فصل دوازدهم: نبوت در کتاب مقدس و کلیسا و رابطۀ آن با سیاست
فصل دوازدهم: نبوت در کتاب مقدس و کلیسا و رابطۀ آن با سیاست
نبوت در کتاب مقدس جایگاه ویژهای دارد و انبیا (پیامبران) در عهد عتیق و عهد جدید نه تنها به مسائل روحانی و اخلاقی پرداختهاند، بلکه در بسیاری موارد نقش اجتماعی و حتی سیاسی ایفا کردهاند. برخی از این پیامبران مستقیماً به پادشاهان و حکام زمان خود هشدار دادهاند، درحالی که برخی دیگر درباره آینده حکومتها و سرنوشت ملل، هشدارهایی را از پیش مطرح کردهاند. که بسیاری به غلط آنها را پیشگو می نامند. در حالی که انبیای کتاب مقدس سخنگوی خداوند زنده هستند نه پیشگوی مطلق به معنی رایج کلمه.
ابتدا به تعریف نبوت در کتاب مقدس پرداخته، سپس نقش پیامبران در سیاست را بررسی کرده و در نهایت، تأثیر این مفاهیم بر سیاست معاصر را تحلیل میکنیم.از دیدگاه کتاب مقدس، هدیه نبوت قدرتی است که روح القدس می دهد تا بتوان پیام های خداوند را بازگو کرد.(رومیان فصل ۱۲ آیات۵تا۸. اول قرنتیان فصل ۱۲ آیات ۴تا ۸ وهمچنین آیه۲۸)
آنچه که مطرح است، این است که جنس این نبوت از چه مقوله ای می باشد؟
آیا آنها تم اجتماعی دارند یا محتوای سیاسی؟ آیا پیشگویی در باره آینده است یا محتوای توبه و بازگشت را تداعی میکند؟
بدیهی است که دیدگاه کتاب مقدس نسبت به نبوت چیزی به مراتب بیشتر از یک پیشگویی ساده از رویداد های آینده است. پرسش اصلی این است:
آیا انبیا کتاب مقدس در عهد عتیق و یا در کلیسا از عطای نبوت برای اهداف سیاسی استفاده می کردند و پیامهای آنها به پادشاهان و دولتمندان عصر خود، جنبه سیاسی داشت؟
امروز در کلیساها، افرادی به نام نبی وجود دارند، آنها مسح و تأیید شدهاند که از طرف خداوند نبوت کنند .محتوای نبوت آنها چگونه است؟ آیا آنها را میتوان پیشگو نامید و از آنجا که آینده را ترسیم می کنند و سرنوشت پادشاهان و سیاستمداران و حکومت ها را نشان میدهند، می توان آنها را سیاسی دانست؟و از عطای نبوت برای ارزش های سیاسی استفاده کرد؟
پاسخ به این پرسش تا حدودی نه تنها نمی تواند به آری یا خیر منتهی شود. بلکه در عمق این سؤال، پاسخ خاصی نهفته است که با توجه به نقش واقعی انبیاءمیتوان آن را توضیح داد. اشعیا، هوشع، ارمیاء، حزقیال، دانیال و عاموس…….در صدر مطالب کلام خدا قرار دارند. آنان همچنین در میان مردم و پادشاهان زندگی میکردند و به سیاست نیز میپرداختند. این آزاد مردان در تصمیمگیریهای مهم پادشاهان و مشاوران ایشان نقش بسزایی داشتند. سموئیل، ناتان یا ایلیا حتی پادشاهان را بر می گزیدند یا عزل می نمودند.اشعیا یکی از اشراف اورشلیم و شاید نبی مخصوص حزقیای پادشاه بود. اغلب با حکما، مشاوران، صاحب منصبان و سیاستمداران و گردانندگان حکومت ملاقات می کرد.
در عصر اشعیا حیات حکومت یهودا و همسایگانش مشروط به سیاست آنان در قبال امپراتوری بزرگ آشور بود که در آن عصر در اوج شکوه و عظمت خود به سر میبرد. در زمان سلطنت آحاز در برابر هجوم سامره و سوریه مشاوران پادشاه، پناه بردن به حکومت آشور را پیشنهاد دادند.آحاز خود را باجگذار تغلت فلاسر اعلام کرد و هیکل را برای پذیرش و انطباق با آئین خدایان آشور تغییر شکل داد (دوم پادشاهان فصل شانزده).اشعیا علیه سیاست عدم توکل به خداوند جهت حفظ حکومت اعتراض می کند. حزقیای پادشاه مدتها پس ازاین ماجرا، سیاست استقلال ملی را در پیش گرفت و از دادن باج به آشور امتناع ورزید و با انقلابی مذهبی، هیکل را از تمام آئین شرک پاک کرد(دوم پادشاهان فصل ۱۸). اشعیا پیگیری این سیاست را ترغیب میکرد. حزقیا را چون پادشاه نیکی از جانب خداوند تشویق میکرد. اما با مرور زمان این سیاست، آنان را در جبهه مخالف هم قرارداد . آنان برای مقابله با آشور پیمانی با مصر منعقد نمودند.
اشعیا یک بار دیگر برای مقابله با سیاست سازش، که صلح و امنیت یهودا را در پناه پادشاهی دیگر و خدایانش می جستند و عهد خود را با خداوند تنها رهاننده اورشلیم را میشکستند، به پا خاست. این سیاست نیز به به شکست می انجامد، چرا که مصر و همپیمانانش از سرگون (در سال ۷۱۱ ق م) شکست خوردند و سپس سناحریب در سال ۷۰۱ ق م اورشلیم را محاصره نمود. حزقیا باید تسلیم شود.
اشعیا احساسی جز تحقیر نسبت به حکما و مشاوران سیاسی مصر ندارد.ـ اشعیا باب ۱۹ آیه ۱۱
براستی که صاحب منصبان ’صوعَن‘ جملگی نادانند، و مشاوران خردمندِ فرعون مشورت ابلهانه میدهند.
سخنان وی در مورد حکمای اورشلیم نیز ملایم تر از این نیست. اشعیا ۳۰آیه اول
- خداوند میفرماید:«وای بر فرزندان گردنکش که تدبیرهایی را به انجام میرسانند که تدبیرهای من نیست، پیمانهایی میبندند که از روح من نیست و بدینگونه گناه بر گناه میافزایند.
- اشعیا با نبوت های خود یک حوزه نوین و متفاوتی در حوزه سیاست باز کرد که با نظرات حکما و مشاوران پادشاهان فرق میکرد.
امروز هم با گسترش مفهوم عدالت احتماعی ، حقوق بشر و دموکراسی ، در کلیسا ها انبیای مسیحی می توانند نقش مؤثری در حهت دهی اخلاقی به سیاست ایفا کنند. بسیاری از رهبران کلیسایی در حمایت از مهاجران، مقابله با نژاد پرستی، عدالت اقلیمی و رفع فقر، از موضع عطای نبوت وارد عمل شده اند. در این چار چوب نبوت مسیحی می تواند نیرویی اصلاحگر و اخلاق مدار در فضای سیاسی باشد. نبوت مسیحی یک ضرورت حقیقی و مطلق در امر سیاست مسیحی است. بدون آن امر سیاست در مسیحیت امکانپذیر نیست.
نقد بسیاری از سیاسیون سکولار ممکن است این باشد نبوت های مسیحی ممکن است خطراتی در بر داشته باشد، ولی باید اذعان کرد که نبوت مسیحی ذاتا با سیاست در تعارض نیست.
آیا نبوت در کلیساها برای وقایع سیاسی یک پیشگویی سیاسی است؟
اگر پیامبران قوم اسرائيل در دوران ما زندگی میکردند آیا پیشگوئیهای خود را مربوط به سال آینده، به شیوه آیندهنگران یا پیشگویان امروزی در مجلات معروف به چاپ می رساندند؟به عبارت دیگر تنها تفاوتی که بین پیامبران قوم اسرائیل، آیندهنگران و پیشگویان وجود دارد این است که پیشگویان، آینده را به موجب عطایای خارق العاده، ولی طبیعی خود پیشگوئی میکنند. در صورتی که انبیای کتاب مقدس، پیش بینی ها را به موجب الهام الهی انجام میدهند.
بسیاری از پیامبران، مانند اشعیا و عاموس، فساد اجتماعی و بیعدالتی حاکمان را محکوم کردند و مردم را به عدالت دعوت کردند.
مثال:
- عاموس ۵:۲۴ –«عدالت چون رودی جاری شود و انصاف همچون نهر بیپایان»
برخی پیامبران آینده ملتها و حکومتهای مختلف را پیشبینی کردند و درباره سقوط یا پیروزی آنها هشدار دادند.
مثال:
- دانیال ۲:۴۴ – دانیال خواب نبوکدنصر را تعبیر میکند و درباره پادشاهیهایی که خواهند آمد و سقوط خواهند کرد، سخن میگوید.
برخی نبوتها مستقیماً به آمدن مسیح و تأسیس پادشاهی او اشاره دارند.
مثال:
- اشعیا ۹:۶-۷ –«زیرا کودکی برای ما زاده شده، پسری به ما بخشیده شده است و سلطنت بر دوش او خواهد بود.»
الف) پیامبران و نقد حاکمان سیاسی
در عهد عتیق، پیامبران اغلب به عنوان وجدان اخلاقی حکومتها عمل میکردند و پادشاهان ظالم را سرزنش میکردند.
نمونهها:
۱. ناتان نبی و داوود پادشاه – وقتی داوود مرتکب گناه شد (ماجرای بتشبع)، ناتان او را سرزنش کرد (۲ سموئیل ۱۲:۱-۱۴)
۲. الیاس نبی و اخاب پادشاه – الیاس اخاب را به دلیل بتپرستی و ظلم محکوم کرد (۱ پادشاهان ۲۱:۱۷-۲۴)
ب) نبوت در بارۀ حکومتها و سرنوشت ملتها
بسیاری از پیامبران درباره سقوط حکومتهای ستمگر هشدار دادند.
نمونهها:
- اشعیا و سقوط بابل – اشعیا پیشبینی کرد که بابل سقوط خواهد کرد (اشعیا ۱۳:۱۹)
- ارمیا و نابودی اورشلیم – ارمیا هشدار داد که اگر مردم توبه نکنند، اورشلیم ویران خواهد شد (ارمیا ۲۵:۸-۱۱)
ج) نبوت در مورد حکومتهای مسیحایی
بسیاری از نبوتها به حکومتی اشاره دارند که مسیح برپا خواهد کرد. این حکومت متفاوت از حکومتهای زمینی است و بر عدالت، صلح و محبت تأکید دارد.
نمونه:
- دانیال ۷:۱۳-۱۴ « سلطنتی جاودانی به پسر انسان داده شد که هرگز نابود نخواهد شد.»
۳. تأثیر نبوتهای کتاب مقدس بر سیاست معاصر
الف) الهامبخشی به جنبشهای اجتماعی و سیاسی
- رهبران سیاسی و اجتماعی، مانند مارتین لوتر کینگ جونیور، از آیات نبوتی برای مبارزه با بیعدالتی استفاده کردند.
- جنبشهای آزادیخواهانه در برابر دیکتاتوریها اغلب به پیام پیامبران کتاب مقدس در مورد عدالت و آزادی استناد میکنند.
ب) سوءاستفاده از نبوتها در سیاست
برخی سیاستمداران، بهویژه در آمریکا، از نبوتهای کتاب مقدس برای توجیه سیاستهای خود استفاده میکنند.
برخی گروههای مسیحی افراطی نبوتها را به عنوان پیشبینیهایی برای سیاستهای جهانی تعبیر میکنند.
نبی کتاب مقدس و کلیسا که حامل پیام خداوند است، باید این پیام را به روشهای مختلف به دیگران منتقل کند. این پیام از حوادث جامعه چه سیاسی و چه اجتماعی نشات می گیرد.
در واقع انبیای کلیسایی حاملان امید مسیحایی هستند.
دنیا از نظر مسیحیان نقش سالن انتظار برای ورود به آسمان را ایفا نمیکند. بلکه مکانی برای تجدید آفرینش تمام چیزها و مبارزه در راه آزادی است. پیام انبیاء کلیسایی، همیشه با عصر ما سازگار است. کلیسا به همین سبب، همواره ما را به شنیدن نبوت انبیاء تشویق میکند.
با این حال نباید به طور مصنوعی در پی آن باشیم که پیام نبوت را خیلی مادی و سیاسی با اوضاع کنونی منطبق کنیم، بلکه از اشتباه بعضی ها که قصد داشتند از کتاب مقدس نوعی سیاست استخراج نمایند احتراز کنیم.
همیشه باید این گزاره را در نظر داشت که مسیحیت یک دین سیاسی نیست و نبی کلیسا و کتاب مقدس نبوت نمی کند به این دلیل که فردی سیاسی و حزبی است؛ بلکه پیام روحانی خدا در خروجی خود می تواند محتوای سیاسی و اجتماعی هم داشته باشد.
تشخیص و تفکیک این امر فوق العاده مهم می باشد.
نکته مهم این است که انبیا، سیاسی نیستند، بلکه پیام آور سخنان خدا هستند.
در این مورد عاموس می گوید:من نبی هستم و نه پسر نبی. بلکه رمه بان بودم و انجیرهای بر را می چیدم و خداوند مرا از عقب گوسفندان گرفت و خداوند مرا گفت: برو و بر قوم اسرائیل نبوت نما.(عاموس باب 7 آیات 14 تا 15)
عاموس که همانند موسی و داوود شبان است مرد دشت و صحرا می باشد. بدین جهت زبانی خشن و پر استعاره دارد. وی همانند موسی، داوود و الیاس نسبت به عظمت خدا دارای حسی قوی است، به علتی که بر ما نامعلوم می باشد. این مرد جنوبی در قلمرو شمال جایی که الیاس و الیشع، در سابق ماموریت خود را انجام می دادند، نبوت می کند.
هنگامی که عاموس میل سودجویی مالکین ثروتمند را تشریح می کند، کارل مارکس نیست که سخن می گوید.
گرچه شرح خصوصیات عاموس نبی(باب 5 آیات 10 تا 11 و باب 8 آیات 4 تا 6 ) به تعاریف زیر بنایی تحلیلهای مارکسیستی شباهت فراوانی دارد. بلکه این صدا، صدای خداوند است که طنین می اندازد. یا به قول عاموس «غرش می کند» ر ک (باب یک آیه دو)
عدالت مورد استهزا قرار گرفته (باب 5 آیات 7 ،10 و 12 باب 6 آیه 12 ) و خشونت نیز بر همه چیز مسلط است.(باب 3 آیه )
امروزه هم فضا به همین روال است و چگونه خداوند می تواند در این فضای خشن سیاسی و اجتماعی سکوت کند و سخنی به میان نیاورد. بنابراین برای تحقق سیاست مسیحی ما به شنیدن پیامهای خداوند نیاز داریم و این پیام ها از خروجی انبیای مسح شده کلیسا محقق می گردد.
تمام انبیا، انسان را در حضور خداوند قرار میدهند، ولی نحوه عملکرد آنها با یکدیگر فرق میکند.
به عنوان مثال برای اشعیا خداوند قدوس است. برای هوشع خداوند محبت است و برای عاموس خدا کسی است که دادگستر می باشد. بدون شک عدالت خدا با عدالت انسان ها تفاوت فاحشی دارد؛ چرا که جای رحمت را محفوظ نگاه می دارد، اما در مقابل احقاق حق انعطاف ناپذیر می ماند.
هوشع نبی قدری بعد از عاموس زندگی می کرد، اما وضع سیاسی وی کاملا با عاموس متفاوت می باشد. عاموس نبی در زمان پربعام دوم که فرمانرواییش مدت ۴۰ سال به طول انجامید نبوت می کرد، اما هوشع شاهد شش پادشاهی بود که پی در پی بر سرزمین اسرائیل حکمروانی می کردند.
عاموس در دوران صلح و ظاهرا در زمان کامیابی مشغول نبوت بود، اما هوشع تماشاگر غم زده دوران انقلابها، جنگها و تبعیدها بود.
نبوت اشعیا در حوزه سیاست
نبوتهای اشعیاء نبی طی ۴۰ سال حدودا بین سالهای ۷۴۰ و ۷۰۰ ق. م گردآوری شدهاند. او در طی سلطنت چهار پادشاه که یکی بعد از دیگری به سلطنت رسیدند به خدمتگزاری مشغول بود(اشعیا 1: 1 )
(عزیا ۷۸۱ _۷۴۰ ق م)
دوره سلطنت ۴۱ ساله این پادشاه برای قلمرو جنوب یک دوره کامیابی را به ارمغان آورد(دوم تواریخ ۲۶ ) در همان سالی که عزیا درگذشت اشعیاء طی یکی از رویاهایش به نبوت کردن دعوت شد(اشعیا۶: ۱) درست به همان ترتیبی که عاموس در حکومت شمالی در آخر پادشاهی سرشار از کامیابی پربعام دوم از سوی خداوند برای نبوت گسیل شد.
یوتام(۷۴۰_۷۳۶ ق م)
در باره این پادشاه اطلاعات چندانی وجود ندارد.(دوم تواریخ ۲۷ : ۱_۷ ) به استثنای این که در زمان فرمانروایی وی خطر آشوریان جدی بود و اولین جنگی که اشعیاء معاصر آن بود در می گیرد(دوم پادشاهان ۱۵ : ۳۷)
در مورد آحاز فقط در باره سه واقعه اصلی اطلاعاتی در دست است:
۱_ آحاز به منظور دفاع در مقابل حمله دمشق و سامره از آشور طلب کمک می کند(دوم پادشاهان ۱۶ : ۵تا ۹ ) ( دوم تواریخ باب ۲۸ آیه ۱۶ )
۲_آحاز خود را تحت حمایت آشوریها اعلام می کند و تمام دارایی خزانه معبد را به آنها وامی گذارد و مهمتر از آن مذبح معبد اورشلیم را شبیه آشوریان ترتیب می دهد.(دوم پادشاهان باب ۱۶ : ۱۰تا ۱۸ )
۴_سیاست آحاز در کوتاه مدت مفید واقع می شود. آشوریان برای او مزاحمتی ایجاد نمیکنند، اما انهدام سامره در سال 721 ق م افکار عموم را منقلب می سازد چون این واقعه پایان حکومت شمال است.
حزقیا(۷۱۶_۶۸۷ ق. م)
پادشاه جدید اصلاحات جدید مذهبی را به راه می اندازد، ولی چند سال بعد به فکر برقراری اتحاد با مصر یا بابل می افتد.
سنجاریب اورشلیم را در سال ۷۰۱ ق .م محاصره می کند و به خدای یهودا دشنام میدهد(اشعیا ۳۶ )
اشعیا به شدت با این سیاست مخالفت میکند(۳۰: ۱ _۷و 31 :۱ _۳ و باب ۳۹ )
در تمامی این چهار پادشاه، اشعیا با پیامهای خداوند با مواضع سیاسی آنان موافقت یا مخالفت می کرد. بنابراین امروز هم خداوند پیامهای خود را بر اساس موقعیتها و حوادث سیاسی و اجتماعی برقرار میکند.
انبیای امروز در کلیساها برای هدایت بحران چگونه باید عمل کنند؟
به بیان دیگر انبیای مسیحی در کلیساها باید پیامی را که از خداوند دریافت می کند چگونه و با چه روشی مطرح نمایند؟
آیا باید از سیاست های مشخصی پیروی نمایند؟ به عنوان مثال از احزاب خاص و مخالف و موافق پیروی کنند یا پیامهای خود را با تحلیلهای سیاسی آغشته کرده و دنباله روی اکثریت باشند؟
اشعیاء می تواند در این باره به ما کمک کند.
چنین به نظر میرسد که اشعیای نبی در دوره بحرانی قلمرو یهودا یعنی دوره جنگ سوریه با افرائیم در آغاز پادشاهی آحاز و دوره یورش سنجاریب در زمان سلطنت حزقیا این فرصت را به دست آورد که زیباترین تصاویر را در مورد آینده بیان کند.
مسلم است که اشعیاء نبی انتظار آمدن مسیح را از خود نساخته بلکه در نور تاریخ اسرائیل نجات را می بیند. دوران پادشاهی داوود، علی رغم چند نکته تار و تاریک خاطرات شیرین و فراموش نشدنی را در قلوب اسرائیلیان زنده می کرد. خداوند با پادشاهی داوود برای اولین بار وعده های دیرین خود را به اجرا درآورد.
اما از آن هنگام به بعد وضع بدتر شده بود. پس از تفرقه و جدایی دو حکومت شمال و جنوب، حکومت کوچک یهودا به اورشلیم محدود میشد و در میان دستهای پادشاهان نالایق یا ناباب به دشواری و بدون افتخار به حیات خود ادامه می داد. در حالی که حکومت شمالی بیش از پیش تنها افتاده و به سرنوشت خود پشت کرده و به سوی نابودی می شتافت.
در همین حال آحاز از سوی پادشاهان سامره و دمشق مورد تهدید قرار گرفته بود و در ایمان خود هم نااستوار بود. به طوری که در کشمکش بین جوانب مختلف یک سیاست غوطه می خورد. او در نهایت ناشایستگی به عنوان جانشین داوود، به فکر می افتد که پادشاه آشور را به کمک بطلبد.(دوم پادشاهان باب ۱۶ آیه 7 ) در این هنگام اشعیاء برای اولین بار به میان میآید و سعی دارد اعتماد به خداوند را استوار کند. او اعلام می کند که خطر رفع خواهد شد و خداوند ویرانی اورشلیم را مانع خواهد شد و دشمنان به نابودی کشیده خواهند شد.(اشعیا باب ۷ آیات ۳ تا ۸ )
اینها به یک شرط ممکن خواهد بود که فقط به خدا اعتماد مطلق داشته باشید.(اشعیا باب۷ :۹ )
در شرایط سیاسی امروز چه کسی می تواند این اعتماد را ایجاد کند؟
اکثریت مسیحیان ایرانی امروز رغبت دارند که در ایجاد یک جامعه سالم سیاسی شرکت کنند. آنها حتی آلترناتیوهای مشخصی را هم در نظر می گیرند. اما آیا تعیین آلترناتیو به تنهایی کافی است؟ آیا مشخص کردن هژمونی سیاسی می تواند تعیین کننده باشد؟
به یقین خیر، زیرا برای ما مسیحیان در نهایت پیغام خداوند تعیین کننده است و این فعل انجام نمی شود به جز با نگهبانی نبی از برج دیدبانی.
بنابراین نبوت در سیاست مسیحی نه تنها یک شرط لازم است بلکه شرط کافی نیز محسوب می شود. این موضوع یک اثبات شهودی دارد. به عنوان مثال در بررسی رشد مسیحیت و کلیساها در عصر فعلی می توان از ایران و چین مثال آورد که بیشترین نرخ رشد را از لحاظ آماری نشان می دهد. در مورد ایران، می توان از چند کلیسا یا چند شورای کلیسایی را نام برد که در افزایش این نرخ رشد سهمی دارند و اما یکی ازاین شوراها موفق تر عمل کرده است. عامل موفقیت آن در امر رشد مدیون عطای نبوت بنیانگذارش می باشد.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |