عقاب یا مرغ؟
?? شاید داستان تخم عقابی را که به اشتباه در بین تخمهای یک مرغ افتاده بود را شنیده باشید. جوجه ها از تخم درآمدند. ولی یکی از آنها یک جوجه عقاب بود. مرغ مادر آن جوجه را مثل دیگر جوجه هایش تربیت می کرد. آن جوجه عقاب هم به تقلید بقیه جوجه ها مانند آنها به زمین نوک میزد و دانه می خورد. روزی این بچه عقاب دربالای سرش به آسمان نگاه کرد و پرنده ای با بالهایی بزرگ و قوی را دید که با قدرت هر چه تمامتر ازاینور به آنور درپرواز است. باخود فکر می کند: عجب پرنده باقدرت و پرهیبتی!!!!! چه بالهایی دارد!!!!! ایکاش من هم می توانستم مثل او بپرم!!!! و در دل خود او را ستود. بعد از کمی سرخودش را پایین انداخت و شروع کرد مانند یک مرغ به زمین نوک زدن و دانه خوردن.
این عقاب مُرد بدون اینکه پی ببرد که خودش هم یک عقاب است و قادر بر پریدن در اوج آسمان با بال هایی قدرتمند. او هرگز نفهمید که یک عقاب است.
بسیاری از انسانها درطول ایام زندگی خود پی نمی برند که به چه منظوری آفریده شدند و چگونه با استعدادها و نعمت های خدادای زندگی کنند. به قول کلام خدا، آنها بدون معرفت می میرند.
ای ایماندار آیا واقفی که چه قدر با ارزشی؟ خدای پدر به تو چه مقام و منزلتی داده؟ تو از چه عطایا و استعدادهایی بهره مندی ؟ آیا اراده خدا را در زندگی ات می دانی؟
جای بسی تأسف است که بعد از گذشت سال ها به اشتباه در جایی قرار بگیریم که جای ما نیست و در خدمتی باشیم که برای آن خوانده نشدیم. مانند همان عقابی که ذکر آن در بالا آمده.
شیطان همواره تمام تلاش خود را بر این دارد که انسان ها به مقام و منزلت حقیقی خود نزد خدا پی نبرند و از آن بی اطلاع باشند.
یک نظر اجمالی به زندگی خود و یک بازبینی به نتایج آن موجب می شود تا بتوانیم در جای درست و در خدمتی منطبق با هدایت روح القدس قرار بگیریم. ??
“سؤال کنید که به شما داده خواهد شد، و بطلبید که خواهید یافت؛ بکوبید که برای شما باز کرده خواهد شد. زیرا هرکه سوال کند، یابد و کسی که بطلبد، دریافت کند و هرکه بکوبد برای او گشاده خواهد شد.” (متی ۷: ۷ و ۸) ??
یادداشتی از خواهر گرامی مان ر.پ.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |
درود بر برادر عزیزم جناب کشیش باباخانی عزیز
مثال زیبا و نغزی زدید. پر از معنی و جا برای تعمق بسیار گذاشتید. چرا که حقیقت تلخی را مطرح کردید.
اما در کنار این حقیقت تلخ حقیقت دیگه ایی هم نهفته است که بنظر من بهش پرداخته نشده است.
“سؤال کنید که به شما داده خواهد شد، و بطلبید که خواهید یافت؛ بکوبید که برای شما باز کرده خواهد شد. زیرا هرکه سوال کند، یابد و کسی که بطلبد، دریافت کند و هرکه بکوبد برای او گشاده خواهد شد.” (متی ۷: ۷ و ۸)
خوب: چقدر باید سوال کنیم تا به ما داده شود؟ تا چه زمانی باید بطلبیم تا بیابیم؟ با چه شدتی بکوبیم تا در به روی ما باز بشه؟ اگر سالهای سال با تمامی فکر ، قلب ، جان و قوت خودمون از روی نیت خوب سوال کنیم…بطلبیم…بکوبیم و چیزی به ما داده نشد، یا چیزی نیافتیم و یا در به روی ما باز نشد باید چیکار کنیم؟ آیا راهکار عملی پیش شما هست؟ لطفا ارئه کنید
فیض مسیح با شما
دوست عزیز و محترم جناب محمود،
با توجه به مضامین کتاب مقدس آنچه مسیح فرموده در باره سؤال کردن و طلبیدن و کوبیدن در موقعیت های مختلف دارای کاربرد متفاوت دارند. مسلماً هر بار که سؤال می کنیم و می طلبیم و می کوبیم، گاهی سریعاً و گاهی با کمی تعویق و گاهی نیز با صبر و تحمل زحمات زیاد صورت می پذیرند.
موفق باشید.