دفاعیات ایمان

مسیحیت چیست؟ 6- عیسی مسیح چگونه متولد شد و چه کرد؟ (قسمت دوم)

رای بدهید

مسیحیت چیست؟

6- عیسی مسیح چگونه متولد شد و چه کرد؟ (قسمت دوم)

فصل بهار در فلسطین فرا رسید و بسیاری از یهودیان از دور و نزدیک به اورشلیم مسافرت می کردند تا در بزرگترین جشن سالانۀ مذهبی خود یعنی عید فصح شرکت نمایند. این جشن آنان را کمک می نمود تا به یاد آورند که چگونه قوم اسرائیل به پیشوایی موسی توانست از اسارت مصر رهایی یابد. عیسی و شاگردانش نیز به این جماعت پیوستند و برای این جشن عازم اورشلیم شدند. وقایع هفته ای که آخرین روزهای زندگی عیسی بر روی زمین بود در هر چهار انجیل مفصلاً ذکر شده است. در اینجا فقط می توانم مختصری از آن را برای شما بیان نمایم.

یک روز یکشنبه در حالی که بر الاغی سوار بود، مطابق پیشگویی زکریای نبی در چند صد سال قبل، به اورشلیم وارد شد. زکریای نبی اینطور پیشگویی کرده بود: «ای دختر صهیون، بسیار وجد بنما و ای دختر اورشلیم، آواز شادمانی بده، اینک پادشاه تو نزد تو می آید. او عادل و صاحب نجات و حلیم می باشد و بر الاغ و بر کرۀ بچۀ الاغ سوار است». (زکریا ۹: ۹) عیسی سپس وارد معبد گردید و کسانی را که به وسیلۀ خرید و فروش آن محل مقدس را کثیف می ساختند و عبادت کنندگان را غارت می نمودند از آنجا بیرون کرد. عیسی روسای مذهبی را به علت بی ایمانی و شرارتشان به شدت محکوم نمود و او همچنین پیشگویی فرمود که معبد بزرگ اورشلیم به عنوان تنبیه الهی برای گناهانی که مرتکب می شدند توسط دشمنان کاملاً ویران خواهد شد. او مردم را از انبیای کاذب که خواهند آمد و کوشش خواهند کرد آنان را به گمراهی بکشانند بر حذر داشت. او فرمود که از آسمان با قدرت و جلال فراوانی مراجعت خواهد نمود و تمام ملتها را داوری خواهد کرد و بعضی را به ملکوت خدا خواهد پذیرفت و عدۀ دیگری را به مجازات ابدی محکوم خواهد نمود.

در شب پنجشنبه همین هفته که مسیحیان معمولاً آن را هفته مقدس می خوانند، عیسی مراسم مخصوص شام عید فصح را با دوازده شاگرد خویش انجام داد. در این موقع عیسی یک قرص نان را برداشت و آن را برکت داد و بین شاگردان خود تقسیم کرد و فرمود این است بدن من که برای شما پاره می شود. این را به یادگاری من به جا آرید. بعد از شام نیز جامی شراب که همیشه توسط یهودیان به عنوان جزیی از شام عید فصح نوشیده می شد برداشت و فرمود: «این پیاله عهد جدید است در خون من. هر گاه این را بنوشید به یادگاری من بکنید». (۱قرنتیان ۱۱: ۲۳-۲۶) بدن طریق عیسی به شاگردانش فرمود که به وسیلۀ مرگش پیمان با عهد تازه ای برقرار می شود. قبل از آن که اتاق را ترک گویند عیسی مهمترین تعلیم خود را به شاگردان داد و به آنها فرمود که وظیفه دارند یکدیگر را محبت نمایند. او مجدداً به شاگردان خود تذکر داد که باید به زحماتی را که به خاطر او خواهند کشید تحمل نمایند. به علاوه به آنها وعده فرمود که بعد از رفتن به آسمان روح القدس را خواهد فرستاد تا آنها را رهبری و کمک فرماید.

وقتی نصفه شب شد، عیسی شاگردان خود را به باغی در خارج شهر برد تا با دعا، خود را برای مرگ آماده سازد. دعایی که به پدر آسمانی خود کرد چنین بود: «نه به خواهش من، بلکه به ارادۀ تو کرده شود». هنگامی که هنوز مشغول دعا بود، عده ای از افراد مسلح به راهنمایی یهودا (که یکی از دوازده شاگرد مسیح بود ولی به او خیانت کرد) به باغ وارد شدند. یهودا به عیسی نزدیک شد و او را بوسید تا گروهی که با او بودند در تاریکی شب اشتباهاً شخص دیگری را دستگیر ننمایند. چقدر آسان بود که عیسی یهودا و یارانش را به گفتن یک کلمه نابود نماید! ولی او این کار را نکرد بلکه خود را به آنان تسلیم نمود. هنگامی که پطرس شمشیر کشید و به دفاع از استاد عزیزش برخاست، عیسی او را منع نمود و یکی از دشمنان را که پطرس او را زخمی کرده بود شفا بخشید. (لوقا ۲۲: ۳۲-۵۱) سپس آنان عیسی را به محلی بردند که عده ای از روسای مذهبب گرد هم جمع شده بودند. تا بهانه ای برای کشتن عیسی بیایند ولی موفق نشدند. در پایان رئیس آنها عیسی را سوگند داد و از او پرسید: «آیا تو مسیح، پسر خدای متبارک هستی؟» (مرقس ۱۴: ۶۱-۶۴)

چون حکام یهود نمی توانستند کسی را بدون اجازۀ دولت روم اعدام کنند، به همین دلیل روز جمعه صبح زود عیسی را به قصر پیلاطس حاکم رومی بردند و به پیلاطس گفتند که عیسی از دشمنان دولت روم است و می خواهد خود را پادشاه سازد‌. وقتی پیلاطس عیسی را بازجویی کرد و فوراً متوجه شد که که این اتهام دروغ است و به همین دلیل خواست او را آزاد سازد. ولی حکام یهود جمعیت را تحریک کردند تا اعدام عیسی را تقاضا نمایند. پیلاطس که می ترسید آشوبی به پا شود و به تقاضای آنها تسلیم شد و دستور داد عیسی را بر روی صلیب به هلاکت رسانند. بلافاصله عیسی توسط سربازان رومی به خارج از شهر اورشلیم برده شد و او را در آنجا مصلوب کردند.

هنگامی که او را مصلوب می کردند عیسی برای آنانی که او را به قتل می رسانیدند اینطور دعا کرد: «ای پدر، اینها را بیامرز زیرا که نمی دانند چه می کنند.» (لوقا ۲۳: ۳۴) چه محبت حیرت انگیزی است که کسی از خدا بخشش کسانی را بخواهد که مشغول میخ کوبیدن بر دستها و پایهای او می باشند!

عیسی می توانست از پدر آسمانی خود تقاضا نماید که او را از رنج کشیدن بر روی صلیب نجات بخشد و به آسمان ببرد ولی چنین درخواستی ننمود. او به خوبی می دانست که ارادۀ خدا این بود که او رنج بکشد و به عنوان قربانی برای گناهکاران جان بدهد و به همین دلیل پدر آسمانی خویش را اطاعت نمود و در حدود شش ساعت بر روی صلیب رنج و عذاب کشید، سپس در ساعت سه بعد از ظهر چنین فرمود: «ای پدر، روح خود را به دستهای تو می سپارم». (لوقا ۲۳: ۴۶) بعد از این فرمایش، جان سپرد. آنگاه سربازی بر پهلوی عیسی نیزه زد و افسر مسئول به پیلاطس گزارش داد که عیسی مرده است.

دو نفر از متنفذین یهود که به عیسی ایمان آورده بودند نزد پیلاطس رفته و بدن عیسی را از او خواستند و به ایشان داده شد. آنان بدن را از صلیب پایین آورده و آن را با پنجاه کیلو ادویه و عطریات پوشانیدند و سپیس با کتان پیچیدند و آن را در قبری که در داخل صخره ای کنده شده و غاری در کنار تپه ای بود قرار دادند. بعداً سنگ بزرگی شبیه سنگ آسیاب در جلوی آن قبر گذاشتند و پیلاطس دستور داد که آن را مهر موم کنند و سربازان بر آن نگهبانی نمایند تا کسی نتواند به قبر وارد شود.

عیسی قبلاً بارها به شاگردان خود فرموده بود که مصلوب خواهد شد و در روز سوم از مرگ خواهد برخاست. آنان تصور نمودند که عیسی برای آنها مثل می آورد و وقتی جان داد و دفن شد دیگر امیدی نداشتند که بتوانند مجدداً او را بر روی زمین بببینند. لیکن صبح روز یکشنبه وقتی برخی از شاگردانش به سر قبر رفتند، دیدند قبر باز است. وقتی داخل قبر شدند کتان را که به جسد عیسی پیچیده شده بود دیدند ولی خالی بود یعنی بدن عیسی در آن نبود. بعداً عیسی که زنده شده بود به بعضی از آنها ظاهر گردید و با آنان صحبت کرد و آنها او را شناختند‌ آن شب، با وجودی که در و پنجرۀ اتاقی که شاگردان در آن جمع بودند بسته بود، عیسی به اتاق وارد شد و با آنها صحبت کرد و آنها را مطمئن ساخت که زنده است.

در مدت چهل روز بعد عیسی بارها در مکانهای مختلف به شاگردان خود ظاهر شد و برای آنان توضیح داد که چرا لازم بود رنج بکشد و جان بدهد. او هم چنین دستور داد که شاگردانش به سرتاسر جهان رفته این مژده را به مردم برسانند که اگر عیسی به عنوان نجات دهنده و خداوند خود بپذیرند، خدا گناهان آنها را بخشید. او به پیروان خود فرمود که چند روزی در اورشلیم بمانند تا روح القدس را بیابند و برای کاری که در پیش دارند مجهز شوند. در پایان بعد از این که به آنها وعده داد که خودش تا پایان جهان روحاً همراه آنان خواهد بود، وقتی به او نگاه می کردند، به آسمان بالا برده شد. قبل از صعودش به آسمان او هرگز جانشینی برای خود تعیین نفرمود و هرگز پیشگویی ننمود که پیامبری بعد از او خواهد آمد تا جای او را بگیرد.

شاگردان، وقتی استاد محبوبشان از نظر ناپدید شد، به گریه و زاری نپرداختند، زیرا می دانستند که او همیشه روحاً با آنها خواهد بود و طبق وعده ای که داده است یک روز به این جهان مراجعت خواهد فرمود. آنان با شادی بسیار وقت خود را صرف دعا کردند و منتظر دریافت روح القدس بودند که عیسی وعده فرموده بود که به زودی خواهد فرستاد. ده روز بعد از صعود عیسی به آسمان، در موقع عید پنتیکاست یهودیان، وقتی در حدود صد و بیست نفر از شاگردان عیسی گرد هم جمع آمده بودند، واقعۀ بسیار عجیبی روی داد. آنها صدایی شبیه صدای باد شنیدند ولی در واقع صدای باد نبود. آنها دیدند که چیزی شبیه زبانهای شعلۀ آتش بر آنان نازل می شود ولی در واقع آتش نبود. سپس آنان به زبانهای مختلف بیگانه که قبلاً هرگز نیاموخته بودند سخن گفتند. انبوه جمعیت از سرزمینهای مختلف به گرد شاگردان جمع می آمدند و هرکس پیام خدا را به زبان مادری خود می شنید و همه از این واقعه متحیر شدند.

آنگاه پطرس برخاست و جماعت را مخاطب ساخته گفت که عیسی وعدۀ خود را در مورد عطای روح القدس انجام داده است. پطرس با قدرت روح القدس تشریح کرد که چرا لازم بود عیسی برای گناهکاران فدا شود و خدا چگونه او را از مردگان برخیزانیده است. او گفت که خودش و سایر رسولان شاهد زنده شدن عیسی از مردگان بوده اند و مردم را تشویق کرد که توبه کنند و به عیسی مسیح ایمان آورند تا گناهانشان آمرزیده شود. روح القدس موعظه پطرس را وسیله قرار داد تا قلوب این مردم را دگرگون نماید به طوری که در همان روز سه هزار نفر از یهودیان ایمان آوردند و به نشانۀ پاکی از گناهان به نام عیسی در آب تعمید گرفتند.

پس از این واقعه، رسولان و سایر شاگردان عیسی به رسانیدن مژدۀ نجات در شهر اورشلیم و سایر شهرها ادامه دادند به طوری که بسیاری ایمان آوردند. بعداً حکام یهود، به طوری که عیسی پیشگویی فرموده بود، به ایمانداران آزار رساندند و حتی بعضی از آنها را مقتول ساختند. در نتیجه بسیاری از پیروان عیسی از فلسطین فرار کردند و هر جا می رفتند مژده عیسی را می رسانیدند به طوری که بسیاری از یهودیان به عیسی ایمان آوردند. بعدها خدا پطرس را هدایت نمود که به خانۀ افسری که یهودی نبود برود و پیام نجات را به او و خانواده اش برساند. تمام اعضای این خانواده ایمان آوردند و تعمید گرفتند و روح القدس را یافتند. بدین طریق واضح گردید که خدا مایل است همۀ بنی نوع بشر، یعنی هم یهودیان و هم امتها (یعنی غیر یهودیان) نجات یابند.

یکی از پیشوایان یهود که سلوس نام داشت از مخالفین سر سخت پیروان عیسی بود و به دستگیری و محبوس ساختن و قتل آنها اشتغال داشت. هنگامی که عازم دمشق (یا شام) بود تا ایمانداران آنجا را دستگیر نماید، عیسی مسیح زنده از آسمان بر او ظاهر شد و فرمود: «چرا بر من جفا می رسانی؟» سلوس وقتی مسیح زنده را دید به او ایمان آورد و مسیح هم او را یکی از رسولان خود ساخت. بعداً به نام پولس معروف گردید و برای رسانیدن مژذۀ نجات مسیح به یونانیها و رومیها بیش از همه زحمت کشید. به علاوه پولس رسول سیزده نامه از نامه های عهد جدید را نوشت.

انسان وقتی در عهد جدید شرح توسعۀ مسیحیت را بعد از مصلوب شدن و رستاخیز مسیح می خواند، به خوبی متوجه می شود که بعد از رفتن به آسمان کارش پایان نیافت. آنچه پطرس و پولس و دیگر ایمانداران انجام دادند در واقع کاری بود که مسیح توسط آنها انجام می داد. چون او از مرگ برخاست و زنده است، برخلاف آنچه عده ای به غلط تصور می کنند، دیگر لازم نبود برای خود جانشینی انتخاب نماید. او خود همیشه نزد پیروانش حاضر است. چه خوب است که انسان چنین نجات دهنده مهربان و پر قدرتی داشته باشد که همیشه زنده بوده و حاضر است به کسانی که به او اعتماد دارند کمک فرماید.

توسعه و پیشرفت حیرت انگیز مسیحیت در صد سال اول پس از مرگ عیسی مسیح نه به وسیلۀ جنگ و خونریزی انجام شد و نه از راه اعمال نفوذی سیاسی و نه با دانش و ثروت مسیحیان. در تمام قسمتهای امپراطوری روم و هم چنین در سایر سرزمینها عدۀ زیادی از یهودیان و بت پرستان به مسیح ایمان آوردند و بدین طریق از فرزندان خدا گردیدند. این کار به وسیلۀ اعلام مژده محبت خدا در مسیح و به وسیلۀ فعالیت پر قدرت روح القدس در فکر و قلب شنوندگان عملی گردید.

نوشتۀ دکتر ویلیام م. میلر

ترجمۀ کمال مشیری با همکاری کشیشِ شهید ط. میکائیلیان

انتشارات حیات ابدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO