار دارد که ساخته است، خداوند نیز خارج از جهان طبیعتی قرار دارد که ساخته است. ما در هنگام تنظیم و تغییر زمان ساعت، طرز کار ساعت را تغییر نمیدهیم. خداوند نیز وقتی علت جدیدی را وارد طبیعت میکند قوانین طبیعت را تغییر نمیدهد. علت جدیدی که توسط خداوند وارد طبیعت شده است از قوانین طبیعت پیروی خواهد کرد. خداوند از این قوانین استفاده میکند تا معلولی را که میخواهد ایجاد کند.
یک معجزه واقعی، رویدادی در جهان است که هیچ علت قبلی در خود طبیعت برای ایجاد آن وجود نداشته است. اما علتی در خارج از طبیعت برای آن وجود داشته است یعنی خود خداوند. البته خداوند ممکن است علت جدید خود را در چندین قدم عقب تر وارد زنجیره علت و معلول کرده باشد. برای مثال، خداوند ممکن است جواب دعای ما را برای امور مالی، درست در روزی بدهد که پول ما به اتمام رسیده است، در صورتیکه چندین روز قبل کسی را مجاب کرده است تا یک چک از پیشاپیش برای ما بفرستد. اما هر وقت یا هر کجا که خداوند چنین کند، او معلولهای معجزات خود را بصورتی ماورای طبیعی با قرار دادن علتهای جدید در درون طبیعت ایجاد خواهد کرد.
گاهی اوقات مردم با این ادعا سعی به توضیح معجزات کتاب مقدّس میکنند و میگویند که مردم بیسواد در گذشته به درستی از قوانین طبیعت اطلاع نداشتند. آنها میگویند فقط افرادی میتوانند معجزات را باور کنند که آگاه به قوانین علمی نیستند. اما در واقع حقیقت برعکس و متضاد این است. فقط آنانی که قوانین یک بازی را میدانند میتوانند بر بازیکنی انگشت بگذارند که از قوانین بازی پیروی نمیکند. به شکل مشابه، فقط آنانی که میدانند پدیدههای طبیعی چگونه رخ میدهند میتوانند شکل گرفتن یک معجزه ماورای طبیعی را تشخیص دهند. در واقع فقط آنانی که معتقد به ارائه قانون طبیعت هستند همواره میتوانند حقیقتا به معجزهای که از این قانون پیروی نمیکند اعتقاد داشته باشند. و این صرفا دانشمندان امروزی نیستند که قانون طبیعت را میدانند، حتی یک بیسواد روستایی مانند یوسف میدانست که زنان بدون تماس با یک مرد حامله نمیشوند. یوسف چنان مطمئن بود که مریم مرتکب زنا شده است که قصد داشت نامزدی خود را برای ازدواج فسخ کند (متی ۱: ۱۸-۱۹). او مطمئنا نسبت به این قانون خاص طبیعت ناآگاه نبود. او قادر به تشخیص تولد از باکره به عنوان یک معجزه بود زیرا او خیلی خوب با این قانون طبیعت آشنا بود.
البته یوسف بسیار بیشتر از صرفا چند قوانین طبیعت میدانست. یوسف همچنین قانونگزار را نیز میشناخت (متی ۱: ۲۰-۲۵). توسعه قوانین طبیعت صرفا بر اثر بخت و تصادف نبوده است. واقعا یک قانونگزار وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. خداوند طبیعت را آفرید؛ او قوانین طبیعت را خلق کرد. و او در تاریخ انسان نه فقط برای پاسخ دادان به دعاهای ما، بلکه مهمتر ازهمه برای تحقق تدابیر خود جهت فدیه جهان هنوز فعالانه عمل میکند.
معجزات با استفاده از طبیعت و معجزات خلقت جدید
اگر ما کار را با یک دید درست از خداوند و طبیعت شروع کنیم بهتر میتوانیم معجزات خاص کتاب مقدّس و بویژه آنانی را درک کنیم که آنقدر بزرگ هستند که قبول آنها برای بسیاری از افراد بسیار دشوار است. به عبارتی این اندازه و بزرگی معجزه نیست که واقعاً مهم است. برای آنانی که معتقد به طبیعت به عنوان تنها واقعیت موجود هستند و بر این باورند که هیچ چیزی نمیتواند در زنجیره علت و معلول طبیعت دخالت کند، هر معجزهای هر قدر هم که کوچک باشد غیر قابل قبول است. متضاد این امر نیز درست است. اگر ما ایمان داشته باشیم که خداوند آفریننده طبیعت است و در هنگامی که طبیعت به کار خود ادامه میدهد خداوند میتواند علت جدیدی را در درون طبیعت قرار دهد آنوقت هر معجزهای هر چقدر هم که بزرگ باشد برای ما بوضوح امکان پذیر خواهد بود.
خداوند برای بسیاری از معجزات کتاب مقدّس ی سبب شد تا وقایع طبیعی به شکلی غیر طبیعی رخ دهد؛ یعنی او از طبیعت به طریقی ماورای طبیعی استفاده کرد. ده بلایی که بر مصر نازل شد میتواند نمونه خوبی از این موارد باشد (خروج فصل ۷-۱۲). بوضوح قورباغه ها، پشه ها، مگس ها، بلای حیوانات، دمل ها، تگرگ و ملخها از پدیدههای طبیعی بودند. قدرت ماورای طبیعی خداوند سبب افزایش آنها شد، آنها را درست زمانی که میخواست نازل کرد، از زمینهای متعلق به اسرائیلیها چشم پوشی کرد، و سپس دقیقا در همان زمان و به همان شکلی که میخواست آنرا پایان داد. برخی از مسیحیان ابراز میکنند که اولین و نهمین بلا نیز از رویدادهای طبیعی بودند که خداوند از آنها به شکلی معجزه آسا استفاده کرد (دوم پادشاهان ۳: ۲۲ مقایسه شود).حتی عبور از دریای سرخ گرچه بوضوح معجزه آسا بود اما بر اثر باد شرقی شدیدی بود که تمامی شب میوزید (خروج ۱۴: ۲۱). اگر آب عمیق بود، خشک کردن محل عبور معجزه اصلی بود. اگر آب کم عمق بود، آنوقت غرق کردن سپاهیان مصر بزرگترین معجزه بود. اغلب مسیحیان هم خشک شدن محل عبور و هم غرق شدن سپاهیان مصر را معجزه میدانند.
برخی از محققین کتاب مقدّس بر این گزینه هستند که اغلب معجزات خداوند شبیه به استفاده از طبیعت به طریقی ماورای طبیعی است. ترجیحا خداوند بجای یک خلقت تازه، یک مسیر جدید را وارد طبیعت میکند. بسیاری از شفاهای ماورای طبیعی در کتاب مقدّس به انضمام آنانی که مسیح به انجام رساند میتواند به ما در درک این امر کمک کند. بر طبق این دیدگاه، خداوند فرایند طبیعی شفا را در آغاز آفرینش در بدن ما قرار داده است، اما بعد از سقوط انسان، این فرایند چنانچه که باید باشد از کار باز ایستاد (مقالات عمومی: سقوط در گناه مشاهده شود). ما مستعد به پذیرش بیماری شدیم. وقتی عیسی مردم را شفا میداد، او بطور ماورای طبیعی وارد عمل شده و آن فرایندهای شفایی را که دیگر بیش از این نمیتوانست بطور طبیعی کار کند فعال کرده و سرعت میبخشید. تشخیص استفاده مکرر خداوند از طبیعت، سبب رد ماورای طبیعه نمیشود. قدرت خداوند در وارد نمودن علل جدید به درون طبیعت، به ایجاد واقعی یک معلول ماورای طبیعی میانجامد.
بسیاری از مسیحیان معتقد هستند که جسم پوشیدن مسیح یک استثنا است؛ یعنی باردار شدن یک باکره نه دادن یک مسیر جدید به طبیعت بلکه ایجاد یک خلقت جدید بود. مسیح عظیمترین مداخله خداوند در تاریخ بشر بود. دو کتاب از اناجیل تولد مسیح را توصیف کرده است، و هر دو کتاب تایید میکنند که او بواسطه قدرت روحالقدس در رحم یک باکره شکل گرفت (متی ۱: ۲۰؛ لوقا ۱: ۳۴-۳۵). مریم بر طبق قوانین طبیعت دارای نیمی از مواد ژنتیکی لازم برای خلق یک انسان بود، اما هرگز نمیتوانست ژنهای مورد لزوم عامل مردانه را نیز فراهم کند. از اینرو حاملگی و تولد مسیح صرفا میتوانست نتیجه قدرت ماورای طبیعی خداوند بوده باشد. از آنجاییکه خداوند چنین کرد، نجات دهنده ما محصول کوشش و تلاش انسانی نبود بلکه صرفا نتیجه فیض خداوند بود.
اغلب مسیحیان نیز بر این باورند که قیام مسیح از مردگان نیز شامل یک خلقت جدید میشود. قیام او از مردگان همانند آنانی نبود که در کتاب عهد قدیم ثبت شده بودند (اول پادشاهان ۱۷: ۱۷-۲۴؛ دوم پادشاهان ۴: ۸-۳۶)؛ و حتی همانند کسانی نبود که خود مسیح آنان را در طی ماموریت خود در این دنیا از مردگان به حیات باز گرداند (لوقا ۷: ۱۱-۱۵؛ ۸: ۴۹-۵۶؛ یوحنا ۱۱: ۳۸-۴۴). آنها کسانی بودند که صرفا از مردگان دوباره به یک زندگی فانی باز گردانده شده بودند. همه آنانی که از مردگان بلند شدند دوباره خواهند مُرد، اما قیام مسیح از مردگان بسیار متفاوت است و شامل یک بدن جدید میشود. بر خلاف قیامهای قبلی، مسیح اولین شخصی بود که صاحب یک بدن حقیقی پس از رستاخیز شد، یعنی بدنی که مادی اما غیر فانی بود (متی ۲۸: ۹؛ لوقا ۲۴: ۳۰، ۳۹-۴۳). از اینرو عیسی میتواند حقیقتاً نخست زاده از مردگان خوانده شود (کولسیان ۱: ۱۸). قیام مسیح اولین نشان از خلقت جدید در آینده بود، یعنی هنگامی که خداوند آسمانی جدید و زمینی جدید خواهد آفرید (دوم پطرس ۳: ۱۳؛ مکاشفه ۲۱: ۱-۵). و ما نیز در این خلقت جدید سهیم خواهیم بود. رستاخیز مسیح فقط یک نوبر بود؛ زیرا ما نیز متبدل شده و درست همانند بدن پر شکوه او، صاحب بدنهای بی فساد خواهیم شد (اول قرنتیان ۱۵: ۲۰، ۴۹-۵۴؛ فیلیپیان ۳: ۲۱).
واپسین گفتار
افسانههای اساطیری دنیا پر از داستانهای سحر انگیز و تخیلی است، درختان سخنگو، یا انسانهایی که به صورت حیوانات تغییر شکل میدهند. بسیاری از آنها احمقانه به نظر میرسد و تعداد اندکی نیز بخشی از یک هدف بزرگتر را دنبال میکنند. وقتی به کتاب مقدّس باز میگردیم با ادبیاتی از نوعی کاملا متفاوت روبرو میشویم. اول از همه، سحر و جادو همسان با معجزه نیست. سحر و جادوصرفا یعنی مبادرت به مجبور کردن جهان برای انجام هر آن چیزی که ما میخواهیم. این یک دعا نیست؛ این تقاضای کمک از خداوند هم نیست. اما معجزات خداوند، شخصیت او را به عنوان خالق جهان آشکار میسازد. آنها خدایی را مکشوف میسازند که به قوم خود اهمیت میدهد و تدبیری برای فدیه آنها از گناهشان در نظر گرفته است.
معجزات در سراسر عهد قدیم و جدید سبب تقویت ایمان آنانی شده است که شاهد آن معجزات بوده اند، و سبب شده تا بسیار عمیقتر بر خداوند قادر متعال توکل کنند (خروج ۱۴: ۳۱؛ یوحنا ۲۰: ۳۰-۳۱). معجزات خداوند سبب تقویت ایمان ما نیز میشود. ای خداوند، تو زمین و آسمان را با قدرت و توانایی عظیم خود آفریدی، هیچ چیز در برابر تو غیرممکن نیست (ارمیا ۳۲: ۱۷).
منبع مقاله: www.razgah.com
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |