فهرست و معانی اسامی کتاب مقدس: ابیملک، ابیناداب، ابیه و ابیهو
اَبیملک (پدر پادشاه) پیدایش 20: 2 Abimeleck
لقبی رایج برای پادشاه که معادل واژۀ فرعون در مصر بوده است.
1) پادشاه جرار که به سال 2086 ق.م. بعد از خرابی سدوم و عموره، ابراهیم به قلمرو او رفته و مدتی در آنجا زندگی کرد. ابیملک سارا را به همسری خود گرفت. ابراهیم سارا را خواهر خود معرفی کرده بود ولی خدا در خوابی حقیقت را بر ابیملک آشکار کرد و او را از گناه بر حذر ساخت. او سارا را به ابراهیم بازگرداند و همراه وی گوسفندان، گاوان، غلامان، کنیزان به ابراهیم و هزار مثقال نقره به سارا داد. بعضی معتقدند که هزار مثقال نقره به جبران اشتباه ابیملک به سارا داده شد. در آن زمان طبق سنت، زنان ازدواج کرده صورت خود را با روبنده می پوشاندند و ممکن است این پول به جهت تهیۀ چنین پوششی به سارا داده شد (پیدایش 20: 1-18).
2) نام پادشاه دیگری در زمان اسحاق (پیدایش 26: 1-22) که احتمالاً پسر ابیملک بوده است (1986 ق.م.). اسحاق در زمان قحطی در جرار ساکن شد. او نیز مانند پدرش رفقه را خواهر خود معرفی کرد ولی ابیملک دروغ اسحاق را برملا ساخت (آیۀ 8). موفقیت اسحاق در جرار بسیار بوده و املاک او صد برابر گشت. همین مسئله باعث حسادت فلسطینی ها شد به طوری که ابیملک از وی خواست که محدودۀ وی را ترک نماید. اسحاق از آنجا کوچ کرده و در وادی جرار ساکن شد. او در آنجا چاه آبی حفر کرد ولی شبانان ناحیۀ جرار با وی منازعه کرده و چاه را تصرف کردند. اسحاق پس از آن در منطقۀ دیگری چاه دیگری حفر کرد. پس از آن ابیملک در بئرشبع با اسحق ملاقات کرده و با وی پیمان صلح بست (پیدایش 26: 26-31).
3) پادشاه شکیم بعد از مرگ جدئون که هفتاد تن از برادران خود را به غیر از یوتام کشته و به سال 1108 تا 1105 ق.م. خود را پادشاه معرفی کرد (داوران 9: 1-57). اهالی شکیم هفتاد مثقال نقره از معبد بعل به وی هدیه دادند. او سه سال پادشاهی کرد. سرانجام روح شریری باعث تفرقه بین اهالی شکیم و ابیملک گردید. اهالی شکیم بر قلۀ کوهها برای وی تله گذاشته و افراد وی را غارت می کردند. در شهر نیز رئیس یاغیان جعل بن عابد بود. زبول رئیس شهر قاصدانی به نزدیک ابیملک فرستاده وی را در جریان توطئه جعل قرار داد (داوران 9: 22-33). ابیملک نیز همراه با چهار دسته از لشکریانش در مقابل شکیم به کمین نشسته و با جعل مقابله کردند. سرانجام نیز شکیم را منهدم ساخته و اهالی آن را کشت و در خاک آن نمک کاشت (داوران 9: 34-46). وی قلعۀ بیت ایل بریت را که اهالی شکیم به آن پناه برده بودند نیز، سوزانید (داوران 9: 47-49). سرانجام لعنت یوتام گریبانگیر ابیملک شد (آیۀ 20). او بعد از منهدم ساختن شکیم به تاباص رفت. اهالی تاباص تمامی درها را به روی خود بسته و به پشت بام برج شتافتند. ابیملک به نزدیکی برج آمده و با آنان جنگید در نزدیکی دروازۀ برج که قصد آتش زدن آن را داشت توسط یکی از زنان شهر با سنگ آسیایی کشته شد. بعد از مرگ وی مردان اسرائیل پراکنده گردیدند و خدا تمامی شرارت مردم شکیم را بر سر ایشان برگردانید (داوران 9: 47-57).
ابیناداب (پدر سخاوت) 1سموئیل 7: 1 Abinadab
1) نام لاوی از قریۀ یعاریم که تابوت عهد بعد از بازگشت از فلسطین در آنجا ساکن شد (1سموئیل 7:1؛ 2سموئیل 6: 3 و 4؛ 1تواریخ 13: 7) (1030 ق.م.).
2) پسر دوم یسی (1سموئیل 17: 13؛ 1تواریخ 2: 13) که در هنگام رویارویی داود با جلیات، در میان لشکریان شاؤل با فلسطینی ها مبارزه می کرد (1سموئیل 17: 13).
3) یکی از پسران شاؤل (1تواریخ 9: 39 و 10: 2) که در جنگ جلبوع به وسیلۀ فلسطینی ها کشته شد (1سموئیل 31: 2؛ 1تواریخ 10: 2) (1004 ق.م.). او در کتاب 1سموئیل 14: 49 «یشوی» نامیده شده است.
4) پدر یکی از وکلای سلیمان در منطقه نافَت دُور که با تافت دختر سلیمان ازدواج کرد (1پادشاهان 4: 11) (960 ق.م.).
اَبِیَّه 2تواریخ 29: 1 Abijah
دختر زکریا و مادر پادشاه حزقیا (2تواریخ 19: 1) و همسر آحاز که اَبی نیز نامیده شده است (2پادشاهان 18: 2) (719 ق.م.).
اَبِیهو (خداوند پدر است) خروج 6: 23 Abihu
یکی از پسران هارون که همراه با برادرش ناداب برخلاف ارادۀ خدا آتشی را به حضور خداوند آوردند و نتیجۀ آن داوری الهی بود (لاویان 10: 21). ناداب و ابیهو مانند ایماندارانی هستند که گناهانشان باعث هلاکت جسم آنان می گردد (1قرنتیان 5: 5، 1یوحنا 5: 26). آنان قبل از جستجوی ارادۀ خدا دست به افروختن آتشی زدند که آتش طبیعی مذبح بود ولی شعله ور ساختن آن وظیفۀ خدا بود نه آنان (لاویان 16: 12).
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |