قدرت و پیروزی از آن خدای ما است!
دنیای اطراف ما پر از سر و صداها و ادعاهای زیادی است و بعضی از مسیحیان با قرار گرفتن در این سر و صداها گاهی اوقات احساس ضعف و پوچی می کنند، چون آن رابطه زنده را با خدای خود ندارند.
در زمانی که داود در صحرا گوسفندانش را چوپانی می کرد و به صدای خدا گوش می داد و با او مشارکت عالی داشت، قوم اسرائیل در برابر جلیات و سر وصداها و ادعاهای او احساس ضعف می کرد و به خود می لرزید و این داوود بود که توانست جلیات را شکست دهد، چون او به صدای دیگری گوش می داد و اقتدارش را از جای دیگری می گرفت.
در کتاب خروج 7: 8- 12می خوانیم که موسی و هارون در برابر فرعون مصر قرار می گیرند و معجزه ای نشان می دهند. احتمالا فرعون نشسته بود و موسی ایستاده. شریل ریمولد شخصی که مطالب زیادی در مورد بدن گفتاری یا زبان غیرگویشی دارد، گفته: " اگر در حالت ایستاده باشی و خطاب به شخصی که نشسته است صحبت کنی احساس اقتدار بیشتری بر آن شخص نشسته خواهی کرد و آن شخص نشسته احساس ضعیفتری خواهد داشت. و موسی با اقتداری که از خداوند داشت در حالت ایستاده با فرعون صحبت می کرد. او خدایی را می شناخت که به او اقتدار بر فرعون و تمام لشگر و قومش داده بود.
1- در اینجا می خوانیم که مار موسی و هارون، مارهای جادوگران و افسونگران فرعون را بلعید. این مسئله در تاریخ بارها تکرار شده. تعبیر خواب یوسف در برابر تعبیر کنندگان درباری خوابهای فرعون در قصرش- دانیال در برابر نبوکدنصر و تعبیر او در برابر ضعف تعبیر کنندگان بت پرست. خادمین خدای ما و قدرت خدای ما بر قدرت رئیس این جهان یعنی شریر، غالب می باشد.
2- در این داستان یک مسئله دیگر نیز می بینیم که کار شیطان تقلید است. او هیچگاه نمی تواند چیزی از خود داشته باشد. همیشه نگاه می کند که خداوند چه می کند و او نیز همان کار را تقلید می کند و مردم فکر می کنند که این نیز الهی است. اما کار او دروغ و کاذب و فریب دهنده می باشد.
مذاهبی در دنیا وجود دارند که به دوالیسم اعتقاد دارند. یعنی اینکه قدرت خدا با قدرت شیطان برابر است و معلوم نیست که کدام بر کدام پیروز خواهد شد. این خلقت و انسان هستند که تعیین می کنند چه کسی پیروز شود. واقعاً که چه خدای ضعیفی. در این داستان عکس این مسئله را می بینیم که خودِ خدا وارد میدان می شود و بر شیطان و قوای آن پیروز می شود.
مردم فکر می کردند که با صلیب کشیدن عیسی مسیح، سَروَر نجات را از بین بردند، اما خدا مار دیگری داشت که مار شیطان را می بلعید و این مار، روز سوم قیام عیسی مسیح بود. همیشه خدا حرف آخر را می زند.
3- ما ایمانداران خوانده شده ایم که بر کلام خدا و وعده های او اعتماد کنیم. خیلی از مردم بر آنچه که حقیقت نیست بیشتر اعتماد و توکل دارند تا آنانیکه کلام خدا و وعده های او را دارند.
برای قرنها مردم اعتقاد داشتند ارسطو راست می گفت که هر قدر جنسی سنگین تر باشد، همانقدر زودتر بر زمین اصابت خواهد کرد و ارسطو بعنوان یکی از متفکرین بزرگ شناخته می شد و می باشد. هر کس به آسانی می توانست این گفته ارسطو را عملاً امتحان کند ولی هیچ کس این کار را نکرد تا 2000 سال بعد در سال 1589 گالیله از بالای برج پیزا یک جنس با وزن ده پوند و یک جنس با وزن یک پوند را با هم از بالا به پائین انداخت و این دو با هم به زمین رسیدند. اما قدرت اعتقاد به گفته ارسطو آنقدر قوی بود که پروفسورها آنچه را دیدند، باور نکردند و پافشاری کردند که ارسطو حق داشت و راست می گفت.
چقدر دردناک است که مردم گاهی اوقات به گفته های انسانها، بیشتر از سخنان کلام خدا و صدای خدا اعتماد می کنند.
4- ما به عنوان ایمانداران به مسیح، دارای اقتدار زیادی هستیم. در کتاب مقدس دو کلمه برای قدرت وجود دارد یکی دوناموس بمعنای قدرت منفجر شونده است و یکی اقتدار یا اختیار که مانند پلیس که از جانب قانون قدرت دارد که به ماشینها یا مردم دستور دهد، ولی از خود قدرتی ندارد. ما هم دوناموس را داریم که روح القدس در قلوب ما می باشد و هم اقتدار و اختیار را از جانب شاه شاهان و رب الآرباب داریم تا بر تمام نیروهای تاریکی با اقتدار فرمان دهیم.
فرماندار ماساچوست برای انتخابات دور بعدی فرمانداری، مبارزات انتخاباتی می کرد. یک روز در پایان بعد ازظهری پس از کار طاقت فرسا، وقتی هنوز نهار نخورده بود، گرسنه به نزدیکی کلیسایی رسید که کباب مرغ به مردم می داد. فرماندار به صف کباب پیوست و بشقابش را بطرف زنی که تیکه های مرغهای کباب شده را می گذاشت دراز کرد و آن زن یک تیکه مرغ گذاشت. فرماندار که خیلی گرسنه بود، خواهش کرده، گفت: " می بخشید می شود خواهش کنم یک تیکه دیگر مرغ نیز بگذارید." ولی زن گفت: " ببخشید، ولی از من خواسته شده به هر کس یک تیکه بدهم." فرماندار دوباره خواهش کرد و گفت: " ولی من خیلی گرسنه ام." زن دوباره جواب داد:" ببخشید به هر نفر یک تیکه داده می شود." فرماندار که شخصی محترم و آرام و خجالتی بود، این بار خواست از اقتدارش استفاده کند. پس با قدرت گفت:" می دانید من کی هستم؟ من فرماندار این ایالت هستم." زن نیز در جواب گفت:" می دانید من کی هستم. من زنی هستم که ریاست بخش کبابهای مرغ را دارد. لطفا اجازه دهید نفر بعدی بیاید."
گاهی اوقات احتیاج هست ما نیز مانند این زن به ظاهر دیگران و سر و صداهای آنها و حتی سر و صداهای شریر و قوای او گوش ندهیم و از اقتدار مسیحائی خود استفاده کنیم.
آنچه از این بخش کلام خدا در مورد اقتدار مسیحی یاد می گیریم این است:
1- خدای ما قویترین و قادرترین است.
2- نزد او هیچ چیز بزرگ و قوی نیست.
3- ما می باید با توکل به وعده های خدا، بر اقتدار مسیحی خود بایستیم و نترسیم.
4- فرمانده باشیم و نه غلام. مانند موسی در برابر فرعون.
5- نگاه به ظاهر نکنید. شاید به ظاهر سر و صداها زیاد باشد ولی خدای ما پیروز است.
6- پیروزی نهایی از آن خدای ما است. کتاب مکاشفه در کتاب مقدس ثابت کننده این مسئله است.
7- هر گاه مشکل بزرگ است، هدف قرار دادن آن نیز آسانتر است.
8- کسانی که با خدا راه می روند و با او ارتباط زنده دارند، در این پیروزی قدم می زنند، چون با چنین خدایی مأنوس هستند و مانند او حرکت و رفتار می کنند. شخصی فرموده: " به من بگو خدای تو چگونه است و من خواهم گفت که تو کیستی؟"
خدای ما بر هر مشکل و ترس و اسارت و عادت زشت و ضعف شما پیروز است. از اقتدار مسیحی خود استفاده کنید و پیروزمندانه زندگی کنید.
نوشته کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |